فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸٬۹۲۱ تا ۸٬۹۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
ذهن بهار ۱۳۸۹ شماره ۴۱
حوزههای تخصصی:
مانیفست فلسفه ناب
حوزههای تخصصی:
نقد نظام اخلاقی آیریس مرداک از منظر فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
کانت فوکو و صور تجربه
نقش عوامل اجتماعی در معرفت ریاضی و منطقی (برمبنای دیدگاه های مکتب ادینبرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برنامة قوی در جامعه شناسی معرفت علمی با نام مکتب ادینبرا و دیدگاه های نسبی انگارانة این مکتب شناخته شده است. براساس این رویکرد همة آنچه «معرفت» به شمار می رود، صرف نظر از صدق یا کذب آن، عللی دارد که به پذیرش آن در جامعه منجر شده است و جامعه شناس موظف است که این علل را بیابد. این برنامه برخلاف برنامه های ضعیف تری که معرفت علمی را استثنا می کردند، بر این ایده مبتنی است که عوامل اجتماعی در شکل گیری معرفت علمی تجربی و حتی ریاضیات و منطق، یعنی معرفت هایی که از سنخ ضروری به شمار می روند، نیز نقش دارند. این مقاله درصدد است دیدگاه های مکتب ادینبرا را در زمینة منطق و ریاضی معرفی و تبیین کند. به این منظور نخست مبانی فکری این رویکرد را به اجمال معرفی و سپس دیدگاه های اصلی آنان را در خصوص نقش ابعاد جامعه شناسانه در منطق و ریاضیات به اختصار ذکر می کنیم. در بخش های بعدی مقاله به مهم ترین یا بدیع ترین مطالعات موردی ای که عرضه کرده اند و احیاناً نقد و ارزیابی آن ها درباب برهان خلف، تصمیم گیری و چانه زنی در ریاضیات، اثبات گزاره های ریاضی و اعتبار استدلال های منطقی می پردازیم و در انتها نیز نکاتی درخصوص رویکرد نظری آنان و نتایجی که به نظر می رسد می توان از این بحث گرفت عرضه خواهیم کرد.
تحلیل ویژگی های روش شناسی فریدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله فریدمن درباره روش شناسی علم اقتصاد، آمیزه ای از آموزه های مختلف فلسفی است که می توان فهرستی از ایده های فلسفی را در آن یافت. در این نوشتار با تحلیل مقاله مذکور و دیدگاه دیگر فیلسوفان علم اقتصاد، شش ویژگی را برای روش شناسی او بازمی شناسیم. ویژگی نخست، نظریه فریدمنی است؛ که از دو جزء زبان و فرض های ماهوی تشکیل شده است. دوم، آزمون فریدمنی است؛ که در حقیقت آزمون غیرمستقیم نظریه است. یعنی برای بررسی اعتبار نظریه صرفا قدرت پیش گویی آن سنجیده می شود و نه صدق فرض های آن. سوم، ناواقع گرایی فریدمنی است؛ که به فرض های ماهوی اجازه می دهد فقط وجوه مفید واقعیت را در نظریه وارد کنند و نه کل واقعیت را. چهارم، رویکرد مارشالی فریدمن در برابر رویکرد والراسی است؛ که به فریدمن اجازه می دهد مدل را بسته به شرایط مسئله بسازد. پنجم، رویکرد آماری فریدمن است؛ بدین معنا که از نظر او تنها راه رسیدن به اجماع بین اقتصاددانان استفاده از آمار و احتمالات است. ششم، علیت فریدمنی است؛ بدین مفهوم که بجای استفاده از مفهوم ابهام آمیز علت و معلول در مدل های اقتصادی از مفهوم درونزا و برونزا استفاده می کند.
بررسی فضای حاکم بر علوم اجتماعی از منظر علم شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرتضی مردیها در کتاب فضیلت عدم قطعیت در علم شناخت اجتماع به دفاع از آرای علم شناختی تامس کوهن می پردازد و با نقل قول از جی .سی.پسرون مبنی بر این که فضای کنونی علوم اجتماعی یک فضای غیر پوپری است، به نقد آرای علم شناختی کارل پوپر می پردازد. در این مقاله آرای مردیها از دو جهت نقد می شود: الف. نشان داده می شود مردیها اگرچه به نقد و نفی رویکرد پوپر می پردازد، امّا آنچه خود به عنوان روش درست و مناسب برای استدلال و تحلیل در حوزه علوم اجتماعی معرّفی می کند، حتّی اگر برگرفته از آرای پوپر نباشد، دست کم هم سو با نظریّات پوپر و ناهماهنگ با آرای کوهن است. ب. استدلال می شود که پروژه دفاع از عقلانیتکه بخشی از پروژه ای است که مردیها آن را دنبال می کند، با اتخاذ رهیافت سنجش ناپذیری که کوهن مدافع و مروج آن بود، عملاً عقیم می ماند و به پروژه ای ضد خود تبدیل می شود.
تحلیل و بررسی منابع فکری پائولوکوئلی
حوزههای تخصصی:
امروزه با فروپاشی نظام های مادی، مارکسیسم و فرویدیسم، خلأ ناشی از فقدان ایمان و معنویت و به دنبال آن، نیاز بشر به معنویت و عرفان بیشتر احساس می شود. پائولوکوئلیو، رمان نویس مشهور برزیلی، نویسنده ای است که با زیرکی از این فرصت و موقعیت استفاده کرده و به منظور پرکردن خلأ معنوی موجود در جهان، داستان هایی به ظاهر عرفانی می نویسد. وی اندیشه های عرفانیِ خود را از عناصر بومی و اعتقادات مذهبی هر آئین و منطقه ای وام گرفته است. شمنیسم، تائوئیسم و عرفانِ سرخ پوستی، از جمله مواردی است که بیش ترین تأثیر را بر اندیشه و آثار وی داشته اند. طبیعت گرایی، سحر و جادو، مواد مخدر، رقص و موسیقی و روابط آزاد جنسی، از عناصر مشترک بین شمنیسم، تائوئیسم و عرفان سرخ پوستی است که البته در ادبیات عرفانی پائولوکوئلیو بازتاب گسترده ای داشته است.
شرق و غرب در اندیشه مهجری
حوزههای تخصصی:
خویشاوندی فکری ایران و هند
منبع:
مهرسال دهم ۱۳۴۳ شماره ۳
حوزههای تخصصی:
مارتین بوبر و انسان شناسی صلح
حوزههای تخصصی:
صلح و دوستی حقیقی بین انسانها مستلزم فراتر رفتن از مصلحت جویی های گذرا و آنی، و عمل براساس پشتوانه ای اعتقادی و نیز ایمانی ژرف و عمیق است. از دیرباز انسانها در قالب ادیان و اندیشه های مختلف به صلح اندیشیده اند و راهکارهایی نیز ارائه نموده اند. در دوران مدرن، گسستن از مقتضیات و الزامات اعتقادی دوران گذشته، سبب تلاش برای بازاندیشی در مبنای پیوند و ارتباط بین انسانها شده است. ضرورت این امر در آن است که، به تعبیر اندیشمندانی همانند دورکیم، نوع همبستگی بین افراد دگرگون شده است. با آنکه جریان عمومی و کلی برای همبستگی بین افراد در دوران مدرن، مبنایی غیردینی و غیرالهیاتی داشته است، اما هنوز هم اندیشمندان و آموزه هایی بوده و هستند که تعلّق خاطر انسانها به یکدیگر را بر پایه مبانی دینی و الهیاتی استوار نموده اند. چنین آموزه هایی سعی دارند نسبت جدید میان انسانها با یکدیگر را بر اساس رابطه ایشان با خداوند و امر قدسی بازتعریف کنند. مارتین بوبر از کسانی است که در دوران جدید با بیان نسبت های میان فرد و دیگری، و نیز فرد و خداوند، به چنین ارتباطات و پیوندهایی می اندیشد. مهم ترین مبنای مورد تأکید وی آن است که برای تحقق نسبت و ارتباط درست بین هر یک از اینها باید از نگاه ابزارگونه دست کشید. ارتباط حقیقی انسان با دیگری، در ذیل نسبتی که وی با خداوند دارد، باید همنوع خویش را به مثابه غایتی در خود ببیند؛ آن گونه که کانت نیز این گونه می انگاشت. بالطبع هر نوع نگرش ابزارانگارانه نسبت به آدمی مانع از تحقق این امر خواهد شد. دیدگاه بوبر بر وجه وجودشناختی ارتباط بین انسانها تأکید دارد و گفتگو را رکن رکین چنین رابطه ای می انگارد. او برای تبیین منظور خویش از دو نوع رابطه من-تو و من-او یاد می کند که نوع و جهت گیری من، در هرکدام از اینها با دیگری متفاوت است. تلقی دیگری، در مقام تو، نگرشی وجودشناسانه و بالاستقلال است که با نوعی گشودگی به دیگریِ متفاوت با من، هم به شناخت اصیلی از طرف مقابل می رسد و هم شناخت من از خودم را تکامل می بخشد.
آزمون اعتبار براى منطق ربط KR(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در منطق سینوى، «شرطى متّصل لزومى» مهم ترین قسم از اقسام شرطى به شمار مى آید. نزدیکترین ادات شرطى به شرطى لزومى، در منطق جدید، «استلزام ربطى» است. بخشى از منطق جدید که به «استلزام ربطى» مى پردازد، «منطق ربط» نام دارد. میان منطق دانان ربط، نزاعى هست که آیا پذیرش یک تناقض، مستلزم هر گزاره دلخواهى است؟ به دیگر سخن، آیا یک گزاره متناقض با هر گزاره دلخواهى مرتبط است؟ پاسخ مثبت به این سؤال، به منطقى به نام KR و پاسخ منفى به آن به منطقى به نام R مى انجامد. منطق KR، نسبت به منطق R، سمانتیک ساده تر و شهودى ترى دارد. با این حال، تعیین اعتبار و عدم اعتبار استدلال ها در نظام ها و سمانتیکهاى گوناگون منطق ربط (حتى در KR) کارى دشوار است که در ادبیات منطق ربط، کمتر به آن پرداخته شده است. در این مقاله، با الهام از یک روش ارزش دهى به نام «آزمون اعتبار» که هیوز و کرسول در منطق موجّهات معرفى کرده اند، یک «آزمون اعتبار» براى منطق KRطرّاحى کرده و کاربرد آن را در چند مثال نشان داده ایم.
ادراک، معیار تبیین رابطه نفس و بدن در فلسفه برگسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
25 - 46
حوزههای تخصصی:
ساختمان فلسفه برگسون به دو بخش مجزای حقیقت و مجاز یا روح و ماده منقسم می گردد که در واقع با توسل به قوه شهود هر دو یکی هستند اما با رجوع به هوش، شبح این دوگانگی بصورت سوبژکتیو بر ذهن ما متبادر می گردد. به عقیده برگسون ماهیت ذاتی تمام اشیاء عالم هستی همان دیرند است که تنها با توسل به معرفت شهودی بصورت ابژکتیو قابل ادراک است. اما هوش از درک آن عاجز بوده و لذا دوگانگی روح و ماده را بر ذهن تحمیل می نماید. با توسل به شهود، دیرند در عالم هستی در سیر صعودی، روح را و در سیر نزولی، ماده را می سازد. یعنی هر دوی روح و ماده از یک جوهر واحد به نام دیرند انتشاء می یابند اما در عین حال دو واقعیت ابژکتیو مجزا می باشند. برگسون رابطه نفس و بدن را بصورت تجربی با توسل به نظریه ادراک خویش تبیین می نماید. بدین نحو که ادراک را شامل دو جریان ادراک محض و یادناب می انگارد که بدلیل عدم سنخیت این دو جریان با یکدیگر نقطه ای دو رویه را در این معادله به نام یادمانده-نمود مفروض می گیرد که بدلیل داشتن خصوصیت حسی-نفسانی قادر است میان ادراک محض و یادناب پیوند برقرار سازد. در هر صورت از آنجا که برگسون دغدغه هستی شناختی دارد، لذا تبیین وی از رابطه نفس و بدن به کمک یادمانده-نمودها، از این منظر، نتوانست در حل این معمای پیچیده به توفیقی فراتر از دستاورد دکارت نائل آید.