فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۸۱ تا ۲٬۳۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
نحوه خوانش متون دینی و برداشت های گوناگون از آن از دغدغه های اندیشمندان فلسفه دین محسوب می شود. در این میان، برخی با بهره گیری از نظریه های جدید زبان شناسی در پی ارائه روشی نو در فهم متون دینی شده اند. چنان که عبور از دیدگاه های پدیدارشناسانه و ساختارگرایانه و باور به اندیشه های ساخت شکنانه یکی از تازه ترین راهکارهای موجود در فهم دین محسوب می شود. بر پایه این دیدگاه، هر دالّ می تواند مدلول های گوناگونی داشته باشد و دستیابی به یک فهم قطعی و ثابت از متون، امری غیر ممکن است. این پژوهش با روش تحلیلی- اسنادی به واکاوی اندیشه ها و پیش فرض های فلسفی علی حرب از اندیشمندان ساخت شکن لبنانی پرداخته است که رودیکرد فلسفی وی بیشتر متأثر از ژاک دریدا فیلسوف فرانسوی می باشد. حرب در سیر فلسفی خود و پس از بهره مندی از اندیشه های فلسفی غرب و همچنین برخی متفکران عرب، تلاش کرده با در هم آمیختن برخی دستاوردهای اندیشه غربی و سنت بومی، راه خروجی برای تقابل جهان اسلام و غرب بیابد. وی در این راه نهایتاً به ارائه راه حل هایی تحت عنوان منطق تحویلی و عقل گردشی می پردازد که در این پژوهش به تبیین و تحلیل آنها پرداخته شده است.
عینیت و خارجیت حرکت در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۵
53 - 73
حوزههای تخصصی:
استدلال پارمنیدس و زنون در انکار وجود حرکت اولین بار این مسئله را از شکل ظاهراً بدیهی خود به صورتِ مسئله ای نظری درآورد. ارسطو، با طرح نظریه قوه، امکان وجود حرکت را نشان داد ولی استدلالی بر اثبات وجود حرکت به عنوانِ امری متصل و تدریجی ارائه نداد، زیرا برای او وجود طبیعت و، به دنبالِ آن، وجود حرکت امری بدیهی محسوب می شد. بسیاری از فیلسوفانِ پس از او نیز وجود حرکت را بدیهی انگاشته اند. ابن سینا نه تنها وجود طبیعت، بلکه وجود حرکت را نیازمند استدلال دانسته است. او استدلال بر عینیت خارجی حرکت را مانند وجود طبیعت به مابعدالطبیعه مربوط دانسته است. البته گویا ابن سینا تلاشی برای اثبات وجود خارجی حرکت نکرده است. بااین حال، می توانیم از مجموع آثار و نظرات او استدلال هایی را برای اثبات عینیت حرکت به دست آوریم. در این مقاله ابتدا مسئله اثبات وجود حرکت بررسی شده و سپس از نظریه فیض برای استدلال بر عینیت حرکت استفاده شده است. از نظر ابن سینا، ازآنجاکه فیض دوام فعل الهی است و طفره در سلسله علل محال است، حدوث تدریجی در سلسله پیوسته عللِ مُعده برای حدوث اشیا همان حرکت است. به عبارتِ دیگر، استمرار و دوام فیض الهی چیزی جز حرکت نیست. این حرکت خود را در تکامل اشیای مادی به ظهور رسانده است. همچنین دیدگاه او درباره غایت طبیعت به مثابه استدلال دیگری برای اثبات خارجیت حرکت ارائه شده است. اتصال و تدریجی بودن طبیعت نیز با انطباق بر وجود زمان تأمین می شود.
بستار فیزیکی و استدلال به سود طبیعت گرایی؛ بررسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان طبیعت گرای برجسته ای همچون دیوید آرمسترانگ، دیوید پاپینیو و جیگوان کیم گفته اند بهترین استدلال به سود طبیعت گرایی مبتنی بر بستار علّی/فیزیکی جهان است. استدلال چنین است: در گام نخست، بستار فیزیکی چنین می گوید که هیچ امر غیرمادی که تأثیر علّی بر امور مادی داشته باشد وجود ندارد. در گام دوم، با تکیه بر تیغ اُکام یا اصل الیتیک چنین بیان می شود که امری که تأثیری بر جهان طبیعی نداشته باشد زائد و اضافی است و باور به آن معقول نیست (تیغ اُکام) یا آنکه اساساً امری که اثر علّی ندارد نمی تواند بهره ای از وجود داشته باشد (اصل الیتیک). این چنین ایشان به انکار خدا و هر گونه امر فراطبیعی دیگر می رسند. در این مقاله نشان می دهم که تعهد به بستار فیزیکی صرفاً در تعارض با علیت امور فراطبیعی همچون خدا نیست، بلکه با رکن اساسی سرشت اخلاقی و عقلانی انسان، یعنی علیت ذهنی و ارادی اش، نیز در تعارض است. این چنین به مسئله بستار فیزیکی و علیت ذهنی در دهه های اخیر فلسفه ذهن معاصر می پردازم و مهم ترین راهکارهای طبیعت باورانه مطرح شده برای آن را محک می زنم. با بررسی این راهکارها نشان می دهم که هیچ یک از آنها در حل مسئله علیت ذهنی و بستار فیزیکی موفق نیستند؛ و بنابراین شخص طبیعت گرا بر سر دوراهی دشواری قرار می گیرد. او مجبور است یا تعهد به بستار فیزیکی را حفظ کند و از علیت ذهنی دست بردارد یا اینکه از تعهد به بستار فیزیکی دست بردارد و از مهم ترین رکن استدلال خویش به سود طبیعت گرایی دست بشوید.
استدلال موجهه علیه ماتریالیسم: بررسی پاسخ دوبعدی گرای چالمرز به اعتراض از طریق ضرورت پسینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۵
73 - 103
حوزههای تخصصی:
براساس استدلال تصورپذیری، اگر وجود زامبی ها تصوپذیر باشد، وجود آنها به لحاظ متافیزیکی ممکن است. از این رو، آگاهی غیرفیزیکی است. اعتراض شده است که اصل تصورپذیری با پدیده ضرورت پسینی کریپکیایی سر ناسازگاری دارد. چالمرز با ایده معناشناسی دوبعدی گرا پاسخ می دهد. وی استدلال می کند که جمله این همانی پسینی تنها در صورتی می تواند ضروری باشد که تابع مفهوم ثانویه دست کم یکی از مفاهیم دو طرف نشانه این همانی متفاوت از تابع مفهوم اولیه اش باشد. اگر قضیه از این قرار باشد، ضرورت پسینی کریپکیایی آن چیزی را که بروفق تابع مفهوم اولیه تصورپذیر است، به لحاظ متافیزیکی غیرممکن نمی سازد. در مقابل، لُر استدلال می کند که ممکن است که جملات این همانی خاص، به ویژه جملات این همانی روان فیزیکی، ضروری و پسینی باشند هرچند تابع مفهوم اولیه و ثانویه هردو مفهوم دو طرف نشانه این همانی در آن جملات منطبق هستند، نه متفاوت. اگر قضیه از این قرار باشد، در این صورت اصل تصورپذیری با پدیده ضرورت پسینی همخوانی ندارد. بنابراین ضرورت متافیزیکی قوی در برابر ضرورت پسینی ضعیف کریپکیایی قد علم می کند. در پایان استدلال می کنیم هرچند ضرورت پسینیِ کریپکیایی تنها مدل ضرورت پسینی موجود نیست، چالمرز تا آنجا که ضرروت پسینی کریپکیاییِ متعارف مدنظر است برحق است. از این رو ، استدلال لُر قاطع نیست.
رابطه جاودانگی و آخرت باوری با معنای زندگی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جستجوی جاودانگی، یکی از ویژگی های ذاتی و اصیل انسان است. طلب کمالات مادی و معنوی دیگر نیز در راستای محقق ساختن میل نامیرایی انسان است. اما پدیده مرگ مهم ترین مانع تحقق میل جاودانگی انسان در این جهان است؛ زیرا با مرگ، امید انسان به نامیرایی در این جهان مادی برباد می رود. بنابراین اگر انسان تنها متعلق جاودانگی خود را این جهان مادی بداند، با پدیده مرگ، دچار یاس و ناامیدی شده و معنای زندگی خود را از دست می دهد. چنین انسانی تنها ممکن است احساس معنا داشته باشد، اما در حقیقت زندگی او معنایی ندارد. درپاسخ به این مشکل، مهم ترین راه کار، آموزه آخرت باوری است، یعنی باور به اینکه مرگ، پایان زندگی انسان نیست، بلکه متعلقِ حقیقی جاودانگی آدمی در جهان دیگری محقق شدنی است، که عالَم آخرت نامیده می شود. به کمک این آموزه، نه تنها حس جاودانگی انسان معنای اصیل خود را می یابد، بلکه او به مرگ، بعنوان مقدمه ضروری ورود به عالَم جاویدانِ آخرت خوش آمد گفته و خود را برای زندگی سعادتمندانه در آن مهیا می سازد. پس، آموزه آخرت باوری، ضمن تضمین متعلق واقعی حس جاودانگی طلبی آدمی در جهان دیگر، زندگی دنیوی او را معنادار و هرگونه یاس و ناامیدی را از او دور ساخته است و به رنج ها، سختی ها و خوشی های او معنا داده و شوق پرواز به سوی عالم جاویدان را در او شعله ور می سازد. بنابراین، آخرت باوری شرط لازمِ حس جاودانگی و معناداری زندگی انسان است. در این مقاله، ضمن تحلیل خصوصیات جاودانگی طلبی انسان، ارتباط آن با آخرت باوری و نقش آن دو در معنادار ساختن زندگی انسان تبیین و تحلیل خواهد شد.
واکاوی مفهوم غرب زدگی در مواجهه فردید با انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف واکاوی مفهوم غرب زدگی در فلسفه تاریخ احمد فردید و نسبت آن با انقلاب اسلامی انجام و در آن سعی شده تا ضمن تحلیل نگرش فردید به وضعیت تمدن بشری در عصر جدید، به جایگاه انقلاب اسلامی در آن به عنوان تحولی عظیم جهت رهایی از سیطره غرب زدگی و مقابله با نیست انگاری ناشی از آن توجه شود. روش تفسیری - انتقادی در این پژوهش موردتوجه بوده که با به کارگیری آن سعی شده ضمن تحلیل مفهوم غرب زدگی در ادبیات فکری فردید و بررسی نسبت آن با انقلاب اسلامی نحوه مواجهه وی با این پدیده مورد ارزیابی و نقد قرارگیرد. تحلیل فردید از این تحول مهم سیاسی بیشتر مبتنی بر خصلت های غرب ستیزانه انقلاب اسلامی بوده و وی به ماهیت سیاسی انقلاب به عنوان یک پدیده مدرن سیاسی بی توجه است. یافته اصلی این پژوهش درک ماهیت تقلیل گرایانه اندیشه فردید درباره نسبت انقلاب اسلامی و مدرنیته و بررسی پیامدهای تحلیل وی است که مستلزم نادیده گرفتن وجوه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی انقلاب و تمرکز صرف بر بعد هستی شناختی آن است. نتیجه کلی نشان می دهد که رویکرد هستی شناختی و فلسفه تاریخ فردید که مبتنی بر نقد هایدگری متافیزیک و توجه به اسم شناسی عرفانی ابن عربی و انگاره های آخرالزمانی است در تبیین پدیده انقلاب اسلامی دارای کاستی های اساسی می باشد.
کالیکلس در برابر سقراط یا زندگی کنشگرانه سیاست مدار و زندگی نگرورزانه فیلسوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۴
345 - 362
حوزههای تخصصی:
افلاطون در هیچ یک از آثارش بجز گرگیاس عنان سخن را به منتقد گستاخ و رک و راستی همچون کالیکلس نمی سپارد که چنین با اقتدار فلسفه نگرورزانه را به باد نقد بگیرد و چالشی ژرف در برابر زندگی فلسفی سقراطی بگذارد. چنین چالشی در واقع چیز جدیدی در قرون پنجم و چهارم پیش از میلاد نبود و نقل قول های متعدد کالیکلس از نمایش نامه مفقود آنتیوپه اوریپیدس حاکی از آگاهی افلاطون از اهمیت و عمومیت این مباحثه در جریان است. مقاله کنونی در صدد است تا با بررسی مباحثه زثوس و آمفیون در آنتیوپه و گفتار آغازین کالیکلس در گرگیاس، به ماهیت پیچیده ارتباط میان این دو مباحثه که به لحاظ زمانی و سبک نوشتاری باهمدیگر تفاوت دارند بپردازد. نتیجه ای که نویسنده در این مقاله می گیرد این است که دین افلاطون به آنتیوپه اوریپیدس چیزی بیش از صرف نقل لفظ به لفظ برخی عبارات آن نمایش نامه است. نویسنده بر خلاف این نظر که افلاطون در شخصیت کالیکلس، اعم از اینکه این شخصیت وجود تاریخی داشته باشد و یا صرفاً ابداع ادبی افلاطون باشد، پاره ای از وجود خودش را می دید که در غیاب هدایت سقراط شخصیت واقعی افلاطون را می ساخت، معتقد است می توان نشانه هایی از این برداشت را هم یافت که کالیکلس در واقع نمودگار مقاومت افلاطون در مواجهه با آن زندگی ایده آل و فلسفی گوشه گیرانه و به دور از سیاست و اجتماع سقراطی است. به همین دلیل نیز افلاطون تلاش می کند تا به مصالحه ای از آن دست که اورپیدس میان زثوس و آمفیون برقرار می سازد، یعنی مصالحه ای میان دو حد از افراط و تفریط، دست یابد
عیارسنجی رویکرد سکوت گرا در برابر انگاره اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله اتحاد عاقل و معقول از مسائل دیرپا در فلسفه الهی است، اما با مبانی پیش صدرایی دچار چالش هایی است که خرده گیران را وادار به واکنش منفی نموده است. صدرالمتألهین به تحلیل و تثبیت این مسئله نفیس با روش و مبانی ویژه حکمت متعالیه همت گماشته و حکمای پساصدرایی نیز با حساسیت تمام به ادله او نگریسته و ادله دیگری بر آن افزوده اند. مقاله ای با ادعای حصر ادله صدرا در سه دلیل و گزارش تحریفی از آنها، ایرادهایی را بر آنها و بر سایر ادله موافق و مخالف تدارک دیده و با ادعای حصر ادله در احصاء خود، به فرجام سکوت تکلیف کرده است. نگاه تبیینی به ادله و مبانی صدرالمتألهین و بررسی ایرادهای مقاله، نشان می دهد خدشه ها و تکلیف عقل به سکوت ، بی بنیاد است. این واکاوی به نقد ایرادهای مرتبط به برهان تضایف بر اتحاد پرداخته و اثبات کرده گزارش آن مقاله از این برهان نادرست و ایرادهایش ناموجه است.
استدلال شواهدی ویلیام رو از شر و پاسخ "خداباوران شکاک" به آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
1 - 22
حوزههای تخصصی:
امروزه در جهان غرب، تقریرهای متنوع ویلیام رو از استدلال شواهدی شر، کانون اصلی مباحث فعلی در زمینه مسئله شر را به خود اختصاص داده است. رو در یکی از این صورتبندی ها تلاش کرده است که با ارجاع به مصادیق خاصی از رنج های شدید احتمال وجود شر گزاف را نشان دهد و از این طریق، باور خداناباوران به نبود خدا را موجه جلوه دهد. در این میان، گروهی از فیلسوفان خداباور که به «خداباوران شکاک» معروفند، تلاش کرده اند که نشان دهند اگر خدایی وجود داشته باشد، کاملاً معقول است که بپذیریم انسان ها در موقعیتی معرفتی قرار ندارند که همیشه بتوانند در خصوص تمام افعال و مقاصد الهی داوری کنند. همین امر سبب می شود که ما نتوانیم دلیل یا دلایل توجیه گرِ خداوند در تجویزش به آنچه در نظر ما مصداقی از شر گزاف جلوه می نکند را دریابیم. در این نوشتار در پی آن هستیم تا با تمسک به نگرش خاص این گروه، توجیه ناپذیریِ روایت رو از استدلال شواهدی شر را نشان دهیم.
رابطه ایمان و عمل از دیدگاه ویتگنشتاین متقدم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۷)
201 - 220
حوزههای تخصصی:
رابطه ایمان و عمل تنها دلمشغولی الهی دانان نبوده و نیست، بلکه فیلسوفان نیز درباره آن به بحث و گفت وگو پرداخته اند. ویتگنشتاین جزو آن دسته فیلسوفانی است که هم در نظر و هم در عمل دلمشغول رابطه ایمان و عمل بوده است؛ البته به روش خاص خود- او حتی در رساله منطقی- فلسفی که شاید به نظر برسد صرفاً اثری منطقی و فلسفی محض است، تلاش کرده است به مسئله ایمان و عمل بپردازد. مسئله «بیان کردنی» و «نشان دادنی» به همین قصد و غایت در رساله گنجانده شده است. از نظر او ایمان جزو واقعیت هایی است که شخص مؤمن آن را در عمل خود نشان می دهد، بنابراین میان نظر و عمل در نظر او تلازم وجود دارد. در این مقاله این مدعا با شواهد بسیاری در آثار خود ویتگنشتاین و آثار مفسران او نشان داده شده است.
مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۲
75 - 102
حوزههای تخصصی:
تفسیر عرفانی بر مبنای وجود بطن و مراتب معنایی قرآن و درک آن با سیر و سلوک و شهود عرفانی است. این گرایش تفسیری کهن، یکی از مسائل مبنایی در شاخه ای از فلسفه دین است؛ زیرا بحثی در فلسفه تفسیر عرفانی شمرده می شود که می تواند با عنایت به قاعده روح معنا، برداشت از قرآن را در گستره های علوم انسانی قرآن بنیاد شکوفا سازد. این گرایش تفسیری همواره موافقان و مخالفانی داشته است. برخی آن را مشروع نمی دانند. برخی دیگر آن را نه تنها مشروع که ضروری می شمارند و معتقدند دست کم به دو علت لازم است این مسئله بررسی شود: یکی نیاز جامعه به خصوص قشر جوان که تشنه مباحث عرفانی اند و دیگر رفع مبانی فهم بعد عرفانی قرآن که یکی از موارد این مهم اثبات مشروعیت و ضرورت تفسیر عرفانی است. برای بررسی این دو عنوان با روش کتابخانه ای و رویکرد نقلی- عقلی ساختار مقاله با مباحث ذیل سامان می یابد: تعریف عرفان و تفسیر عرفانی؛ اثبات مشروعیت تفسیر عرفانی با رد ادله منکران مشروعیت با عناوینی مانند اصالت تفسیر عرفانی؛ استدلال پذیربودن یافته ها در تفسیر عرفانی؛ ارتباط تفسیر عرفانی با ظواهر قرآنی؛ موضع معصومان در برابر تفسیر عرفانی؛ طرح وحدت وجود در تفاسیر عرفانی و نیز طرح شریعت، طریقت و حقیقت در تفسیر عرفانی و در در بخش بعدی اثبات ضرورت با عناوینی چون بطون قرآنی و تناسب آن با تفسیر عرفانی؛ تناسب تفسیر عرفانی با حقیقت ماورایی قرآن؛ طرح اعجاز معارف عرفانی در تفسیر عرفانی؛ درک صحیح و عمیق برخی آیات تنها با تفسیر عرفانی؛ ارزش یافته ها در تفسیر عرفانی؛ نسبت سنجی آیات و روایات در سطوح معنایی و روش فهم.
رویکرد هرمنوتیکی به یادگیری کوانتومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵
159 - 181
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین مؤلفه های نظریه کوانتومی و با جستجو در داده های اولیه منابع گزینش شده بر اساس پاردایم کوانتومی و با روش پژوهش هرمنوتیک فلسفی، در پی این سوال بوده است که از دیدگاه کوانتومی، یادگیری چگونه اتفاق می افتد؟ نظریه کوانتمی در مقابل نظریه سادگی شکل گرفته است. در حالی که نظریه سادگی تحت تاثیر فرهنگ مدرنیته و دیدگاه های دکارت و نیوتن قرار داشت که اعتقاد داشتند می توان پدیده ها را به ساده ترین شکل خود کاهش داد، نظریه کوانتومی بر کل گرایی تاکید دارد و معتقد است که کل اجزای هستی، پویا و در ارتباط تعاملی با یکدیگر هستند. کاهش گرایی دکارتی باعث شد به ارتباطات خطی بین پدیده ها توجه شود و بر اساس آن معتقد بودند پدیده ها قابل پیش بینی و کنترل و در نتیجه دارای قطعیت هستند اما دیدگاه کوانتومی به جای سادگی و روابط خطی به پیچیدگی و درهم تنیدگی روابط توجه دارد. مباحث مربوط به یادگیری کوانتومی تحت تاثیر نظریه کوانتومی شکل گرفتند. و با تاکید بر کل گرایی، درهم تنیدگی و ارتباط تعاملی و پیچیده بین پدیده ها هم به ظرفیت های عینی و بیرونی و هم به ظرفیت های ذهنی و درونی توجه کردند و تحت تاثیر دیدگاه های روانشناختی شناختی به ظرفیت های نیمکره چپ و راست مغز در یادگیری توجه کردند. این دیدگاه به تفکر کوانتمی، یادگیری در کلاس های پرشور و نشاط و مشارکتی، یادگیری از طریق حافظه خودآگاه و ناخودآگاه و پردازش داده ها و مفهوم سازی آنها و چرخه مجدد پردازش مفهوم به عنوان داده ورودی، یادگیری دیداری، شنیداری و حسی حرکتی، یادگیری با توجه به ذهنیت و ارزش های یادگیرنده، توجه به زمینه و بافت رویداد و یادگیری و به طور کلی به روش ها و فرآیند هایی که توجه به کل پدیده و درهم تنیدگی را در موضوع یادگیری مد نظر داشتند منجر شد.
ارزیابی توفیق خردبسندگی بشر در نفی ضرورت نبوت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
541 - 563
حوزههای تخصصی:
نبوت و وحی از مهم ترین ارکان ادیان الهی و شاهراهی کلیدی برای رساندن پیام ها و خواسته های الهی به بشر به شمار می رود. در الهیات سنتی، ادله ای بر ضرورت نبوت و لزوم وحی ارائه شده است؛ اما از گذشته، علاوه بر براهین بیرونی وحی ستیزانه، در درون سنت های دینی نیز مخالفان بزرگی در برابر وحی و نبوت قد علم کرده اند؛ تا جایی که از این رویه انکار نبوت به «الحاد» تعبیر شده است. مهم ترین دستمایه این اندیشمندان، اتکا به خرد بشری به مثابه عالی ترین منبع ادراکی بوده است و آنها معتقد بودند رهاورد انبیا برای بشر یا مطابق با عقل است یا مخالف آن. در حالت اول، وحی تکرار یافته های عقلی و امری لغو است و در حالت دوم، ضدعقلی و در نتیجه غیرقابل پذیرش است. حجیت نبوت در گرو پاسخ دادن به این استدلال دووجهی است. مهم ترین محور مقابله با این استدلال آن است که در نسبت سنجی امور با عقل، علاوه بر خردپذیری و خردستیزی، امور خردگریز نیز وجود دارند؛ به ویژه در بافت دینی و فرض مسئله این مقاله، یعنی پذیرش وجود خدا. در نتیجه بشر راهی برای رسیدن به آنها غیر از وحی نخواهد داشت. همچنین ناتوانی ادراک برخی جزئیات در احکام و گزاره های دینی از طریق عقل، تأکید حکم عقل از سوی وحی و تحولات عقل در گذار زمان و تکثر مکان و در نتیجه تغییر محسوس در یافته های عقلی، از جمله دلایل حجیت منبع معرفتی غیر از عقل در حوزه اراده تشریعی خداست..
پاسخی بر اشکالات فیزیکالیست ها به دکارت درباره رابطه ذهن و بدن (براساس مبانی حکمت متعالیه)(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئله رابطه ذهن و بدن، همواره یکی از مسائل بحث برانگیز در تاریخ فلسفه بوده است. در فلسفه غرب، دکارت که تمایزی کامل بین نفس و بدن قرار داد، نتوانست از عهده تبیین رابطه نفس و بدن برآید. در همان زمان اشکالاتی به نظریه وی وارد شد. به خاطر همین اشکالات، مکتب توازی گرایی پدید آمد و سرانجام در قرن بیستم، فیلسوفان ذهن به خاطر عدم تبیین از رابطه نفس و بدن، تجرد نفس را منکر شدند. افزون براین، با وجود انکار نفس توسط فیزیکالیست ها و تلاش آن ها مبنی بر تبیین رابطه مادی حالات ذهنی و بدن، حتی نتوانستند تبیین مقبولی از رابطه مادی حالات ذهنی و بدن ارائه دهند و در نتیجه، این مسئله حل ناشده باقی ماند. اما ملاصدرا برابر اصول اساسی و بنیادین فلسفه اش - اصالت وجود و تشکیک وجود- توانست تبیین مقبولی از رابطه نفس و بدن ارائه دهد که برپایه آن، نفس و بدن دو مرتبه از یک وجود واحد هستند و بدن با حرکت جوهری توانسته به مرحله تجرد دست یابد.
نگرشی متفاوت در مباحث معاصر فلسفه زمان: تبیین سازگاری دیدگاه حکمت متعالیه با شواهد فیزیک مدرن در واقعیت رویدادهای آینده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مباحث معاصر فلسفه زمان در تحلیل واقعیت حوادث آتی، شاهد رویارویی دو نگرش عمده است. این حوادث در دیدگاه پویانگرانه معدوم و در دیدگاه ایستانگرانه موجود تبیین می گردند؛ اما هریک با بخشی از یافته های فیزیک مدرن هم خوانی ندارند. نوشتار حاضر با هدف تبیین سازگاری شواهد مزبور با یک نگرش جامع فلسفی، به دیدگاه متفاوتی رسیده است؛ چراکه مطابق حکمت صدرایی رویدادهای آینده به تشکیک موجودند؛ یعنی نه وجودی کاملا بالفعل و نه وجودی کاملا بالقوه؛ بلکه از فعلیتی ضعیف برخوردارند به طوری که آثار ضعیفی از آنها در زمان حاضر تحقق دارد. در فیزیک جدید شواهد جهت مندی زمان، ناسازگار با نگرش ایستانگرانه و شواهد غیرجایگزیدگی زمانی کوانتومی - همچون آزمایش انتخاب تأخیری – ناسازگار با نگرش پویانگرانه اند. ولی شواهد مزبور مطابق دیدگاه برگزیده با یکدیگر تنافی ندارند؛ زیرا در عین حقیقی بودن گذر زمان، فعلیت تشکیکی پدیده های آتی می توانند مؤثر بر روند کنونی پدیده های کوانتومی باشند. این خوانش، تفسیری صحیح از ناموضعیت ذوات کوانتومی در زمان است.
ارزیابی نقش فقرگزینی در خداگونه شدن انسان از منظر مایستر اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال یازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۶
279 - 305
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با توجه به آثار اکهارت و با روش توصیفی تحلیلی به نقش فقر گزینی در خداگونه شدن انسان پرداخته است اکهارت بر این باور بوده که مهمترین راه برای خداگونه شدن، وارستگی است و فقر بهترین راه برای رسیدن به وارستگی است. تعریف سه مؤلفه ای که وی از فقر ارائه می دهد عبارت است از : «هیچ نخواستن»، «هیچ ندانستن» و «هیچ نداشتن» . مراد از مؤلفه اول همان اِعراض از تمام مخلوقات حتی از خویشتن است. وقتی انسان بتواند هیچ نخواستن را در خود جاری سازد و غیر حق را از خود برهاند به وصال خداوند دست می یابد. مقصود از مؤلفه دوم، رهایی و آزادی ذهن از تمام تصورات است. با تحقق این مؤلفه، انسان وارد قلمروی جهل شده که در آن تنها خدا را یافته و پذیرای او خواهد بود. با مؤلفه سوم، انسان به نیستی می رسد و چیزی از هویت خلقی او باقی نمی ماند در این صورت با خداوند اتحاد پیدا کرده و با پذیرش فقر به مقام وارستگی که همان خداگونه شدن است نائل می گردد. پس از ارزیابی می توان به این نتیجه دست یافت که دو مؤلفه ی هیچ نخواستن و هیچ نداشتن ، با آموزه های مسیحیت و نظام کلیسایی، ناسازگار است. و با وجود برخی افتراقات می توان وجوه مشترکی بین آموزه های اسلامی و دیدگاه های اکهارت دست یافت.
بررسی ملازمه بین حسن و قبح ذاتی و وظیفه گرایی کانتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال هجدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
119-129
حوزههای تخصصی:
موضوع مقاله بررسی نظریه حسن و قبح ذاتی و ارتباط آن با وظیفه گرایی کانتی یا نظریات مشابه آن است. مسئله اصلی این است که آیا پذیرش ذاتی بودن حسن و قبح به وظیفه گرایی می انجامد. این مسئله در دو حیطه توصیفی تاریخی و غیرتوصیفی بررسی شده است. در بخش توصیفی نظریات عدلیه و معتزله، این پرسش مطرح می شود که آیا ذاتی بودن حسن و قبح به وظیفه گرایی منجر می گردد؟ این پرسش در خصوص سه گزاره از معتقدات عدلیه پاسخ داده می شود: 1. حسن و قبح ذاتی است؛ یعنی وابسته به جعل خداوند نیست؛ 2. خداوند عادل است؛ یعنی به طورکلی به نحوی عمل می کند که ما انسان ها عدالت را درک می کنیم؛ و 3. عدالت ذاتاً حسن دارد؛ یعنی معنای خوبی در عدالت نهفته است. گزاره اول و دوم را همه عدلیه قبول دارند و گزاره سوم را برخی از عدلیه پذیرفته اند. مورد دوم بنا بر برخی فرضیات به وظیفه گرایی می انجامد. در بعد غیرتوصیفی این مسئله بیان می شود که اگر شخصی معتقد باشد خود افعال بدون در نظر گرفتن غایت یا نتیجه خاص خوب هستند و عقل توان درک این خوبی را دارد، منجر به وظیفه گرایی کانتی خواهد شد. بین دانشمندان عدلیه طرفداری برای این نظریه پیدا نشد.
تحلیل و بررسی استقلال وجودی و کارکردی قوه واهمه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۷
163 - 184
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی این مقاله نقد استقلال وجودی قوه واهمه بر اساس بررسی کارکردهای منتسب به آن در حوزه علم النفس است. روش بررسی توصیفی- تحلیلی بوده و در جهت تبیین مسائل مطروحه از مسلمات حوزه فلسفه و روان شناسی نوین استفاده شده است. به طور کلی برای این قوه چهار کارکرد لحاظ شده که در بررسی تحلیلی- انتقادی این کارکردها مشخص می شود: فعل ادراک معانی جزئی فرامادی مانند ترس گوسفند از گرگ، فعل خود نفس است که با کمک قوه عقل انجام می شود. صدور حکم نیز چه از قسم صواب و چه از قسم ناصواب ربطی به واهمه نداشته، کارکرد خود نفس است. اختلال در عملکرد سایر قوا نیز عمدتاً به جهت ضعف و نقصان آنها اتفاق می افتد نه اینکه این قوا تحت تأثیر واهمه قرار گیرند، همانند تضعیف قوه عقل که منجر به ادراکات وهمی می شود؛ لذا این گونه ادراکات و آسیب ها نمی توانند علت وجودی و شروری چون واهمه داشته باشند و عمدتاً از نقص و عدم ناشی می شوند. اختلال در عملکرد نفوس دیگر نیز به جهت فقدان مبانی فلسفی از بحث خارج خواهد بود.
تحلیل انتقادی ادله اثبات خیال منفصل و نقش آن در تضعیف نظریه معاد جسمانی صدر المتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا در جلد نهم اسفار در اثبات معاد جسمانی اصول یازده گانه ای را بیان می کند. او در اصل نهم بیان می کند: عالم خیال عالمی است که وابسته به بدن نیست و جوهری مجرد است که بین عالم مفارقات عقلیه و عالم ماده قرار دارد. او برای اثبات این عالم، به شهودات عرفا و قاعده امکان اشرف بسنده می کند. البته عالم خیال منفصل، به منفصل صعودی و منفصل نزولی تقسیم می شود که هر یک کارکرد مخصوص خود را دارد. پس صدرا از اثبات عالم خیال منفصل در بحث معاد جسمانی بهره می گیرد. توضیح مطلب این است که، ازآنجایی که نفس قادر بر خلق موجودات در عالم خیال منفصل است و با توجه به حرکت جوهری و اشتداد وجودی نفس، که از مبانی اثبات معاد جسمانی است؛ نفس قادر است در عالم خیال منفصل، بدنی را ایجاد کند که میان آن بدن و بدن دنیوی عینیت برقرار باشد. زیرا عینیت و تشخص هر چیزی به صورت آن موجود است. پس چون نفس یک نفس است، چه به بدن دنیوی تعلق گیرد و چه به بدن خیالی، باز یک بدن است؛ زیرا که عینیت از آن نفس است. با توجه به مطالب ذکر شده این نتیجه گرفته می شودکه صدرا از عالم خیال منفصل برای اثبات عینیت بدن دنیوی و اخروی استفاده می کند. حال اگر در ادله صدرا برای اثبات وجود عالم خیال منفصل، تشکیک وارد شود، استدلال او بر عینیت بدن دنیوی و اخروی زیر سوال می رود.
بررسی نظریه حیثیت تقییدیه در ارتباط هستی شناسانه حق با خلق در حکمت متعالیه و عرفان اسلامی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ارتباط حق با خلق یکی از مهم ترین مسائلی است که در حکمت متعالیه و عرفان اسلامی مطرح شده است. آنچه در دیدگاه حکمت متعالیه و عرفان اسلانی بدان تأکید شده، آن است که حقیقت مطلق، تنها ذات مقدس حق تعالی است و همه کثرات امکانی، تجلیات و شئونات آن حقیقت مطلق هستند. ارتباط حق با خلق دارای تبیین ها و تحلیل های دقیقی است که یکی از راه های تحلیل این ارتباط از طریق حیثیت تقییدیه است که این مقاله در پی نمایاندن آن است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده و بر آن است که براساس نظریه حیثیت تقییدیه، رویکرد توحیدی به عالم هستی را به دنبال داشته باشد و ارتباط حق با خلق را با نگاه حیثیت تقییدیه بررسی کند.