مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
فرایند ذهنی
حوزه های تخصصی:
ساخت های سببی همواره از اهمیت ویژه ای در مطالعات زبانشناختی به ویژه از منظری رده شناختی برخوردار بوده اند. بنابراین، رده شناسی سببی های زبان فارسی بر اساس الگوی رده شناختی کامری یکی از موضوعاتی است که نگارندگان در این پژوهش بدان توجه داشته اند. از دیگر سوی، مفهوم سببی سازی نقش مهمی در شکل دهی تجربیات انسان ایفاء می نماید. به گونه ای که می توان آن را عضو جدایی ناپذیر شناخت بشر قلمداد نمود و یا بنا بر اظهار لیکاف مفهومی دانست که در اندیشه هر انسانی وجود دارد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که سه نوع سببی مورد نظر کامری (ساختواژی، واژگانی و تحلیلی) در زبان فارسی وجود دارد و علاوه بر آن سببی نوع چهارمی که ما آن را «سببی کلامی» می نامیم نیز در این زبان دیده می شود. همچنین، بررسی انواع ساخت های سببی در زبان فارسی نشان می دهد که درک، تجزیه و تحلیل سببی ها حاصل عوامل معنایی و عملکردهای کلی ذهن بشر است. در چنین چشم اندازی سببی ها به دو دسته ارادی و غیرارادی تقسیم می شوند. سببی ارادی بدان دسته از سببی ها اطلاق می گردد که در آن سبب ساز به منظور رسیدن به هدفش دارای اراده است (انسان) و یا قابلیت پذیرش این ویژگی را دارد (زنده انگاری استنتاجی)،و آنگاه که سبب ساز فاقد اراده باشد با یک سببی غیرارادی روبرو هستیم.
بررسی کتابهای درسی دانشگاهی براساس نظریه نقش گرای نظام مند هلیدی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله هدف معرفی پایان نامه نیست. بلکه ارائه مطالبی از پایان نامه است که بر اساس نظریه نقش گرای نظام مند هلیدی به بررسی کتابهای درسی دانشگاهی و مقایسه آنها با متون همسان غیر درسی پرداخته است. بر این اساس کتابهای درسی دانشگاهی و کتابهای غیر درسی همسان از دو جنبه متفاوت، تجزیه و تحلیل میشوند. اول، توزیع فراوانی فرایندها در این کتب و دوم چهارچوب نگارش کتابهای درسی در مقایسه با کتب غیر درسی همسان. در این پژوهش، کتابهای درسی و غیر درسی دانشگاهی در دو رشته مختلف علوم انسانی و علوم پایه، جامعه آماری را تشکیل میدهند و با استفاده از دو شیوه آمار توصیفی و استنباطی به تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته و بر این اساس مشخص میشود که توزیع درصد فرایندها در کتابهای مربوط به رشته علوم انسانی و علوم پایه متفاوت است. بر این اساس، فرایندهای مادی و رابطه ای در کتابهای انتخاب شده علوم پایه بیشتر از علوم انسانی است و از سوی دیگر توزیع فراوانی فرایند های ذهنی و بیانی در رشته های علوم انسانی بیشتر است.
بررسی و تحلیل فرایندهای فرانقش اندیشگانی در شعر «کسی که مثل هیچ کس نیست» اثر فروغ فرخزاد در چارچوب نظریه ی نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه ی نقش گرایی هلیدی محصول نگاهی اجتماعی به زبان است که به کمک فرانقش های سه گانه ی اندیشگانی، بینافردی و متنی در زبان اتفاق می افتد. با تأکید بر جنبه ی اجتماعی این چارچوب نظری پژوهش پیش رو بر آن است تا با بررسی سهم فرایندهای مختلف فرانقش اندیشگانی در شعر«کسی که مثل هیچ کس نیست» اثر فروغ فرخزاد جنبه های اجتماعیِ ذهنیتی شاعرانه را واکاود که به خلق این متن ادبی انجامیده است. با علم به اینکه فرایند ذهنی در این شعر در مقایسه با سایر فرایندهای اصلی کمترین بسامد آماری را داراست، پژوهش پیش رو در پی پاسخ به این پرسش است که در این شعر فرایند ذهنی چگونه بر دیگر فرایندها تأثیر می گذارد؟ با پاسخ به این پرسش اصلی شاید بتوان به این پرسش فرعی نیز پاسخ گفت که آیا یک فرایند حداقلی مانند فرایند ذهنی در این شعر به عنوان ایده ی شاعرانه، امکان بسط به یک گفتمان غالب اجتماعی را خواهد داشت؟ فرض پژوهش بر این بوده است که فرایند ذهنیِ خواب دیدن، سایر فرایندها را در راستای خود جهت داده تا کلیت متن را همچون برشی از بافت فرهنگی اجتماعی جامعه، بازتولید کرده و آینده ی آن را که همانا آمدن کسی است که مثل هیچ کس نیست، پیش گویی نماید.
با بررسی آماری فرایندهای فرانقش اندیشگانی، ضمن تأیید حداقلی بودن فرایند ذهنی(5/10 % کل فرآیندها) در میان فرایندهای اصلی شعر، می توان به این نتیجه رسید که سایر فرایندها در جهت بسط فرایند ذهنی و تأیید ایده ی این فرایند عمل کرده اند که همانا پیش گویی آمدن کسی است «که مثل هیچ کس نیست».
ارائه چارچوبی مفهومی برای تعریف عملیاتی از محتوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محتوا یکی از واژگانی است که همواره مورد توجه محققان و متخصصان در رشته های مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. با این حال، پژوهشگران از دیدگاه و بافت خاص خود به این مفهوم و تعریف آن توجه کرده اند که در موارد بسیار دارای اختلاف و تفاوت های فراوانی است. پرسش اصلی که در این پژوهش مورد توجه قرار گرفته، آن است که مفهوم محتوا واقعاً به چه معناست. برای پاسخ به این پرسش، پس از شناسایی تعاریف گوناگون این واژه در بافت های رشته های مختلف و بر اساس روش ارزیابی تطبیقی، اقدام به مقایسه این تعاریف شده است. در ادامه، با استناد بر تحلیل این نتایج، چارچوبی مفهومی با نام ( 3C ) برای نمایش فرایند خلق محتوا ارائه شده است. بر اساس این چارچوب، محتوا، یک آفرینش ذهنی حاصل از فرایند ذهنی شکل گرفته در ذهن خالق محتواست که به بیان ها و قالب های مختلف در آمده و با قرار گرفتن در محمل هایی از نوع محصول، سرویس یا دستورالعمل از طریق مجرای ( Conduit ) متناسب با آن به دریافت کننده ( ) مناسب می رسد. این چارچوب نشان می دهد که مفهوم محتوا حاصل یک فرایند چندگانه است و عدم کارکرد هر یک از اجزا، آن را بی معنا می کند. سپس، به منظور اعتباریابی چارچوب ارائه شده، این چارچوب در 5 بافت متفاوت تحلیل و تفسیر شده است و در انتها نیز سؤالاتی که نیاز است پژوهشگران به منظور توسعه این چارچوب به آن ها پاسخ دهند، به عنوان پیشنهادهایی برای پژوهش های آینده مطرح شده است.
بررسی انعکاس عاملیت و کنش گری زن در نوشته های زنانه: مطالعه تطبیقی "سووشون" و "دا"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
139 - 172
حوزه های تخصصی:
موضوع عاملیت زن بر اساس رهیافت های انتقادی، مساوات، آزادی، پیشوایی، مادری و تهذیب و تعلیم مورد بررسی قرار گرفته است؛ اما برخی رویکردهای تحقیقی به برابری و عاملیت زن در ساحات اجتماعی و سیاسی، تحت تأثیر غلبه نگاه مردگرا، دارای نقص های روش شناختی و یا به دلیل تعهدات سیاسی، دارای نقص معرفت شناختی بوده و در تحقق مأموریت خویش ناکام مانده اند. انقلاب اسلامی، به دلیل ریشه دار بودن در هستی شناسی و معرفت شناسی اسلام، درک واقع گرایانه ای از عاملیت زن فراهم نموده است که در ابعاد مختلف فرهنگی ازجمله ادبیات پایداری، نمود برجسته ای داشته است که مورد غفلت محققان قرار گرفته است؛ ازاین رو، تحقیق حاضر اولین تلاشی است تا با کاربست نظریه دستوریِ سازگانی- نقش گرای هالیدی، فرایندهای اندیشگانی و تعریف عملیاتی آن، بیان زن گرا و انعکاس عاملیت زن در ساحات فرهنگ و سیاست را در خاطره نوشته «دا» به عنوان نمونه ادبیات پایداری و رمان «سووشون» به عنوان نمونه ادبیات اجتماعی قبل از انقلاب مورد تحلیل زبان شناختی قرار دهد. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که نویسندگان از شش فرایند ساخت کارکرد اندیشگانی در انعکاس شخصیت زن داستان بهره برده اند. نتایج تحقیق حاکی از غلبه بسامدی فرایندهای اندیشگانی ذهنی بر فرایندهای مادی و رفتاری در فضای اندیشگانی پس از انقلاب در نمونه ادبیات پایداری است که بیان کننده برون رفت شخصیت زن از فضاهای سنتی خانه داری، مادرانگی و احساسی زنانه محض و حاکی از تقویت نقش کنشگری و عاملیت زن در ساحات اجتماعی و فردی، ذیل حفظ هویت ایدئولوژیک و ایرانی خویش است.