فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۴۱ تا ۲٬۷۶۰ مورد از کل ۳٬۶۷۹ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
313 - 336
حوزههای تخصصی:
تنهایی دل مشغولی انسان در طول تاریخ بوده و هست و معانی مختلف و انواع متعددی دارد که در حوزه های مختلف فلسفه، عرفان و روان شناسی، جامعه شناسی و ... قابل بحث و بررسی است . یالوم معنادرمان اگزیستانسیالیست است. او بر چهار اضطراب مرگ، تنهایی، آزادی و بی معنایی که به گفته او ریشه در هستی انسان دارند، تمرکز می کند و برای رهایی انسان از این چهار دلواپسی معتقد به ابداع معناست و معنای زندگی را در سه چیز می داند: خدمت کردن به دیگران، خودشکوفایی، آفرینش. یالوم و مولانا هر دو به تنهایی بنیادین معتقدند و هر دو در صدد رفع این تنهایی هستند و هر کدام راه حلی برای رهایی از این تنهایی ارائه کرده اند. در این مقاله نویسندگان سعی بر بررسی تطبیقی دیدگاه مولانا و یالوم در این موضوع با روش تحلیلی- توصیفی دارند. هدف این تحقیق روشن کردن تفاوت های موجود در دیدگاه های آنان درباره این سؤالات می باشد: آیا تنهایی بنیادینی که مولانا به آن معتقد است، همان تنهایی بنیادینی است که یالوم مطرح می کند؟ از طرف دیگر راهکار آن دو برای رفع این تنهایی و رهایی از اضطراب چیست؟
بدبینی فلسفی در اندیشه ابوالعلاء معرّی و آرتور شوپنهاور
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهارم بهار ۱۳۸۹ شماره ۱۳
137 - 157
حوزههای تخصصی:
ابوالعلاء معری از ادیبان و اندیشمندان قرن چهارم هجری است که ازطریق شعر و ادب توانست افکار خود را جاودانه سازد. آرتور شوپنهاور، فیلسوف نام آور قرن نوزدهم آلمان نیز از ادبیات بهره فراوان گرفت و خود یکی از بزرگ ترین استادان نثر زبان آلمانی است؛ ولی آنچه میان این دو تن قابل مقایسه و بررسی است، افکار فلسفی بدبینانه این دو است که هر دو با تفاوت هایی در نظریه و عمل به تبیین آن دست زده اند. این دو اندیشمند نقاط اشتراک و اختلاف فراوانی دارند و شاید نقاط اشتراک آن دو بیش از نقاط اختلافشان باشد.
مؤلّفه های جامعه شناختی در رمان أعراس آمنه (ابراهیم نصراللّه) و مهمان مهتاب (فرهاد حسن زاده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جامعه شناسی ادبیّات، ازسویی با جامعه شناسی و از دیگرسو با ادبیّات در ارتباط است. آثار هنری و ادبی به دلیل اینکه در بستر رویدادهای اجتماعی خلق می شوند، وسیله ای برای بیان مسائل اجتماعی هستند. جنگ، یکی از اتّفاقاتی است که ساختار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دو کشور ایران و فلسطین را تغییر داد. در همین راستا، نویسندگان توانسته اند آثار شایان توجّهی درزمینه ادبیّات جنگ خلق بیافرینند. با توجّه به اینکه جامعه شناسی در رمان های جنگ، کمتر مورد توجّه پژوهشگران قرار گرفته است، در پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی - تحلیلی و براساس مکتب تطبیقی آمریکایی، اوضاع دو سرزمین ایران و فلسطین، در دو رمان مهمان مهتاب اثر فرهاد حسن زاده و أعراس آمنه اثر ابراهیم نصراللّه، تحلیل جامعه شناسانه شده است تا مقاومت و پایداری مردم و استقامت آن ها در دفاع از آرمان هایشان نشان داده شود. درپایان این نتیجه به دست آمد که دو نویسنده، براساس جهان بینی و خاستگاه اجتماعی خود توانسته اند اوضاع اجتماعی دو جامعه را به گونه مطلوبی بازتاب دهند. با این تفاوت که دو نویسنده، دیدگاه متفاوتی نسبت به جنگ دارند. فرهاد حسن زاده، بیشتر بر کارکردهای منفی جنگ و بیان دلخراش ترین صحنه های آن مبادرت دارد؛ درحالی که ابراهیم نصراللّه، اتّفاقات تلخ و شیرین را درکنار هم قرار می دهد؛ بنابراین به این وسیله مشخّص می شود که دیدگاه بینابینی نسبت به جنگ دارد.
انقلاب 1953 فی إیران وتفکّک خطاب الاستشراق فی روایه "سباق المسافات الطویله"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
9 - 36
حوزههای تخصصی:
تتمحور روایه سباق المسافات الطویله لعبد الرحمن منیف حول عمیل بریطانی تمّ إیفاده إلى إیران بغیه إفشال مشروع تأمیم صناعه النفط، وإسقاط حکومه الدکتور محمّد مصدق، والحفاظ على المصالح الاستعماریه البریطانیه فی إیران. تعدّ الروایه منعطفاً فی الأعمال السردیه لعبد الرحمن منیف، سواءً من حیث محوریه شخصیه المستعمِر أو فی جانب محاکاه النصوص الاستشراقیه. على هذا، سعت هذه الدراسه إلى تحلیل دلالات وتمظهرات تفکّک الخطاب الاستشراقی فی الروایه بالترکیز على تاریخ إیران فی خضمّ انقلاب 19 أغسطس 1953 ضدّ حکومه الدکتور مصدّق. إنّ المادّتین التاریخ والاستشراق یشکّلان المکوّنَین النظریین لهذه الدراسه؛ ففی ماده التاریخ، رسم الکاتب صورهً جدیدهً لعملیه تحول الاستعمار التقلیدی وظهور الاستعمار الجدید موظّفاً أحداث وشخصیات انقلاب 1953 فی إیران. أما فی مادّه الاستشراق، فقد قدّمت الروایه، عبر السیاق التناصی ومحاکاه النصوص الاستشراقیه من منظور "أنا المستعمِر" و"الآخر المستعمَر"، ملامح تفکّک أسس الاستشراق فی فتره ما بعد الاستعمار حیث تبحث الشعوب الشرقیه عن الهویه المستقله مطالبه ببناء علاقه یسودها الاحترام المتقابل.
بررسی تطبیقی فیلم و داستان «مهمان مامان» بر اساس نظریه روایت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
153 - 172
حوزههای تخصصی:
روایت از دو عنصر اساسی قصه و قصه گو تشکیل می شود که در همه روایت ها از هر نوعی دیده می شود و جزو ذاتی هر نوع روایتی است. ژرار ژنت متأثر از شکل گرایان روس قصه را یکی از جنبه های روایت می داند و آن را ترتیب واقعی ارزیابی می کند، در نتیجه توانسته برای تمامی روابط بین توالی زمانی رخدادها و ترتیب روایت، تحلیلی ارائه دهد و با استفاده از زمان و تغییرات در خط داستانی، پی رنگ و شکل داستانی خود را بنا سازد. او نظریه زمان در روایت را در سه محور نظم، تداوم و بسامد(تکرار) مطرح می کند و روایت شناسی را بر ارتباطات میان داستان و متن روایی و به ویژه زمان، وجه، آوا و کانونی سازی که ترکیبی از شیوه های ساختار روایت و نظریه ترامتنیت که به طور کلی رابطه یک متن در متن دیگر است قرار می دهد. همچنین عنوان بندی آغازین فیلم که به عنوان یکی از پنج مناسبت ترامتنیت در این نمونه مورد تأکید قرار می گیرد. در این پژوهش با رویکرد به مقوله تکنیک های روایت پردازی از ژرار ژنت از یک سو و فیلم و داستان «مهمان مامان» از سویی دیگر مهم ترین تکنیک های روایت پردازی بررسی می شود.
تأثیرپذیری «هزار و یک شب» از داستانهای شاهنامه (مطالعه موردی: خوانش تطبیقی پیرنگ و عناصر آن در داستان «سودابه و سیاوش» از شاهنامه و «حکایت مکر زنان» از هزارویک شب)
حوزههای تخصصی:
هزارویک شب داستان هایی از زبان یک قصه گوی ادیب و آگاه است که از داستان های ملل مختلف و ادبیات داستانی پیش از خود آگاه است؛ به طوری که گفته اند به ندرت داستانی در این کتاب وجود دارد که پیشروان، مشتقات یا نظیره هایی نداشته باشد. یکی از حکایت های این کتاب «حکایت مکر زنان» است که ساختار پیرنگی آن مشابهت های فراوانی با داستان «سودابه و سیاوش» در شاهنامه دارد. این پژوهش به شیوه تطبیقی و بر اساس نظریه تزوتان تودروف؛ دانشمند ساختارگرای بلغاری- فرانسوی، به مقایسه عنصر پیرنگ و عناصر آن پرداخته و به این نتیجه دست یافته است که پیرنگ در دو داستان، بسیار به هم نزدیک بوده و این شباهت ساختاری پیرنگ در دو داستان ، به ریشه و پیشینه آنها مربوط است. گفتار حاضر بر آن است که حکایت مکر زنان از کتاب هزارویک شب بنا بر دلایل ریشه شناسی و همانندی و همگونی ساختار پیرنگی دو داستان و تحریر هزارویک شب در روزگاری پسین تر از پیدایش داستان سیاوش در ایران، می تواند گزارش و روایتی دیگر از داستان سیاوش باشد که در شاهنامه فردوسی روایت شده است.
بررسی عشق در شعر حسین منزوی و نزار قبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
291 - 314
حوزههای تخصصی:
عشق، کلیدواژه زندگی آمیخته با احساسات انسان و زمزمه های رمانتیک از یک احساس مثبت است که به قول مولانا طبیب جمله علت های ماست و ژرفنای آن شاه کلید آهنگ شعری اکثر شاعران ما به ویژه نزار و منزوی است. وجود معشوق نیز که سرچشمه اصلی این رابطه عاطفی آمیخته با سودایی است در اشعار نزار قبانی و حسین منزوی مانند دیگر شاعران موج می زند. اما در شعر منزوی هنوز آن چهارچوب اصلی عاشقانه های شعر کلاسیک را بیش تر از شعر نزار قبانی در خود حفظ کرده است. درباره شعر و اندیشه های منزوی نظرات متعددی وجود دارد. با این وجود، در شعر او هنوز جایگاه عشق و عاشقانه ها با شعر دوره سبک هندی فاصله چندانی نگرفته است. اما شعر نزار ، اگر با مضامین عاشقانه دوره های قبل مقایسه گردد، فاصله زمانی و فرهنگ غالب بر ذهن او با توجه به ارتباطات گسترده ای که با دنیای معاصر غرب دارد؛ تحوّل در شعر او، بر حسب جایگاه وی و اختلاف افکار حاکم بر جامعه با دنیای بیرون، بیش تر از منزوی حس می شود.
اثرپذیری ساختاری و مضمونی شاعران برجستۀ سبک خراسانی در وصف معشوق از معلّقات سبع(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱
25 - 49
حوزههای تخصصی:
معلّقات سبع یکی از درخشان ترین آثار شعری در عصر جاهلی و آیینه تمام نمای آن است که فرهنگ آداب و رسوم زندگی مردم و همچنین موقعیّت جغرافیایی و اجتماعی و ادبی آن عصر را نشان می دهد. بسیاری از پژوهشگران در زمینه های مختلف ادبی بر روی آن کار کردند؛ زیرا معلّقات سبع، شناس نامه عصر جاهلی است و درک درست این اشعار و بررسی آن ها از جوانب مختلف، راهی برای شناخت عصر جاهلی است. ادبیّات عرب به دلیل هم جواری جغرافیایی تمدّن های عربی و ایرانی از مهم ترین دریچه های تأثیر فرهنگ و زبان عرب بر ادبیّات فارسی است، اگرچه این تأثیر، متقابل و عمیق است؛ اما بی گمان تأثیر ادبیّات عرب بر شاعران دوره های آغازین ادبیّات فارسی عمیق تر و بزرگ تر است. یکی از اهداف اصلی این پژوهش، تحلیل و مقایسه اثرپذیری ساختاری و مضمونی شاعران برجسته سبک خراسانی در وصف معشوق از معلّقات سبع است. اکثر صاحب نظران، متّفقند که شاعران ایرانی در سرودن اشعار مربوط به اطلال و دمن، دنباله رو شاعران عرب بوده اند و از شاعران عرب تقلید کرده اند. جستار حاضر با روش تطبیقی و رویکرد توصیفی-تحلیلی می کوشد تا اثرپذیری ساختاری و مضمونی شاعران برجسته سبک خراسانی در وصف معشوق از معلّقات سبع را مشخّص سازد و به این پرسش ها پاسخ دهد که میزان تأثیرپذیری شاعران برجسته سبک خراسانی در زمینه وصف معشوق از شاعران معلّقات چگونه است؟ و کدام شاعر سبک خراسانی تأثیر بیشتری از شاعران معلّقات گرفته است؟
بررسی «تئوری جبران» یونگ در آثار احمد شاملو و امل دنقل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
63 - 83
حوزههای تخصصی:
«تئوری جبران» یکی از سازوکارهای دفاعی از خود است که برای نخستین بار توسط یونگ به منظور متوازن سازی تقابلی و تعادل روانی برای ازبین بردن احساس حقارت روانی مطرح شد. براساس این نظریه روان شناختی، هرکسی ممکن است در ناخودآگاه خود، عقده هایی واپس زده و یا فراموش شده داشته باشد که در روند تکاملی زندگی خود، او را دچار تحوّل و نگرشی خاص می کنند. به عبارتی، هرقدر نیروی ناشی از عقده های روانی در انسان بیشتر باشد، به همان اندازه فعالیت ها و رفتارهای بیرونی و واکنش های روانی او بیشتر می شود. بنابراین، براساس «تئوری جبران» و بررسی آثار ادبی می توان ارتباطی علمی- تحلیلی میان عقده های روانی و حقارت های اجتماعی شاعران معاصر با کارکرد انرژی روانی شخصیت های اسطوره ای برقرار نمود. پژوهش حاضر با هدف نشان دادن میزان شدّت عملکرد روانی پدیدآورندگان ادبی همچون احمد شاملو و أمل دنقل با روشی توصیفی تحلیلی، درنظر دارد تلاش آنان را در پی جبران بسیاری از فشارهای روانی و عقده های اجتماعی با بن مایه های ایثار، ازخودگذشتگی و وطن پرستی نشان دهد. نتیجه این پژوهش آن است که این دو شاعر نوپرداز با بهره گیری از تکنیک نقاب یا قناعِ عربی و دریافت انرژی قدرتمند روانی اسطوره های کهن، برای جبران و ازبین بردن عقده های روانی خود در جامعه پرتلاطم پیرامونشان، دست به خلق اسطوره هایی نو و پویا با نمودهای رفتاری مبارزه جویانه و وطن پرستانه می زنند و روند تکوینی بیولوژیکی خود را برای رسیدن به ترقّی و کمال انسانی پیش می برند.
بررسی برداشت های ظاهری از مضامین دینی در اشعار احمد شاملو و نزار قبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۹
55 - 71
حوزههای تخصصی:
شعر، عرصه جولان اندیشه و خیال است؛ صور خیال در آن مهم ترین نقش را به عهده دارند و واژه ها و عبارت ها از معنای ظاهری فراتر می روند و درک و دریافت آن ها نیازمند آشنایی با صنایع و آرایه های ادبی و شناخت شخصیت شاعر است. برای مخاطبانی که بی خبر از قدرت تخیل شاعر و غافل از مهارت او در کاربرد صنایع ادبی، اقدام به خواندن اشعار او می کنند؛ گاه شبهه ای ایجاد می شود که با برداشت های ظاهری، خود را به زدن برچسب شرک و الحاد به شاعر مجاز می دانند. اشعار احمد شاملو و نزار قبانی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. برخی از اشعار این دو شاعر معاصر، در لباس شرک و الحاد نمود یافته اند که نیازمند کاوش و بررسی اند. در این مقاله با یک دسته بندی موضوعی از اشعار شاملو و قبانی (با مفاهیم و مضامین مشترک) که ظاهری شرک آمیز دارند؛ این اشعار در شش دسته جای گرفته اند که عبارت اند از جایگاه یکسان برای خدا و انسان، کاربرد صفات خدایی برای غیر خدا، نفی تقدیر و سرنوشت، انکار قیامت و ریشخند به آن، نفی صبر و مصلوب بودن حضرت عیسی علیه السلام .
معارضه ثنائیه لمفاهیم صوفیه مشترکه فی شعر أبی الحسن الششتری والعطار النیسابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
9 - 28
حوزههای تخصصی:
التصوف العرفانی عباره عن معرفه قائمه على حاله روحیه لا توصف یشعر فیها الإنسان أن لدیه علاقه مباشره بدون وساطه مع وجود الحق تعالى. هذه المشاعر هی حاله روحانیه متسامیه یدرک من خلالها الصوفی، الجوهر المطلق من خلال حاله الذوق الصوفیه وضمیره الواعی. یعدّ التصوف أحد الموضوعات الهامّه للأدب الذی ساهم بدوره فی توسیع وإثراء الموضوعات الشعریه. أبوالحسن الششتری الملقب ب "عروس الفقهاء"، هو أحد شعراء العصر الأندلسی فی القرن السابع الهجری، وقد کتب قصائد شعریه جمیله وممتعه فی مجال التصوف. فی غضون ذلک، یعتبر العطار النیسابوری أحد أبرز شعراء القرن السادس ورائد الشعر الصوفی فی الأدب الفارسی. یهدف هذا المقال وفقاً للمنهج الوصفی- التحلیلی، إلى القواسم المشترکه للأفکار الصوفیه لهذین الشاعرین حول مفاهیم مثل (وحده الوجود، والحب الإلهی، والخمره الصوفیه، والحریه، والبقاء والفناء، وحقیقه العالم، والرضا والخنوع) فی بنیه الشعر ولغته. تشیر نتائج هذه الدراسه إلى أن العطار النیسابوری وأبا الحسن الششتری من أبرز شعراء التصوف وقد تکررت فی شعرهما مفاهیم، مثل: الحریه، والرضا الإلهی، والخمره الصوفیه، والموت، والفناء فی الله، وحب الذات الأحدیه بتردد کبیر. وقد أثّر شعر العطار فی نفوس المتلقّین بما یمتاز به من سمات کالرمزیه والعزله وحداثه الکلام والصمت. ویتحدّث أبوالحسن الششتری باستمرار عن الفناء فی السیر إلى الله ویؤمن بضروره التعبیر عن الحب الإلهی علانیه کما کان للعطار حضور لافت فی أشعار أبی الحسن الششتری.
بررسی تطبیقی علل توقّف حبسیه سرایی بر اساس مؤلّفه های متنی اشعار فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
65 - 88
حوزههای تخصصی:
سرایش شاعران در زندان و بیان شکواهای تلخ از زمانه از سویی و ستیز ادبی با جور حاکمان از سویی دیگر در دیباچه حبسیه-سرایی جای می گیرد که خود از گونه های کمیاب ادبیّات غنایی در ادب فارسی و عربی برشمرده می شود. بررسی حبسیات شاعران ایرانی و عرب نشان از این دارد که این نوع ادبی با گذشت زمان، تغییر مشهودی در ساختار و محتوا نداشته و این فرض ایجاد می شود که توقّف رشد ادبی داشته است. در این مقاله تلاش شده است با انتخاب چهار حبسیه برجسته فارسی و عربی که در بازه های زمانی متفاوت سروده شده است، نخست مؤلّفه های مشترک این نوع، تعیین و سپس علل و عوامل توقّف رشد آن به شیوه توصیفی – تحلیلی بررسی گردد. پژوهش حاضر با نگاهی به گزینش متن از دو دوره متفاوت تاریخی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد بینامتنیّت، خوانش برابر، الگوی تاریخی مشابه از مؤلّفه های ایستایی این نوع ادبی است. به علاوه چهار علّت که موجبات توقّف رشد ادبی حبسیات را فراهم کرده بازیابی شده است.
بررسی تطبیقی محورهای سه گانه بینامتنیّت ژرار ژنت با نظریّه بلاغت اسلامی در حدائق الانوار محمدصادق قومشمی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
37 - 59
حوزههای تخصصی:
پیوندهای بینامتنی در نظریه ترامتنیت ژنت، از رویکردهای نوین در خوانش و نقد متون است. بر اساس این رویکرد، هیچ متنی مستقل از دیگر متون نیست و هر متن، بینامتنی است برآمده از متن های پیشین که در متن های پسین نیز حضور خواهد داشت. ژرار ژنت، یکی از نظریه پردازان حوزه پیوندهای بینامتنی، نظریه ترامتنیت خ ود را در پنج محور صورت بندی کرده که یکی از آن ها محور بینامتنیت است. وی بینامتنیت را به سه گونه پیوند بینامتنی، آشکارا تعمدی، پنهان تعمدی و ضمنی، تقسیم کرده و حوزه مفهومی هر یک از این تعبیرها را هم تعریف و تحدید کرده است. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی تطبیقی وجوه بینامتنی ژنت با نظریّه بلاغت اسلامی در رساله حدائق الانوار محمدصادق قومشمی می پردازد. بر این اساس، انواع بینامتنی آشکار تعمّدی، پنهان تعمّدی و ضمنی و وجوه تطبیقی آن ها در بلاغت اسلامی از جمله ارسال المثل، اشاره، اقتباس، تمثیل، تلمیح، تضمین، حل و انتحال و عقد در این متن بررسی می شود. بررسی میزان استفاده از متون پیشین بر اساس نظریه ژنت و تطبیق آن ها با نظریّه بلاغت اسلامی از اهداف این پژوهش به شمار می رود. نتیجه پژوهش حاکی از این است که بیشترین گونه بینامتنی، بینامتنیّت ضمنی و در تطبیق با بلاغت اسلامی از گونه تلمیح است. پس از آن به ترتیب بینامتنیّت پنهان تعمّدی بیشترین فراوانی را دارند. هنر قومشمی در چگونگی به کار بردن متون پیشین و استفاده از عنصر بینامتنی و ایجاد پیوند بدیع و مبتکرانه بین متون پیشین و متن حاضر به گونه هنرمندانه باعث جذب و اقناع مخاطب شده است.
اهمیت انواع صناعات در خسرو و شیرین نظامی و ضیافت افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ضیافتِ افلاطون و خسرو و شیرینِ نظامی نوعی گردهمایی نیروهای اجتماعی وجود دارد که هر کدام از این نیروها شیوه تفکر خاصی درباره اروس (عشق) و ارتباط عاشقانه دارند. عشق، این افراد را با دیدگاه های مختلف کنار هم قرار می دهد تا با هم گفت وگو کنند. تخنه یا صناعت نیز که از مباحث مهم در ضیافت است، حاویِ نوعی شعور، آگاهی و عشق است که انسان را برای خلق آثار هنری یاری می کند. از سویی، در خسرو و شیرین هم تکثّر عشق در انواع هنرها مشاهده می شود: موسیقی، نقاشی، معماری، شعر و سیاست که همه جلوه هایی از تجلی اروس است. بنابراین یکی از موضوعاتی که در هر دو اثر قابل بررسی است، «تخنه» یا «صناعت» و ارتباط آن با «اروس» یا «عشق» است. در مقاله حاضر دیدگاه افلاطون و نظامی نسبت به صناعات در رساله ضیافت و خسرو و شیرین تحلیل شده است. نخست فرآیند خلق صناعات که از اتحاد عقل(لوگوس) و عشق (اروس) حاصل می شود و سپس اهمیت انواع صناعات در این دو اثر بررسی شده است. در همین معنی، در مبحث صناعت و سیاست، به این پرسش پاسخ داده شده که چرا پس از ادعای فرهاد مبنی بر اهل شهرِ عشق بودن، نخستین سوال خسرو از فرهاد این است که «آنجا به صنعت در چه کوشند؟»
بررسی مکتب رمانتیسم اجتماعی در شعر شاملو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
108 - 129
حوزههای تخصصی:
شاملو سردمدار شعرسپید، نویسنده و مترجم ایرانی ست. شعر شاملو از ابعاد گوناگون به ویژه مکتب های ادبی قابل تحلیل و بررسی ا ست. هرچند در زمینه ی مولفه های مکتب رمانتیسم در شعر شاملو بررسی های زیادی انجام شده اما مکتب رمانتیسم اجتماعی در شعر شاملو تحلیل و بررسی نشده است.در این جستار به شیوه ی توصیفی، تحلیلی و ارزیابی کمی به بررسی مهم ترین مشخصه های مکتب رمانتیسم اجتماعی، همچون: اومانیسم، ذهنیت غنایی و پرداختن به مسائل اجتماعی، ناسیونالیسم، طبیعت نمادین در مفهوم سیاسی و اجتماعی پرداخته شده است. بسامد ذهنیت غنایی و پرداختن به مسائل اجتماعی و طبیعت نمادین در شعر شاملو نمود زیادی دارد. اومانیسم نیز در شاملو قابل توجه است. ناسیونالیسم در شعر او جایگاه چندانی ندارد، زیرا که شاملو خود را به سرزمین مادری محدود نکرده بود او به همه دنیا تعلق داشت. به طورکلی از میان اشعار رمانتیسم شاملو، ۱۷۴ شعر(86/40 درصد) رمانتیسم اجتماعی و در این میان، ۵۹ مورد(۹۰/۳۳ درصد) نگرش اومانیستی و۱۱ مورد (۳۲/۶ درصد) نیز نگرش ناسیونالیستی مشاهده شد.
بررسی و مقایسهحالات آفاقی و انفسی در سروده های علاءالدوله بیابانکی بر اساس نظریه «استیس»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۶
148 - 174
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی که عرفان های تمام ملل، حول آن می چرخند، مسئله کشف و شهود است. به طور کلی مکاشفات عرفانی در دیوان علاءالدوله بیابانکی را می توان به دو دسته کشف و شهود صوری و معنوی تقسیم نمود و هرکدام از آن ها نیز انواعی دارد. این مکاشفات صوری و معنوی در برخی جهات با نظریه و.ت. استیس در مورد کشف و شهود، قابل انطباق است. در این پژوهش نیز مکاشفات علاءالدوله بر اساس احوال صوری و معنوی، مورد بررسی قرارگرفته و سپس به تشریح ویژگی های مشترک آن ها از جمله احساس ثقه، عینیّت، شادی و... پرداخته شده است. البتّه در برخی از این موارد، نظر استیس متفاوت است و یا با برخی از ویژگی های مکاشفات اسلامی، قابل تطبیق نیست. علاوه بر آن، ویژگی های اختصاصی حالات صوری و معنوی بررسی شده است و در نهایت به این نتیجه رسیده ایم که مکاشفات علاءالدوله، علاوه بر مطابقت با برخی از الگوهای عرفان غربی، در نوع خود بی نظیر هستند و از جهاتی بر عرفان غربی نیز برتری دارند. هم چنین نویسنده در این پژوهش به شیوه توصیفی – تحلیلی و روش کتاب خانه ای درصدد آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که آیا اشعار علاءالدوله با وجود فراوانی، عباراتی در رابطه با کشف و شهود، قابلیّت تطبیق و دسته بندی در حوزه نوع ادبی«ادبیّات پیشگویانه و مکاشفه ای» را دارد یا خیر؟
رویارویی سنایی و حافظ با جریان تصوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۳
287 - 298
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش تلاش شده است که تشابهات و تفاوت های رویکرد سنایی و حافظ در زندگی، شعر و نگرش صوفیانه بررسی شود؛ در اصل «تصوف» متغیر مستقل، و نحوه مواجهه سنایی و حافظ با آن متغیر وابسته این تحقیق را تشکیل می دهد. روح عرفان و معنویت برخاسته از تجربه های معنوی در زندگی و آثار هر دو شاعر متجلی است اما گواه صادقی بر انتساب هیچ یک به فرقه ها و سلسله های رسمی صوفیه یافت نشده و طریقت صوفیانه آن ها فرد-محور و مختص به خود آنان بوده و آنان را از سایر اشکال حیات اجتماعی نظیر شاعری و... دور نمی کرده است. از محتوای شعر و شیوه زندگی آزادانه آن ها نیز می توان تمایل به روح و پیام ملامتیه و قلندریه را دریافت کرد. سنایی پیش قراول ورود به موضوعات عرفانی در شعر است و حضور شاعرانه او سبب تحولی در فضای ادبیات فارسی از لحاظ فرم و محتوا شده است.
مضامین زهدآمیز در اشعار خاقانی و ابو العتاهیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳۰
45 - 62
حوزههای تخصصی:
زهد و مضامین مربوط به آن در ادب فارسی و عربی همواره مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده است. ابو العتاهیه شاعر برجسته عرب در این زمینه جزء پیشتازان است. در شعر فارسی نیز به تحقیق خاقانی در مسیر تکامل شعر زهد قرار دارد که قبل از او به تجربه بیشتر شاعران از جمله رودکی ، کسایی ، سنایی و ... در آمد و در نهایت سنایی آن را به اوج رسانید. وجود مضامین زهدآمیز مشترک باعث شد که شعر این دو شاعر مورد بررسی و مطابقت قرار گیرد. علاوه بر آن وابستگی هر دو شاعر در مقطعی از زندگی به دربار، علاقه هر دو به جذب مخاطب و محبوس شدن آن ها برای مدتی، از دیگر نقاط مشترک دو شاعر است. دنیا و مطالب مربوط به آن، دوری از حرص و طمع و آز و توصیه به قناعت و مرگ و مضامین مربوط به آن از موضوعاتی است که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفت.
خوانش پذیری شعر فاطمه ناعوت و محمدرضا شفیعی کدکنی بر اساس نظریه «شعور مادّه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعور ماده، دیدگاهی است در امتداد آراء هستی شناسان و نواندیشان و برآیندی از سلسله پژوهش های میدانی و آزمایشگاهی پیرامون دو مقوله ماده و شعور که در سده های اخیر ابعاد جدیدی از آن مورد توجه قرار گرفته است. مطابق این نظریه ، قلمرو شعور و ادراک بسیار گسترده و همه اشیاء شعورمند هستند. این نظریه که بن مایه اصلی آن وامدار فلسفه و عرفان شرقی است، در آثار شاعران معاصر عربی و فارسی نیز تبلور یافته است که ازجمله تعقیب کنندگان آن، فاطمه ناعوت، شاعر و روزنامه نگار مصری و محمدرضا شفیعی کدکنی می باشند. مقوله شعور ماده، در شعر هر دو شاعر، حضور قابل توجهی دارد و ذهن آن ها را بر آن داشته است تا روح این معنا را در حوادث و اشکال مختلف امروز تسرّی بخشند. به همین علت، خوانش پذیری شعرشان بر مبنای نظریه شعور ماده از مهم ترین یافته ها در مسیر بررسی شعر این دو شاعر است. مقاله حاضر بر آن است تا میزان انطباق آثار دو شاعر را با مبانی نظریه شعور ماده مورد بررسی قرار دهد. نتیجه این بررسی نشان می دهد، ناعوت و شفیعی، ضمن پذیرش درک پذیری و شعورمند بودن عناصر، روابط بین اشیاء را براساس شبکه های نظام مند، حافظه پنهان و هوشمندی، کشف و با استفاده از فن های شعری انعکاس بخشیده اند و البته برای فرار از پیچیدگی های زبان فلسفی و عرفانی، عموماً از سوژه های ملموس در شعر استفاده کرده اند.
تحلیل تطبیقی صورت و مضمون میان فیلم «خانه دوست کجاست؟» و شعر «نشانی» سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
149 - 185
حوزههای تخصصی:
امروزه ادبیات تطبیقی، تنها به بحث میان آثار ادبی از زبان های مختلف با ژانر یکسان، نمی پردازد؛ بلکه به تطبیق رشته های مختلف هنری و مشخص کردن تأثیر و تأثرهای آنان بر یکدیگر، نیز می پردازد. یکی از حوزه های مهم و جذاب مطالعات «بینارشته ای»، حوزه تطبیق آثار سینمایی متأثر از شعر شاعران مختلف است. چنین خلقی، در تاریخ سینمای ایران، آنچنان مورد توجه قرار نگرفته است و تعداد معدودی از سینماگران خوش ذوق و صاحب سبک، به این روش، پرداخته اند. یکی از این سینماگران، مرحوم «عباس کیارستمی» است. او در دهه شصت، با اقتباس از شعر «نشانی» سهراب، فیلمی با عنوان «خانه دوست کجاست؟» ساخت. در این پژوهش، با مداقه در عناصر شعر و سینما و کارکرد لوازم آنان، به بررسی شعر سهراب و سینمای کیارستمی (چه از نظر سبکی چه جهان بینی) پرداخته شده و سپس تطبیق این دو اثر از نظرگاه «فضاسازی»، «قالب»، «راوی» و «مضمون» اساس کار قرار گرفته است و نتایجی به دست آمد که اقتباس آزاد و آگاهانه کیارستمی از شعر سپهری را آشکار می سازد.