فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۳٬۶۹۷ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
1 - 18
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی شده است، مضامین مشترک بوستان سعدی وقابوس نامه عنصرالمعالی استخراج شود؛ آوردن آیات و روایات در پایان هریک از شاخص های اخلاقی به الهی بودن این مضامین صحه می گذارد . بنابراین با روش توصیفی تحلیلی و روش کتابخانه ای مضامین مشترک دو اثر منظوم و منثور تعلیمی جمع آوری می شود و با آیات و روایات مطابقت داده می شود . با توجه به ضرورت این نوع پژوهش ها ، گشودن متون نظم و نثر ادبیات تعلیمی از این چشم انداز و کشف هنر شاعران و نویسندگان دریافتن روش های تاثیرگذار بر مخاطبان و بیان تعالیم اسلامی و اخلاقی از کوتاه ترین مسیر می تواند به احیای پاره ای از سنت های ارزشی و اخلاقی و پیوند زدن تجربیات گذشتگان ، به نسل آینده و نیازهای کنونی باشد .یافته ها نشان می دهد که سعدی و عنصر المعالی، آثارشان تقریبابا آیات و روایات ،مطابقت داشته است. بیان آیات قرآن کریم وتطابق روایات ائمه اطهار در ضمن آن ها برای صحه گذاشتن بر اخلاقی بودن این آثار و راه گشایی آن ها برای خروج از مشکلات است.
بررسی تطبیقی هویت انسان در جنگ در رمان های زمین سوخته احمد محمود و وداع با اسلحه ارنست همینگوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
145 - 157
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به نقد و بررسی مولفه های پایداری و ادبیات جنگ در دو رمان ایرانی و انگلیسی می پردازد تا تفاوت های فرهنگی و ایدئولوژیک نویسنده آنها را در به تصویر کشیدن هویت انسانی در دوران جنگ در این آثار نشان دهد. برای این منظور دو رمان زمین سوخته احمد محمود و وداع با اسلحه ارنست همینگوی انتخاب شده است تا مفهوم اصلی آنها از نظر ساخت شخصیت های معنادار مورد کنکاش قرار گیرد. نویسنده این مقاله معتقد است تفاوت های بنیادی در نحوه پرداختن به مفهوم انسان، جنگ و هویت اگزیستانسیال در این آثار دیده می شود که در نهایت باعث شکل گیری داستان هایی با پیرنگ های مختلف و هویت های متفاوت می شود که از نظر معرفت شناختی و نوع نگرش به رسالت انسان در ساخت هویت مستقل خود و جهان بینی او در راستای اجرای وظایف انسانی نسبت به سایر انسان ویژگیهای متمایز بیشماری دارند. برای بررسی ساختار هویتی این دو رمان از نظریه هویت اگزیستانسیالیستی ژان پل سارتر استفاده شده است.
تحلیل گفتمان انتقادی مولانا و سنایی با رویکرد فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
41 - 58
حوزههای تخصصی:
تحلیل انتقادی گفتمان ، مفهوم بافت کاربرد زبان را به مثابه کنش اجتماعی زبان تعریف می کند. تحلیل گران انتقادی گفتمان با وارد کردن مفهوم ایدئولوژی به تحلیل گفتمان سعی می کنند نشان دهند که چگونه کارکردهای ایدئولوژیک یک زبان ابزارهایی برای تحلیل گفتمان را در نیل به قدرت مولد ارائه می دهند. یکی از این ابزارهایی که کارآیی لازم را در تحلیل های کلان اجتماعی – فرهنگی ایفا می کنند، نظام های دیالکتیکی هستند. با کمک نظام های دیالکتیکی همچون برجسته سازی در تقابل با حاشیه رانی، روایت در مقابل فراروایت می توان به تحلیل های کلان اجتماعی نهفته در متون ادبی پرداخت. از این رو با انطباق این تحلیل ها با تحلیل های خرد زبانی در کلام عرفانی حماسی می توان به سازوکارهایی رسید که انسان پرسشگر امروزی را به آینده ای روشن هدایت کرد. در راستا با چنین تحلیلی می توان کلام مولانا و سنایی را از اشعار این دو شاعر با رویکردی در تحلیل گفتمان انتقادی در نگاه فرکلاف مورد بحث قرار داده و سازو کارهایی ارائه داد که تحقق نظام های دیالکتیکی در اشعار مولانا و سنایی تابع آنها هستند.
تحلیل تطبیقی دیدگاه متنبّی، فردوسی و ناصر خسرو درباره حکمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
181 - 196
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ بشریت، حکمت به عنوان موضوعی جذاب برای تفکر و بررسی علمی عمل کرده است. محققان و فیلسوفان از فرهنگ های گوناگون دیدگاه های متمایزی را در مورد این مفهوم پایدار ارائه کرده اند. این پژوهش به دنبال تحلیل و کنار هم قرار دادن دیدگاه متنبّی، فردوسی و ناصرخسرو در باب حکمت است. این تحقیق با استفاده از روش تحلیل تطبیقی، از منابع اولیه و ثانویه استفاده می کند تا باورهای فلسفی این شخصیت های برجسته را روشن کند. یافته ها نشان می دهد که متنبّی بر تأثیر دگرگون کننده حکمت که از طریق درون نگری و جست وجوی حقیقت به دست می آید، تأکید می کند. در مقابل، فردوسی بر اهمیت یادگیری تجربی و استخراج آموزه های اخلاقی از رویدادهای تاریخی تأکید می کند و حکمت را با رفتار اخلاقی و رفاه اجتماعی مرتبط می کند. از سوی دیگر، ناصرخسرو حکمت را فرآیندی مداوم از رشد و روشنگری شخصی می داند. این مطالعه با ارائه یک بررسی جامع از این دیدگاه ها و زمینه سازی بینش های آن ها در محیط های فرهنگی و فلسفی مربوطه، به تحقیقات موجود عمق می بخشد و راهنمایی های ارزشمندی را برای افراد و جوامعی که برای درک عمیق تری از هستی تلاش می کنند، ارائه می کند.
برابرسنجی «غم غربت روح» در اشعار مولانا و نغمه نی از آنه ماری شیمل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
39 - 63
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو در پی آن است تا مسأله غم غربت روح و بازتاب آن را در سروده های شیمل ومولانا کاویده و از این طریق ضمن آگاهی از میزان تأثیرپذیری شیمل از آموزه های مولانا و چگونگی پرداختن به این موضوع (همراه با متعلقات عرفانی دیگر) را وارسی کرده و به رؤیت خواننده برساند. آنچه از این جستجو به دست آمد عبارت از آن است که: شیمل نیز همچون مولانا در آغاز مثنوی موضوع فلسفی / عرفانی غم غربت را از زبان «نی» آغاز می کند. در این راستا شیمل با گفتن «شنیدم» در عین حال، دعوت مولانا را که گفته بود «بشنو»، اجابت کرده و در پاسخ به او می گوید: من به نوای نی گوش فرا دادم و غم غربت همراه با حسرت اشتیاق به بازگشت روح را با جان و دل دریافتم. شیمل آنگاه این غم را نه تنها از زبان «نی»، که از زبان دیگر عناصر هستی نیز به تصویر کشانده، می گوید: این درد در دیگر ذرات و اجزای کاینات مانند بلبل، درخت و بهار نیز به گوش می رسد. شیمل آنگاه به تأسی از مولانا جلال الدین رومی «غم غربت» را با داستان هبوط آدم و زمان (وقت یا حال) پیوند داده و با توجه به زمینه های یاد شده نیز، موضوع را به کند و کاو می نشیند.
نقد تطبیقی اشعار میرزاده عشقی و حافظ ابرهیم براساس نظریه تاریخ گرایی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
129 - 149
حوزههای تخصصی:
بازخوانی تاریخ ایران و مصر در قرن نوزدهم ، روایتگر وقایع سیاسی و اجتماعی مشابهی در این دو سرزمین است که در برخی از آثار ادبی این دوره از جمله در اشعار میرزاده عشقی و حافظ ابراهیم، بازتاب پیدا کرده است. عشقی در اشعارش به روایت انقلاب مشروطه در ایران می پردازد و حافظ ابراهیم نیز تاریخ طولانی مصر و مبارزات مصریان علیه ظلم و استعمار در جهان عرب را روایت می کند. در این پژوهش، آثار این دو شاعر بر مبنای نظریه نقد تاریخ گرایی نوین، بررسی و جنبه های اجتماعی و سیاسی رویدادها به شیوه توصیفی -تحلیلی پرداخته شده است و چنانکه شیوه منتقدان تاریخ گرایی جدید است، مضامین اشعار میرزاده عشقی و حافظ ابراهیم به صورت تطبیقی و برمبنای محورهای مهم نقد تاریخ گرایی نوین بررسی شده است تا انگیزه های سیاسی و ایدئولوژیک فرهنگیِ دخیل در تولید متن، کشف شود، زیرا خوانش این اشعار از منظر نقد تاریخ گرای نوین فراتر از وقایع تاریخی اشعار، ذهن را به موضوعات مهمتری معطوف می کند و آن اینکه این اشعار با بازنمایی رخدادهای تاریخی ایران و مصر درصدد شناساندن کدام یک از گفتمان های عصر شاعر هستند و یا اینکه این گفتمان ها در تعامل و کشمکش با یکدیگر چگونه به بازتفسیر تاریخ منجر می شوند؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که تاریخ به طرز شگفت آور و معناداری، در زمان ها و مکان های مختلف، تکرار می شود. آنچه در ایران و مصر، پس از سالها تلاش و مبارزه توسط گروهی از آزادی خواهان و عدالت طلبان به ثمر رسیده است،
بررسی تطبیقی سبک نویسندگی محمدعلی جمال زاده در داستان «کباب غاز» و محمود تیمور در داستان «فی القطار»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
221 - 247
حوزههای تخصصی:
سبک در نویسندگی، به معنای شیوه نوشتن است و آن در واژگان به کاربرده شده، جملات، ساختمان دستوری و لحن نویسنده نمود پیدا میکند. سبک را می توان از جنبه های مختلف معنایی، زبانی و روانشناسی بررسی کرد. دو عامل معنایی و زبانی(شکل) در این دو داستان مورد توجه قرار گرفته است. پژوهشگران با روش تطبیقی مبتنی بر مکتب آمریکایی به بررسی شباهت ها و تفاوت های سبکی دو نویسنده می پردازند. محمدعلی جمال زاده در داستان «کباب غاز» با قلمی طنزگونه که سرشار از تشبیهات و ضرب المثل های گوناگون است به مسائل فرهنگی و اخلاقی جامعه پرداخته و کوشیده است از این ضرب المثل ها و کنایات در جای جای داستان بهره ببرد. محمود تیمور نیز در داستان «فی القطار» با لحنی جدی به مسائل اجتماعی تاثیرگذار می پردازد و از آن رو که موضوع این داستان «عمومی کردن آموزش» است، ایجاب می کند که لحن داستان جدی، خشک و عاری از طنز باشد. او همچون جمال زاده ضرب المثل ها و کنایات را دست مایه متن خود قرار داده و از آن ها در موقعیت های مختلف داستانی بهره است. هر دو نویسنده زبانی ساده، روان و عامه پسند دارند و همین سادگی در نثر به ماندگاری این دو داستان در اذهان مردم کمک شایانی کرده است و نیز کاربرد تلمیحات و تضمینات دینی، متناسب با سیاق جملات، به چشم می خورد. از دیگر تفاوت های سبکی در داستان دو نویسنده، می توان استعمال کلمات عامیانه توسط جمال زاده و اجتناب تیمور از این نوع کلمات اشاره کرد.
تحلیل وجوه همانندی و ناهمانندی اشعار قیصر امین پور و شاندرو پتوفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
323 - 367
حوزههای تخصصی:
بین آثار برجسته ادبی ملت های مختلف شباهت ها و تفاوت هایی وجود دارد. همانندی های ادبی یا ناشی از تأثیر و تأثّر مستقیم است و یا به علّت تجربه های مشابه دو ملت و نیز فطری بودن برخی مفاهیم، در میان شاعرانشان به وجود می آید. وجوه ناهمانندی آثار مشابه بیشتر ناشی از تفاوت های زیستگاه، ادیان، اساطیر و نوع تجربه شاعران است. بین اشعار قیصر امین پور و شاندرو پتوفی شباهت ها و تفاوت های انکار ناپذیری وجود دارد که نمی توان آن ها را ناشی از ارتباط تاریخی ادبیات فارسی و مجار دانست. لذا در این پژوهش با رویکرد نقد تطبیقی و مبتنی بر اصول مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی، به تحلیل محتوایی اشعار آن ها پرداخته شد و این نتیجه به دست آمد که هر دو شاعر برای شعر تعهد و التزام قایل هستند و آن را در خدمت بیان مفاهیم انقلابی، آرمان های اجتماعی و وسیله ای جهت دفاع از وطن، آزادی، استقلال، صلح، و شرف انسانی قرار داده اند. هر دو شاعر با نگاه رمانتیسم اجتماعی و با زبانی ساده و در عین حال عمیق و نمادین، شعر را در خدمت روشنگری اجتماعی قرار داده اند و پاره ای از پیام های آن ها چنان روشن و درخشان است که می توان آن ها را در شمار جهانی های ادبیات محسوب نمود. با این حال، دامنه، تنوع و زیبایی شعر قیصر به مراتب بیش از پتوفی است.
شعر پروین اعتصامی از منظر درون فرهنگی و برون فرهنگی (با رویکرد ادبیات تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۲)
163 - 191
حوزههای تخصصی:
پروین اعتصامی شاعره کهن گرایِ نواندیش، با وجود عمر کوتاه، اشعار پربار و تأثیرگذاری از خود به جا گذاشت که در رشدِ سلامتِ روانی، فکری و فرهنگی به ویژه در ساحتِ فرهنگی، ادبی و هنری، همچنین در پاسداشت سامان اجتماعیِ جامعه ایران ، مؤثر واقع شد. اگر نگاه جنسیتی را کنار نهاده، اشعار پروین را از منظر هنر شاعرانگی بررسی کنیم، بهتر می توانیم هنر این شاعرِ دغدغه مندِ صاحب درد را دریابیم؛ پروین بنا به سرشت پاکِ انسانی و به تبََع، حس مادرانگی، مایه و هنر شاعری خود را در خدمت رشد، تعالیم انسانی و روشنایی درون انسان به کار برد تا نمود هنریِ آن. این مقاله در پی آن است تا ریشه و منشأ تعالیم فکری و فلسفه روشن اندیشی این شاعره نادره گفتار را بررسی کند بدین منظور شعر پروین را به روش تحلیلی توصیفی، با رویکرد ادبیات تطبیقی، از دو منظر: درون فرهنگی و برون فرهنگی مطالعه و :
عناصر درون فرهنگی که موجب زایش و رویش اندیشه پروین اعتصامی و عوامل شکل گیری و رشد شخصیت هنری(شاعرانگی) وی شد؛ و همینطور
عناصر و عوامل برون فرهنگی که شکل دهنده نگرش هنری و جهان بینی شاعر را بوده، بررسی و سرچشمه های آن را تبیین می کند.
از یافته های بررسی این که پروین در شعر خود گذشته از آثار و شخصیت های ادبی ایران، از طریق واسطه/واسطه هایی از آثار فکری و ادبی مغرب زمین هم بسیار بهره مند گشته و آثاری که برای آگاهی و رشد فکری جامعه خود لازم و مناسب می دانسته، بهره های لازم را برده است.
واکاوی تطبیقی ساختار روایی تراژدی داستان سیاوش و هیپولیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تراژدی نوعی ادب نمایشی از یونان باستان است که به شکل نمایش، بر روی صحنه اجرا می شود. ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی از نخستین کسانی بود که در کتاب فن شعر، درباره تراژدی، به طور کامل بحث کرده و به معرّفی و توضیح آن پرداخته است. وی عناصر و اجزایی را برای تدوین تراژدی معرّفی نموده که در کیفیّت، جذابیّت و برتری تراژدی نقش مهمّی را ایفا می نمایند. در ادبیّات فارسی آثاری وجود دارد که بازتابی از تراژدی های یونان باستان و دیدگاه ارسطو در این باره است؛ از جمله شاخص ترین این آثار، شاهنامه فردوسی است با داستان هایی که همسویی و شباهت زیادی به تراژدی های یونان باستان دارد پژوهش حاضر با هدف نشان دادن این شباهت در زمینه تراژدی و با روش توصیفی – تحلیلی به مقایسه داستان سیاوش از شاهنامه و تراژدی هیپولیت اثر اوریپید، به عنوان مطالعه موردی پرداخته است و این همسویی را نشان داده است.
نقد ترجمه عربی انگاره های فرهنگی در رمان چشمهایش با تکیه بر کنایه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
203 - 221
حوزههای تخصصی:
بی تردید ارتباط بین ملت ها از جمله نیازهای بدیهی انسان و همواره مورد توجه او بوده است. پر واضح است که ساده ترین شیوه برای تعامل با دیگران و دستیابی به تجربه های آنان، پدیده ترجمه است؛ اما نکته قابل توجه در فرآیند ترجمه، تفاوت های فرهنگی بین ملت ها است که این موضوع، باعث ایجاد مشکل در برگردان عناصر فرهنگی شده است. جهت برون رفت از این معضل، ترجمه شناسان روش های متعددی پیشنهاد داده اند. از جمله آنها پیتر نیومارک از بنیانگذاران شاخص و سرشناس مطالعات ترجمه در دهه هشتاد سده بیستم است. وی برای تسهیل فرآیند ترجمه، به ویژه ترجمه انگاره های فرهنگی مختص زبان مبدأ هجده شیوه پیشنهاد داده که با تکیه بر آنها می-توان روش برگردان و معادل یابی انگاره های فرهنگی را مورد ارزیابی و سنجش قرار داد. در پژوهش حاضر، که با شیوه توصیفی تحلیلی و تکیه بر مدل نیومارک سامان یافته است، به نقد و ارزیابی چهل و دو کنایه در ترجمه عربی احمد موسی از رمان چشمهایش بزرگ علوی پرداخته شده است. نتایج پژوهش نشان داد که سی و هفت مورد از کنایه ها به شیوه تحت اللفظی ترجمه شده و چهار مورد با معادل کارکردی و یک مورد هم به شیوه بومی سازی برابریابی شده است. پرواضح است که ترجمه تحت اللفظی شیوه مناسبی برای برگردان تعابیر کنایی به شما نمی رود و بر این اساس ترجمه احمد موسی از خوانایی و سلاست قابل قبولی برخوردار نیست و در انتقال تعابیر و اصطلاحات فرهنگ بنیاد رمان، توفیق چندانی نداشته است.
بررسی تطبیقی دو بیتی در ادبیات فارسی و ادبیات عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
69 - 89
حوزههای تخصصی:
دوبیتی یکی از قالب ها و گونه های شعری است که کاربرد دوبیتی در ادبیات فارسی پرکاربردتر از ادبیات عربی است. دو فرهنگ، دو زبان و دو ملّیت ایرانی و عربی دارای تعاملات مشترکی در ابعاد مختلف هستند. بدون تردید سبک ها، قالب های شعری و بحور عروضی از این تعامل و به دنبال آن تأثیر و تأثّر بی بهره نبوده است. این تحقیق با هدف بررسی کاربرد دوبیتی در ادبیات فارسی و ادبیات عربی با روش تحقیق تحلیل محتوا و بر اساس شیوه های پژوهشی نوین ادبیات تطبیقی و به ویژه مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی انجام گرفته است. یافته های این پژوهش به صورت مختصر عبارت اند از: در باب خاستگاه دوبیتی، در منابع مورد مطالعه سه دیدگاه وجود دارد: دیدگاهی که خاستگاه آن نوع قالب شعری را پیش از اسلام می داند. دیدگاهی که زایش آن را قرن سوم هجری دانسته است و دیدگاهی که منشأ دوبیتی را بیرون از ادبیات فارسی و ادبیات عربی می داند. به طور قاطع پژوهشگران عرصه ادب فارسی و عربی با استدلال های منطقی و علمی اثبات کرده اند، این وزن شعری در ادب عربی وجود نداشته و برگرفته از ادبیات فارسی و تحت تأثیر آن ادبیات در ادبیات عربی رواج یافته است.
شکل شناسی طنز در داستان های فریدون تنکابنی بر اساس نظریّه فوناژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
95 - 125
حوزههای تخصصی:
طنز، مهم ترین نوع ادبی است که ادیبان و پژوهشگران به آن توجّه کرده اند و امروزه به حوزه های تحقیقات زبان شناسی راه یافته و یکی از ویژگی های برجسته ادبیّات داستانی معاصر ایران شده است که نویسندگان از آن برای انتقال پیام ها و انعکاس واقعیّت های اجتماعی و فرهنگی خود استفاده کرده اند. در مورد طنز و چگونگی ایجاد آن، نظریّه های مختلفی وجود دارد. یکی از نظریّه های مهمّ معاصر درباره طنز، نظریّه ایوان فوناژی (2662-7326)، زبان شناس مجارستانی است. فوناژی در کتاب ها و مقالات خود، مفصّلاً از راه های ایجاد طنز در آثار ادبی صحبت کرده است و از آنجا که طنز را هم از زاویه زبانی و هم غیر ِزبانی بررسی کرده، نظریّه او می تواند به عنوان معیاری خوب برای شکل شناسی طنز در آثار ادبی و به ویژه در ادبیّات داستانی معاصر باشد. طنز، کارکردهای تفریحی، انتقادی و زیباسازی دارد. فریدون تنکابنی یکی از برجسته ترین طنزپردازان معاصر ایران با آثار متعددی در زمینG داستان نویسی و طنزنگاری شناخته شده است. نویسنده در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و ابزار کتابخانه ای به بررسی شگردهای طنزنویسی در چهار مجموعه داستان به نام های اسیرخاک، یادداشت های شهر شلوغ و اندیشه ها، ستاره های شب تیره و سرزمین خوشبختی پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهند که بزرگ نمایی و اغراق، پربسامدترین شگرد طنزنویسی تنکابنی است که با استفاده از آن، انتقادات اجتماعی و سیاسی خود را با زبان طنز بیان کرده و همچنین از شگردهای کوچک نمایی، بازی با شخصّیت های داستانی، طنز لغت نامه ای، طنز موقعیت و تعلیل طنز نیز برای بیان نکات ظریف ادبی خود بهره گرفته است.
هم سنجی حکایت شیخ صنعانِ حسن الأمرانی با شیخ صنعانِ عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
51 - 72
حوزههای تخصصی:
فرید الدین عطار (540 ق)، شاعر پرآوازه ایران زمین، و حسن أَمرانی (1949م) شاعر سرشناس کشور مغرب، دو تن از شاعران برجسته در ادبیات جهان هستند که هر دو در آثارشان به فراخوانی و دخالت دهی عارف نامی «شیخ صنعان» پرداخته و هر یک از رهگذر آن شخصیت کهن، ارزش والای عشق و دلدادگی را ترسیم نمودند. در این پژوهش دو متن با دو زبان متفاوت و با مضامین و موضوعات واحد مورد واکاوی قرار می گیرد؛ متن نخست، حکایت شیخ صنعان اثر فرید الدین عطار، و متن دوم، حکایت شیخ صنعان اثر حسن الامرانی است. در پرتو اهمیت مسأله، پژوهش حاضر -که بر اساس مکتب فرانسوی در حوزه ادبیات تطبیقی و به شیوه توصیفی_ تحلیلی شکل گرفته- در پی هم سنجی و تحلیل این دو منظومه است و تلاش دارد با توجه به اصل حکایت، به ارائه برخی شباهت ها و تفاوت ها بپردازد . یافته های پژوهش نشان می دهد که عمده ترین شباهت این دو اثر، انتخاب هدفمند دالّ حکایت شیخ صنعان در عنوان دو سروده، کثرت عبادت و مریدان شیخ صنعان است. از جمله تفاوت ها می توان به اختلاف در نحوه خواب دیدن و کیفیت عشق، نصیحت مریدان و تفاوت در تحلیل ساختاری اشاره کرد.
بررسی و مقایسه تجرید در شعر و معماری عربی- اسلامی (با تاکید بر دیدگاه سنت گرایان در باب هنر اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
43 - 66
حوزههای تخصصی:
فلاسفه سنت گرا هنر اسلامی را هنری انتزاعی، رمزگونه و معنا دار معرفی کرده اند. بر این اساس، تجرید خالص به عنوان یکی از شاخصه های مهم هنرهای اسلامی که برگرفته از اولین منبع زیباشناختی تجرید در اسلام یعنی کتاب مقدس قرآن کریم و مبتنی بر رمز و معناگرایی است، جایگاه ویژه ای در هنر معماری اسلامی ایران و جهان عرب دارد. اما این عنصر و شاخص مهم، در هنر شعر فارسی و عربی، که یکی از برجسته ترین و گسترده ترین هنرهایی است که در دوره اسلامی به هدف تجسیم و تجسید مفاهیم انتزاعی و ماورائی و مبتنی بر عقاید توحیدی و عرفانی این دو ملت، سروده شده است، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بر این اساس در پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به تبیین ، بررسی و مقایسه عنصر تجرید در شعر و معماری عربی - اسلامی و ایرانی اسلامی با تاکید بر دیدگاه سنت گرایان پرداخته شده است. بررسی های صورت گرفته نشان می دهد که ظهور تصوف و عرفان در شعر و معماری این دو ملت نقطه اوج گرایش به تجرید خالص در این هنرها بوده است. در این راستا مفاهیمی همچون، وحدت وجود، تجلی، عشق، فنا و بقا در قالب اشکال هندسی، خطوط، رنگها و کلمات و عبارات و بواسطه ابزارهای هنری مشترکی همچون ایقاع، توازن، تکرار، رمز، تشبیه و .... در شعر و معماری عربی- اسلامی و ایرانی اسلامی انعکاس یافته، بطوریکه تقریبا هرآنچه در عالم عرفان اتفاق افتاده ،با زبانی تجریدی به عرصه این دو هنر ایرانی و عربی اسلامی راه یافته است.
کیفیّت انسجام متن در نسخه خطی قسطاس الاطبای نورالدین محمّد عبدالله شیرازی بر اساس نظریه هالیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
163 - 190
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، کیفیّت انسجام متنی در نسخه خطی قسطاس الاطبای نورالدین محمّد عبدالله شیرازی بر اساس نظریه انسجام متنی مایکل هالیدی بررسی شده است. نسخه های خطی پزشکی نه تنها به دلیل محتوای علمی خود، بلکه از نظر ساختار زبانی و انسجام متنی نیز ارزشمند هستند. این پژوهش با هدف تحلیل ابزارهای انسجام دستوری و واژگانی به کار رفته در متن و ارزیابی کیفیّت این انسجام انجام شده است. روش تحقیق شامل تحلیل محتوای کیفی نسخه خطی و استفاده از مدل انسجام متنی هالیدی است. ابتدا متن نسخه خطی به دقّت مطالعه و ابزارهای انسجام متنی، شناسایی شدند. سپس با استفاده از نظریه هالیدی، این ابزارها، تحلیل و کیفیّت انسجام متنی ارزیابی گردید. نتایج نشان می دهند که نورالدین محمّد عبدالله شیرازی با بهره گیری از ابزارهای مختلف انسجام دستوری و واژگانی، موفّق به ایجاد متنی منسجم و قابل فهم شده است. همچنین، بررسی های تطبیقی با دیگر متون پزشکی هم دوره و تحلیل تأثیرات تاریخی و فرهنگی بر انسجام متنی، شباهت ها و تفاوت های قابل توجّهی را نشان می دهد. این تحقیق نشان می دهد که انسجام متنی در نسخه های خطی قدیمی، به ویژه در متون پزشکی، نقش مهمی در درک و تفسیر صحیح این متون ایفا می کند. نتایج این پژوهش می تواند به عنوان پایه ای برای تحقیقات بیشتر در زمینه های زبان شناسی، تاریخ و فرهنگ و همچنین در بازسازی و حفظ متون تاریخی مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی تطبیقی «سنگ های شیطان» منیرو روانی پور و «قرعه کشی» شرلی جکسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
127 - 155
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی «سنگ های شیطان» منیرو روانی پور و «قرعه کشی» شرلی جکسون می پردازد.مساله اصلی مقاله این است که شباهتهای متناظر و هم ارز این دو داستان چه می باشند؟ روانی پور و جکسون در حالیکه در دو نقطه متفاوت زندگی می کنند از نمادهای همسان و هم ارز و شخصیت های متوازی استفاده کرده اند. زیرا ریشه تمام همه اینها تفکرات خرافی است که پایان غم انگیز نیک خواهان را رقم می زند. این مقاله با بهره گیری از مکتب ادبیات تطبیقی امریکایی به وجود شباهت های دو داستان پرداخته و وجه ابتکار و افتراق هر دو را کنترل کرده است. نتایج تحقیق نشان می دهد دو نویسنده محیط روستایی و کوچک را برای بیان مضمونی بزرگ یعنی خرافه ستیزی انتخاب کرده و پیروی کورکورانه از خرافه ها را سرزنش می کنند. هر دو نویسنده از استعاره سنگ استفاده کرده و انسانها را مشبه و سنگها را مشبه به بکار می برند تا وجه شبه را سنگدلی این انسانها به خواننده ارایه دهند.شخصیت ها در دو داستان توازن و تساوی دارند، برای مثال دایه پیر و وارنر پیر در نقش هشدار دهنده در دو داستان از مردم می خواهند از خرافه پیروی کنند زیرا اینان رزق و روزی و قوام و دوام خود را در پیروی کورکورانه مردم از خرافه می بینند. همچنین دایه پیر شباهت شگفت انگیزی با آقای سامرز دارد مبنی بر اینکه هر دو به عنوان متولیان روستا نازا و ناکارآمد هستند و بقای خود را در حفظ خرافات می دانند.
بررسی تأثیر افکار قرمطیان بر شعر متنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
19 - 32
حوزههای تخصصی:
متنبی از جمله شاعران بزرگ قرن چهارم بود که آوازه اشعارش در عصر عباسی طنین افکن بود. دیوان او بیانگر این است که، زندگی شعری این شاعر بزرگ، به چهار دوره تقسیم شده است . در این ادوار، متنبی ملازم امیران و بزرگان بسیاری بود که آنان بر زندگی شعری وی، تاثیر گذار بودند. او دراین دوران به علت حضور در بادیه، با فرقه قرمطیان آشنا شد و دراین میان در خدمت ، امیرانی بود که خود به فرقه قرمطیان گرایش داشتند . اما باید مدایحی از وی را در این دوران از بقیه مدایح وی، استثناء کنیم . و برای دستیابی به این مهم از طریق این پژوهش سعی شده است با استدلال و دلایل عقلی و نقلی و با مراجعه به دیوان وی به بررسی شواهدی از اشعار او، پرداخته شود. و نتیجه حاصله بر این شد که تاثیرات قرمطیان بر افکار متنبی ، در غالب ادعای نبوت توسط رهبران و پیروان این فرقه و اعتقاد به حلول روح امام در وجود رهبران و باور به وجود ائمه مستور و .. بر شعرش نمایان شده است.
بررسی تطبیقی کارکردهای شناختی فانتزی در داستان های کودکانه منتخب از عادل الغضبان و محمدرضا یوسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
91 - 112
حوزههای تخصصی:
داستان فانتزی کودک باوجود رارگرفتن در تضاد با عالم واقع، از شخصیت ها و حوادث فراواقعی ساخته می شود؛ اما اثری ژرف در فکر و روحیه کودک گذاشته و او را برای تکامل اجتماعی و رفتار بهنجار آماده می کند. چنین نگاهی به داستان های کودک در حیطه کارکردِ شناختیِ ادبیات کودک قرار می گیرد. از آن جاکه رشد شناختی در توالی و پیشرفت سایر فرایندهای رشد کودک نقش به سزایی دارد؛ لذا شایسته است در داستان نویسی کودک به کارکرد شناختی متناسب با هر گروه سنی توجه شود. در این پژوهش با تکیه بر روشِ توصیفی-تحلیلی و با هدفِ بررسی کارکردِ شناختی فانتزی در پیشبرد خلاقیت کودک سعی بر آن است فرایندهای جاندارپنداری، نمادپردازی تمثیلی، خودپنداره، عزّت نفس و خوداثربخشی در داستان های منتخب عادل الغضبان و محمدرضا یوسفی مورد بررسی تطبیقی قرار گیرد. نتایج حاکی از آن است که داستان های دو نویسنده نقش به سزایی در تحکیم مهارات شناختی رشد کودک داشته و باعث تقویت هویت فردی و اجتماعی وی می شود. شخصیت های فانتزی در داستان های هر دو نویسنده بیشتر با دو کارکرد مهم شناختیِ عزّت نفس و خوداثربخشی، جنبه های خلاقیت را به مخاطب/کودک القا می کند.
بررسی تطبیقی رمان های سندریلات مسقط و طعم گس خرمالو براساس مؤلفه های فمنیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
73 - 98
حوزههای تخصصی:
جریان های فمینیستی، رویکرد برابری زن و مرد در جامعه است. نقد فمنیستی، به دنبال جلب توجه خوانندگان خود به وجود نابرابری های جنسیتی در جامعه و فراخواندن آنان به سمت خوانشی متفاوت و اقدام در این خصوص است. محور اصلی رمان های سندریلات مسقط اثر هدی حمد نویسنده عمانی و طعم گس خرمالو اثر زویا پیرزاد را زنان و دغدغه های آنان تشکیل می دهند. با توجه به ریشه دار بودن باورها و رفتارهای مردسالارانه در جامعه عربی و ایرانی، هر دو نویسنده تحت تاثیر حقوق تضییع شده زنان در جوامع خود قرار گرفته اند و سعی در انعکاس این باورها داشته اند. این پژوهش با روشی توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر مکتب تطبیقی آمریکایی، درپی بررسی مفاهیم مشترک فمنیستی در میان این دو اثر و تحلیل و بررسی آن است. با بررسی هر دو رمان مشخص گردید که مفاهیم مردسالارانه، خشونت عاطفی، زن علیه زن و تلاش برای جلب رضایت مردان در آثار هر دو نویسنده انعکاس پیدا کرده است و هر دو نویسنده علی رغم تفاوت در ملیت و زبان، دغدغه زنانه داشته اند و از جامعه مردسالارانه انتقاد کرده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد زنانِ روایت پیرزاد، زنانی فعال هستند و شرایط زندگی خود را تغییر می دهند اما، زنان روایت حمد، زنانی منفعل اما آگاه از اوضاع خود هستند. حمد و پیرزاد در آگاهی بخشی برای مبارزه با «جنس دوم» واقع شدن زن، به شکل تقریبا مشابهی عمل کرده اند و هر دو، مبارزه با سیطره تفکر مردسالارانه را دنبال می کنند.