فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۶۱ تا ۱٬۳۸۰ مورد از کل ۵٬۶۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
در تحقیق حاضر به بررسی و مقایسه نقش کنشگر یاور در چهار داستان غنایی «ویس ورامین» فخر الدّین اسعد گرگانی، «لیلی و مجنون» و «خسرو و شیرین» نظامی و «یوسف و زلیخا»ی جامی پرداخته شده است. ابتدا هر داستان با استفاده از زنجیره های روایی گریماس توصیف شده سپس شخصیّت یاور در تمام موقعیّت های حضور خود در هر داستان مورد تحلیل قرار گرفته است. آنگاه کنشگران یاور بر اساس میزان حضور خود در زنجیره های روایی با یکدیگر مقایسه شده اند و برای رسیدن به نتیجه نهایی مربّع معنایی گریماس برای هر داستان رسم شده تا مشخّص شود که هر کنشگر یاور تا چه حد در تحوّل اساسی داستان نقش داشته است. مقایسه چهار مربّع معنایی، وجود عشق مجازی را در دو روایت «ویس و رامین» و «خسرو وشیرین» نشان می دهد و کنشگران یاور این منظومه ها نیز در زنجیره پیمانی توانسته اند امکان وصال را فراهم کنند، امّا ترسیم مربّع معنایی در روایت «لیلی ومجنون»، عشق عذری و در «یوسف و زلیخا»، عشق روحانی را نشان می دهد. کنشگران یاور این روایات در تحوّل اصلی داستان نقش نداشته و در زنجیره پیمانی موفّق نیستند، به این دلیل که تحوّل قهرمان (فاعل) امری شخصی و درونی است که به دست خود او انجام می گیرد.
بررسی استعاره های مفهومی «زن» در شعرهای فروغ فرخزاد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال پنجم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱۶
25 - 36
حوزههای تخصصی:
در دیدگاه شناختی، اساس استعاره سازی تنها بر بنیاد شباهت نیست و استعاره، ریشه در اندیشه و ذهن و ادراک انسان دارد و استعاره های مفهومی، درک جدیدی از تجربه را برای انسان میسّر ساخته و معنای تازه ای به آنها می دهد. در حقیقت، تجربه به مثابه یک اصل محسوب می شود که مفاهیم محیطی، طبیعی یا فرهنگی و دیگر مفاهیم موردنظر شاعر و یا نویسنده را به واسطه قلمروهای مقصد و مبدأ توضیح می دهد. به این ترتیب، پژوهش متون و نوشته ها با رویکرد شناختی در زمینه استعاره، می تواند ما را به شناخت لایه های ذهنی و انگیزه های گزینشی استعاره ها راهنمایی کند. در این مقاله، استعاره های با قلمرو مقصد «زن» در اشعار فروغ فرخزاد، با توجه به دیدگاه شناختی بررّسی می شود و سپس به کاوش استعاره ها با توجه به نقش های «مادری»، «همسری» و «معشوقی/عاشقی» با توجه به قلمروهای مبدأشان می پردازیم و سرانجام میزان خلاق یا متعارف بودن استعاره ها را بررّسی می کنیم.
دیدگاه های اخلاقی و تربیتی در شعر وحشی بافقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعلیم و تربیت یکی از برجسته ترین درونمایه ها و اغراض شعر فارسی است. این نوع ادبی، بیش از دیگر انواع، ذهن و زبان شاعران و سخنوران ادب فارسی را به خود مشغول کرده است. وحشی بافقی علیرغم اینکه شاعری وقوع پرداز بوده و عنصر غالب اشعار او عشق است ولی بخش عمده ای از ابیات و اشعار خود را چه در خلد برین که اثری تعلیمی اخلاقی است و چه در دیگر منظومه ها و قالبهای شعری اش به موضوع تعلیم و تربیت اختصاص داده است. او مدتی به مکتب داری اشتغال داشته و پاره ای از موازین و شیوه های تعلیم و تربیت که در نظر مربیان امروزی این فن نیز پذیرفته شده است در اشعارش انعکاس یافته است. مهمتر از آن، تبیین مفاهیم و فضایل دینی و اخلاقی چون قناعت، جود و بخشش، عدل و انصاف و تحسین آنها و تشریح رذایل اخلاقی چون تظاهر، کبر، حرص و حسد و تحذیر از آنها، از جمله موضوعاتی است که جنبه تعلیمی و اخلاقی شعر او را برجسته کرده است. در میان مفاهیم اخلاقی و ارزشی، مباحثی نه چندان دلپسند چون تن دادن به حقارت و ذلت نیز در شعر او به چشم می خورد که شاید این امر بیشتر ناشی از پیروی او از سنن ادبی رایج در شعر فارسی باشد. این مقاله بر آن است که دیدگاه های اخلاقی و تربیتی وحشی را با استناد به اشعار وی بررسی و ارزیابی کند و بسامد آنها را به شکل جدول و نمودار بر اساس روش تحلیل آماری نشان دهد.
بررسی جامعه شناختی رمان پریچهر (با تکیه برپدیده اعتیاد)
حوزههای تخصصی:
رمان پریچهر رمانی اجتماعی است که در آن نویسنده تحت تأثیر ساختار جامعه ای که در آن زندگی می کند، به خلق اثری می پردازد که در آن تصویر اجتماع را می توان به نظاره نشست. م. مؤدب پور در این رمان، بسیاری از مشکلات زندگی در عصر حاضر را در قالب داستان به تصویر می کشد. «اعتیاد» به عنوان یک پدیده و معضل مهم اجتماعی که در شکل گیری بسیاری از واقعیت های تلخ جامعه مؤثر است، در بسیاری از رمان ها حضور دارد. حال آنکه کمتر در این گونه آثار به صورت علمی مورد توجه و کاوش قرار گرفته است و این مهم بر عهده جامعه شناسی ادبیات است که با کشف روابط و پیوندهای میان جامعه و ادبیات، واقعیات موجود در جامعه را در جهان تخیلی و هنری آثار ادبی بازکاوی کند. در این جستار، بازتاب این پدیده شوم در رمان پریچهر با رویکرد جامعه شناسی محتوای اثر ادبی به شیوه توصیفی- تحلیلی بررسی می شود و نتایج تحقیق بیانگر آن است که بسیاری از عواملی که کارشناسان به عنوان علل روی آوردن به مصرف مواد مخدر و اعتیاد مطرح می کنند و همچنین عوارضی که به عنوان عواقب این امر از آن یاد می کنند، در این رمان قابل مشاهده است.
پیوند اسطوره و باورهای عامیانه در هفت پیکر نظامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال پنجم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱۶
61 - 76
حوزههای تخصصی:
سرزمین ایران متشکل از اقوام مختلف با قدمتی دیرین و سرشار از باورهای عامیانه و نابی است که بازتاب آنها را می توان در ادبیات عامیانه یا فولکلور ایرانی مشاهده کرد. این نوع ادبی در درون خود دردها، آرزوها، جشن ها، آداب اجتماعی و مذهبی را پرورانده است؛ مجموعه بزرگ فرهنگی که بخش قابل توجه ای از آن را داستان های عامیانه شفاهی تشکیل می دهد که با گذر زمان به ادبیات رسمی و سنتی راه یافته اند و دست مایه بسیاری از آثار ماندگار در عرصه فرهنگ و ادب گردیدند. نظامی را می توان در جایگاه فرهنگ شناس مردمی در نظر گرفت که با بهره گیری از قصه های عامیانه شفاهی یا ثبت شده، میراثی جاودان و ارزشمند به نام هفت پیکر را بجا گذاشت که مشحون از باورهای عامیانه و آیینی گوشه گوشه این مرز و بوم است. اندیشه های یک ملت که در روایت هایی دلکش انسان را به جهان رمزها و نمادها می برد؛ جهانی که در آن اسطوره ها به واقعیت می پیوندند و در قالب داستان های نمادین، از رهگذر تصویرها و نشانه ها توجیه و تفسیر می شوند. با چنین جهان بینی ای است که انسان ترس ها و آرزوهایش را معنا می بخشد. هفت پیکر مجموعه ای از باورهای عامیانه مانند اسطوره های شب چلّه، جدال نیروهای اهریمنی با اهورایی، نیایش های باران خواهی و سنت های نوروزخوانی است که به زیباترین شکل به تصویر کشیده شده است.
ساختار داستانی منظومه های عاشقانه فارسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
منظومه های عاشقانه یکی ازگونه های شعر غنایی است. این نوع منظومه سرایی در ایران رواج بسیار زیادی یافت چنان که بیش از یکصد داستان از زوجهای ادبی با ده ها نظیره از این داستان های عاشقانه و تنها به نظم در دست است. در مطالعات ساختاری این منظومه ها در می یابیم صرف نظر از نام ها و برخی تفاوت های اندک، تمام این منظومه ها بر یک شیوه و ساخت بنا شده اند. در این مقاله پس از آشنایی با چگونگی منظومه های عاشقانه و ویژگی های صوری و سیر تاریخی آن ها ساختار داستانی منظومه های عاشقانه با تفاوت کنش-های هریک تبیین می شود که قابل انطباق با تمام منظومه های عاشقانه فارسی است.
آیین های سوگ و سُرور در منطقه سرکویرِ دامغان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از زیباترین جنبه های ادبیات شفاهی ایران، نواها و سروده های بومی و محلی است که اقوام و گویشوران مناطق گوناگون، در حین کار و یا در مراسم و مناسبت های خاص زمزمه می کنند. این سروده ها در طول تاریخ همواره گرمابخش محافل و نقل رایج مراسم و گردهمایی های اقوام این سرزمین بوده است. برخی از این نواها –که ریشه در گذشته های بسیار دور و فرهنگ کهن ایران باستان دارد- بنا به دلایل متعدد، ازجمله دور ماندن از جوامع بزرگ و عدم ارتباط گسترده گویشوران آن با مناطق شهری، حتی تا زمان حاضر مغفول و پنهان مانده است. اشعار مرتبط با آیین های سوگ و سُرور در فرهنگ عامیانه منطقه سرکویر (واقع در مرز جنوبی استان سمنان و در مجاورت حاشیه شمالی دشت کویر)، از این گونه است. این سروده ها مبتنی بر سنت هایی کهن است که از گذشته های بسیار دور، همراه همیشگی مراسم عزا و عروسی مردم بوده و تا زمان حاضر نیز قوت و قدرت خود را حفظ کرده است.
در این نوشتار بر آنیم تا در کنار معرفی «سُرو» و «اُنگاره» به عنوان دو نوای مخصوص مراسم عروسی و عزا و بیان ویژگی ها، انواع و مشخصات آن، به تشریح جنبه های ادبی و مردم شناسی این سنت عامه بپردازیم و از خلال آن برخی ویژگی های حاکم بر فرهنگ عامه گویشوران را تبیین و تحلیل نماییم.
رنگ و نیرنگ در حماسه ملی ایران
حوزههای تخصصی:
کشف نقطه آسیب پذیری قهرمانان بر پایه اصل حماسی نیرنگ استوار است و شیوه ای که برای این منظور پیدا می شود بر محور جادو و اطلاعاتی است که ژرف ساخت آن برتری یک پهلوان را در میدان نبرد رقم می زند. دست یابی به نقطه شکست پذیری قهرمان کار هر کسی نیست و جنگجویان معمولی نمی توانند به آن دست یابند. سیمرغ می تواند راز این قهرمانی را به قهرمان بیاموزد و در مورد آشیل نیز این گونه است یعنی کسی که راز رویینه نبودن پاشنه او را می داند او را گرفتار می سازد. در شاهنامه هم عامل پیروزی قهرمانان همیشه تیر و تیغ و شمشیر پهلوان نیست بلکه گاهی اوقات سلاحی ناپیدا که در وجود قهرمان است یعنی نیرنگ یگانه عامل شکست دشمن می شود. در این اثر بزرگ در غالب داستان ها، عقل و اندیشه و خردورزی غلبه دارد اما در عین حال فریب و نیرنگ و جادو نیز از ابزار جنگیِ قهرمانان و ضد قهرمانان است منتهی مزیت بزرگ شاهنامه در پرداخت داستان های خود چنان است که پهلوانان آن از این ابزار جنگی که در میدان نبرد گونه ای از فرا واقعیت را دارد به عنوان آخرین چاره و درست زمانی که تمام شیوه های دیگر آزموده شده و نتیجه ای نداشته اند استفاده می شود. نتایج حاصله حاکی از آن است که فردوسی در تمام ادوار شاهنامه (اساطیری، پهلوانی و تاریخی) بیش از پنجاه بار از این مختصه بهره برده در حالی که پیرنگ و توالی منظم حوادث داستانیِ آن به گونه ای است که از سایر مختصات پهلوانی به هیچ وجه غفلت نورزیده است.
حذف شدن تاریخ مادها و هخامنشیان در حماسه ملی ایران
حوزههای تخصصی:
تاریخ ایران باستان را به سلسله های پیشدادی، کیانی، اشکانی و ساسانی تقسیم بندی می کردند. در داستان های حماسه ملی، ذکری از مادها و هخامنشیان نیست. هدف عمده مقاله حاضر، بررسی چرایی حذف تاریخ مادها و هخامنشیان در روایات حماسه ملی است. مادها در مناطق غربی ایران سکونت اختیار کردند و موفق شدند تا حکومتی گسترده و مقتدر تشکیل دهند. بر شرق ایران نیز کیانیان حکومت می کردند. مادها با پیشروی به سمت نواحی شرقی توانستند آن منطقه را ضمیمه حکومت خود کنند. پس از مدتی مادها مغلوب هخامنشیان می شوند و با حمله اسکندر، هخامنشیان از حکومت ساقط می شوند. در زمان اشکانیان، اقدام به جمع آوری داستان های ملی می شود. هنگامی که اشکانیان خواستند، به تدوین گذشته خود بپردازند، دو شکست بزرگ را به خاطر آوردند؛ اولی شکست حاکمان محلی آنان و پیچیده شدن طومار کیانیان بود و دومی، شکست هخامنشیان از اسکندر که انقراض هخامنشیان را سبب شد. شاید آنان، شکست اولی را در مقایسه با دومین شکست خیلی کوچکتر احساس می کردند، لذا تلاشی آگاهانه را شروع کردند تا شکست اولی، به فراموشی سپرده شود؛ البته این شکست از خاطره ی جمعی کاملا زایل نشد ولی خیلی کمرنگ شد و بدان شکل باقی ماند. اما شکست از اسکندر قابل زایل شدن نبود و به همین خاطر باقی ماند. در گذر زمان آنان توانستند این دو را با هم ادغام کنند. بنابراین، "دارایی" که از "اسکندر" شکست خورده، حاصل یکسان پنداری "فردی کیانی که از مادها شکست خورده" با "داریوش سوم که از اسکندر شکست خورده" است. لذا پس از کیانیان، حکومت اسکندر فرا می رسد و دوران مادها و هخامنشیان از داستان های ایرانی حذف می شوند. این ادغام باید در زمان اشکانیان رخ داده باشد چرا که در زمان ساسانیان، یک شکست شناخته شده بود و آنان از حکومت هخامنشیان بی اطلاع بودند.
فریدون دهقان، کاوه آهنگر و ضحاکْ دیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از میان پژوهندگان شاهنامه، علی حصوری و به پیروی از او احمد شاملو بر آن است که ضحّاک در پی بازسازیِ جامعه ی اشتراکی و بی طبقه، جمشید را که مطابق با اوستا، داراییِ دیوان (به گمان حصوری توده ی مردم) را ستانده و جامعه ای طبقاتی را طرح ریخته، از پای در می آورد؛ امّا فریدون به یاری کاوه، با از میان بُردنِ ضحّاک، دوباره جامعه ی طبقاتی را بنیان می نهد. مطابق با گاهان، دیوان کسانی اند که کِشت نمی کنند و دام نمی پرورند؛ بنابراین، جمشید داراییِ کسانی همانندِ ضحّاک که پدر دام پرورِ خویش، آبتینِ زارع، گاو برمایه را می کُشد و مرغزار را از بین می بَرَد و در یک کلام، سرمایه کسانی را که مانعِ تولیدند، متصرّف می شود؛ نـه تـوده ی رنج کِشِ جامعه را. نیز بـه هیچ روی، ضحّاک جامعه ی بی طبقه نساخته؛ بلکه در حکومت او، دو طبقه ی ممتازِ ارتشتار و موبد، بازسازی می شوند؛ به این معنی که پیش از سقوطِ جمشید، ارتشتاران، هواخواهِ او می شوند و طبقه ی موبدان نیز در تعبیرِ خوابِ هولناکِ ضحّاک، وارد دربارش می شوند. تنها دو طبقه ی دهقان و صنعتگرند که به دلیل سیاست های ضدِّ تولیدِ مرد تازی از میان رفته اند که این دو طبقه، در چهره ی فریدون و کاوه آشکار می شوند. فریدون اگرچه در شاهنامه پادشاه است، مطابق بـا متن دین کرد، فرّه ی کشاورزی دارد و نامِ پدرش در اوستا آثویه به معنایِ آب یار است و آن را نشانی بر زارع بودنِ خاندانِ او انگاشته اند. هم چنین کاوه ی آهنگر در تاریخ بلعمی به کشاورزی شناخته شده؛ پس می توان ستیزِ فریدون و کاوه با ضحّاک را ستیز دهقانان با دشمنانِ کشت و دام و صنعت دانست.
جلوه های نقیضه در دو داستان «پریزاد و پریمان» و «مشی و مشیانه» اثر صادق چوبک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رئالیسم اجتماعی در آثار احمد محمود (با تکیه بر سه عنصر درون مایه، شخصیت و حادثه)
حوزههای تخصصی:
احمد محمود، داستان نویس معاصر تلاش کرده که در آثارش شرایط حاکم میان فرد و اجتماع را وصف کند. در داستان های او توصیف زندگی مردم عادی، نیازها و نگرانی هایشان طی جو حاکم بر نظام اجتماعی، در قالب روایت های داستانی گنجانیده شده اند. این نوع داستان پردازی، سبک وی را در زمره نویسندگان متمایل به رئالیسم اجتماعی قرار داده است. گرایش محمود به واقع گرایی، همچنین وجود نشانه های رئالیسم اجتماعی در رمان هایش، دلیلی ب رای ب ررسی آث ار داست انی وی است. بدین سبب پژوهش حاضر با طرح این سؤال که وجود چه مشخصه هایی، آثار محمود را ذیل سبک واقع گرایی اجتماعی قرار می دهد، شکل گرفته است. در این بررسی هدف اصلی، روشن تر کردن هرچه بیشتر فضای رئالیستی رمان های محمود و سبک رئالیسم اجتماعی وی با تأکید بر تحلیل سه عنصر درون مایه، شخصیت و حادثه بوده است. در این پژوهش، با مطالعه منابع کتابخانه ای و رویکردی توصیفی- تحلیلی، به بررسی مشخصه های رئالیسم اجتماعی در رمان های همسایه ها، داستان یک شهر، زم ین سوخته، مدار صفردرجه و داستان کوتاه بازگشت که بارزترین نمونه های آثار رئالیستی محمود به شمار می آیند، پرداخته است. حاصل آنکه، محمود با ذکاوتی خاص در انتخاب موضوعات اجتماعی به عنوان درون مایه آثار، خلق شخصیت های داستانی به عنوان تیپ هایی که نمونه هایی از افراد زندگی روزمره ما هستند و قرار دادنشان در حوادثی قابل باور، توانسته است آثاری با سبک واقع گرایی اجتماعی خلق نماید.
آموزه های اخلاقی گنج شایگان اثری تقلیدی از گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از آفرینش انسان، رسیدن به کمال مطلوب است و لازمه تحقق این هدف، کسب فضایل اخلاقی در سایه تربیت است. پیامبران نیز هدفی جز تعلیم مکارم اخلاقی نداشته اند. آیات قرآن مجید از پیام های اخلاقی و تربیتی سرشار است. شاعران و نویسندگان هم با الهام از آیات روح افزای قرآن از دیدگاه های خاص به این موضوع پرداخته اند. یکی از این شاعران و نویسندگان که در واقع متنفذترین معلم اخلاق نیز هست، شیخ اجل سعدی است که الگویی برای تقلید افراد بسیاری پس از خود شده است. از زمره شاگردان مکتبش که شش سده پس از او می زیسته، میرزا ریاض همدانی، صاحب کتاب «گنج شایگان» است. میرزا ریاض در این کتاب، تقلیدی آشکار از گلستان کرده است. وی نه تنها در زمینه قالب و شکل بیان مطالب از استاد خود، سعدی، پیروی کرده بلکه در بیان سخنان پر مغز، در مواردی حتی عبارات و جملات مشابه گلستان آورده است و به طورکلی در استفاده از محسنات لفظی و معنوی، آن کتاب بی بدیل را مورد نظر داشته است. میرزا ریاض با گوشزد کردن پاره ای از خصایل نیک و برحذر داشتن از اخلاق مذموم نیز پا جای پای معلم خود نهاده، از عهده این اقتدا به خوبی برآمده است. در این مقاله از ارزش های اخلاقی مطرح شده در «گنج شایگان» با تکیه بر آموزه های دینی سخن به میان می آید.
دراسة صَدی المقاومة فی شعرعدنان الصائغ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدّ أدب المقاومة مظهراً للضمیر الیقظ المتصدّی لتعسّف الأعداء والمطالب بإعادة الحقوق الإنسانیة المغتصبة، وردَّ فعلٍ جماعی أمام هیمنة الظالمین، سواء کانوا من داخل البلاد أو خارجها. لقد شهد العراق فی العقود الأخیرة سنوات سوداء استفحلت فیها سیاسة الرعب، والکبت، والتنکیل، ورزح تحت وطأة حروب طاحنة أذکى نیرانها النظام البعثی البائد، هذا بالإضافة إلى الهجوم الأمیرکی الغاشم والعقوبات العالمیة المفروضة التی لم تثقل إلّاکاهل الشعب العراقی البائس، ممّا مهّد لظهورأدب المقاومة وبروز شعراء مناضلین عراقیین فی العراق والمنفى. ومن هؤلاء، الشاعر المعاصر عدنان الصائغ (ولد 1955م). حیث تتکوّن مادّته الشعریة من: صرخات الاعتراض تجاه الظلم البعثی والاحتلال الأمیرکی وغطرسة قوى الاستکبار العالمی، ونداءات التضامن مع الحرکات الشعبیة، والدفاع عن الشعب الفلسطینی المظلوم. وهذا المقال هوعبارة عن محاولة لاستجلاء مظاهر المقاومة فی شعر الصائغ ضمن أسالیبه البیانیة وذلک فی إطار وصفی- تحلیلی. حیث نراه یوظّف شتى الأسالیب من أجل البوح بما تجود به قریحته الشعریة، ومن تلک الأسالیب: استدعاء الحوادث الدینیة والتاریخیة، واستخدام قناع بعض الشخصیات التاریخیة، والقصائد القصصیة، وعنصر الحوار، والفکاهة والسخریة والرموز الطبیعیة.
تحلیل زیبایی شناختی چند عنصر داستانی در سه رمان رضا امیرخانی (ارمیا، من او، بیوتن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«رضا امیرخانی»، نویسنده ای با سبک منحصر به فرد است که داستان هایش را از آثار دیگر داستان نویسان معاصر متمایز می کند. از جمله این ویژگی های خاص می توان به رسم الخط عجیب، یا بازی های زبانی و استفاده مناسب از معانی و شکل های گوناگون کلمات اشاره کرد که به عنوان سبک خاص و منحصر به فرد نویسنده در این مقاله بررسی و تحلیل شده است. در این نوشتار، سه رمان رضا امیرخانی به نام های «ارمیا»، «منِ او» و «بیوتن» از منظر نحوه کاربرد عناصر داستانی بررسی شده است. با توجه به نتایج این جستار می توان استفاده به جا و مناسب از عناصر داستانی، توصیف های زنده و ماهرانه ای از مکان ها، شخصیت ها و احساساتشان را - به طوری که خواننده به خوبی بتواند خود را در صحنه های داستان ها تصور کند - از ویژگی های سبکی این نویسنده برشمرد.
بررسی و تحلیل آخر خوش شاهنامه با تأکید بر مبانی سنت شفاهی روایات حماسی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثل «شاهنامه آخرش خوش است» مثلی معروف در فرهنگ عامه ایرانیان است که بار معنایی آن دو وجه مختلف دارد. غالب محققان این مثل را کنایه و اشاره ای طنزآلود به اتفاقی ناخوشایند در پایان اثر استنباط کرده اند(1). اما به نظر می رسد که لااقل در فرهنگ عامیانه و در ادبیات شفاهی نقالان، این مثل در حالت عکس نیز کاربرد داشته است. مقاله حاضر بر آن است تا با گزارش بنیادها و دامنه داستانی دو سنت نسبتاً مستقل «رسمی» و «غیر رسمی» روایات حماسی ایرانی، ضمن تأکید به وجه تعریضی مثل مذکور، پنجره ای تازه در استدراک برخی معانی و مفاهیم حماسی بگشاید. بدین منظور، مبحث اصالت و گستردگی سنت کهن شفاهی اساس کار این تحقیق قرار گرفته و بنا به ضرورت موضوع، ساختار و فرم دو شاخه تنومند از روایات شفاهی ایرانی یعنی «حلقه حماسی سیستانی» و «شاهنامه کردی» را که محتملاً از دسترس گفتمان تأثیرگذار «روایت رسمی» مصون مانده اند به بحث کشیده است. استنباط این تحقیق چنین است که مثل «شاهنامه آخرش خوش است»، در سطح درک و دریافت برخی راویان و حماسه خوانان از شاهنامه، در سنت روایت شفاهی، معنایی دگرگونه یافته است. همچنین این تحقیق نشان می دهد که روایت شفاهی شاهنامه گاه چه تفاوت های بنیادینی با روایت فردوسی پیدا کرده و این دو، از منظر ساختار و درون مایه، دارای اختلاف های چشمگیری هستند. بنابراین پایان خوش شاهنامه، در بخشی از سنت روایت شفاهی، به بازگشت قدرت به گروه پهلوانان شاهنامه و انتقام گیری آذربرزین فرزند فرامرز از بهمن، آخرین شاه کینه جوی کیانی اشاره می کند.
دراسة العناصر الروائیة فی المجموعة القصصیة القصیرة «بیت سیئ السمعة» لنجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بما أن أحد أسباب نجاح القاصّین الرئیسیة فی بلوغهم إلی الأغراض التی یرمونها، استخدامهم الواعی للعناصر الروائیة کالحبکة، وبناء الشخصیة، وأسلوب الحکایة، و... لهذا کرّست هذه الدراسة جهودها مستفیدة من المنهجین الوصفی-التحلیلی، والإحصائی -البیانی فی دراسة أحد آثار نجیب محفوظ المعروفة وهو «بیت سیئ السمعة» والذی یشتمل علی ثمانی عشرة قصة قصیرة، من ناحیة استخدامه العناصر القصصیة حتی تبیّن مقدار نجاحه فی هذا المجال. وقد وصلت إلی هذه النتائج أن أکثرها تبدأ باسم شخصیتها الأصلیة أو فی بدایة القصة یتعرّف القارئ علی العقدة وبعد ذلک، کانت شخصیات القصة تدخل المشهد، الأمر الذی یسبب أن لایواجه القارئ مقدمة مملّة. ممّا یلفت النظر فی هذه القصص، تنسیقها مع الحبکة. أسلوب الحکایة فی کل القصص هذه، هو أسلوب عارف الکل إلاّ قصة «الرّماد» فقد عرضها الراوی مستعیناً بأسلوب المتکلّم وحده، علماً بأن ثبات عنصر الراوی من أهم الأسباب التی تُمَکِّنُ القارئ من استیعاب القصة بسهولة وبساطة. مما جدیر بالذکر أنّ محفوظ فی قصصه الأخیرة إلی جانب معالجته النفسیة للشخصیات، فقد اعتمد علی الطریقة المباشرة مهتمّاً بإبراز المعالم الخارجیة للشخصیة ولکن تناوله للشخصیات فقد أصبح أکثر تلخیصاً من الناحیة الکمیة وأکثر إکمالاً من الناحیة الفنیة، حیث إنّ الراوی لم یرسم وحده المعالم الخارجیة، بل إنّ کثیراً من تلک الأوصاف ترسم من قبل شخصیات أخری. إن المونولوجات خاصة منها النفسی تعتبر من أهم عناصره القصصیة، والاستفادة من الجمل التعجبیة، والتشبیهات البدیعة، والمثل، والکنایة تعدّ من أهم میزاته النثریة.
نماد انگاری مفاهیم قرآنی مرتبط به زن در تفسیر عرفانی منسوب به ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نماد هر تصویر و گفتاری است که علاوه بر معنای صریح دارای معنای کنایی و پنهان است. نماد در بین متصوفه و عرفا کاربردی وسیع داشته است و در آثار مختلف آنها به ویژه تفاسیر عرفانی همچون تفسیر القرآن الکریم منسوب به ابن عربی به کار رفته است. در این تفسیر نمونه های فراوانی از نماد انگاری واژگان قرآن، ارائه تفسیر نمادین از مفاهیم قرآنی و داستانهای قرآنی مانند داستان حضرت مریم وحضرت عیسی( ع) و تطبیق آیات قرآن بر اندیشه عرفانی وی به چشم می خورد. در تفسیر منسوب به ابن عربی واژگان، عبارات، آیات وسوره های قرآنی طبق فلسفه عرفانی نویسنده تأویل، تفسیر و نماد انگاری شده است. یکی از اقسام نمادها در آرای ابن عربی مربوط به مفهوم زن است. این مقاله قصد دارد با بررسی نمادهای مرتبط با این حوزه مفهومی نمادانگاری مفاهیم قرآنی در آرای ابن عربی را تبیین کند.
دراسة بنیة ومضمون الحوار الأدبی (المناظرة) فی أدب العصر المملوکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر المناظرة فنّا من الفنون الأدبیة فهی معروفة عند وقت طویل فی الأدب العربی وکانت متداولة بین الشعراء والکتّاب. تشکل هذا النوع الأدبی من تقلید المناظرات الواقعیّة، محادثة عدائیّة أو ودیّة بین طرفی المناظرة وأحیاناً یکون انساناً، حیواناً، نباتاً أو مفاهیم انتزاعیة من الطبیعة وغیرها من العناصر. ولأنَّ هذا النوع الأدبی کان موجوداً فی الأدب المملوکی بشکلٍ بارزٍ ولامعٍ وبناءً علی ذلک، کانَ هذا البحث بأسلوب وصفی - تحلیلی لیبحث فی أدب الممالیک بقسیمیه النظری والعملی، ففی القسم النظری انکبَّ هذا البحث علی تعریف هذا النوع الأدبی (المناظرة) وفی القسم العملی ذکر نماذج وأمثلة من المناظرات المنظومة والمنثورة فی هذه الفترة الزمنیة. تشیر النتائج إلی أنّه فی المناظرات الشعریة (المنظومة) أکثر ما یکون الترکیز علی المحادثات بمعناها العام وبین البشر حیث کانت قصیرة وبدون حکم. أمّا المناظرات المنثورة فأکثرها بمعنی خاص وطبق قواعد خاصة، ترتبط بین العناصر غیر البشریة حیث إنها أحیاناً لدیها جانب تعلیمی أو دینی أو مدحی وبعض الأوقات الجانب الترفیهی.