فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۶۱ تا ۵۸۰ مورد از کل ۱۶٬۷۲۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
توصیف، بخشِ عمده ای از متونِ ادبیات را تشکیل می دهد، اما با توجه به اهمیتِ موضوع، چندان که باید - به خصوص در ادبیات فارسی- موردِ توجه قرار نگرفته است. مقاله حاضر سعی می کند، ضمنِ نقدِ تعاریف و نظریاتِ پیشین و با روشی متمایل به شیوه ساختارشناسان، طبقه بندیِ تازه ای از انواع توصیف ارائه دهد که از طریق تحلیلِ توصیف شناختیِ داستانِ رستم و سهراب به دست آمده است. بر این اساس، توصیف گزاره ای زبانی و هستیک (و نه ایستا یا ثابت) است که به بازنماییِ ویژگی می پردازد و دارای سه عنصر اساسی است: موضوع (موصوف)، کلامِ توصیف گر و ویژگی. این پژوهش در صدد اثبات این نکته است که توصیف، نقشی اساسی و تعیین کننده در هر متنِ ادبی به عهده دارد؛ زیرا بسترِ روایت و اساسِ شعر، توصیف است. از این رو انواع مختلف توصیف، در یک متن روایی توصیفی، یعنی داستان رستم و سهراب، از نظر شکلی و محتوایی بررسی می شود و سعی دارد بر اساس این مصداق، به نوعی نظریه توصیف در ادبیات فارسی ره ببرد.
تحلیل کهن الگویی داستان رستم و اسفندیار
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای مهم نقد و بررسی آثار ادبی، نقد کهن الگویی یا اسطوره شناختی است که آن خود یکی از متفرعات نقد روان شناسی ژرفانگر به شمار می آید. این نوع رویکرد که بر پایة اندیشة روان پزشک سوئیسی، کارل گوستاو یونگ تکوین یافته، به بررسی و تحلیل عناصر ساختاری اسطوره که در روان ناخودآگاه جمعی حضور دارند، می پردازد. در نظر یونگ این عناصر نوعی تجربة همگانی است که به گونه ای در همة نسل ها تکرار می شود، و از راه قرار گرفتن در ناخودآگاه جمعی وارد سازمان روانی فرد می شود. کهنالگوهای یونگ در هر یک از داستانهای شاهنامه قابل بررسی است. در پژوهش حاضر برآنیم تا داستان رستم و اسفندیار را به عنوان پیکرة دادههای پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی مورد مطالعه قرار دهیم. در این تحقیق نشان می دهیم که لازمه خودیابی و یکپارچگی شخصیت این است که فرد مراحل دشوار سفر را بگذراند، سختی ها را تحمل کند، و بیاموزد که به راستی روزی بر چالش های جدی جهان حتی به همان شکل مبالغه آمیزی که تصویر ترس های اوست چیره خواهد شد و همین امر موجب غنای شخصیت او می گردد. این داستان هشدار می دهد که اگر کسی نتواند خود را به فردی مسئول در عالی ترین سطح بدل سازد، باید در انتظار پیامدهای مخرب و ویرانگری باشد. برآیند نهایی پژوهش آن است که هر یک از کهنالگوهای یادشده، تجلیات متعدد روان واحدی تلقی میگردند.
نظریه شعور و جاودانگی هستی در اندیشه عرفانی مولوی
حوزههای تخصصی:
مولوی بر اساس دریافت های شهودی خود و با تاسی از آیات قرآنی و دانش دینی خود، کلیه ذر ات عالم را با شعور، زنده و فع ال می شمارد که در یک هماهنگی کامل و ذاتی، با شعور حاکم بر هستی در ارتباط است. این ارتباط زمانی کامل می شود که اجزاء هستی؛ از جمله انسان، از بعد ماد ی خود دور شده، بر بعد معنوی و روحی خود بیفزاید. این همان قانون آنتروپی (کهولت ماد ی) و نگانتروپی (افزایش حیات معنوی) در فیزیک است. مولوی مانند انیشتین به دو نوع نور حسی و تقدیری معتقد است و مرگ انسان را نیز تبد ل بعد مادی به نور تقدیری و جاودانگی برمی شمارد. در نظر مولوی بهره مندی انسان از نور تقدیری و ازلی و ارتباط با کلیت حاکم بر جهان هستی و دست یابی به جاودانگی نورانی، در سایه کسب قابلیت حسی یا شعور باطنی و شهود میسر است.
الگوی کنشگر در برخی روایت های کلامی مثنوی معنوی بر اساس نظریه الگوی کنشگر آلژیرداس گرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در علم روایت شناسی شخصیت ها به عنوان جزئی از ساختار کلّی متن محسوب می شوند که تابع کنش های از پیش تعیین شده اند، بنابراین برای تحلیل شخصیت ابتدا باید الگویی از حوزه کنش آنان به دست آورد. آلژیرداس ژولین گرماس؛ از جمله روایت شناسانی است که به چنین الگویی دست یافته است. گرماس معتقد است، الگوی کنشی که ارائه داده جهان شمول است و با هر روایتی قابلیت انطباق دارد. از طرفی درون مایه روایت می تواند تا حدودی بر ساختار آن تأثیر بگذارد. در این مقاله با نظر به جهان شمول بودن الگوی کنش گرماس و قابل انطباق بودن آن با هر چه روایت محسوب می شود، برخی از روایت های دفتر اول و دوم مثنوی که از درون مایه کلامی برخوردار بودند، برگزیده شد تا نشان داده شود در مواجهه روایت های کلامی با الگوی کنشگر به عنوان بخشی از ساختار چه رخ می دهد و از خلال این رویارویی دریچه ای تازه گشوده شود تا بتوان از این منظر نسبت به برخی روایت های کلامی مثنوی به نگاهی بدیع و متفاوت دست یافت. آن چه به عنوان دستاورد این پژوهش بر آن تأکید می شود، تغییراتی است که در نتیجه درون مایه کلامی روایت ها؛ بخصوص در حوزه کنش بازدارنده و یاری رسان رخ می دهد. کنشگران متناسب با نوع عقیده کلامی گاه نسبت به این تغییرات آگاهی دارند و گاه ناآگاهانه عمل می کنند. هم چنین بر اساس نظریه گرماس و نیز عقیده توحید افعالی جفت متقابل بنیادین در روایت های منتخب انسان و خدا به عنوان دو فاعل مجازی و حقیقی است که مفعول آن ها می تواند نسبت به هم دو حالت همسویی و تضاد داشته باشد.
جمیل صدقی زهاوی و زبان و ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روابط متقابل ادبی و فرهنگی میان ملل عالم؛ بخصوص ملل هم جوار از دیرباز مرسوم ومتداول بوده است. در این میان، رابطه فرهنگی، زبانی و ادبی ملت ایران وملت عراق درطول تاریخ، بیش از هر ملت دیگری بوده است وجمیل صدقی زهاوی، شاعرمعاصر عراق، متوفای 1936 میلادی جایگاه ویژه ای دارد. نگارنده بر آن است تا درباره زندگی،آثار و افکار این شاعربزرگ معاصر عراق و جهان عرب مطالبی را قلمی نماید. از زندگی و سبک شعری وجایگاه او در شعر معاصرجهان عرب سخن گفته، توان مندی های شاعر در زبان وادب فارسی و میزان آشنایی او با ادبیات فارسی تا سرحد امکان روشن نماید. در این میان، پیوندهای جمیل صدقی زهاوی با ادب فارسی وبزرگان معاصرآن همانند؛ ملک الشعرای بهار و.... نیز بررسی می گردد. هم چنین،حضورجمیل صدقی زهاوی درکنگره بزرگداشت هزاره شاهنامه فردوسی(1934) در تهران، بررسی و مختصر تحلیلی از اشعار فارسی و عربی صدقی زهاوی در این کنگره، یادکردی از ملامحمد زهاوی،والد پارسی سرای جمیل صدقی؛ از جمله مواردی هستند که در این مقاله به آن ها پرداخته می شود. گمان نگارنده این است که موضوعهایی این گونه،کمک شایانی به درک بهتر تعامل ادبی و فرهنگی ادبیات فارسی با ادبیات و فرهنگ دیگر کشورها؛ از جمله کشورهای عربی و مسلمان خواهد بود.
موی بر میان بستن (آیین ویژه سوگواری در شاهنامه و متون ایرانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وامقی درباره «موی بریدن و بر میان بستن» «فریگیس» در این دو بیت نوشته است: «نکته ای که در اینجا آمده است به ظاهر باید رسم دیگری باشد که نمی دانم شواهد دیگری از آن می توان یافت و در اصل بازمانده است یا خیر؟» پرسش و تردید ایشان درباره ناآشنا بودن کاری که فریگیس انجام داده بجاست. تا جایی که نگارنده جستجو کرده، شواهد و نمونه های تقریبا همانند انگشت شماری در این باره وجود دارد که شاید مهم ترین و گویاترین آنها در کوش نامه و الهی نامه باشد. در منظومه کوش نامه، «کوش»، در سوگ همسرش، «نگارین»، بگسترد خاک و بر او بر نشست میان را به موی نگارین ببست در حکایت «زن صالحه» (الهی نامه عطار) نیز مادری که طفلش را شب هنگام در گهواره کشته اند فغانی و خروشی در جهان بست دو گیسو را بریده بر میان بست در داستان الحاقی سوگواری مادر «نوش زاد» بر فرزندش، که در یکی از نسخه های شاهنامه آمده، بیتی است که، طبق آن، همسر مسیحی انوشیروان هم، در عزای فرزند، موی بر میان می بندد: به فندق همی برگ گل را بخست به موی بریده میان را ببست
بررسی نشانه شناختی عناصر متقابل در تصویرپردازی اشعار مولانا
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی ساختگرا تقابل های دوتایی را عناصر دلالتمندی می داند که ساختار پنهان متن را تشکیل می دهد و با تحلیل آن ها می توان به تفسیر و تأویل معنا پرداخت. تقابل ها که از دیدگاه زبان شناسی، روان شناسی و مردم شناسی ساختارگرا عامل شناخت و ادراک هستند، در متون فرهنگی اعم از آثار مکتوب ادبی یا هنرهای دیداری و شنیداری بروز و ظهورهای متفاوتی دارند. بررسی انواع تقابل هایی که مؤلف به کار برده است و شیوه پردازش آن ها، نتایج سبک شناختی به دست می دهد؛ چنان که بررسی نشانه شناختی عناصر متقابل در تصویرپردازی اشعار مولانا نشان می دهد: 1. همه تقابل های ذهنی و عینی که نوعی تعالی و تنزّل را القا می کنند در جهت تبیین پدیده های مادی و امور معنوی به کار رفته اند. 2. تقابل ها در نقطه ای به وحدت می رسند و هویت تقابلی آن ها مرتفع می شود. 3. سلب ماهیت تقابلی از عناصر دوگانه با شگردهای بیانی و بلاغی صورت می پذیرد که دسته بندی آن ها به توصیفات سبک شناختی اشعار مولانا در مثنوی و کلیات دیوان شمس رهنمون است.
جبر و اختیار در جهان بینی حافظ و معرّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله جبر و اختیار یکی از جنجالی ترین و غامضترین بحث های کلامی است. این بحث ریشه تاریخی بسیار قدیم دارد و در گفته ها و اندیشه های فلاسفه، عرفا، شعرا و دیگران به جلوه های گوناگون نمود یافته است. مفهوم جبر یکی از مفاهیم کلیدی و کاربردی اشعار حافظ شیرازی و ابوالعلاء معرّی است. گروهی آن دو را بر مسلک جبر و گروهی دیگر با تفسیر و تأویل ابیاتشان آنها را معتقد به اختیار می دانند. این نوشتار سعی در بررسی این موضوع و مقایسه تطبیقی اشعار این دو شاعر نامی، در این زمینه دارد. گرچه در ترازوی دیدگاه هر دو شاعر در زمینه جبر و اختیار، کفه جبر سنگینی می کند؛ ولی هاله ای از تردید و آشفتگی بر جهان بینی هر دو سایه می گستراند که در بسیاری از موارد در نگرش حافظ، به اندیشه اختیار انگارانه تصریح دارد؛ ولی ابوالعلا تنها به برگزیدن روشی میانه بسنده می کند و بندرت سخن از اختیار می گوید. بنابراین می بینیم که در نگرش خواجه شیراز نوعی معنویت توأم با رندی است که این امر از جهان بینی معرّی دریافت نمی گردد.
طرح سه دیدگاه در منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی تردید منطق الطیر عطار، دل انگیزترین منظومه عرفانی فارسی است. در این اثر، سلوک سالکان خداجو از طلب تا فنا با بیانی رمزوار در قالب سفر مرغان سیمرغ جو ترسیم شده است. عطار، پیش از آغاز داستان در مقدمه ای هنرمندانه به معرفی سیزده پرنده )سالک(: هدهد، موسیچه، طوطی، کبک، تنگ باز یا تند باز، دراج، بلبل، طاوس، تذرو، قمری، فاخته، باز ،مرغ زرین می پردازد. سه دیدگاه نگارنده به همین مقدمه نمادین مربوط است. نویسنده در دیدگاه نخست با عنوان «پرنده گمشده عطار»، مرغ پنجم را «کبوتر» می داند نه «تنگ باز». در دیدگاه دوم با عنوان «هدهد و دوازده پرنده»، نگاه سوال برانگیز به شمار این پرندگان سیزده گانه را به سوی شمار نمادین «یک و دوازده» جلب می کند و بالاخره در دیدگاه سوم با عنوان «مرغ زرین» به رمز گشایی از این مرغ شگفت و نا آشنا می پردازد.
همت، براق هفت وادی سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبان فارسی همت به معنای قصد، اراده، کوشش و بلند نظری است، اما از نظر عارفان یکی از مقامات سیر و سلوک است؛ به عبارت دیگر بال پرواز سالک برای رسیدن به دولت عالی است. همت، عامل حرکت و کار و دستیابی به نعمتهاست و موجب تقویت اراده و قدرت صبر و تحمل مصائب می شود. مصادیق بلند همتی عارفان تنها ترک دنیا و آخرت نیست بلکه سر منزل همت عارفان خداوند متعال است. گر چه ممکن است بعضی از رهروان، بی مجاهده و بدون طی مراحل دشوار سیر و سلوک با عنایت خداوندی به مقصود برسند، داشتن همت این امر، برای این دسته نیز الزامی است زیرا همت افراد جهت حرکت را معین می کند و توفیقات و تأییدات از جانب حق موانع و عوایق را رفع می کند و رسیدن را شتاب می دهد. همت بلند تنها به اموری که در توان است متوجه نمی شود بلکه به اموری فراتر از توان نیز مصروف می گردد. عارفان صاحب همت را بالاتر از صاحب اراده و مجاهده دانسته و گفته اند صاحب همت را سکونی نیست و ارزش هر کس به قدر همت اوست.
جمال الدین محمد عبدالرزاق اصفهانی، شاعری در کشاکش بوده ها و بایدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرن ششم، گویی عصر شاعران متلون و متزلزل و بی بهره از پشتوانه های قابل اتکای اجتماعی، اقتصادی و فکری و عقیدتی است. این شاعران نه مثل برخی از اسلاف خود – مانند رودکی و عنصری – از صله ها و حاتم بخشی های بی پایان ممد وحانشان برخوردارند و نه مثل بعضی از اخلاف کریم طبع و بلند نظر خود – همانند عطار و مولانا – به دور از محیط دربار، در پی کشف و تجربه آفاق و قلمروهای ناشناخته انسانی، هنری و سخنوری اند.جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی، یکی از نمونه های بارز شاعران این دوره است. او هم دل در گرو معتقدات دینی و ارزشهای اخلاقی دارد و هم در اثر ناگزیری یا فزون طلبی، عملا آنها را نادیده می گیرد. هم مدح و غزل می سراید و هم خود را به سبب سرودن آن ملالت می کند. هم از حکمت و معرفت نشان دارد و هم آثار تزلزل و تلون در وجنات سروده هایش هویداست و این همه، چنان نیست که بتوان آن را به تنوع طلبی و عادت گریزی ذاتی شعر و هنر نسبت داد و دامان شاعر را از اتهام آلودن گوهر هنر به هوسها ونیازهای حقیر، مبرا دانست؛ اما در عین حال نباید فراموش کرد که شعر این دسته از شاعران، بیش از آنکه سند تغیر احوال و بی ثباتی شخصیت آنان باشد، آینه بی غبار روزگارانی است که در آن مسندنشینان ناسزاوار حکم می رانند و جریان شعر و هنر را بر بستر هوسها و امیال خام خود به هر سو می کشانند.
بررسی معناشناختی استعاره زمان در داستان های کودک به زبان فارسی (گروه های سنی الف، ب، ج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره یکی از مهم ترین موضوعات مورد بحث در زبان شناسی شناختی است. هدف از مقاله حاضر بررسی وجود و کیفیت استعاره ی مفهومی «گذر زمان به مثابه حرکت در مکان» در قصه های کودک در گروه های سنی الف، ب و ج، در چارچوب معناشناسی شناختی بر اساس نظریه معاصر استعاره ی لیکاف است.
روش انجام این مقاله به صورت توصیفی– تحلیلی بوده است. در این مقاله داده ها به روش کتابخانه ای و از 60 کتاب کودک گرفته شده است.
به طور کلی می توان از این مقاله چنین نتیجه گیری کرد که: الف) به نظر می رسد، کودک فارسی زبان، در گروه های سنی مورد بررسی، مفهوم زمان را به واسطه ی حرکت در مکان درک می کند و این نه تنها از طریق حرکت خطی، در راستای افقی و عمودی امکان پذیر است بلکه جهت حرکت از لحاظ کیفی می تواند متفاوت باشد؛ بدین معنی که حرکت می تواند به صورت حجمی، فضا یا ظرفی را پُر کند، سطحی را بپوشاند یا به صورت تغییر حالت و وضعیت خود را نشان دهد. ب) کودک فارسی زبان، در گروه های سنی مورد بررسی، نه تنها مفهوم زمان را به واسطه ی حرکت در مکان درک می کند بلکه عملکرد الگوی نگاشت "" زمان چیز است""، ""آن چیز در حرکت است"" در استعاره زمان، با فرافکنی هستی شناسانه به ماه و خورشید و اشیاء پیرامون کودک وابسته است و بر درک مفهوم زمان تأثیر مستقیم دارد.
نیما یوشیج و راینر ماریا ریلکه نمونه ای از تاثیر ادبیات آلمان بر ادبیات معاصر ایران (عنوان عربی: نیما یوشیج وراینر ماریا ریلکه نموذج لتأثیر الأدب الألمانی علی الأدب الإیرانی المعاصر)
حوزههای تخصصی:
قرن ها است که ادبیات کهن فارسی بر ادبیات غرب تاثیر نهاده است و نویسندگان و ادیبان اروپایی و امریکایی با افتخار به این موضوع اشاره کرده اند. کافی است در این زمینه نگاهی کنیم به ترجمه های فیتزجرالد از رباعیات خیام و یا غزلیات مولانا با ترجمه کالمن بارکس که امروزه پرفروش ترین اثر در قلمرو کشورهای انگلیسی زبان است.بدیهی است که این رابطه فرهنگی یکسویه نبوده و در این داد و ستد و تاثیر و تاثر، ادبیات فارسی و به ویژه ادبیات معاصر فارسی از ادبیات غرب تاثیر پذیرفته است. این تاثیرپذیری پیش از انقلاب مشروطه و از راه ترجمه آغاز شد و موج نوخواهی و نوجویی شاعران و نویسندگان ایرانی سبب شد که انواع جدید ادبی به قلمرو ادبیات فارسی راه یابد.هدف مقاله حاضر آن است که نشان دهد آیا ترجمه چند نامه به شاعری جوان اثر راینر ماریا ریلکه به قلم دکتر پرویز ناتل خانلری در سال 1318 تاثیری بر نیما یوشیج در نگارش کتاب حرف های همسایه داشته است. در دستیابی به پاسخ این پرسش بررسی، مقابله ای متن دو کتاب با توجه به شرایط ادبی در ایران و جنبه های نوآورانه در شعر نیما یوشیج انجام خواهد شد.چکیده عربی:أثر الأدب الفارسی القدیم علی الآداب الغربیة منذ القرون وأشار إلی هذا الأمر أدباء أوروبا وأمیرکا فخورین بهذا التأثیر. ولإثبات هذا القول یکفی أن نلقی نظرة علی ترجمات فیتز جیرالد لرباعیات الخیام أو ترجمات کولمان بارکس لغزلیات مولوی حیث تعتبر الترجمتان من أکثر النتاجات رواجا فی الأوساط الأدبیة فی البلدان الناطقة بالإنجلیزیة.ومن الواضخ أن هذه العلاقات الثقافیة بین إیران والغرب لم تکن أحادیة بل کان للأدب الفارسی سیما الأدب المعاصر حظّ من التأثر بالأدب الغربی. بدأ هذا التأثر قبیل ثورة الدستور عن طریق الترجمة حیث أدت رغبة الشعراء والکتاب الإیرانیین فی التیارات الأدبیة الجدیدة إلی دخول أنواع أدبیة جدیدة فی حوزة الأدب الفارسی.یهدف هذا المقال أن یدرس تأثیر ترجمة (رسائل إلی شاعر شاب) لراینر ماریا ریلکه بقلم برویز ناتل خانلری عام 1318ش علی الشاعر الإیرانی المعاصر نیما یوشیج فی تألیف کتابه (أحادیث الجار). وللوصول إلی الجواب یدرس هذا المقال دراسة مقارنة بین نصّ الکتابین بالنظر إلی الظروف الأدبیة فی إیران والجوانب الإبداعیة فی أشعار نیما یوشیج.
حافظ شناسی - سکولاریسم در شعر حافظ
منبع:
حافظ خرداد ۱۳۸۴ شماره ۱۵
حوزههای تخصصی:
زیبایی شناسی عرفانی هنر در چهرة مرد هنرمند در جوانی اثر جیمز جویس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان چهرة مرد هنرمند در جوانی، مراحل رشد روحی هنرمندِ جوان را به تصویر میکشد. جویس در این تصویر نگاری از پیشینه های عرفانی، به ویژه زیباییشناسی عرفانی آکویناس، و نیز از مشرب عارفان بزرگی چون برونو و اگوستین قدیس بهره گرفت، و به زیباییشناسی عرفانی هنررسید. با این پیش زمینه، وی در این رمان، چهرة هنرمندی را مینگارد که بینش زیباییشناسی هنری او عرفانی است؛ با این بینش به شهود میرسد و هنرمندی عارف میشود. مقالة حاضر به بررسی این رمان از دیدگاه زیباییشناسی عرفانی میپردازد و روند رشد روح هنرمند را تا رسیدن به کمال الهی، که از نظر جویس بالاترین مرتبة رشد روحی و لازمة هنرمند شدن است، بازکاوی میکند. وی این مراحل را در فرایند رشد روحی هنر مند جوان، استیون ددالوس شخصیت اصلی داستان، تا رسیدن به مراتب شهود عرفانی و آفرینندگی هنری نشان میدهد. در پایان، مقاله به این نتیجه میرسد که نگاه زیباییشناسی این هنرمند با گذار از سه ویژگی «تمامیت»، «هماهنگی»، و «درخشندگی» کامل میشود و روح او را در اوج کمال، شهود و تجلی زیبایی به پرواز در میآورد و او هنرمندی عارف میشود.
اسامی و القاب حافظ
حوزههای تخصصی:
جمال شناسی شعر مولانا در مثنوی شریف
حوزههای تخصصی:
این مقاله که از یک پژوهش دراز دامن درباب زیبایی شناسی سخن مولانا در مثنوی شریف، برگرفته شده، بر آن است تا نحوه سخن گفتن و شیوه انتقال معانی بلند عارفانه مولانا را از رهگذر تصویرهای شاعرانه نشان دهد.
بنابراین پس از یک در آمد کوتاه، طرز تلقی مولانا را از زیبایی یا به سخن دیگر نگرش زیبایی شناسانه او را به اختصار بررسی کرده ام و سپس «تصویر» را به مثابه یگانه ابزار نمایش صورت های ذهنی شاعر، معرفی کرده، آن گاه برای نمودن توانایی مولانا در این امر، ابزارهای تصویر آفرینی او را در مثنوی نشان داده ام. در این بخش نگاهی گذرا به زیباشناسی حکایت های مثنوی، افکنده و سپس تشبیه، استعاره، کنایه، پارادوکس و حسامیزی های این اثر تعلیمی را با نمونه هایی معدود، معرفی کرده ام.
ساختار داستانی حکایت ها در حدیقه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حدیقه سنایی یکی از مهمترین منظومه های عرفانی و اخلاقی است که مباحث تعلیمی آن به شیوه مستقیم یا درخلال حکایت ها و تمثیل های گوناگون بیان شده است. یکی از وجوه اهمیت این منظومه، اشتمال آن بر قصه های دینی و اخلاقی و پایه گذاری این نوع از داستان ها در متون عرفانی است.
در این مقاله، نگارنده با توجه به پیشینه تحقیق در مورد قصه پردازی سنایی کوشیده است از دیدگاه متفاوتی، شیوه سنایی را در داستان پردازی تشریح و توصیف کند و چگونگی ارتباط حکایت ها با متن را نشان دهد و با توجه به آمار ارائه شده، ویژگی هر یک از عناصر داستانی موجود در حکایت-هارا مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. نتایج کلی مترتب بر این بررسی، آن است که حکایت پردازی سنایی صرفاً ابزاری برای تبیین و تعلیم مسائل اخلاقی است و جز در چند نمونه، ساختار و ظرافت داستانی در آن مطرح نیست. حکایت ها غالباً به شکل گفتگوی دوطرفه و بدون کنش فیزیکی ارائه شده اند. در این حکایت ها طبقات مختلف اجتماعی حضور دارندو بیشتر آنها ، شخصیت های گمنام محسوب می شوند. شخصیت هایی که ساده و ایستا هستند و تشخص زبانی ندارند. راوی این حکایت ها، در اکثر موارد، بر تمام اعمال و افکار شخصیت ها اشراف دارد و دانای کل مداخله گرمحسوب می شود