فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۴۱ تا ۱٬۳۶۰ مورد از کل ۱۰٬۶۸۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
ساخت های سببی همواره از اهمیت ویژه ای در مطالعات زبانشناختی به ویژه از منظری رده شناختی برخوردار بوده اند. بنابراین، رده شناسی سببی های زبان فارسی بر اساس الگوی رده شناختی کامری یکی از موضوعاتی است که نگارندگان در این پژوهش بدان توجه داشته اند. از دیگر سوی، مفهوم سببی سازی نقش مهمی در شکل دهی تجربیات انسان ایفاء می نماید. به گونه ای که می توان آن را عضو جدایی ناپذیر شناخت بشر قلمداد نمود و یا بنا بر اظهار لیکاف مفهومی دانست که در اندیشه هر انسانی وجود دارد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که سه نوع سببی مورد نظر کامری (ساختواژی، واژگانی و تحلیلی) در زبان فارسی وجود دارد و علاوه بر آن سببی نوع چهارمی که ما آن را «سببی کلامی» می نامیم نیز در این زبان دیده می شود. همچنین، بررسی انواع ساخت های سببی در زبان فارسی نشان می دهد که درک، تجزیه و تحلیل سببی ها حاصل عوامل معنایی و عملکردهای کلی ذهن بشر است. در چنین چشم اندازی سببی ها به دو دسته ارادی و غیرارادی تقسیم می شوند. سببی ارادی بدان دسته از سببی ها اطلاق می گردد که در آن سبب ساز به منظور رسیدن به هدفش دارای اراده است (انسان) و یا قابلیت پذیرش این ویژگی را دارد (زنده انگاری استنتاجی)،و آنگاه که سبب ساز فاقد اراده باشد با یک سببی غیرارادی روبرو هستیم.
رابطه انگیزش خواندن و دانش پیشین با درک خواندن زبان آموزان غیر فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین نقشی خروج بند موصولی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی در پاسخ به این پرسش داریم که دلیل خروج بند موصولی در زبان فارسی چیست. از آن جاکه خروج و عدم خروج بند موصولی معمولاً به جملاتی دستوری در پدیده خروج بند موصولی، این بند از مجاورت هسته خارج شده و به جایگاهی در انتهای جمله حرکت می کند و باعث بوجود آمدن ساخت ناپیوسته می شودمی انجامد، نمی توان دلایل نحوی را در این امر دخیل دانست و باید در جستجوی دلیل یا دلایل نقشی بود که باعث جابجایی بند موصولی می شود. در این مقاله تاثیر چهار عامل طول بند موصولی، نوع فعل بند اصلی، وضعیت اطلاعی فعل و هسته بند اصلی، و وضعیت معرفگی هسته بند موصولی بر خروج بند موصولی بررسی شد. مواد این تحقیق بر اساس پیکره طبیعی زبان بوده است. تحلیل داده های تحقیق نشان داد تاثیر عوامل فوق بر خروج بندهای موصولی به یک اندازه نیست. مهم ترین تاثیر را طول بند موصولی و نسبت آن با طول گروه فعلی بند اصلی دارد. هرچه این نسبت بیشتر باشد، احتمال خروج بیشتر است. نوع فعل نیز بر خروج تاثیر دارد؛ و به طور مشخص افعال ربطی بیشترین افعالی هستند که بندهای موصولی از آنها عبور می کنند، و دلیل آن را در وضعیت اطلاعی این افعال می توان دید، که در اکثر موارد دارای اطلاع مفروض هستند. وضعیت معرفگی هسته بند موصولی نیز در خروج نقش دارد، هرچند این نقش به اندازه نقش دو عامل نخست نیست. بندهای موصولی جابجا شده، نسبت به موارد جابجانشده، بیشتر دارای هسته نکره هستند. وضعیت اطلاعی هسته بند موصولی و وضعیت اطلاعی فعل، به تنهایی نقشی در جابجایی بند موصولی بازی نمی کنند. نتایج این مقاله به اهمیت تبیین های نقشی تاکید می کند و در عین حال پیامدی رده شناختی برای توالی کلمات زبان فارسی دارد. همچنین این مقاله بر تعامل چند عامل در بروز یک پدیده زبانی، یا عوامل رقیب، تاکید می کند.
تحلیل اپیزودی فعالیت هسته ای ایران در مطبوعات غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از کارکردهای زبان، برقراری ارتباط میان تفکرات و نگرشهای افراد است. این کارکرد زبان، به عنوان بخشی از رویدادهای ارتباطی و اجتماعی مانند نوشتن سرمقاله مشهود است. متن سرمقالهها نه تنها از طریق زنجیرة جملات، بلکه از طریق یک ساختار سلسلهمراتبی سازماندهی می شوند. این ساختار به واحدهایی به نام «اپیزود» تجزیه میشود که هم از لحاظ ساختاری و هم از لحاظ معنایی، ماهیتی یکپارچه دارد و از نظر زبانی، مرزهای آن مشخص است. از آنجا که اپیزودها، واحدهای معنایی گفتمان تلقی میشوند، میتوان آن ها را بر حسب اصطلاحات معنایی، همچون گزاره تعریف کرد.
مسئله و هدف این پژوهش، شناسایی سطوح گزارهای در متون سرمقالات غربی در بارة فعالیت هستهای ایران است. بر این اساس، در این مقاله با استفاده از الگوی اپیزودی ون دایک (1981) و روش توصیفی و تحلیلی کوشیدهایم تا با تحلیل نمونهای از سرمقالات روزنامة «ایندیپندنت» چاپ انگلیس، به این پرسش پاسخ دهیم که چگونه میتوان فرایند سازماندهی سرمقاله را در قالب یک الگوی منسجم از گزارهها توصیف کرد؟ یافتههای این تحلیل نشان میدهد که کلانگزارههای کلی در اولین جملات درونمایهای تجلی یافته و خلاصهای از متن که همان سیاست آمریکا نسبت به فعالیت هسته ای ایران است را ارائه میکنند. درونمایة فرعی متن که مشتمل بر نظرات و واکنشهای دولت های قدرتمند و نیز ایران نسبت به این سیاست است، در پاراگرافهای متن و به ترتیب در ساختار کلی متن سر مقاله آمده است.
تغییرات زبانی و فرهنگی
رویکردی به ارکان زیبا شناسی (هزاره دوم آهوی کوهی) و (آینه ای برای صداها)(مقاله علمی وزارت علوم)
بررسی مفهوم سایه جمعی در نمایشنامه ربرتو زوکو اثر کلتس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قلم ۱۳۸۴ شماره ۲
حوزههای تخصصی:
مفهوم «خود» در برگیرنده ضمیر آگاه و نیز ناخودآگاه فردی و جمعی است و در فرایند انفرادی سازی سهم بسزایی دارد. «خود» کهن الگویی است که به مفهوم «من» شکل می دهد. تلفیق تضادها، رویکرد اصلی یونگ را تشکیل می دهد و در اثر مجزا ساختن تضادها سایه پدیدار می گردد. به محض دستیابی به آگاهی، نیکی و پاکی ظاهر می شوند و شر و تباهی تا حد امکان در اعماق ضمیر ناخودآگاه باقی می مانند و در اولین فرصت بر دیگران فراکنی می شوند. این مقاله مفهوم سایه جمعی را درباره سه شخصیت مرموز ادبی بررسی می کند.
جدل بر سر قدرت در ادبیات و آیین¬های نمایشی قرون وسطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معمولاً قرون وسطی را دوران زوال ادبیات نمایشی دانسته اند، زمانی که قدرت کلیسا «بازیگری» را ناجور می دانست، مگر آن که خود بر آن نظارت یا در آن شرکت داشته باشد. این گفتار، با نگاهی به پاره ای از شگردهای مردم در اجرای نمایش های رایج در اروپای غربی در قرون وسطی، به نقش پویای مردم در دگرگونی و شکل دهی متون نمایشی آن دوران می پردازد. با این سخن، می توان گفت که متون نمایشی قرون وسطی خود جایگاه تنش های سیاسی- اجتماعی میان دستگاه های قدرت و مردم بوده است و، بر خلاف تلقی رایج، مردم با «دستکاری» متون مصوب، دیدگاه های خود را وارد هرم قدرت می کردند و این روند به سرشاری اصول زیبا شناسی ادبیات نمایشی کمک کرد.
تبیین چالش ها و ظرفیت های رابطة نقد و نظریة ادبی و ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، تبیین رابطة نظریه و نقد ادبی و ادبیات تطبیقی و همچنین بررسی چالش ها و ظرفیت های این رابطه است. نخست، دلایل وجود رابطه ای تنگاتنگ بین این دو حوزه بررسی می شود. سپس، بهره گیری از نظریه های غیربومی (خارجی) برای خوانش محصولات فرهنگی بومی به عنوان راهکاری در پژوهش های ادبی و ادبیات تطبیقی پیشنهاد می شود. همچنین، اهمیت و ضرورت چنین رویکردی در حوزة ادبیات تطبیقی ذکر می شود.
پس از گذشت شش دهه، هنوز سخن از «بحران ادبیات تطبیقی» در میان است. بروز بحران در مرحلة نخست از رابطة ادبیات تطبیقی و نقد و نظریة ادبی ناشی شد. هم بستگی این دو نه فقط به دلیل شباهت های آن ها در تعریف، بلکه به دلیل اهمیّت و ضرورت، اهداف و آرمان های مشابه آن هاست. ادامة بحران ادبیات تطبیقی به صورتی نو (بحران هویّت) نیز زادة تغییر در وضعیت نظریه و نقد ادبی در سطح مجامع علمی و دانشگاهی است. به رغم این ها و شکّایّت (موجّه) موجود در ادبیات تطبیقی نسبت به کاربست نظریه های خارجی برای خوانش آثار بومی، تعامل سازنده و آگاهانة این دو حوزه می تواند ظرفیت های جدیدی را در پژوهش های ادبی ایجاد کند. چنین تعاملی ضامن فزونی و گوناگونی هر دو حوزه خواهد بود.
معرفی کتاب: نشانه
Sapir-Whorf Hypothesis and English and Persian Idioms and Proverbs(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب ۱۳۸۴ شماره ۲۴
حوزههای تخصصی:
نقش ترجمه در توسعه علوم انسانی در ایران
حوزههای تخصصی:
"آنچه معمولا از ترجمه به معنی مرسوم کلمه به ذهن می آید ترجمه بین زبانی، یعنی انتقال یک معنی یا پیام از «صورت» یک زبان به «صورت» یک زبان دیگر است. ترجمه، چه به صورت درون زبانی و چه به صورت بین زبانی، نقش مهمی در بیان افکار و توسعه علوم و معارف بشری داشته و دارد. ترجمه درون زبانی که بیان معنی به عبارت دیگر در همان زبان است در توسعه افکار در درون یک جامعه اهمیت دارد، و ترجمه بین زبانی برای گسترش ارتباطات و توسعه علوم و فنون در بین ملتها در عرصه جهانی ارزشمند است. مروری بر سیر و تحول ترجمه در تاریخ به وضوع نشان می دهد که ترجمه به معنی متداول آن نقش بسیار ارزنده ای در انتقال علوم و فنون و نشر و توسعه علم و فرهنگ ایفا کرده است.
این مقاله تلاشی است در جهت تبیین نقش ترجمه در توسعه علوم انسانی. در این راستا، ضمن اشاره به ماهیت ترجمه از دیدگاههای مختلف به بررسی سیر ترجمه در تاریخ با توجه به تاثیر آن در شکوفایی علوم و معارف بشری پرداخته می شود.
"
گفتمان های مشترک در چهار رمان فارسی (تحلیل تطبیقی درون مایة رمان های خط تیرة آیلین، چراغ ها را من خاموش می کنم، عادت می کنیم و چهل سالگی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از رمان هایی که نویسندگان زن ایرانی در چند سال اخیر نگاشته اند، از جهات مختلفی مانند پیرنگ، زاویة دید، شخصیت و... با هم شباهت دارند. این مقاله می کوشد چهار رمان از این نویسندگان را از منظر درون مایه مقایسه و بررسی کند. با مطالعة این گونه آثار، می توان به مشکلات و معضلاتی پی برد که وجود دارند یا در آینده پدیدار خواهند شد و هنرمندان توانسته اند با ذهنیّت هنری خود، آن ها را زودتر تشخیص و هشدار دهند.
در این چهار رمان، مشترکاتِ مضمونیِ فراوانی وجود دارد که به ظاهر برآمده از گفتمانی مشترک است. برای بررسی این موضوع، ابتدا در بخش مقدمه، توضیحاتی درباب درون مایه و چیستی و اهمیت آن آمده است. سپس در بخش های بعدی، درون مایة رمان ها از دو منظر درون مایه های کلی و درون مایه های جزئی مطالعه شده است. در پایان، دریافتیم که درون مایة این چهار رمان تاحد زیادی شبیه به هم هستند و به نظر می رسد سبب آن، گفتمان مشابه نویسندگان آن هاست. چهار رمانی که در این مقاله بررسی شده اند عبارت اند از: خط تیرة آیلین ( اثر ماه منیر کهباسی)، چراغ ها را من خاموش می کنم و عادت می کنیم (از زویا پیرزاد) و چهل سالگی (نوشتة ناهید طباطبایی).
بررسی ترجمه ی اصطلاحات مربوط به فروع دین:به سمت افزایش آگاهی دانش آموزان از اصطلاحات فرهنگ-محور (مقاله به زبان انگلیسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترجمه اصطلاحات فرهنگ- محور در حیطه نظری و عملی ترجمه از اهمیت بسزایی برخوردار است. مقاله حاضر بر آن است تا روشهای مناسب ترجمه چنین اصطلاحاتی را مشخص نماید. پس از استخراج معادل اصطلاحات مربوط به فروع دین اسلام در پنج ترجمه انگلیسی قرآن کریم ، روش هر مترجم در ترجمه این اصطلاحات و نیز میزان استفاده از هر روش تعیین شد. نتایج نشان داد که روش ترجمه تحت اللفظی پرکاربردترین و در نتیجه مناسب ترین روش ترجمه این اصطلاحات از نظر مترجمین منتخب در این تحقیق می باشد.
وام واژه ها در زبان ژاپنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های زبان ژاپنی امروز کثرت واژه های بیگانه در آن است. هیچ زبانی نیست که واژه های بیگانه در آن راه نیافته باشد؛ اما، آسان گیری ژاپنی ها در گرفتن و به کاربردن این واژه ها، که آنها را گای ـ رای ـ گو gâirâigo (واژه های آمده از خارج) می گویند، در میان اقوام صاحب فرهنگ، کمتر نظیر دارد. ژاپنی ها، در گذر نزدیک به دو هزار سال تماس و اقتباس فرهنگی و به تناسب نیازها و احوال زمان، خط و شیوه نگارش و نیز واژه های فراوانی را از زبان های دیگر گرفتند و، به مرور ایام، جزو فرهنگ خود ساختند. با اتخاذ خط چینی، که از الفبا ساخته نشده است و برای هر کلمه نشانه ای نگارشی دارد و آن را می توان خط اندیشه نگارنامید، بسیاری از واژگان چینی را هم که در ژاپنی معادلی برای آن نبود پذیرفتند. بعدها، در تماس با حوزه های فرهنگی و تمدنی دورتر مانند ایران و روم و همراه هنر و فنون گوناگون، واژه هایی نیز، از زبان اهل این تمدن ها، به ژاپنی راه پیدا کرد. از قرن شانزدهم میلادی، با از راه رسیدن اروپاییان، بسیاری از واژه های رایج در زبان های مردم باخترزمین در زبان ژاپنی جای گرفت. با آغاز نهضت تجدد ژاپن در نیمه دوم قرن نوزدهم، این جریان شدت و شتاب بیشتر یافت و، در پی دگرگونی های سیاسی و در سال های پس از جنگ جهانی دوم، واژگان بسیار، به ویژه از زبان انگلیسی، در زبان نوشتاری و گفتاری ژاپنیان جای گیر شد...
قلب نحوی در گویش مازندرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قلب نحوی تاکنون در زبان های مختلف به لحاظ نحوی و گفتمانی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق در گویش مازندرانی نشان می دهد که قلب نحوی هم تابع اصول و محدودیت های جهان شمول و هم تابع محدودیت های زبان ویژه است. در این تحقیق نشان می دهیم که انواع قلب نحوی کوتاه برد، دوربرد و چندگانه در گویش مازندرانی به کار می رود و کارکرد اصلی قلب نحوی در گفتمان، تغییر توزیع ساختار مبتدا و خبر و همچنین توزیع اطلاع کهنه و نو است. دربارة قلب نحوی کوتاه برد می بینیم که حرکت سازه ها در فرایند قلب نحوی، تابع اصول گفتمانی و ساخت اطلاع است؛ اما در این گویش، در قلب نحوی دوربرد عوامل نحوی و اصول نحوی کمینه گرایی علاوه بر اصول گفتمانی، در تبیین ساخت های قلب نحوی شده نیز دخیل هستند. به عبارت دیگر در فرایندهای قلب نحوی دوربرد به نوعی شاهد تعامل بین گفتمان و نحو، به ویژه کمینه گرایی هستیم و چنین نتایجی با دستاوردهای زبان شناسان در حوزه های مختلف زبانی همسویی و همخوانی دارد. هدف اصلی تحقیق بررسی رفتار قلب نحوی در گویش مازندرانی است.
زازاها قومی ناشناخته
بررسی زایش معنا در ساختار روایی «حکایت نمازفروش» (از هزارویک شب) و روایت سه تار از جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی تطبیقی رابطة پیرنگ بین روایت «حکایت نمازفروش» از هزارویک شب و سه تار از جلال آل احمد است. بر این باوریم که ازلحاظ شکلی (فیگورتیو)، روایت سه تار به «حکایت نمازفروش» بسیار شبیه است. اما عنصر یا واژه یا چیز دیگری در سه تار وجود دارد که سبب ناهماهنگی در انسجام روایی این روایت شده و پیرنگ آن را تخریب و نامنسجم کرده است. براساس این، می خواهیم بدانیم این عنصر کدام است. مطرح شدن این پرسش نتیجة مقایسة تطبیقی است که بین این دو روایت صورت گرفته است. در تحلیل این دو اثر، این پرسش نگارندة مقاله را همواره به خود مشغول کرده بود که چرا بین فیگورها و ساختارهای درونی «حکایت نمازفروش» رابطه ای منطقی و همچنین انسجامی درونی وجود دارد؛ درحالی که در روایت سه تار این انسجام و هماهنگی درونی بین فیگورها از یک سو و ساختار درونی روایت از سوی دیگر دیده نمی شود. فرضی که به کمک آن نگارنده باید به پرسش بالا پاسخ گوید می تواند به این شکل فرمول بندی شود: در روایت «حکایت نمازفروش» شخصیت داستانی روایت یعنی نمازفروش به تخیل خود پناه می برد و آینده را مقابل خود ترسیم می کند؛ به همین سبب او می تواند کنش ها را به شکل خطی و به دنبال هم روایت کند. اما کنشگر سه تار یعنی جوان نوازنده با پناه بردن به ذهن خود به گذشته رجوع می کند. از یک سو، تمایز رجوع به گذشته و آینده باعث تفاوت این دو روایت از یکدیگر می شود و از سوی دیگر، سبب می شود پیرنگ روایت در «حکایت نمازفروش» کامل و منسجم و در روایت سه تار نامنسجم ارائه شود. در سه تار، پناه بردن به خاطرات گذشته سبب می شود شخصیت داستانی در وضعیت انتهایی روایت واقع شود و دیگر نتواند از کنش های آینده سخن بگوید. به همین سبب، سه تار دارای پیرنگی ناقص است؛ زیرا پیرنگ این روایت فقط دارای دو وضعیت است؛ در حالی که پیرنگ «حکایت نمازفروش» دارای هر سه پاره یا هر سه وضعیت است.