فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۴۱ تا ۲٬۸۶۰ مورد از کل ۵٬۶۵۸ مورد.
منبع:
رودکی۱۳۸۷ شماره۲۲
حوزههای تخصصی:
مثل و تمثیل
حوزههای تخصصی:
ساختار روایت در هفت پیکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله بررسیهایی که در روشن کردن سازوکار روایت به موفقیت چشمگیری دست یافته، تجزیه و تحلیل تودورف و روش او در بررسی قصه های عامیانه است. او نخست بر اساس نوع ارتباط منطقی واحدهای ساختاری، دو نوع روایت را از یکدیگر تمیز می دهد: روایت اسطوره ای و ایدئولوژیک. وی با برشمردن ویژگیهای روایت اسطوره ای این نوع روایی را از جنبه های مختلف مورد توجه قرار داده است. تودورف با کشف ساختار این گونه روایتی، نظریه دستور جهانی خود را ارایه کرده است. این نوشته با برسی و تحلیل هفت پیکر، ساختار روایی آن را در دو مقوله صفت و فعل بررسی می کند. بدیهی است کشف ساختار این اثر راهگشای ما در کشف ساختار آثاری مشابه و درک نظریه دستور جهانی روایت خواهد بود. به این منظور ابتدا توضیحی درباره نظریه تودورف داده می شود. سپس ساختار روایی صفت و فعل در هفت پیکر بررسی می گردد.
اخلاق در مثنوی
رستم و ایزد باد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باد یکی از عناصر طبیعت است که در آغاز تنها عنصری نیک و اهورایی بوده، اما در مبارزه اهریمن با اهورا، به وسیله اهریمن فریفته می گردد و به جنگ با اهورا بر می خیزد. گرشاسپ با او مبارزه کرده و او را تسلیم می کند. یکی از داستانهای پر راز و رمز شاهنامه فردوسی نبرد رستم و اکوان دیو است. این نبرد بازمانده نبرد ایزد باد و دیو باد و همچنین نبرد گرشاسپ با باد اهریمنی است. اکوان دیو همانند اهریمن و سایر دیوان ویژگی نابودگری و همچنین ویژگیهای دیو بوشاسپ و دیو مرگ را دارد. برجسته ترین ویژگی اکوان دیو سرعت شگفت انگیزی است که او را به نماد دیو باد تبدیل کرده است. رستم با شمشیر باد و اسب باد با اکوان دیو مبارزه می کند و او را همانند اهریمن نخست به بند کشیده و در پایان، سر می برد. رستم در این داستان نماد ایزد باد و زندگی است.
شعر کوتاه در یک نگاه
منبع:
شعر مهر ۱۳۸۷ شماره ۶۱
حوزههای تخصصی:
معیار سنجش کردار نیک و بد از دیدگاه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین ملاک و معیار کردار پسندیده و ناپسند از مسایلی است که پیش از حکمای اسلامی در فلسفه یونان باستان مطرح بوده است. آنان یگانه محک برای شناخت کردارها را داوری عقل و خرد می دانستند و آن را پشتوانه ای برای اصول اخلاقی جاوید قرار داده بودند. در دوره اسلامی ملاک، شناخت افعال خدا و شناخت و سنجش کارهای انسانی بر اساس آن است. در این مقاله با اشاره ای به آرای اهل کلام، دیدگاه مولانا در این باب تبیین می گردد. او با تعریف مشخصی که از عدل دارد و توصیف و تمجیدهایی که از عقل نموده، همچون فرقه های عقل گرا و بیشتر از همه ماتریدیه و امامیه، نیک یا بد شمردن عقلی را گردن نهاده و با پذیرش نسبیت امور، در راستای هدفدار دانستن افعال الهی، شرع را نیز در این باب قرین و مددکار عقل دانسته است. او نیز گاهی به دید عرفانی، پسند و ناپسند کارها را با نتیجه آن ها مربوط و ملاک روا یا ناروا بودن چیزی را منوط به هویدا شدن اثر آن در وجود آدمی دانسته است. بنابراین، معیار نیک یا بد شمردن امور از نظر مولوی عقلی و گاهی اقتضایی و اعتباری است و این بدان سبب است که او از فرقه خاصی پیروی نمی کند؛ بلکه آنچه را درست می داند، می گوید.
کاسه و نیم کاسه (تاملی در یک کنایه)
حوزههای تخصصی:
کـاریکلماتور(قسمت دوم)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ عامه آشتیان
گذری بر مضامین حکمی و اخلاقی در هفت اورنگ عبدالرحمان جامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بررسی درون مایه های تعلیمی در رباعیات مولوی
حوزههای تخصصی:
دریچه هایکو و چار دری طرح
منبع:
شعر مهر ۱۳۸۷ شماره ۶۱
حوزههای تخصصی:
هستی شناسی میرِ نوروزی با تکیه بر بیتی از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میرِ نوروزی یکی از جشنهای ملی ایران بوده که در بهار با شکوه تمام برگزار می شده است و در شعر حافظ، نمود یافته است. شارحان حافظ، در شرح این جشن، بسیار سخن گفته اند؛ اما هیچ یک، آنچنان که باید فلسفه وجودی این جشن را درک نکرده و حتی گاه مطالبی ضد و نقیض درباره این جشن آوردهاند. نگارنده در این جستار کوشیده است، این جشن کهن را از زوایای گوناگون بکاود و ژرف ساخت آن را روشن سازد. برخلاف تصور عموم و نظر برخی از شارحان حافظ، نه تنها این جشن برای شادی و تفریح صرف نبوده؛ بلکه یک جشن بارورانه بوده که نیاکان ما، برای تضمین باروری طبیعت برگزار میکردهاند و از این رو تمام مناسک این جشن، آیینی و معنادار بوده است. در پایان، نگارنده به صورت اجمالی به بررسی برخی از نمودهای میر نوروزی در گستره اساطیر دیگر ملل پرداخته است.
داستان سودابه و سیاوش از منظری دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان سیاوش و سودابه، از شاهکار های فردوسی است که در آن، شاهد رویارویی دو ابرقهرمانیم. تامل ژرف در این داستان ما را متقاعد می کند که بنیان آن بر تقابل عقل و عشق، عصمت و عصیان و در تحلیل نهایی غریزه و فرهنگ استوار است. براساس آیین زرتشت، خیر و شر، در روزگاران نه هزار ساله گمیزشن، همواره با هم درگیرند، اما با لحاظ نگره مذهب مهر (میتراییسم) آن دو، در عین حال که در نمود با یکدیگر می ستیزند، بودی یگانه دارند و وجود هر یک از آنان، ضرورت وجود دیگری است. تاکنون شاهنامه پژوهان با نگاه زردشتی به دو قهرمان اصلی این داستان نگریسته و معمولا سیاوش را کارگزار حق و سودابه را عامل باطل به شمار آورده اند. در این مقاله با توجه به چرخش فرهنگ ایرانی در روزگار پس از اسلام به سوی عرفان که از بن و ریشه، مهری نگر است به سیاوش و سودابه نگریسته و کوشیده ام تا حق هر کدام از این دو «ابرمردم» را بتوزم.
نگاهی به خاطره نویسی و جایگاه آن در ادبیات داستانی پس از انقلاب در گفت و گو با سیدقاسم یاحسینی
خاستگاه اسطوره ای نام سیاوش
حوزههای تخصصی:
مقایسه نگاه ارداویرافنامه و رساله الغفران در دنیای پس از مرگ (عنوان عربی: دراسة مقارنة بین نظرتی أرداویراف نامه ورسالة الغفران للآخرة)
حوزههای تخصصی:
موضوع اصلی معراج نامه ها، «سفر» است. مسافران اینگونه سفرهای روحانی درواقع شارحان سفرنامه روح و روان خویشاند؛ چراکه آنان خود باتوجه به ذوق و عقاید خویش، پله های نردبان عروج را طی می کنند.«ویراف» ــ موبد زرتشتی ــ و «ابن قارح» ــ شاعر و نویسنده عرب که البته از طرف ابوالعلا به این سفر فرستاده میشود ــ دو مسافر جهان آخرت هستند و این دو سفرنامه، شرح مشاهدات و چگونگی سفر این دو شخصیت است.در مقاله حاضر، کیفیت و چگونگی دو سفرنامه جهان آخرت بررسی و تحلیل شده است و ضمن بررسی ارداویرافنامه و رساله الغفران، این دو اثر با هم مقایسه تطبیقی شده و اشتراکات و افتراقات آن دو بیان شده است.نگارنده کوشیده است با بیان کردن مشابهات بسیاری که میان این دو اثر وجود دارد، میزان تاثیرگذاری ارداویرافنامه بر رساله الغفران را آشکار کند و این منبع ایرانی ـ زرتشتی را به عنوان اولین معراج نامه ادیان معرفی کند.چکیده عربی: تتناول کتب الرحلات السماویة (معراج نامه) موضوع الرحلة إلی الآخرة حیث یشرح الرحالون إلی هذه الرحلات المعنویة أسفارهم النفسیة والمعنویة لأنهم یسلکون سلالم العروج إلی السماء وفقا لأذواقهم ومعتقداتهم الخاصة.إن «ویراف» ــ شیخ الزرادشتیین ــ و«ابن القارح» ــ الشاعر والکاتب العربی الذی یرسله أبوالعلاء إلی هذه الرحلة ــ یعتبران رحالتین إلی الآخرة کما یعدّ رحلتیهما شرحا لمشاهداتهما وکیفیة رحلتهما.یدرس هذا المقال رحلة أرداویراف نامه ورسالة الغفران دراسة مقارنة مبیّنا مواضع الافتراق والاشتراک بینهما. إذ حاولت الکاتبة کشف اللثام عن تأثر رسالة الغفران بأرداویرافنامه بعد ذکر المشابهات الموجودة بینهما کما تعرّف بأرداویراف نامه الإیرانیة ـ الزرادشتیة بوصفها الرّحلة الأولی بین کتب الرحلات السماویة.