فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۶۱ تا ۱٬۸۸۰ مورد از کل ۵٬۶۵۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی ، یکی از بزرگترین قصیده سرایان و مدیحه گویان ادب فارسی است . او ملک الشعرای دربار سلطان محمود غزنوی بود و پایه و منزلت وی آنچنان بود که اکثر شعرای آن زمان می بایست به واسطة وی ، قصاید خود را به دربار سلطان محمود معروض دارند . شعر عنصری را در نهایت استحکام و رزانت و متانت دانسته و به خصوص در قصیده و مدیحه سرایی اشعار او را سرمشق شاعران پس از وی پنداشته اند . عنصری با توجّه به آشنایی و اشراف و احاطه بر ادبیات عرب و دواوین شعرای تازی ، بسیاری از مضامین شعری خود را از گویندگان تازی اخذ نموده و در بین شاعران ادب عرب ، بیشترین تأثیر را از متنبی پذیرفته است . این پژوهش بر آن است ، با توجّه به همگونی و همسانی مضامین و تصاویر بسیاری از اشعار عنصری و متنبی ، به برخی از این تصاویر و معانی مشترک در این دو دیوان بپردازد .
تحلیل و مقایسه غزلیات اجتماعی دوره مشروطه، پهلوی اول و دوم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال سوم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۸
33 - 52
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا غزل اجتماعی تعریف گردیده و سپس سبک غزلیات اجتماعی دوره مشروطه، پهلوی اول و دوم بررسی و مقایسه شده است. بیشتر غزلیات اجتماعی دوره مشروطه، پهلوی اول و دوم در سطح زبانی با اوزان متوسط خفیف و متوسط ثقیل -که اوزانی جویباری و حزن آور است- سروده شده است. بیشترِ غزلیات مردّف و ردیف ها بیشتر پویاست(فعلی). همچنین آرایه های لفظی مانند جناس، سجع، تکرار واژه و واج در این غزلیات به کار رفته و موجب تقویت موسیقی غزلیات شده است. در سطح ادبی در غزلیات اجتماعی سه دوره، آرایه های ادبی به کار رفته؛ اما با توجه به اجتماعی بودن غزل، کاربرد آرایه های ادبی تحت تاثیر پیام اجتماعیِ شاعر کمرنگ است. در سطح فکری، این غزلیات با توجه به تحولات اجتماعی هر دوره و با مضامین اجتماعی متعددی مانند آزادی، وطن، انتقاد اجتماعی، استبداد، زنان و تعلیم و تربیت سروده شده است. تنوع مضامین اجتماعی در دوره مشروطه از دیگر دوره ها بیشتر است و میزان توجه شاعران هر دوره به هر کدام از این مضامین متفاوت است.
منطق روایت های ممکن در «سمک عیّار» و «داراب نامه»
حوزههای تخصصی:
سمک عیّار و داراب نامه نخستین روایت های منثور حماسی و بازمانده ی سنّت روایی گوسانان پارتی هستند؛ حجم بالا و گستردگی عناصر سازه ای روایت های حماسی و پراکندگی آن ها در جای جای سمک عیّار و داراب نامه سبب گشته، بسیاری از ویژگی های برجسته ی ادبی و حلقه های اتّصال روایی در بطن دو روایت ناپیدا و گم گردد؛ با این حال وجود برخی از مضمون های روایی در آغاز و حین جریان رویدادها، دریافت وقایع و فرجام رخدادها را برای خواننده فراهم آورده که در این پژوهش «روایت های ممکن» نامیده می شوند. پژوهش حاضر کوشیده تا گونه ی روایت های ممکن را در هفت بخش خواب و رؤیا، طالع بینی و پیش گویی، دخالت مشیّت الهی، افکار و عقاید متداول، نقش خارق العاده و اعجاب انگیز، لوحه ها و طومارهای خاص و دعا و اجابت آن، مورد بررسی قرار دهد. روایت های ممکن را در حقیقت باید براعت استهلال داستانی دانست، زیرا از طریق آن ها چارچوب کلّی رخدادهای دو روایت به صورتی مختصر و کوتاه به خواننده منتقل می گردد. ارزشمندی آثاری چون سمک عیّار و داراب نامه زمانی آشکار می شود که نخست، هنر مخاطب شناسی و روایت پردازی نویسندگان این متون نمایانده شود، که نقد و تحلیل برپایه ی شناخت روایت های ممکن، تا حدّی ما را به این گونه تحلیل ها نزدیک می کند.
سیر تحول مفهومی «شب» در شعر فارسی؛ از نماد عرفانی تا استعارة سیاسی (به عنوان نمادی بومی)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار، تغییرات زبانی در بافتار اجتماعی و بر اساس عنصر زمان تجزیه و تحلیل می شود. تحول در نقش کلمات از جمله تغییرات زبانی است که دلایل آن را باید در تغییرات ساخت اجتماعی جست وجو کرد. «شب» از جمله مفاهیمی است که تحول بنیادین معنای آن در ادبیات را می توان به مثابه نشانه هایی از تغییرات سترگ اجتماعی ایران به حساب آورد. از رهگذر به کارگیری روش تحلیل درزمانی و همزمانی، نویسندگان مقاله حاضر این تغییرات را پی جویی کرده اند. به گمان نویسندگان، چهار مرحله از تحول در واژه شب در شعر فارسی قابل بازیابی است. به نحوی که در اشعار کلاسیک بیشتر واژه شب در نماد طبیعت و به منزله نشانه ای حماسی جلوه گر شده است. با تحول بنیادین در بافتار اجتماعی به ویژه در ایران میانه، شب به مفهوم نمادین از عرفان به کار رفته شد. سپس در مسیر تاریخی جامعه ایران و با تحول بافتار در طی دوره مشروطه و بروز اندیشه نوگرایی، موضعی نمایه ای اتخاذ کرده و به معنای گردش روزگار تلقی شده است. و سرانجام در مرحله چهارم با افزایش سلطه سیاسی با تحول به نشانه ای شمایلی، استعاره ای از استبداد سیاسی در دوره جدید قلمداد شده است.
مقایسه تطبیقی دو حمله حیدری راجی کرمانی و باذل مشهدی
حوزههای تخصصی:
بررسی جنبه های حماسی در شعر نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان ها و اشعار مبتنی بر توصیف اعمال پهلوانی و بزرگی ها و افتخارات قومی را در تعریفی سنتی، حماسه می گویند. اما این تعریف در دوره ی معاصر تطور یافته و به ویژه در شعر، بسیار متفاوت و گسترده تر شده است؛ زیرا با ایجاد دگرگونی های نوین در عرصه ی جوامع بشری و تحت تاثیر قرارگرفتن تدریجی جوامع سنتی، تحولی در نوع نگرش به همه ی مقولات زندگی بشری ایجاد شده و مبانی ادبیات حماسی نیز مانند سایر مقوله های علوم انسانی نیاز به بازشناسی و بازتعریف پیدا کرده است. نوشتار حاضر بر اساس چنین دیدگاهی سعی دارد جنبه های مختلف این دگرگونی مفهوم حماسه را در شعر نیما یوشیج، نشان دهد. برای رسیدن به این مقصود ابتدا به روند تطور تعریف سنتی حماسه تا دوره ی معاصر اشاره می شود و سپس نمودهای حماسی در شعرهای نیمایوشیج بررسی می گردد. برای انجام این کار، شعرهای حماسی نیمایوشیج به طور کلی به دو دسته تقسیم شده اند: دسته ی اول شعرهایی هستند که نیما درآن به پیکارها و حماسه های مردمی ملل مختلف از گذشته تا امروز پرداخته است؛ دسته ی دوم، شامل اشعاری ست که در آن ها دست کم سه مقوله ی جداگانه ی حماسه ی محلی، حماسه ی دینی و حماسه ی درونی را می توان تشخیص داد. نیمایوشیج این سه نوع شعر را به ترتیب در شعرهای «پی دار و چوپان»، «دانیال» و «خانه ی سریویلی» بازسرایی کرده است. نتایج این بررسی نشان می دهد که با وجود این که در جوهر شعر و حتی در زبان نیما می توان روح و مضامین و رویکرد حماسی را مشاهده کرد، در اندیشه و شعر وی تعریفی تازه از حماسه و قهرمانان حماسی پدید آمده که آشکارا نشان و تاثیر اندیشه و ادبیات عصر نوین جهان و تجربیات زندگی شخصی و اجتماعی شاعر را می توان دید.
رابطة کارکردهای زبانی با تیپ های شخصیتی داستان های سیدمحمدعلی جمال زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان با دین، مذهب، جنسیت، سن، شغل، محیط، شرایط اجتماعی، و تحصیلات گویندگان پیوند دارد و همین موارد از عوامل ایجاد تیپ های شخصیتی در افراد است.
هدف پژوهش حاضر بررسی کارکرد زبان در تیپ های شخصیتی داستان های کوتاه یکی بود یکی نبود، شاهکار، تلخ و شیرین، کهنه و نو، غیر از خدا هیچ کس نبود، آسمان و ریسمان، قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار، و قصة ما به سر رسید سید محمدعلی جمال زاده است. در این راستا نخست تیپ های شخصیتی داستان و ویژگی های خَلقی و خُلقی هریک از تیپ ها مشخص شده است، سپس با توجه به هدف اصلی مؤلفْ داستان ها، شرایط اجتماعی، متغیرها و مؤلفه های موجود، و رابطة کارکردهای زبانی با تیپ های مورد نظر بررسی شده است؛ به ویژه زبان، واژه ها، و عبارات متناسب با تیپ ها از لحاظ طبقة اجتماعی، شغل، تحصیلات، دین و مذهب، جنسیت، تابو، محیط، و مناسبات قدرت شرح داده شده است. پژوهش به شیوة توصیفی است و داده ها با استفاده از روش تحلیل محتوا با ابزار کتاب خانه بررسی شده است. نتیجه نشان می دهد که جمال زاده به عوامل غیر زبانی مؤثر در زبان شخصیت ها با آگاهی و هدف توجه داشته و توانسته است با به کارگیری درست متغیرها به القای بهتر مفاهیم اجتماعی در داستان ها کمک کند.
در کل در یکی بود یکی نبود، با توجه به تعداد شخصیت ها، از متغیرها بیش تر استفاده کرده است و دو متغیر دین و مذهب و شغل بیش ترین تأثیر را در زبان شخصیت ها داشته است.
عناصر داستان در رمان عشق سال های جنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان از قدیمی ترین قالب های هنری است که تعاریف و معانی خاصی از آن ارائه شده است و پیشینه بسیار کهنی دارد. یکی از موضوع های مهم در ادبیات داستانی، جنگ است. نویسندگان بسیاری آثار خود را با توجه به جنگ و مسائل خاص آن خلق کرده اند. حسین فتاحی ازجمله رمان نویسان امروز ایران است که آثاری مرتبط با جنگ دارد.
در این مقاله سعی شده است ضمن بررسی رمان عشق سال های جنگ، عناصر داستان در آن شناسایی و ابعاد گوناگون آن به روش کاملاً ساختاری و علمی تحلیل شود. نویسنده رمان با درک واقعی مسئله جنگ، سختی های آن روز ها را بازمی تاباند. شهرت فتاحی مرهون رمان های جنگی او است.
تأمّلی در پیرنگ و شخصیت پردازی تهران مخوف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشفق کاظمی در عصر رضاشاهی نخستین رمان اجتماعی فارسی را با محور قرار دادن حقوق و آزادی های زنان به رشته تحریر درآورد. رمان های اجتماعی که بعد از این رمان در دهه اول و دوم قرن حاضر نوشته شد، هر چند از نظر موضوع و مرتبه هنری قابل قیاس با «تهران مخوف» نیستند؛ ولی براساس ساختار اجتماعی رمان مذکور طرح و پی ریزی شده اند. این پژوهش از بین عناصر داستانی، در پی واکاوی پیرنگ و شخصیت پردازی تهران مخوف و نقد و تحلیل آن است. طرح رمان «تهران مخوف» به اقتضای مضمون آن چندان پیچیده و تو در تو نیست و نظم طبیعی حوادث در آن بر نظم ساختگی غلبه دارد و رخدادها همواره در روایت به گونه ای هم بسته و زنجیر وار اتفاق افتاده است. تهران مخوف مملو از کشمکش های عاطفی و اخلاقی است و از این لحاظ به رمان های تاریخی که کشمکش های جسمانی و زورآزمایی «آدم خوب» و «آدم بد» را توصیف می کنند، هیچ شباهتی ندارد. نویسنده در این اثر از شیوه مستقیم و گزارشی برای خلق و پرداخت شخصیت ها استفاده می کند. شیوه شخصیت پردازی مشفق کاظمی در تهران مخوف هم بسته و پیوسته به شیوه شخصیت پردازی قصّه های کهن و رمان به معنای اروپایی و مرسوم آن است. شخصیت های داستانی تهران مخوف به دو جبهه تعلّق دارند و همه آن ها واجد شخصیت ایستا هستند. شخصیت های داستانی این اثر در خلال رمان به بلوغ نسبی نرسیده اند و به زبان خاص خود تکلّم نمی کنند. هر شخصیتی تنها رسالت پیش بردن داستان را بر عهده دارد و هویت مشخصی ندارد .
مقاله به زبان عربی: نقد و بررسی رنگ قرمز و سبز در اشعار نازک الملائکة (نقد اللون الأحمر والأخضر ودراستهما فی أشعار نازک الملائکة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رنگ برجسته ترین عنصر در شکل گیری تصاویر حسی شاعران قدیم و معاصر به شمار می رود و شاعران از واژگان رنگین در عینی تر شدن و واقع نمایی تصاویر شاعرانه و کشف و توضیح روابط میان اجزای تصاویر شعری بهره برده اند. در این میان ""نازک الملائکه"" نیز از رنگ های مختلفی برای تعبیر از افکار و عواطف و احساسات خود در سطح گسترده ای بهره می برد. به دلیل اهمیت و زیبایی های دو رنگ قرمز و سبز در اشعار او، این مقاله به نقد و بررسی زیبایی های این دو رنگ و دلالت های آن در اشعار ""نازک الملائکه"" می پردازد. روش کار در این مقاله توصیفی- تحلیلی و آماری است. رنگ ها بازگو کننده احساسات و غم و شادی های اوست و گاهی موارد نازک الملائکه از جایگاه غیر حقیقی رنگ ها بهره گرفته و رنگی را به رنگ دیگری به عنوان عنصر زیبایی و القای مفاهیم سیاسی و اجتماعی تبدیل کرده است. توجه زیاد شاعر به رنگ ها و معانی متنوع و دلالات های نمادی و زیبای آن ها نشانگر نگاه هوشمندانه شاعر به دقائق هستی و طبیعت اطراف خود و تأثیرپذیری او ازحوداث و تحولات سیاسی و اجتماعی اوست. انتخاب قرمز میل درونی او را به کوشش نشان می دهد که به مدلول هایی مثل آزادی خواهی و عشق و حیا دلالت دارد و انتخاب رنگ سبز بعد از قرمز نماد امید و زندگی و تحقق آرزوهاست.
شهر کهن «ری» در بوف کور : بازخوانی عناصر فرهنگی، اجتماعی و جغرافیای تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صادق هدایت از نام دارترین داستان نویسان ایرانی و رمان «بوف کور» مهم ترین نوشته ی اوست. هدایت در حوزه های مختلف جغرافیای تاریخی و اقلیم شناسی شهرهای کهن ایران، مطالعات نسبتاً گسترده ای داشته است که نمود پاره ای از این مطالعات را می توان آشکارا در برخی از آثار او از جمله «بوف کور» دید. تاکنون درباره ی بوف کور بسیار نوشته شده است. اما آن چه در این مقاله در کانون توجه قرار گرفته؛ همانندی توصیفات مکان قصه با موقعیت قدیم شهر ری، در سده های سه تا هفت هجری قمری ست. انطباق جغرافیای تاریخی ری با توصیفات بوف کور که برای نخستین بار به گونه ای مستند در این مقاله صورت پذیرفته؛ نشانه ای دیگر از دقت نظر هدایت در پرداخت داستانی بوف کور، و تأییدی ست بر این گفته ی او که: «بوف کور، پر از شگرد است و حساب و کتاب دقیق دارد». فضای این داستان به رغم پیچیدگی و بدعت، عناصری از جهان واقعیت را باز می تابد که به بخش مجزایی از ری سده های سه تا هفت هجری قمری نظر دارد. در این مقاله همانندی توصیفات مکانی «بوف کور» با جغرافیای تاریخی شهر قدیم ری، بر پایه ی پنج عنصر اصلی: سازه های شهر، ویژگی های مدنی شهر، موقعیت تجاری شهر، توپوگرافی شهر و عناصر فرهنگی و اجتماعی آن، مورد بررسی و بازشناسی دقیق تطبیقی قرار گرفته است.
شهرسب، مرداس و ضحاک شکستگیِ شخصیّتِ شهرسب در مرداس و ضحاک
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل تحوّل در اسطوره های ایرانی – آن چنان که مهرداد بهار می گوید- در کنارِ ورودِ عناصرِ بیگانه، ادغام و دگرگونی، عاملِ شکستگی است. در اسطوره ها گاهی واقعه یا شخصیّتی به فراموشی سپرده می شود، لیکن آن، در ریختِ پاره ها و اجزایِ پراکنده، در موقعیت و مکانی دیگر پدیدار می گردد. شهرسب، وزیرِ طهمورث یکی از این شخصیّت هاست که دچار شکستگی و به دو شکلِ مرداس و ضحاک در زمانی دیگر آشکار می شود. امّا چه دلایلی می توان یافت که این شکستگیِ شخصیّتی در شاهنامه را نشان دهد؟ پاسخ این پرسش را می توان درخلق و خو و معنایِ نامِ شهرسب یافت. ویژگیی که به طور صریح در شاهنامه، دربارة شهرسب مطرح شده، برپای داشتن نماز در شب و روزه داشتن در روز است. ویژگی دیگر، در نامِ شهرسب و معنایِ آن - یعنی سلطه بر اسب - نهفته است. این دوگانه صنعت – عبادت خداوند و مهارت در اسب سواری- که دریگانه ای چون شهرسب گرد آمده، پس از چندی از هم جدا می شود و هر یک به کسی می رسد و شخصیّتی را شکل می دهد؛ نماز کردن و روزه داشتن ویژگیِ مرداس می شود و بر اسب سوار شدن و توانایی در اسب سواری به ضحاک می رسد. این نکته را نیز بیاد بسپاریم که در مجمل التواریخ و القصص، اگر چه وزیرِ طهمورث، ارونداسب نام دارد، ولی ضحاک فرزند او معرفی شده و این دلیلی دیگر در پیوند آن هاست. در تاریخ طبری نیز قوم ضحاک بر شریعت صابئان دانسته شده، که البته عقایدِ صابئان به خلق و خوی شهرسب نزدیک است و پیوند او با ضحاک و بویژه مرداس را آشکار می کند و نیز، همسانیِ مقرّ بوذاسف/ شهرسب و ضحاک را که گاهی هند و گاهی بابل است، می توان دید. همچنین شهرسب/ بوذاسف دارای نژاد کلدانی است که پیوندِ نژادی او با ضحاک و مرداس تازی را نمایان می کند و فراخواندن به بت پرستی از دیگر اشتراکات و تشابهاتی است که دربارة این دو در متونِ مختلف دیده می شود که همة این شواهد به ارتباط این سه شخصیّت دلالت دارد؛ در حالی که در شاهنامه و دیگر متونِ تاریخی – به جز مجمل التواریخ- به پیوندِ نسبی و نژادیِ ضحاک، مرداس و وزیرِ طهمورث اشاره نشده است. پژوهش پیشِ رو – که دستاورد مطالعه در شاهنامه و برخی متون نگاشته شدة مورخانِ دورة اسلامی است- به دنبالِ اثباتِ این پیوند، که در اثرِ شکستگیِ شخصیّت اسطوره ای شهرسب حاصل شده، شکل گرفته است.
مقایسة چگونگی انعکاس ادبیات تعلیمی در اشعار نو و سنتی نیمایوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر نیمایی تفاوت های آشکاری از نظر ساختار و شیوه بیان با اشعار سنتی دارد تا جایی که حتی مضامین مشترک نیز به گونه های مختلفی در این دو نوع شعر بیان می شود. هدف این مقاله مقایسه چگونگی بیان ادبیات تعلیمی در شعر نو و سنتی است و از آنجا که نیما در هر دو حوزه نو و سنتی شعر سروده، به بررسی شعر او پرداخته شده است تا برخورد شاعر نسبت به یک نوع ادبیات در دو حوزه متفاوت بهتر مشخص شود. در اشعار سنتی نیما، ادبیات تعلیمی به شکلی صریح، موجز، موعظه وار و با قابلیت ارسال المثل و بیشتر مواقع در قالب حکایت های اخلاقی و به صورت نتیجه گیری بیان شده تا حدی که بعد تعلیمی شعر بر عناصر دیگر برتری یافته است اما در اشعار نو، تعالیم اخلاقی در پشت زمینه شعر قرار گرفته است و با عناصر دیگر مثل عاطفه، تصویر، روایت، گفت و گو، تجربه شاعرانه و… آمیخته شده است و گاه نمی توان تعالیم مورد نظر شاعر را به صورت مستقیم از شعر جدا کرد. این موضوع بیشتر به دلیل وحدت ارگانیک و رشد اندام وار شعر نو اوست که شاعر تنها به قصد تعلیم و بیان اندیشه، جریان شعر را آگاهانه و از پیش تعیین نکرده است.
شیوه های خلق فراداستان و کارکردهای آن در داستان های کوتاه فارسی دهه های 70 و 80(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تکنیک های داستان نویسی جدید در غرب، در ادبیات داستانی امروز ایران نیز تأثیر چشم گیری داشته است. نمودهای تکنیک های مدرن را می توان در داستان های کوتاه منتشر شده در چند سال اخیر یافت. یکی از این نمودها تکنیک فراداستان است. فراداستان، تکنیکی است که در آن راوی در میانة داستان، به فرایند داستان نویسی و نوشتن و به داستان بودنِ داستان اشاره می کند. راوی با این تکنیک، بین داستان و مخاطب فاصله ایجاد می کند. در این مقاله، چند داستان کوتاه منتشر شده در دهه های 70 و 80 هجری خورشیدی، از نویسندگان مختلف بررسی شده است. نویسندگان این داستان ها، برای آفریدن فراداستان، از تمهیدها و شگردهای مختلفی بهره برده اند که در این پژوهش به معرفی و بررسی آنها پرداخته و معلوم شده است که چگونه این تمهیدها به خلق فراداستان منجر شده اند و در نهایت، خاصیت فراداستان چه تأثیری بر فرم و محتوا و تأثیرگذاری داستان ها داشته است.