فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۸۱ تا ۲٬۵۰۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
141 - 174
حوزههای تخصصی:
تئاتر به عنوان یکی از انواع ادبی ، همچون پلی میان ادبیات و هنر نمایشی پیوند ایجاد کرده است. تئاتر بیشتر به دو گونه کمدی و تراژدی وجود داشته است. نوع تراژدی در گذشته بر نوع کمدی برتری داشت. در قرن هفده در فرانسه، با ظهور مولیر کمدی به شکوفایی رسید و تحولی در تئاتر کلاسیک ایجاد شد. در ایران نمایشنامه نویسی سابقه چندانی ندارد. اما اشکال سنتی و مذهبی آن همواره وجود داشته است. در این مقاله، ما به بررسی تطبیقی دو نمایشنامه کمدی یعنی خسیس مولیر و حکایت مرد خسیس آخوندزاده پرداخته ایم. در دو اثر مورد مطالعه، خصیصه خساست به عنوان یکی از بزرگترین آفات اخلاقی نشان داده شده که نه تنها روابط خانوادگی بلکه روابط اجتماعی را نیز تحت شعاع قرار می دهد. در این مقاله، ما از نظریات میشل ویینی در زمینه تئاتر و تقسیم بندی او از انواع طنز و نظریات مناندر، نمایشنامه نویس یونان باستان، در زمینه تقسیم بندی شخصیت های نمایشنامه کلاسیک بهره جسته ایم و به بررسی و مقایسه محتوا، شخصیت ها و ساختار دو اثر پرداخته ایم. هدف ما در این مقاله، ضمن بررسی جنبه های مختلف خصیصه خساست در دو نمایشنامه یاد شده، این است که این دو اثر را در موازات با هم قرار دهیم تا نشان دهیم آخوندزاده تا چه حد و چگونه در مضمون و در ساختار نمایشنامه خود از مولیر الهام گرفته است و همانند مولیر هدف او از نوشتن این نمایشنامه آشکار و برطرف ساختن معایب رفتار انسان و افشای مفاسد اجتماعی-سیاسی بوده است.
بررسی تطبیقی پیرنگ غیرخطی در رمان «مملکه الغرباء» از الیاس خوری و «من ببر نیستم» از محمدرضا صفدری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان پردازی عنصر مهمّ پیرنگ را به عنوان شاکله اصلی رمان دربر دارد. پیرنگ از عناصر شروع، گسترش، تعلیق، نقطه اوج، گره گشایی و پایان تشکیل شده است که این نوع ترتیب عناصر را در داستان های کلاسیک می توان یافت. در حالی که ترتیب عناصر پیرنگ منظّم سنّتی در رمان های پست مدرن با نوعی برهم ریختگی و هنجارشکنی در بافت هنری پیرنگ همراه است؛ زیرا هدف اصلی در داستان های پست مدرن برخلاف داستان سنّتی، شالوده شکنی و بیان افکار نویسنده به طور آزاد و بی قید در قالب تداعی های ذهنی شخصیت های داستان و به چالش کشیدن ذهن مخاطب است. رمان های پست مدرن ملکه الغرباء از الیاس خوری و من ببر نیستم، پیچیده به بالای خود تاکم از محمدرضا صفدری با داشتن پیرنگی نامنظم، بافتی آشفته به خواننده ارائه داده اند. بر این اساس پژوهش حاضر بر آن است تا با روش توصیفی - تحلیلی مؤلّفه های پیرنگ غیر خطی را در دو رمان یادشده واکاوی کند. نتایج نشان می دهد شیوه پیرنگ سازی در دو رمان به گونه ای است که ترتیب تقویمی توالی وقایع در آن کنار گذاشته می شود و رخدادها پس و پیش روایت می شوند و بسیار پیش می آید که اصلاً زمان حالی در روایت وجود ندارد؛ همچنین بارزترین ویژگی پیرنگ غیر خطی در دو رمان مورد بحث ابهام در روابط، فقدان پیکره، عدم انسجام و نمایش محوری است.
ترسبات الغزو الأمریکی للعراق (2003م) فی الشعر العراقی الجدید؛ بشری البستانی نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۹
180-151
حوزههای تخصصی:
ینوی هذا البحث تقدیم موضوع الحرب بوصفه منتجاً مؤثراً فی صمیم العملیة الإبداعیة (الشعر) من خلال شعر الشاعرة العراقیة، بشری البستانی. حرب الخلیج الثالثة وقعت فی العراق سنة 2003م واستمرت من 19 مارس إلی 1 مایو 2003م. وأدت إلی احتلال العراق من قبل الولایات المتحدة الأمریکیة ومساعدة دول أخری مثل بریطانیا وأسترالیا وبعض الدول المتحالفة مع أمریکا، وهکذا اتجه الشعر العراقی الجدید إلی اتجاهین، الأول: الصامت الذی لاذ بالدمع فی زمن العنف الذی أبرز تجلیاتها هی الجثث والرؤوس المقطوعة، وأنقاض الحیاة المدمرة، والثانی: المقاوم الذی عمل علی رصد أسباب الهزیمة، فنادی بالصمود والتحدی، وحث علی الجهاد، وفرح للنصر علی قوات الاحتلال. إن هذا البحث یبین أهمیة هذه الأصوات وترسباتها فی الشعر الوطنی العراقی من منظار الأعمال الشعریة لبشری البستانی، علی اعتبار أنها من إحدی أهم شعراء المقاومة العراقیة فی مواجهة قوات الاحتلال الأمریکی. ومن نتائج البحث هی أن الشاعرة راویة أدبیة ومراسلة حربیة تصور المعرکة الشاقة والحرب الضروس المفروضة علی العراق من قبل أمریکا وحلفائها بکل وسائلها وتکشف عن طرقها الملتویة وأسالیبها الشیطانیة وأهدافها المعلنة والمستورة.
رویکردی تطبیقی به پدیده چندگانگی معنایی در متون فارسی و عربی (رویکرد نظری پژوهش: نظریّه کثرت گرایی در فهم متنِ ریکور)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
107 - 127
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر می کوشد براساس نظریّه کثرت گرایی در فهمِ متن پل ریکور ثابت کند که در متون عربی و فارسی، در کنار نظریّه «قصدی گرایی انحصاری» که امروزه مورد پذیرش جمهور مفسّران است، برای متن می توان معانی متعدّد صحیحی که فراتر از قصد مؤلّف هستند در نظر گرفت که امکان اخص بودن معانی مقصود از معانی احتمالیِ متن نیز مهیّا و با استفاده از «ضوابط تأیید تفسیر» نظیر «تبیین»، «مشروعیّت»، «مطابقت»، «تناسب» و «سازگاری» امکان دارد. از این رو، با به کارگیری «ضوابط تأیید تفسیر» می توان تفاسیر متعدّد عرضی (تفاسیر متفاوت نه متناقض) از متون داشت و در سایه آن از نسبیّت، آنارشیسم و اجتهاد به رأی محفوظ ماند؛ بنابراین، نوشتار حاضر که به شیوه توصیفی - تحلیلی همراه با گردآوری اطّلاعات اسنادی و کتابخانه ای انجام گرفته است به این نتیجه می رسد که نظریّه کثرت گرایی در فهمِ متنِ پل ریکور با عنایت هم زمان به ظرفیّت های متنی و ظرفیّت های ذهنی مفسّران، راه را به منظور رسیدن به فرضیه «قصدی گرایی شمولی و ذهنی گرایی معتدل» که در پی نفی توأمان «قصدی گرایی انحصاری» و «ذهنی گرایی افراطی» در باب تفسیر متون است و نظری میانه را برمی تابد هموار ساخته است.
ادبیّات تطبیقی و سینمای ایران (جستاری در مفهوم کنایه در درام اجتماعی جدایی نادر از سیمین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
10.22126/jccl.2020.2733.1770
حوزههای تخصصی:
ادبیّات تطبیقی زمینه های پژوهشی فراوانی را فراروی پژوهشگران باز کرده است، یکی از این زمینه ها، مطالعات میان رشته ای است. ارتباط میان سینما و ادبیّات به مثابه دو هنر بشری، بر کسی پوشیده نیست و کارگردانان نمایش های اجتماعی برای مخاطب پسندترکردن درام خود، گفتگوها (دیالوگ ها) را با کنایه های شیرین و به جا پرمغزتر می کنند تا جنس گفتگوها به محاورات مردم نزدیک تر شود. پژوهش حاضر به روش کیفی و مطالعه سمعی- بصری و تحلیل محتواست، بدین صورت که درام یادشده با استفاده از لوح فشرده بررسی شده، سپس گفتگوهای آن را یادداشت برداری کرده و درنهایت تحلیل شده است. برمبنای مکتب های ادبیّات تطبیقی، رویکرد این جستار به مکتب آمریکایی است که درپی تدوین قواعد ثابت و محدودی نیست. دلیل گزینش درام پیش گفته نوع اندیشه هنری کارگردان، ویژگی دراماتیک آن و سبک خاصّ کارگردان بوده است. در درام جدایی نادر از سیمین، بیش از آنچه انتظار می رود با گفتگو هایی که مردم در زندگی روزمرّه خود استفاده می کنند، روبه رو هستیم. کنایه در این درام در سه مقوله کنایه قاموسی، کنایه زبانی و کنایه ابداعی بررسی شده است. کنایه ها در این اثر، نه آن چنان شاعرانه و دور از ذهن هستند و نه سطحی و یک دست؛ یعنی با توجّه به موقعیّت هر شخصیّت و روند داستان کنایه ها به کار می روند. در هفتاد و شش کنایه ای که در این درام به کار رفته، چهل و سه کنایه از گونه زبانی، بیست و سه مورد قاموسی و هشت مورد ابداعی هستند. درام یادشده بیش از آنکه به بیان لایه های پنهان و شفاف سازی عقده های اجتماعی و ارائه راهکار بپردازد، به مسائل روزمرّه اجتماعی پرداخته است.
آتش و آریایی ها؛ انعکاس آن در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
345 - 369
حوزههای تخصصی:
آتش یکی از عناصر اربعه است که نقش آن در ساخت کیهان و پیدایش گیتی نزد قدما، بسیار مهم است. به همین دلیل فردوسی از این عنصر مقدس و باستانی، در «شاهنامه» بسیار مدد جسته است. هنگامی که سخن از آتش به میان می آید، باید به باورها و ایدئولوژی های باستانی و اساطیری نیز، حتماً توجه داشته باشیم. اگرچه آتش برای ساکنین جنوبی زمین و سرزمین های گرم و داغ مانند عربستان خیلی پدیده زیبا و ارزشمندی نمی باشد و شاید برای برخی از این اقوام به عنوان عذاب و ترسانیدن استفاده شده است اما برای قبایل و مردمان شمالی که روزگاری در یخبندان های طولانی زندگی می کرده اند، نعمتی ارزشمند محسوب می شود. تمامی این موارد باعث می شود که آتش رفته رفته در اندیشه اقوامی که در نیمکره شمالی زندگی می کردند، تقدّس و ارزش قدسی پیدا کند. پس از آن نیز در دوران تاریخی و حتی پس از اسلام نیز، در آثار شاعرانی همچون فردوسی ، به عنوان عنصری مقدس و مورد استفاده در جشن ها و شادی ها، انعکاس پیدا کند.
بررسی تطبیقی متناقض نمای زبانی و ادبی در اشعار عبدالوهاب البیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
195-217
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی متناقض نمای زبانی و ادبی در اشعار عبدالوهاب البیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی چکیده متناقض نما هنرْسازه ای است که موجب آشنایی زدایی و برجستگی کلام شده و ایجازی ه نری می آفریند. از جمله شاعرانی که از این ظرفیت هنری برای عینیت بخشیدن به تجارب و عواطف خود بهره جسته اند، می توان به عبدالوهاب البیاتی (1999- 1926م) شاعر عراقی و از پیشگامان شعر نوِ عربی و محمدرضا شفیعی کدکنی (1318ش) شاعر، ادیب و محقق برجسته ایرانی اشاره کرد. در این جستار، با نقد و تحلیل مصادیق مشابه و برجسته متناقض نما در شعر دو شاعر از جهت دلالت یا ساخت بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی و بر روش توصیفی- تحلیلی کاربستِ این هنرْسازه در ش عر آن ها را می توان به دو ساخت زبانی و ادبی تقسیم و سپس تحلیل کرد که متناقض نما به عنوان یکی از ویژگی های سبکی و خلاقیت های هنری آن دو، در پی آن است تا ضمن اصالت بخشی به ش عر، اندیشه های آن ها را ادبی تر بیان کند. این آرایه ادبی در شعر این دو، با قرار گرفتن در قالب صور خیالی چون تشبیه، استعاره و کنایه با حفظ فاصله مناسب از غموض، مخاطب را به زیبایی بافت اولیه کلام رهنمون می سازد. البیاتی با ترکیبات و گزاره هایی پرشور و گاه غمناک، تصاویر متناقض نمایش را شکل می دهد، در حالی که متناقض نماهای شفیعی کدکنی لطیف تر و غالباً برگرفته از جهان طبیعتند، با این وجود وجه غالب متناقض نماهای آن دو امیدواری و امید بخشی است. کلید واژه ها: متناقضنما، ادبیات تطبیقی، شعر معاصر عربی و فارسی، عبدالوهاب البیاتی، محمدرضا شفیعی کدکنی
المیتاروائی ومؤشراته فی روایه "لعبه النسیان" لمحمد براده (دراسه سردیه نقدیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
37 - 60
حوزههای تخصصی:
المیتاروائی یعد نسقاً سردیاً جدیداً یعتمد علی الثنائیات والتناقضات وهو یدمر الاعتماد الذی شکل لدی المتلقی لقبول الوقائع والأحداث والتماهی بالشخصیات والذوات. هذا النوع السردی یتعارض النمط السائد ویرید تحطیم البنیات والصیغ المألوفه التقلیدیه. یقوم الروائی عبر توظیف السرد المیتاقصی باستخدام عده الآلیات والمؤشرات التی یُخلقّ خلالها النظم الروائی والمنطقیه فی السرد، کاحتکاک العالم المتخیل بالواقع، وتمازج الروایه بالنقد، والاعتراف بصناعیه الروایه عبر دخول الروائی المباشر فی السرد، وانعکاس السیره الذاتیه للکاتب وثفافته فی النص الروائی. هذه المقاله تستهدف خلال استخدام المنهج الوصفی – التحلیلی، الکشف عن خصائص هذه التقنیه السردیه الهامه وکیفیه استخدامها فی النص السردی الحدیث معتمده علی روایه "لعبه النسیان" للروائی والناقد المغربی الکبیر، محمد براده، الذی وظّف فی روایته الإبداعیه خصائص هذه التقنیه الغربیه الحدیثه، عنایهً إلی إشرافه علی الإنجازات النقدیه الجدیده. وقد تخلصت النتیجه أن الروائی أسّس روایته علی أساس الشکل المیتاروائی الجدید واستخدم خلالها عده مؤشرات خاصه بهذه التقنیه کامتزاج الواقعی بالخیال عبر الاهتمام إلی ومضات من حیاته الواقعیه وجعلها بین دفتی سرد الأحداث الخیالیه، کما قام إلی امتزاج بین الإبداع والنقد عبر ذکر ملاحظات نقدیه کثیره فی ثنایا روایته تحدد خصائصها السردیه والتعبریه.
تحلیل و بررسی حضور عناصر شرقی در فرانکنشتاین مری شلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
107 - 131
حوزههای تخصصی:
بر اساس اصول بینامتنیت، متون وامدار یکدیگرند و شاهکارهای ادبی جهان صرف نظر از نبوغ و نوآوری به کار گرفته شده توسط نویسنده، از این تأثیرپذیری مصون نخواهند بود. فرانکنشتاین یا پرومته در بند شاهکار مری شلی نویسنده انگلیسی در اوایل قرن نوزدهم میلادی است که از جمله رمان های علمی - تخیلی است و تحت تأثیر ژانر وحشت یا سبک گوتیک نوشته شده است. از مطالعه این اثر و و تأمل در احوال نویسنده آن رد پای تأثیرپذیری از ادبیات و اندیشه های شرقی هویداست. تکنیک داستان درونه ای است و حضور برخی بن مایه های شرقی به نظر می رسد در نتیجه آشنایی با آثاری همچون هزار و یک شب که ترجمه اش در آن زمان به شدت شهرت داشته و در دسترس بوده، رنگ و بوی شرقی به خود گرفته است. اظهار نظر برخی شخصیت های رمان همچون ویکتور، هنری کلروال و مخلوق غول آسا و اشاره مستقیم به فلسفه شرق و زبان فارسی و عربی، همچنین وجود دختری عرب به نام صفیه و شرح زندگی او در خلال رمان، جلوه های دیگری از این تأثیرپذیری را باز می-تاباند. در این پژوهش بر اساس مکتب آمریکایی و با رویکرد تطبیقی به مطالعه عناصر شرقی موجود در این رمان ارزشمند پرداخته ایم و به شیوه توصیفی-تحلیلی حاصل مطالعات کتابخانه ای و جستجو در منابع موجود به زبان فارسی و عربی را ارائه نمودیم. نتیجه و حاصل پژوهش های تطبیقی در ادبیات شرق و غرب و مطالعه شاهکارهایی که هرکدام منشأ و مولد آثار متنوع و مبتکرانه بسیاری بعد از خود می باشند و تحلیل منابع الهام بخش و مورد اتکای نویسنده آنها در شناخت بهتر این گونه آثار راهگشاست.
مظاهر الثقافه الإیرانیه فی الشعر العربی بخراسان وسجستان خلال القرنین الرابع و الخامس الهجریین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
133 - 145
حوزههای تخصصی:
من رموز الوحده الحضاریه بین المسلمین ذلک التفاعل الأدبی بین الإیرانیین والعرب بدءاً من حضور الإسلام فی إیران ومروراً بالعصور اللاحقه وخاصه فی القرنین الرابع والخامس الهجریین. أما خراسان وسجستان، وبوصفهما من البُقع ذات المکانه الأدبیه فی المشرق والقریبه من مراکز الحضاره العربیه، فلهما ازدهار عظیم للغه العربیه وآدابها فی القرنین الرابع والخامس؛ حیث أسَر شعراؤهما قلوبَ المشتاقین من أقاصی البلاد وعرضوا مفاهیمهم إلیهم مزیجه بالتعبیر عن ثقافتهم الفارسیه. کانت مجالس هؤلاء الشعراء من أمثال أبی بکر الخوارزمی، وأبی منصور الثعالبی، وأبی الفتح البستی، وغیرهم تجمع کبار المثقّفین والشعراء العرب؛ ولکنهم رغم تأثّرهم باللغه العربیه فقد اهتموا بالغه الفارسیه ونقلوا معارفها، وطقوسها، ویومیاتها، وأساطیرها إلى العرب وذلک عن طریق الشعر الذی نظموها باللغه العربیه؛ لغه العلم، والأدب فی تلک الأیام. جاء البحث للکشف عن البواعث التی دفعت الشعراء إلى هذا النقل وتبیین محاورها معتمداً على المنهج الوصفی- التحلیلی. تبیّن من خلال البحث أنّ النزعه الوطنیه، وحاجه الشعراء إلى إفهام معانیهم، والتعبیر عن مهاراتهم الأدبیه، والتملح والاستظراف مما جعل الشعراء الخراسانیین والسجستانیین ینقلون الثقافه الإیرانیه فی شعرهم العربی، ویتحقّقون ذلک عبر ذکر الأبطال الإیرانییّن، والمفردات الفارسیه، وترجمه الأمثال والأبیات الفارسیه.
التجلیات البنیویه لروایه "التاریخ السری للأبطال الفرس القدامى" لسیروس شمیسا، دراسه فی التعالی النصی بناءً على نظریه جیرار جینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
99 - 128
حوزههای تخصصی:
من خلال دراسه النصوص المختلفه والتمعّن فیها، نکشف وجوهاً وموضوعات مماثله تؤدی إلى معرفه العلاقات البنیویه وعلاقه حضور مشترک بین نصین أو عدّه نصوص. فی غضون ذلک، فإن استخدام علاقات النصیه المتعالیه القانونیه لجیرار جینیت، من خلال إنشاء علاقات مختلفه بین النصوص المختلفه وإنشاء أنظمه، ومشفّرات، وأسالیب ثقافیه وقواعد وصفیه، وکذلک اکتشاف العلاقات بین النصوص المختلفه، یؤدی بدوره إلى کشف الدلالات المشترکه وأوجه التشابه فیما بینها. من هنا، توفّر "روایه التاریخ السری للأبطال الفرس القدامى"، ذات العلاقات التاریخیه والعلمیه والعقائدیه والاجتماعیه والثقافیه (مع نصوص أخرى)، أرضیهً مناسبه لدراسه أسس "النصیه المتعالیه"، بما فی ذلک الأسالیب الوصفیه التحلیلیه وکذلک خصائصها المتنوعه وهی؛ التناص (نصی بینی)، النصیه المتفرعه، النصیه الجامعه، النص الموازی والماوراء نصیه (التعالی النصی للنص). لذلک، قام هذا البحث بدراسه وشرح جمیع الأحداث والتلمیحات الحقیقیه لهذا العمل وتطابقها مع النصوص السابقه، لمعرفه کیف أن الدکتور شمیسا، استطاع من خلال توفیر مساحه بنیویه مناسبه، أن یجعل القارئ یتّجه نحو معرفه أسس علم الاجتماع بشکل واسع. وإلى أی مدى حقّق نجاحاً فی إنشاء شبکه معقده للنصیه المتعالیه من خلال خلق مساحه شکلیه ومضمونیه مماثله فی ظل تغییر حجم ومحتوى النصوص السابقه وتخفیض وإطاله فترتها الزمنیه (النصیه المتفرعه) فضلاً عن التداخل الواعی للأنواع الأدبیه المختلفه للنصوص (النصیه الجامعه).
ملامح النرجسیه فی أشعار أبی العلاء المعری (فی ضوء نظریه "أوتو کیرنبرغ" النفسیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
65 - 83
حوزههای تخصصی:
تعرّف الدراسات السیکولوجیه الحدیثه ظاهره النرجسیه بأنّها الشعور المفرط بتعاظم النفس والاعتداد بالذات وتضخیم النفس وقد عرّفها المحلل النفسی النمساوی الشهیر"أوتو کیرنبرغ" ووضع أساساً لتشخیص الشخصیه النرجسیه، حیث قدّم تعریفا واضحا للشخصیه النرجسیه المضطربه والمعتدله فی ضوء إحدى عشره سمه واضحه، ومنها المیل إلى الافتخار بالذات واستعراض القوّه والشهره وتفضیل الآباء والأسره على الآخرین والشکوى من الحساد. إذن فهذا المقال یرمی إلى إزاحه السّتار عن ظاهره النرجسیه وتداعیاتها المختلفه لدى الشاعر العباسی أبی العلاء المعری وفقا لآراء "أوتو کیرنبرغ" النفسیه والمنهج الّذی اعتمدناه فی هذا المقال هو المنهج النفسی القائم على دراسه أشعار الشاعر الذی یهدف إلى الکشف عن عالمه الفکری والنفسی المتمثل فی النرجسیه والفخر. بإمکاننا أن نرصد مظاهر هذه النرجسیه فی معظم أشعار الشاعر ولکن تکاد تکون فخریاته المنشوده فی دیوانه الشهیر المعنون ب "سقط الزند" مرآه صافیه وصادقه تعکس نرجسیه الشاعر وأصداءها بشکل لا غبار علیه. هذا وقد حاولنا إلقاء الضوء على أهمّ أسباب وعوامل نشوء هذه الظاهره النفسیه بداخل الشاعر؛ حیث یمکن اعتباره من الشخصیات النرجسیه المعتدله وفقا لما یراه المحلل النفسی "أوتو کیرنبرغ". ومن أبرز التداعیات الّتی ترکتها ظاهره النرجسیه عند الشّاعر أنّه أولع بنفسه وبشعره وبالغ فی إعلاء شأنه وفضّل نفسه وقومه على أبناء جنسه کلّهم کما أبدى شکایته مریره من حسد الحسّاد، مظهرا غضبه واستیاءه فی وجه کلّ من یأتی بما لا یرضیه.
واکاوی تطبیقی آثار زویا پیرزاد و الف شفق از دیدگاه نقد فمینیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات هر ملّتی از یک سو، آینه تمام نمای افکار و اندیشه های حاکم بر آن جامعه و از سویی دیگر، منعکس کننده بینشِ اقلیتِ آن ملّت است. از این رو، در گستره ادبیات ملل، رمان به عنوان یکی از انواع ادبی، به نویسنده این امکان را می دهد تا بتواند آرا و ایده های خود را با احساسات درونی هماهنگ کرده و در نهایت به خواننده منتقل کند. در میان رمان نویسان مطرح ادبیات جهان، نویسندگانی هستند که در سبک، اندیشه و ایده، شباهت ها و ویژگی های مشترکی دارند. هرچند که تعداد این وجوه اشتراک اندک باشد. در جستار پیش رو، سعی شده است تا پس از تبیین اصول شاخص های نقد فمینیستی، آثار دو نویسنده زن -یکی از ایران و دیگری از ترکیه- از دیدگاه نقد فمینیستی مورد واکاوی و مقایسه قرار گیرد. زویا پیرزاد در بین نویسندگان زن ایرانی و الف شفق از میان نویسندگان زن ترکیه دو رمان نویسی هستند که به نظر می رسد هر دو به نقش و جایگاه زنان در آثار خود ارزش و اهمیت ویژه ای داده اند. از رهگذار این مسئله، در این مقاله، می توان پی برد که رویکرد و نگاه دو نویسنده، نسبت به شاخص های نقد فمینیستی چگونه است. ازین رو، در پژوهش پیش رو، با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و با بهره گیری از روش استقرایی مبتنی بر توصیف و تحلیل، ضمن آشنایی با نظرات منتقدان دیگر درباره آثار این دو نویسنده بزرگ، به تحلیل آثار آنان پرداخته ایم.
بررسی تطبیقی کاربست مکان و انواع آن در نقد رمان (مورد پژوهش: اهل غرق اثر مونیرو روانی پور وحکایهبحار حنا مینه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکان از جمله عناصر اصلی تشکیل دهنده ی چارچوب داستانمی باشد که در پیشبرد حوادث و تفهیم آنها نقش بسیار تاثیرگذاری دارد. نقش مکان در رمان های معاصر، بسیار برجسته بوده و نویسندگان همواره به این عنصر مهم توجه ویژه ای مبذول داشته اند و با مهارت خاصی از آن برای بیان اهداف خود استفاده کرده اند. حنا مینه و مونیرو روانی پور از جمله نویسندهای می-باشند که به سازمایه های مکان توجه خاصی داشته اند و اهداف خود را در نگارش رمان برمبنای این عنصر مهم پی ریزی کرده اند؛ بنابراین بررسی دقیق سازمایه های مکانی می تواند در نقد رمان های آنها راه گشا باشد. پژوهش حاضر با روش توصیفی_ تحلیلی و براساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی با تکیه بر کاربست مکان و انواع آن در رمان، به بررسی تطبیقی دو رمان حکایهبحار و اهل غرق پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که با وجود تفاوت-های فراوان در به کارگیری انواع مکان، هر دو نویسنده در بیان اهداف خود بیشترین استفاده را از مکان باز دریا داشته اند.
بررسی تطبیقی حکمت های عملی در دیوان دعبل خُزاعی و ناصرخسرو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱
79 - 104
حوزههای تخصصی:
در حوزه مسائل حکمی، میان شاعران عرب و فارسی زبان قرابت فکری وجود دارد که این امر، ناشی از ریشه های دینی مشترک است. از این بین، دعبل خزاعی و ناصرخسرو، به عنوان دو شاعر شیعه مذهب، تحت تأثیر منابع اصیل اسلامی، به حکمت های عملی (شامل بایدها و نبایدهای اخلاقی) توجّه ویژه ای نشان داده اند. بررسی ها نشان می دهد که در میان بایدهای اخلاقی مواردی چون «خردگرایی و علم آموزی»؛ «سخاوت و دهش»؛ «همنشین صالح و نیکو» و «بردباری و صبر» برجسته بوده است. همچنین، نبایدهای اخلاقی مشترک در دیوان دو شاعر، عبارت است از: «دنیاستیزی»؛ «غرور و فخرفروشی»؛ «حسدورزی»؛ «خلف وعده و پیمان شکنی» و «عیب جویی». دیدگاه دعبل و ناصرخسرو در ارتباط با آموزه های «خردگرایی و علم آموزی» و «دنیاستیزی» با وجود نزدیکی، تفاوت هایی هم دارد. ناصر به نیّت آگاهی بخشی به مردمی که تحت تأثیر تبلیغات دروغین خلافت عبّاسی در گمراهی بودند، بر کارکرد های اجتماعی، سیاسی و اخلاقی علم و عقل تأکید ورزیده، امّا دعبل، تنها به وجه تعلیمی آن اشاره کرده است. همچنین، نگاه دعبل به دنیا و مظاهر آن، دووجهی (مثبت و منفی) و رویکرد ناصرخسرو تک بُعدی (منفی) است. شیوه بیان حکمت های عملی در دیوان ناصرخسرو، غالباً صریح و در اشعار دعبل، مستقیم و غیرمستقیم است.
بررسی مقایسه ای عناصر نمایشنامه در آثار نمایشی محمود دولت آبادی و سعدالله ونوس براساس دیدگاه ارسطو (مورد پژوهانه: نمایشنامه تنگنا و نمایشنامه بائع الدبس الفقیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
91 - 111
حوزههای تخصصی:
ازآنجا که ساختار نمایش نامه بر پایه داستان است، هر نمایش نامه بایستی دارای ساختاری معین باشد تا خللی در داستان آن به وجود نیاید؛ بنابراین نمایش نامه ها نیز به مانند داستان ها دارای عناصری ویژه هستند که بررسی و تحلیل آن ها در پژوهش های امروزی، امری مهم تلقی می شود. پژوهش حاضر با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی مقایسه ای عناصر نمایش نامه در دو نمایش نامه تنگنا اثر محمود دولت آبادی از نویسندگان بزرگ معاصر ایران و بائع الدبس الفقیر اثر سعدالله ونوس نمایش نامه نویس معاصر سوری، با تکیه بر دیدگاه ارسطو، می پردازد. بر اساس یافته های این پژوهش، هر دو نویسنده، نمایش نامه های خود را برمبنای یک سری اصول و عناصر نگاشته اند. در این میان، همه عناصر ارسطو در دو نمایش نامه وجود دارد مگر ریتم و آواز که جایگاه ویژه ای در نمایش نامه تنگنا ندارد امّا تفاوت هایی در برخی عناصر دیگر به چشم می آید؛ آنگاه که در عنصر شخصیت، تمام شخصیت های نمایش نامه دولت آبادی، فرعی هستند؛ در حالی که نمایش نامه ونوس، دارای شخصیتی محوری است که تمامی شخصیت های فرعی پیرامون وی می گردند و همچنین نوع بیان در دو اثر متفاوت است و اینکه منظره نمایشی نمایش نامه ونوس در چند پرده آمده در حالی که کلّ نمایش نامه دولت آبادی در صحن خانه ای قدیمی به نمایش درآمده است.
در آمدی بر شبیخون فرهنگی و ابزارهای آن در دو کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران (جلال آل احمد) و أجنحه المکر الثلاثه (عبدالرحمن حسن حَبنَکه المیدانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
109 - 133
حوزههای تخصصی:
فرهنگ های مختلف همواره مورد توجه و تهاجم سلطه جویان بوده است، به گونه ای که سلطه گران درصدد تغییر و تحریف ارزش های انسانی و ملیِ فرهنگ های زیر سطه خود بوده اند؛ فرهنگ اسلامی نیز از جمله این موارد است. شناخت شبیخون فرهنگی و راه و روش حضور آن در ادبیات و همچنین ارتباط و تأثیر آن در ادبیات اسلامی، ملازم ممارست خاص است. جلال آل احمد و عبدالرحمن المیدانی دو نویسنده نامی در حوزه ادبیات فارسی و عربی معاصر هستند. پژوهش تطبیقی حاضر، بیان شاخصه های شبیخون فرهنگی همچون؛ مدارس، کتاب و مطبوعات، فرقه سازی، هویت، رفاه طلبی، علماء و زبان در دو کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» جلال آل احمد و «أجنحه المکر الثلاثه» عبدالرحمن المیدانی است. مهمترین نتایج دست یافته، حاکی از آن است که هر دو نویسنده نسبت به فرهنگ جامعه خود متعهد بوده اند بدین جهت، شاخصه های شبیخون فرهنگی به وضوح در این دو اثر جلوه نمایی می کند. روش کار در پژوهش حاضر، متکی بر مکتب تطبیقی اسلامی به صورت توصیفی - تحلیلی است، به این صورت که پس از استخراج تمامی نمونه ها از دو کتاب، به تحلیل آن ها پرداخته شده است.
بررسی تطبیقی مفهوم مرگ در شعرهای جان دان و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴۵
9 - 22
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بر آن ایم که مفهوم «مرگ» را میان آثار جان دان - شاعر متافیزیکال عصر باروکِ انگلستان در قرن هفدهم میلادی- و مولانا - شاعر ایرانی قرن هفتم هجری قمری- به سبب هایی که در متن مقاله می آید مورد مداقه و سپس در صورت امکان مطابقت قرار دهد. از آن رو که هر دو نامبردگان، نخست از دو نگرگاه متفاوت اما دیگرگونه پدیده «مرگ» را میان آثارشان مورد نظر می آورند، پَسین شرایط دوپاره زندگی هر دوی آن ها و سپسین بن مایه های عرفانی و مذهبی درون آثارشان، نگارندگان را بر آن داشته تا با تبیین مفهوم «مرگ» در عصر باروک نزد جان دان - به عنوان سردمدار شعر متافیزیکال(فرارونده) در انگلستان قرن هفدهم میلادی - و نیز تأویل همین مفهوم نزد مولانا در محدوده زمانی حدود چهارصد سال پیش از آن به چیستی و چگونگی آن بپردازد. این مقاله هیچ تلاش بی ثمری جهت یک بررسی «این همان گونه» جهت تطبیقِ اجباری و مبتنی بر برساخته های ذهنی خود ندارد، تنها قرار بر این است که مفهوم «مرگ» به مثابه دو خط، یکی جان دان در عصر باروک و دیگری مولانا ، از یک مرکز (مرگ) بررسیده شده و وجوه مشارکت و مفارقت آن ها، که ممکن است حال در جایی موجب تقطیع این دو خط، موازات و یا اینکه جدایی آن ها شود را بَررسد.
سیمیوطیقا التوتر فی روایه طوق الحمام لرجاء عالم علی ضوء منهج جاک فونتانی وکلود زلبربیرج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
41 - 64
حوزههای تخصصی:
السیمیوطیقا عباره عن نظریه عامه للأدله وسیرها داخل الفکر، ویعد الهدف الأساسی من المنهج السیمیوطیقی اقتحام النصّ الأدبی مثل الروایه، والاطلاع علی خفایاه وتمییز خصائصه؛ لیستخرج السیمیوزیس منها أسس النقد التحلیلی وأرکانه. وبهذا تعتمد سیمیوطیقا التوتر علی فصل الرغبه عن الإمکان والتحقق، وهو قائم علی جدلیه القوه والمدی، هذا من ناحیه ومن ناحیه أخری، التوتر یمثل مکاناً تخییلیّاً أنتجه تفاعل حالات الذات والوجدان مع عالم الأشیاء فی امتداده الزمانی والمکانی والکمی. اعتمدت هذه الدراسه علی المنهج الوصفی التحلیلی ونحن هنا بصدد دراسه روایه طوق الحمام ونقدها علی ضوء منهج سیمیوطیقا التوتّر مع دراسه أهمّ العناصرالسیمیوطیقیه التی نراها فی الروایه وبین شخصیات المجتمع المکی فی عصر ما بعد الکولونیالیه. توصّل البحث إلی أنّ هذه الدراسه فی سیمیوطیقا التوتّر أدّت إلی ظهور التوتّر الموجود بین شخصیات وحوادث الروایه بحیث قد یصل التوتّر إلی حدّ لا یفهم المتلقی معه الحوادث الموجوده فی الروایه وکلام الشخصیات فیها، أو قد یفهم معنی آخر یختلف عن قصد الکاتبه. ویتعیّن من البحث أنّ التصورات النظریه فی الروایه حسب سیمیوطیقا التوتر قد یؤدی إلی تحدید بعض القیم الأساسیه فی توتر الثقافه والحضاره لتحدید الشده والمدی بهما. واستنتجنا أنّ الأبعاد الأساسیه والمنظور الداخلی والخارجی والزمان والمکان والقیم الکونیه والمجرده من شخصیات وحوادث الروایه خاصه الأبعاد الفرعیه والذات المدرکه والمتلفظه قد أسهمت کثیراً فی توتر الثقافه والحضاره المکیتین.
تحلیل تطبیقی درونمایه های ادبیات پایداری در اشعار سلمان هراتی و بدرشاکر السیّاب با تکیه بر «أنشوده المطر»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار انعکاس درونمایه های ادبیات پایداری را در آثار سلمان هراتی و «أنشوده المطر» بدر شاکر السیّاب به صورت تحلیلی- توصیفی مورد بررسی قرار می دهد. این دو شاعر به وطن خویش عشق ورزیده و آن را ستوده اند و سلمان هراتی عقل و عشق و دین را در ستایش وطن در هم آمیخته است. بدر شاکر السیّاب و سلمان هراتی به فردایی بهتر امیدوار هستند و این باور را در اشعارشان انعکاس داده اند. سلمان هراتی با زبانی تند و شدید از غفلت و رفاه طلبی مردم انتقاد می کند و السیاب با بهره گیری از نماد و مظاهر طبیعی به توصیف جامعه ظلمت زده خود می پردازد.