ازدواج، نفقه و تمکین
آرشیو
چکیده
تأمین هزینه و معاش خانواده از مهمترین حقوق و تکالیف مالی زوجین در حقوق ایران است. برخی از علما نسبت به حکم نفقه معتقدند انفاق جزء قواعد آمره میباشد، اما در حال حاضر برخی از علما این نظر را دارند که انفاق از قواعد تکمیلی است که طرفین عقد میتوانند نسبت به میزان یا اسقاط آن به توافق برسند. در این نوشتار به مباحثی چون نفقه و ارتباط آن با ریاست شوهر و تمکین، بررسی قوانین مدنی، مبنای الزام به انفاق، موارد سقوط و ضمانت اجرای انفاق، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است و در انتها به خلأهای قانونی اشاره شده و پیشنهادهای قانونی برای ضمانت اجرائی نفقه ارائه گردیده استمتن
ازدواج امری است که در همه ادیان با دیده تقدس و احترام به آن نگریستهاند. با ازدواج، زوجین نسبت به یکدیگر حقوق و تکالیف مالی و غیر مالی پیدا میکنند. یکی از مسائل مهمی که بعد از ازدواج مطرح میشود؛ مسئله تأمین هزینه و معاش خانواده است. از این جهت که آیا نفقه تکلیفی یک جانبه است یا دو جانبه میباشد؟ در قانون مدنی بیان شده که پس از وقوع نکاح، زن و شوهر به حکم قانون، حقوق و تکالیف گوناگونی نسبت به یکدیگر پیدا میکنند. (ماده 1102 ق.م.)[1] البته این حقوق فقط جنبه مالی ندارد، بلکه پیوند و حقوق معنوی زوجین نسبت به یکدیگر بیشتر است؛ ولی اداره خانواده و تربیت فرزندان هزینههایی دارد که باید یکی از زوجین یا هر دو متحمل شوند. همین ضرورت سبب میشود که زن و مرد از نظر مالی با هم رابطه حقوقی پیدا کنند و قانون در تنظیم این رابطه نظارت دارد. (کاتوزیان، 1378: ص136) از نظر اسلام تأمین هزینه خانواده و از جمله مخارج شخصی زن به عهده مرد است و زن هیچگونه مسؤلیتی ندارد. (محقق داماد، 1374: ص289) بنابراین تکلیف مرد در دادن نفقه زن، یک تکلیف یک جانبه است و دارا بودن زن یا عدم دارا بودن وی تأثیری در آن ندارد و زن الزامی ندارد که از اموال شخصی خویش مخارج و مایحتاج زندگی خود را تأمین کند. در واقع یکی از حقوق زوجه همین نفقه میباشد. لذا بحث نفقه و تأمین هزینه خانواده، رکن اصلی اقتصاد خانواده است که در این مقاله به طور مفصل مورد بررسی قرار میگیرد.
معناشناسی نفقه
تعریف لغوی
نفقه به معنای «آنچه صرف هزینه عیال و اولاد کنند، هزینه زندگی زن و فرزندان، روزی و مایحتاج معاش». (دهخدا، 1347: ص673) آمده است. همچنین در تعریف دیگری آمـده اسـت: «ما انفقت و استنفقت علی العیال و نفسک»، (فـراهیدی، 1409ق: ص177) یعنی آنچه برای خود و خانواده هزینه میشود.
تعریف اصطلاحی
تعاریفی که در فقه ارائه شده اغلب همراه با ذکر مصادیق میباشد. بدین جهت اکثر اختلافها به مصادیق برمیگردد.
در جواهرالکلام بیان شده: «مایحتاج زن از جمله غذا، البسه، مسکن، خادم و وسائل آشپزی کـه به طور متعارف بـا وضعیت زن در آن شهر متناسب باشد».[2] (نجفی, 1366: ج31، ص330) بعضی از فقها, مصادیق دیگری به آن اضافه نمودهاند، همانند: «وسائل تنظیف و آرایش از جمله شانه، کرم، صابون و هزینه حمام در صورت نیاز». (شهید ثانی, 1410ق: ج5، ص469) در تحریر الاحکام در تعریفی کوتاه بدون ذکر مصادیق آمده است: «آنچه زن بدان نیازمند است و در شأن چنین زنی در آن شهر است». (حلّی، بیتا: ج2، ص47)
به نظر میرسد مفهوم نفقه یک مفهوم کاملاً عرفی است و شارع مقدس آن را به عرف واگذار کرده است که عنصر زمان و مکان در آن نقش تعیین کنندهای دارد و قرآن کریم هم آن را تأئید میکند؛ زیرا تمام آیاتی که مسأله نفقه را مطرح میکنند، آن را احاله به عرف دادهاند، همانند: «عاشروهن بالمعروف»، (نساء، 19). «فامساک بالمعروف او تسریح باحسان»، (بقره، 229) «علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف»، (بقره، 233). کلمه معروف در برخی تفاسیر به معنای امور متعارف تفسیر شده است. چنان که بعضی مفسرین در تفسیر آیه «علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف» آوردهاند: «منظور از رزق و کسوة خرجی و لباس است و خدای عزوجل این خرجی را مقید به معروف نموده، یعنی متعارف از حال شوهر و همسر، همچنین مصالح زندگی و لوازم تربیت و از آن جمله خوراک و پوشاک و نفقه مادری که (به بچه) شیر میدهد به عهده اوست». (طباطبائی، 1363: ج2، ص360) خوراک و پوشاک به عنوان بعضی از مصادیق لوازم و مصالح زندگی ذکر گردیده و در تفسیر «عاشروهن بالمعروف» چنین بیان شده: «معروف بهمعنای هر امری است که مردم در مجتمع خود آن را بشناسند و انکار نکنند و بدان جاهل نباشند». (همان، ص404) برخی مفسرین هم، کلمه معروف را به معنای «مناسب و شایسته» تفسیر نمودند. (مکارم شیرازی و دیگران، 1366: ج3، ص31) یعنی مناسب و در شأن زنان که در واقع به همان معنای متعارف برمیگردد. به نظر میرسد، مفهوم فقهی نفقه با معنای لغوی آن کاملاً همخوانی دارد و این مفهوم که یک مفهوم عرفی است، روشن و واضح میباشد. البته اختلافهای که در مصادیق مشاهده میشود، ابهامی در اصل مفهوم به وجود نمیآورد.
تعریف حقوقی
قانون مدنی تعریفی از نفقه ارائه نکرده است. بلکه فقط در ماده 1107 ق.م. مصادیق نفقه را به عنوان نمونه اینگونه بیان نموده است: «نفقه عبارت است از مسکن و البسه و غذا و اثاث البیت که به طور متعارف با وضعیت زن متناسب باشد و خادم در صورت عادت زن یا احتیاج او به واسطه مرض یا نقصان اعضا». امّا در دکترین حقوق، تعاریف چندی ارائه شده است. بعضی معتقدند: «چیزی که برای گذران زندگی لازم و مورد نیاز باشد». (صفایی و امامی، 1374: ص393) برخی دیگر در تعریف جامعتری چنین آوردند: «نفقه تمام وسایلی است که زن، با توجه به درجه تمدن و محیط زندگی و وضع جسمی و روحی خود، بدان نیازمند است». (کاتوزیان، 1378: ص187) به نظر میرسد، اگر عبارت «به طور متعارف» یا «عرف آن را به رسمیت بشناسد» به تعریف اخیر اضافه شود، این تعریف دقیقتر خواهد بود. زیرا همانند موردی که زن به علت وضع جسمی نیازمند هزینه غیر متعارفی باشد، همانطور که برخی فقها[3] ادعا کردهاند، دیگر نمیتوان آن را جزء نفقه محسوب نمود. (خمینی، 1403ق: ج1، ص283)
اقسام نفقه
نفقه معنای مطلقی دارد که شامل انفاق بر زوجه، اولاد و نزدیکان میشود. در فقه وحقوق اسلامی بر اساس ماهیت و احکام متفاوت، دو نوع نفقه وجود دارد:
الف)- نفقه زوجه: انفاقی که شوهر باید به همسر خود بپردازد.
ب)- نفقه اقارب: انفاقی که شخص در حالت نیازمندی والدین و فرزندان باید هزینه کند. در این نوشتار به بررسی ماهیت, آثار, ویژگی و ضمانت اجرای نفقه زوجه پرداخته میشود و رابطه آن را با تمکین و ریاست شوهر مورد بررسی قرار میگیرد.
نفقه از دیدگاه قرآن
آیات متعددی در باب نفقه وارد شده است که در دلالت این آیات بر اصل نفقه و تکلیف آن بر مرد جای هیچ تردیدی نیست.
- «علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف». (بقره، 233) بر صاحب فرزند لازم است که خوراک و لباس مادر را به طور متعارف بپردازد.
- «لینفق ذوسعة من سعته و من قدر علیه رزقه فلینفق مما آتاه اللّه». (طلاق، 7) در این آیه میزان انفاق، به توان انفاق کننده مقید شده و میفرماید: آنان که توانگر هستند به اندازهی توانگری خودشان و آنان که تنگدستند از آنچه که خداوند به آنها داده، انفاق نمایند.
- «عاشروهن بالمعروف». (بقره، 19) با آنها بهطور شایسته و پسندیده معاشرت نمایید.
- «فامساک بالمعروف او تسریح باحسان». (بقره، 229) یا آنها (زنان) را به طور متعارف و شایسته نگهداری کنید یا با نیکی و احسان آنها رها نمایید.
- «الرجال قوامون علی النساء بما فضل اللّه بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم». (نساء، 34) مردان سرپرست و خدمتگزار زنان هستند، به خاطر برتریهایی که خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به خاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) میکنند. آیه اخیر دلالت روشنی بر تکلیف مردان نسبت به پرداخت نفقه برای زنان دارد و همچنین بیان کننده مبنا و حکمت این حکم میباشد. از این رو لازم است مورد بحث قرار گیرد. خداوند متعال در آیه فوق یک تکلیف را در مقابل یک حق قرار داده است. حق، همان ریاست بر خانواده و تکلیف، دادن نفقه به همسر و فرزندان میباشد، این حق به دلیل برتریهای طبیعی جنس مرد به وی سپرده شده است. آیه فوق بعد از این که اصل سرپرستی و ریاست شوهر را بیان میکند به حکمت این حق اشاره نموده و میفرماید: «بما فضل اللّه بعضهم علی بعض»، (نساء، 34) «این سرپرستی به خاطر تفاوتهایی است که خداوند از نظر آفرینش روی مصلحت نوع بشر میان آنها قرار داده و بلافاصله در مقابل چنین حقی، تکلیفی را به عهده شوهر قرار میدهد و میفرماید: «و بما انفقوا من اموالهم»، این سرپرستی به خاطر تعهداتی است که مردان در مورد انفاق کردن و پرداختهای مالی در برابر زنان و خانواده به عهده دارند». (مکارم شیرازی، 1366: ج3، ص371) البته برتری جنس مرد بر زن در ریاست خانواده، از جهت انسانی و اجتماعی مرد نیست، بلکه بر اساس مصلحت اجتماعی و از باب خاصیتهای طبیعی و فطری مردان است. قرآن کریم هیچ نقشی برای جنسیّت در برتری و کرامت انسانی قائل نشده و فقط تقوی را تنها ملاک برتری انسان نسبت به دیگران میداند.[4] (حجرات، 13) علامه طباطبائی در این رابطه میفرمایند: «خداوند متعال در کتاب کریمش بیان کرده که مردم همگی و بدون استثنا چه مردان و چه زنان شاخههایی از یک تنه درختند و اجزا و ابعاضی هستند برای طبیعت واحده بشریت و مجتمع انسانی در تشکیل یافتن محتاج به همه این اجزا است. همان مقدار که محتاج جنس مردان است؛ محتاج جنس زنان نیز است؛ همچنان که فرمود : «بعضکم من بعض» این حکم عمومی، منافات با این معنا ندارد که هر یک از هر دو طایفه زن و مرد خصلتی مختص به خود داشته باشند؛ مثلاً نوع مردان دارای شدّت و قوت و نوع زنان دارای رقت و عاطفه هستند. چون طبیعت انسانیّت در حیات تکوینی و اجتماعی نیازمند به ابراز شدّت، اظهار قدرت، مودّت و رحمت است... این دو خصلت دو مظهر از مظاهر جذب و دفع عمومی در مجتمع بشری میباشد. روی این حساب دو طایفه مرد و زن از نظر وزن و اثر وجودی با هم متعادلند... پس این حکمی است که از ذوق مجتمع سالم و دور از افراط و تفریط منبعث میشود. از ذوق مجتمعی که طبق سنت فطرت تشکیل شده و عمل میکند و از آن منحرف نمیشود... لذا همه این تفاوتها خصوصیات احکامی است که متوجه طبقات و اشخاصی از مجتمع میشود و علتش اختلافیاست که در وزن اجتماعی آنان است؛ در حالی که همه در داشتن وزن انسانی و اجتماعی شریک هستند». (طباطبائی، 1363: ج4، صص406-405) همچنین در تفسیر دیگری آمده است: «قرآن در اینجا تصریح میکند که مقام سرپرستی باید به مرد داده شود (اشتباه نشود منظور از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدی نیست بلکه منظور رهبری واحد منظم باتوجه به مسؤلیتها و مشورتهای لازم است)... و این موقعیّت به خاطر وجود خصوصیاتی در مرد است». (مکارم شیرازی ، 1366: ص370)
از این رو ریاست شوهر یک تحکم یا برخلاف اعتقاد بعضی[5] اختیار مالکانه نیست، بلکه به نظر برخی از مترجمین قرآن کریم مثل «شعرانی» کلمه «قوامون» را به کارگزاران یا فرمانروایان تعبیر نمودهاند؛ یا به تعبیر یکی از حقوقدانان عرب زبان، ریاست شوهر یک سلطه حکیمانه اداری است و استبدادی نیست. (زحیلی،1420ق: ص82) از این رو زنان تا آن حد موّظف به اطاعت از شوهر هستند که مربوط به حقوق همسران است و هرگز مردان حق دخالت در اموال و درآمدهای اقتصادی آنان را ندارند.
نفقه از دیدگاه روایات
روایات متعددی در باب نفقه وارد شده که به بعضی از آنها اشاره میشود.
- امام صادق (ع) در تفسیر آیه گذشته میفرماید: اگر مرد نفقه زن را به طوری که بتواند زندگیاش با پوشاک (و خوراک) تأمین نماید مشکلی نیست و الا (در صورت درخواست زن) باید از هم جدا شوند. (عاملی، 1393ق: ج 15، ح1، ص223)
- امام باقر (ع) میفرماید: اگر مردی که دارای همسر است، پوشاک و طعام زن را تأمین نکند، امام میتواند آنها را از هم جدا کند. (همان، ح2)
- امام صادق (ع) در جواب سوال از حقّ زن بر همسر خود میفرماید: شکمش را سیر کند و بدنش را بپوشاند. (همان، ح5، ص224)
ـ پیامبر اکرم(ص) در پاسخ به این سؤال هند (همسر ابوسفیان) که شوهرم نفقه من و فرزندم را نمیدهد، آیا میتوانم از اموالش بردارم؟ میفرمایند: به اندازه متعارف برای خود و فرزندت بردار. (متقی هندی، 1409ق: ج16، ص557)
ـ پیامبر اکرم(ص) در روایتی دیگر میفرمایند: زنانتان بر شما حقی دارند و شما هم بر زنان حقی دارید. حق شما بر زنانتان این است که بدون اجازه شما کسی را به منزل راه ندهند و ... و هنگامی که از شما اطاعت کردند بر شما است که خوراک و پوشاک آن را به طور متعارف بپردازید. (ابن شعبه الحرانی، 1363: صص34-33)
ـ امام رضا (ع) نیز در تفسیر آیه «فإمساک بالمعروف او تسریح بإحسان» میفرمایند: امساک یعنی آزار نکردن و پرداخت نفقه و تسریح یعنی طلاقی که در کتاب خدا آمده است. (عاملی، 1393ق: ج15، ص236)
از این روایت و روایات متعدد دیگری که به این مضمون وارد شده است چند مطلب قابل استنباط است: اول: اصل وجوب نفقه و تأمین هزینه زندگی زن، بر عهده شوهر نهاده شده است. دوم: نفقه زن باید به اندازه متعارف باشد. سوم: ضمانت اجرای عدم تأمین نفقه بیان شده. چهارم: از مقایسه این روایات با روایاتی که حقوق زوج را بیان میکنند، به مبنای وجوب نفقه نیز میتوان دست یافت که در ادامه مقاله به آن اشاره خواهد شد.
مبانی نفقه در فقه
سؤال مهمی که در این زمینه مطرح میشود, این است که آیا رابطهای بین نفقه و تمکین وجود دارد؟ برای پاسخ به آن باید مبنای الزام به انفاق مورد بررسی قرار گیرد. در مورد این که سبب و مبنای الزام شوهر به پرداخت نفقه چیست؟ از دیدگاه فقهای شیعه چند مبنا مطرح میشود که به اختصار بیان میگردد.
الف)- رابطه تمکین خاص با نفقه
مشهور فقهای شیعه تمکین را همانند عوض یا شبه عوض در برابر نفقه قرار داده و نفقه را مشروط به تمکین نمودهاند و وجوب نفقه را مشروط به عقد دائم و تمکین کامل زوجه میدانند. (حلی،1413ق: ص52؛ شهیدثانی، 1410ق: ج2، ص465؛ ابنبراج، 1406ق: ج2، ص347) صاحب ریاض[6] هم نفقه را همانند عوض معاملات در مقابل تمکین میداند. (طباطبائی، 1404ق: ج2، ص165)
تنها دلیلی که قائلین به این نظر اقامه نمودهاند؛ شهرت بین فقها است و هیچ آیه و روایتی که دلالت بر این شرط داشته باشد، وجود ندارد. (نجفی, 1366: ج31، ص304) یکی از فقها بعد از این که تمام ادله اشتراط تمکین را رد میکند, در صورت عدم تمکین زوجه متمسک به اصل برائت ذمه زوج از پرداخت نفقه میشود. (فاضل هندی، 1405ق: ج2، ص107) در حالی که اصل برائت در جایی اجرا میشود که دلیلی از کتاب و سنت وجود نداشته باشد؛ اما عمومات وجوب نفقه از قرآن کریم و روایات که بر عنوان زوجه اطلاق میشود، بسیار محکم و صریح است، لذا اصل برائت نمیتواند این عمومات را تخصیص بزند. برخی اشکال نمودهاند که اگر وجوب نفقه، مشروط به تمکین باشد، باید در صورت انتفای شرط، مشروط هم منتفی شود؛ یعنی اگر تمکین به دلایلی همانند مرض «رتقا» یا هرعیب دیگری ممکن نباشد، وجوب نفقه منتفی گردد. (نجفی، 1366: ج31، ص306) زیرا لازمه شرط بودن تمکین این است که هر آنچه مانع تمکین باشد، البته اگر از ناحیه شوهر نباشد، موجب سقوط نفقه گردد.[7] والا باید برای استثنای این موارد، دلیل خاص اقامه نمود. (احمد ابراهیم، 1349ق: ص13)
ب)- رابطه عقد با نفقه
گروهی از فقها عقد نکاح را علّت و سبب وجوب نفقه میدانند و معتقدند به جهت اینکه ادله وجوب نفقه، بر عنوان زوجه حمل میشود و زوجیت هم به مجرد عقد حاصل میشود، پس عقد، سبب وجوب انفاق است و فقط نشوز باعث سقوط نفقه خواهد شد. (مومن سبزواری، بیتا، ص194) یکی دیگر از فقها اظهار میدارد: برای وجوب نفقه مبتنی بر تمکین، هیچ دلیل صریح و تلویحی وجود ندارد، بلکه صرف ادعا است، اما ادله و اخبار، وجوب نفقه را مبتنی بر مجرد عقد دانسته است.[8](بحرانی، 1409ق: ص99)
ج)- رابطه ریاست شوهر با نفقه
برخی معتقدند نفقه در مقابل حق ریاست یا سرپرستی شوهر بر خانواده (زوجه و فرزندان) میباشد که در فقه به «حق الطاعة» تعبیر شده است. به نظر میرسد آیات و روایات هم مؤید همین نظر است. در بررسی آیه «الرجال قوامون علیالنساء...»، (نساء، 34) بیان شد که ابتدای آیه بیانگر حقی است که به مردان (شوهران) داده شد زیرا در ادامه آیه آمده است: «و بما انفقوا من اموالهم» در مقابل این حق، تکلیفی را به عهده وی نهاده که همان تأمین هزینه خانواده (نفقه زن) میباشد. لذا ریاست مردان سبب الزام آنها به پرداخت نفقه است. همانطور که صاحب جواهر چنین برداشتی از آیه را استشمام میکند.[9] (نجفی، 1366: ج31، ص306) برخی از حقوقدانان عرب زبان نیز، با چنین برداشتی از آیه فوق، حق ریاست شوهر را سبب انفاق زوجه ذکر کردهاند. (زحیلی، : ص82)
بررسی روایاتی که مشتمل بر حق زوج نسبت به زوجه و حق زوجه نسبت به زوج است، بیان کننده چنین نظری میباشد؛ دستهای از روایات به این مورد اشاره دارند. امام محمد باقر(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند: زنی خدمت پیامبر رسید و گفت حق شوهر بر زن چیست؟ پیامبر فرموند: از مرد اطاعت کنید و عصیان نکنید...، بدون اجازه او روزه نگیرید...، بدون اذن شوهر از منزل خارج نشوید. (حر عاملی، 1393ق: ج14، باب 79، ص112) در روایت دیگری آمده است، امام صادق (ع) در پاسخ به سؤالی که میگوید: حق زوجه به شوهر چیست، میفرماید: باید خوراک و پوشاک زوجه را تأمین نماید. (حرعاملی،1393ق: ج14، باب 88 ، ص121) صاحب جامع المدارک پس از نقل روایاتی در این رابطه میفرماید: زنان شما بر شما حقی دارند و شما هم بر زنان حقی دارید. حق شمابر زنانتان این است که بدون اجازه شما کسی را به منزل راه ندهند... و بر شما است که خوراک و پوشاک آنها را به طور متعارف بپردازید و چنین استنباط میکنند: «از تفریع وجوب نفقه بر اطاعت زن از شوهر استفاده میشود که در صورت عدم اطاعت زن و کوتاهی در ادایحق زوج، نفقه ساقط خواهد شد». (خوانساری, 1355: ص478)
با دقت در دو روایت فوق معلوم میشود که در مقابل حق زوجه که همان نفقه و تأمین هزینه زندگی است، حق زوج وجوب اطاعت زوجه میباشد که تمکین یکی از مصادیق آن است. البته این رأی به طور کلی نظر مشهور را رد نمیکند، بلکه در مبنای اول، فقها یکی از مصادیق اطاعت زن را ملاک قرار دادهاند و بدین سبب، در فروعات مسأله با مشکل مواجه شدهاند که در ادامه مقاله (آثار حقوقی مبانی نفقه) مورد بررسی قرار میگیرد. از این رو صاحب جواهر پس از رد اشتراط تمکین، «حق الطاعة» را به عنوان شرط وجوب نفقه میپذیرد و میفرماید: قول موجه، اشتراط «حق الطاعة» در مسأله است و عدم اطاعت که همان نشوز است، موجب سقوط نفقه خواهد شد. (نجفی، 1366: ج31، ص307) در ادامه ایشان میفرماید: «نهایت چیزی که از روایات اطاعت و حقوق زوج استفاده میشود، این است که در صورت فقدان اطاعت - که به وسیله نشوز زن و تقصیر او در ادای حق زوج حاصل میشود - نفقه زوجه ساقط خواهد شد». (همان، ص309) پس نشوز موجب فقدان شرط (وجوب اطاعت) میشود و در صورت فقدان شرط، مشروط (وجوب نفقه) نیز منتفی خواهد شد و این غیر از مبنای دوم است که تنها عقد را موجب نفقه و نشوز را مانع از وجوب نفقه میدانست. (همان، ص306) زیرا در جایی که عقد واقع شود، امّا زن عملاً ریاست شوهر را در زندگی خود نداشته باشد، زن حق نفقه نخواهد داشت. یکی از فقهای معاصر معتقد است:
«تمام ادلهای که در باب حقوق زوج بر زوجه و حقوق زوجه بر زوج وارد شده، انصراف به موردی دارد که زوجه داخل در فراش و (سرپرستی) شوهر شده و تحت اختیار و (ریاست) او قرار گرفته است... و زوجهای که در خانه پدرش است را شامل نمیشود. (اراکی, 1377: ص745) به همین جهت وجوب نفقه در طلاق رجعی نیز به عهده زوج میباشد؛ زیرا در حالت عدم قصد رجوع، نفقه باقی است در حالی که تمکین وجود ندارد. همچنین علّت عدم وجوب نفقه در عقد منقطع هم به دلیل فقدان ریاست شوهر میباشد. همچنانکه به نظر میرسد عدم وجوب انفاق در دوران عقد نیز به سبب عدم وجود ریاست در این دوران است. صاحب جواهر ضمن اقرار به اختلاف برخی مصادیق بین حق الطاعة (عدم نشوز) و تمکین (همانند زوجه صغیره یا زوجه دارای مرض قرن در حالی که از مصادیق اطاعت زن از شوهر است؛ امّا از مصداق تمکین نیست) بهطور مسامحهای میگذرد و از جهت مصداقی بین این که تمکین شرط باشد، یا نشوز مانع باشد، فرقی قائل نیستند. (همان، ص307) این نظر صحیح نیست و حقوقدانان نیز اعم بودن اطاعت نسبت به تمکین را واضح میدانند و اظهار میدارند: «مفهوم مقابل نشوز، صرف تمکین نیست، بلکه مفهومی اعم از آن است و زن غیر ناشزه علاوه بر تمکین در مقابل استمتاعات، باید مطیع تام و تمام زوج نیز باشد و بدون اجازه وی حتی برای عیادت والدین خویش هم ازخانه خارج نگردد. (محقق داماد، 1374: ص297) همچنین در جامعالمقاصد آمده: نشوز در جایی است که حوزه ریاست شوهر باشد.[10] (کرکی، 1411ق: ج12، ص475) در ایضاحالفوائد بیان شده: نشوز، منع از تمکین و خروج بدون اذن زن از منزل شوهر است. (حلی، 1387: ج3، ص274) اگر مصادیق این دو یکی هم باشد؛ امّا از لحاظ آثار مترتب بر این عناوین تفاوتهایی است که در ادامه مقاله مورد بحث قرار میگیرد. لازم بذکر است که اطاعت زن از شوهر در جایی است که زن منع شرعی یا قانونی نداشته باشد. چنانچه شرعاً یا قانوناً نتواند از شوهر اطاعت کند، از مصادیق نشوز و نافرمانی نخواهد بود و به طور موضوعی از مصـداق اطاعـت خـارج میشـود، «لاطاعة لمخلوق فی معصیة اللّه». (صدوق، 1415ق: ص273)
مبنای حقوقی نفقه
در ماده 1106 ق.م. تکلیف نفقه و تأمین هزینه خانواده بر عهده شوهر نهاده شده است.[11] امّا این که مبنا یا سبب چنین تکلیفی چیست و با کدام یک از سه مبنای مطرح شده در فقه امامیه منطبق است، حکم صریحی در قانون وجود ندارد. بدین علّت، برخی از نویسندگان حقوق مدنی در مبحث نفقه این بحث را مطرح نکردهاند. امّا برخی از اساتید حقوق از مجموع مواد قانونی مربوط به حقوق مدنی به طور تلویحی مبنای دوم (رابطه عقد با نفقه) را استنباط نموده و معتقدند:
«قانون مدنی در این باب حکم صریحی ندارد و در فقه نیز اتفاق نظر نیست ولی از لحن مواد 1102ق.م. به بعد برمیآید که قانونگذار تمکین را شرط استحقاق زن نمیداند و نشوز را مانع آن میشمارد. زیرا به موجب این ماده همین که نکاح به طور صحت واقع شود، رابطه زوجیت بین طرفین محقق میشود و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل یکدیگر برقرار میشود. یکی از این تکالیف، الزام مرد به دادن نفقه است، جز این که مطابق ماده 1108ق.م. نشوز زن این الزام را از بین میبرد». (کاتوزیان، 1378: ص186) و در تأیید آن به مفاد بخشی از رأی پرونده شماره 1/39 شعبه 27 دادگاه شهرستان تهران دراین باره توجه میدهد: «نظر به این که به موجب عقدنامه رسمی شماره 4051 وجود رابطه زوجیّت بین خواهان و خوانده از تاریخ 18/8/1334 به بعد محرز است، بنابر این خوانده به موجب ماده 1106ق.م. موظف به پرداخت نفقهخواهان میباشد...». (همان) در این رأی تمکین، شرط استحقاق زن نسبت به نفقه دانسته نشده است و به همین جهت نیز دادگاه نیازی به اثبات آن احساس نکرده است.
حقوقدان دیگر با استناد به ماده 1106ق.م. اظهار میدارد: زن در اثر عقد مستحق نفقه میشود و نشوز مانع استحقاق نفقه است و چنانچه زن با ارائه قباله ازدواج تقاضای نفقه نماید، شوهر ملزم به پرداخت میباشد، مگر این که نشوز زن را اثبات نماید. (امامی، 1370: ج4، ص456) احتمال دو تفسیر دیگر در این زمینه وجود دارد:
تفسیر اول: چون قانون مدنی در این مورد سکوت کرده یا دارای ابهام و اجمال است؛ از این رو مطابق اصل167 قانون اساسی[12]باید به منابع و فتاوی معتبر رجوع نمود. چنانچه فتوای معتبر همان فتوای مشهور باشد، مطابق فتوای مشهور فقهای امامیه، وجوب نفقه مشروط به وجوب تمکین است، لذا باید مبنای اول ملاک عمل قرار گیرد. از ظاهر کلام بعضی حقوقدانان استفاده میشود که این نظر را قبول دارند؛ زیرا پس از عقد، تمکین را دومین شرط وجوب نفقه میدانند. (رک. شایگان، 1331: ص371)
تفسیر دوم: برخی از نویسندگان حقوق مدنی با تفسیری عام از تمکین، آن را همان اظهار اطاعت زوجه نسبت به زوج دانسته و معتقدند ترتیب قانون مدنی از این که ابتدا در ماده 1105ق.م. ریاست شوهر را اثبات نموده و سپس بلافاصله در ماده 1106ق.م. نفقه را برای زن اثبات نموده است، تداعی کننده همان استدلالی است که در آیات و روایات بیان شد و قانونگذار خواسته است, ریاست شوهر و الزام نفقه را به عنوان دو تعهد متقابل معرّفی نمایند. (رک. جعفری لنگرودی، 1376: ص173) لذا برخی از نویسندگان حقوق مدنی الزام به انفاق را از توابع حکم ریاست شوهر بر خانواده دانسته و معتقدند:
«زن و شوهر باید در اداره خانواده یکدیگر را یاری کنند. ولی چون ریاست این گروه را مرد عهدهدار است، قانونگذار او را موظف به تأمین معاش خانواده میداند». (کاتوزیان، 1378: ص183) این نویسنده در ادامه میفرماید: دشوار است که حق ریاست شوهر و الزام وی به پرداخت نفقه را دو تعهد متقابل در عقود معاوضی باشد، بلکه قطع نفقه فقط کیفر زن ناشزه است. (همان، صص185-184) در جواب میتوان مدعی شد اگر این رابطه معوض نباشد چگونه نفقه گذشته زن به عنوان دین در ذمّه شوهر مستقر میشود. یا در ماده 1085 ق.م. درباره دریافت مهر به زن حق حبس اعطا شده است.[13] همچنین ماده 1108ق.م. نشوز را مانع استحقاق زن نسبت به نفقه میداند اما این عدم استحقاق نفقه به عنوان مجازات زن ناشزه شمرده نمیشود و مهمتر از همه این که اگر از قبیل تعهدات معاوضی نباشد و صرفاً یک تکلیف باشد، باید همانند نفقه اقارب قابلیت تهاتر نداشته باشد در حالی که این امر در نفقه زوجه وجود دارد.
آثار حقوقی مبانی نفقه
باید توجه داشت که اختلاف مبانی یاد شده از جهت عملی و نظری دارای آثار حقوقی متفاوتی میباشد که در ذیل به مواردی از آنها اشاره خواهد شد.
الف)- اثبات تمکین از طرف زوجه
اگر زن نفقه را مطالبه نماید از جهت بار اثباتی قضیه که چه کسی مدعی یا مدعیعلیه است، مطابق مبانی مختلف احکام متفاوتی خواهد داشت. مطابق مبنای اول (رابطه تمکین با نفقه) زن گذشته از رابطه زوجیّت باید تمکین خود را نیز اثبات نماید، (کاتوزیان، 1378: ص185) اثبات چنین امری برای زن بسیار مشکل خواهد بود. البته بعضی از فقها معتقدند در جایی که سابقه تمکین وجود داشته باشد، اصـل، تحقق تمکین است و مدعی نشوز باید بینه بیاورد. (کرکی, 1408ق: ج12، ص477)
ب)- اثبات نشوز زوجه از طرف زوج
مطابق مبنای دوم (رابطه عقد با نفقه) به مجرد عقد، نفقه بر شوهر واجب میشود، چنانچه مرد مدعی نشوز زن باشد باید به عنوان مدعی آن را اثبات نماید. اما مطابق مبنای سوم (رابطه نفقه با ریاست شوهر) ریاست زوج یکی از قواعد و آثار حاکم بر نکاح در عقد دائم میباشد که به محض انعقاد نکاح این آثار بار میشود و زن ریاست شوهر را پذیرفته و با ورود در منزل شوهر به طور عملی در مواردی که قانوناً باید از شوهر اطاعت نماید، خود را مطیع شوهر قرار داده است. به این ترتیب نفقه بر شوهر واجب میشود؛ مگر این که شوهر، نشوز زن را در عدم اطاعت وی اثبات نماید. پس شوهر باید برای نشوز زن دلیل اقامه نماید. در این راستا یکی از فقهای معاصر با عنایت به انصراف ادله حقوق زوجین به زوجهای که داخل در سرپرستی شوهر شده مینویسد: «اگر شوهر مدعی عدم تحقق عنوان انصرافی، شود؛ (ادعا کند که هنوز زوجه داخل در حباله و سرپرستی او نشدهاست)، اصل، موافق با شوهر است (و زوجه باید بینه بیآورد) و اگر بر تحقق عنوان انصرافی، اتفاق دارند و اختلاف در نشوز باشد، اصل موافق با زوجه است و شوهر باید بینه بیآورد». (اراکی، 1377: ص746)
نفقه دوران عقد
آیا پس از انعقاد نکاح و قبل از شروع زندگی مشترک, نفقه و هزینه زندگی زوجه بر عهده شوهر است؟ جواب این سؤال مطابق مبانی سهگانه بیان میشود:
مطابق مبنای اول، در کتاب تحریرالاحکام آمده: بدون وجود تمکین، نفقه واجب نخواهد شد و وجوب نفقه متوقف بر تحقق تمکین است خواه به طور لفظی[14] یا غیر آن باشد. (حلی، بیتا، ج2، ص45) همچنین در کتاب مبسوط نوشته شده صرف امکان تمکین، کفایت نمیکند. (طوسی، 1460ق: ج6، ص11) بدین جهت در قواعدالاحکام علامه حلی مینویسد: در مورد شوهر غایب هم زن با حضور در دادگاه و اعلام تمکین از طریق دادگاه و وصول آن به شوهر و گذشت مدّتی که در آن مدت، تمکین از طرف شوهر ممکن باشد، زن مستحق نفقه میگردد. (حلی، بیتا، ج2، ص52؛ ابن براج، 1406ق: ج2، ص347) با این وجود بعضی از حقوقدانان طبق نظریه تمکین معتقدند: «در مدت زمان فاصل میان وقوع عقد و انجام زفاف، نفقه زوجه بر زوج واجب نیست. زیرا تمکین کامل صورت نمیگیرد. سیره مستمره و رویه جاریه در جوامع اسلامی نیز مؤید این نظر میباشد». (محقق داماد،1374: ص298) برخی فقهای معاصر شرط ارتکاز عرفی مبنی بر اسقاط نفقه را دلیل بر عدم وجوب نفقه میدانند.[15] (خویی, 1410ق: ص287)
مطابق مبنای دوم، نفقه به مجرد انعقاد عقد واجب میشود و شوهر ملزم به پرداخت آن است. (مومن سبزواری، بیتا، ص195) مگر اینکه نشوز زن اثبات شود. دکتر امامی طبق همین نظر زن را در مدّت مزبور مستحق نفقه میداند و مینویسد: «در مدّت بین عقد و عروسی، زن مستحق نفقه میباشد. مگر آن که ثابت شود زن حاضر برای آمدن به خانه شوهر نبوده است که در این صورت ناشزه میگردد...».(امامی، 1370: ص455) البته چنین نظری با روایتی از پیامبر(ص) که در این مورد بیان شده و نظر صاحب جواهر و صاحب کفایة الاحکام آن را نقل نمودهاند، منافات دارد.
مطابق مبنای سوم، بدون تشکیل رسمی خانواده و ورود زن در منزل شوهر که نشانگر ریاست عملی شوهر بر خانواده و شروع زندگی مشترک است، نفقه واجب نخواهد شد، هر چند بعضی از فقها وجود چنین عرفی را ظاهر در اشتراط تمکین دانستهاند و اظهار داشتهاند: از این که به طور متعارف تا قبل از زفاف، شوهر نفقه نمیپردازد به خاطر عدم تمکین بوده است و با تمکین نفقه واجب میشود. (نجفی، 1366: ج31، ص304) امّا به نظر میرسد زن با ورود به منزل شوهر عملاً سرپرستی شوهر را قبول میکند و صرف تمکین به معنای خاص نیست و حتی اگر در زمان عقد قبل از ازدواج رسمی تمکین به معنی خاص برای شوهر وجود داشته باشد باز مطابق عرف، شوهر نفقه نمیپردازد؛ مگر این که زن در منزل شوهر اقامت نماید و ریاست وی را عملاً بپذیرد.
نفقه نکاح منقطع
الزام شوهر به دادن نفقه از آثار نکاح دائم است و در نکاح موقّت، شوهر چنین الزامی ندارد. اکثر تعهدات زوجین در این نکاح جنبه قراردادی دارد و توافق طرفین است که میتواند میزان نفقه، تمکین، ریاست شوهر، کیفیّت این ریاست و به نظر برخی از فقها اصل ارث را معین کند. (شهید ثانی، 1410ق: ص296) لذا همان طوری که در این نوع نکاح ریاست شوهر ثابت نیست. نفقه هم که تعهد مقابل آن است (بر مبنای مختار) وجود ندارد. بلکه زوجین میتوانند ضمن عقد نکاح موقت شرط کنند که زن تحت سرپرستی مرد باشد و مرد ملزم به تأمین هزینه زن باشد. چنان که در ماده 1113ق.م. آمده است. «در عقد انقطاع زن حق نفقه ندارد؛ مگر این که شرط شده یا عقد مبنی بر آن جاری شده باشد». از این رو، مبنای حقوقی و فقهی الزام به انفاق در نکاح موقّت در تمام موارد ریشه قراردادی دارد. در نتیجه ارکان نفقه و میزان آن تابع توافق طرفین است و لزومی ندارد که متناسب با وضع زن باشد و اگر به اجمال درباره دادن نفقه توافق کردند، باید به اقتضای عرف عمل نمایند. (کاتوزیان، 1378: ص199) به نظر میرسد، امروزه با توجه به این که عرف خاصی درباره نفقه عقد موقت وجود ندارد و عرف از نفقه، همان نفقه نکاح دائم را متوجه میشود، نفقه به صورت مطلق از حیث ارکان و میزان آن، حمل بر نفقه در عقد دائم میشود.
موانع تمکین
اگر بنا به دلایل شرعی یا عقلی مانند بیماری قرن، رتقا یا هر عیب دیگری که مانع نزدیکی میشود، زن نتواند تمکین کند؛ قائلین به نظریه اول دچار مشکل میشوند. لذا علیرغم این که در سبب انفاق، تمکین کامل را شرط کردهاند و سایر استمتاعات را تبعی و غیر کافی میدانستند، در این مرحله به سایر استمتاعات اکتفا نمودهاند و معتقدند عذر شرعی یا عقلی موجب سقوط نفقه نیست و شامل مصادیق نشوز نخواهد شد. (طباطبایی، 1404ق: ج2، ص165) البته صاحب جواهر معتقد است: با انتفای شرط (تمکین) مشروط (وجوب نفقه) هم منتقی خواهد شد؛ مگر آن که دلیل خاصی وجود داشته باشد. (نجفی، 1366: ج31، ص312) از آنجایی که وجوب نفقه و تمکین همانند عوض و معوض دو تعهد مقابل هم هستند، لذا عدم انجام تعهد از یک طرف به دلیل عذر شرعی یا عقلی، فقط عدم تقصیر آن طرف را ثابت میکند نه این که با توجه به عدم انجام تعهد از یک طرف، تعهّد طرف دیگر ثابت باشد. (طباطبایی، 1404ق: ج2، ص165) امّا مطابق مبنای دوم بدون هیچ مشکلی, نفقه برای زن ثابت است, چون سبب نفقه زوجیّت است و زوجیّت هم با این امراض منحل نمیشود.[16] مطابق مبنای سوم نیز نفقه ثابت است و وجود این امراض، زن را از اطاعت زوج خارج نمیکند و از مصادیق نشوز یا نافرمانی زوجه شمرده نمیشود. زیرا بنا بر نظریه مذکور تنها نشوز، مانع حقوق مترتب بر زوجیّت میباشد. (نجفی، 1366: ج31، ص312)
ملاک تعیین نفقه
سؤال دیگری که به ذهن خطور میکند این است که آیا ملاک تعیین نفقه زوجه شرایط زوج یا زوجه است یا شرایط هر دو معتبر میباشد؟ اکثر فقها معتقدند اگر زن و شوهر از جهت وضعیّت اجتماعی و خانوادگی در حالت مشابهای قرار داشته باشند، شرایط هر کدام میتواند ملاک قرار گیرد، لذا مشکلی پیش نخواهد آمد. امّا اگر سطح اجتماعی آنها متفاوت باشد، اکثر فقهای امامیّه، وضعیّت زن را معیار قرار دادهاند. (حلی، 1403ق: ص570؛ حلی، 1413ق: ص105؛ شهید اول و ثانی، 1410ق: ص469 ؛ نجفی، 1366: ج31، ص330) برخی مثل صاحب مبسوط وضعیّت زوج را ملاک نفقه قرار داده و بین نفقه زوج موسر با زوج معسر تفکیک قائل شدهاند. (طوسی، 1460ق: ص6) ماده 1107ق.م.[17] به پیروی از مشهور فقهای امامیه، وضعیّت زوجه را ملاک قرار داده است و آرای دیوان عالی کشور نیز این نظر را تأکید میکند.[18] (ر.ک. صفایی، امامی، 1374: ج1، ص178) امّا یکی از حقوقدانان با استناد به ماده 12 قانون حمایت خانواده، توجه به وضعیّت اجتماعی طرفین را لازم میداند و مینویسند:
«هر چند در ماده 1107 ملاک تعیین نفقه تنها وضع زن قرار داده شده است؛ ولی به نظر میرسد که موقعیّت و وضع مالی شوهر نیز باید مورد نظر باشد؛ زیرا زن و شوهر پس از نکاح، یک خانواده را تشکیل میدهند و جدای از هم نیستند. بنابر این اگر مردی ثروتمند با زنی فقیر ازدواج کند، حق ندارد وضع گذشته او را مبنای تعیین مقدار نفقه بداند. همچنان که اگر زنی ثروتمند با کارگر سادهای ازدواج کند، نمیتواند از او انتظار فراهم آوردن زندگی اشرافی داشته باشد. از مفاد ماده 12 قانون حمایت خانواده نیز میتوان لزوم توجه به وضع مالی و اجتماعی طرفین را استنباط کرد؛ زیرا به موجب آن... دادگاه ... میزان نفقه ایّام عده را، با توجه به وضع اخلاقی و مالی طرفین ... معین میکند...». (کاتوزیان، 1378: ص188)
مصادیق نفقه
الف)- حدود و مصادیق نفقه در فقه
شیوه زندگی بشر در طول تاریخ دستخوش تحول بوده و هر روز ابزارهای قدیمی تبدیل به ابزار جدید میشود و لوازمی که در گذشته وجود نداشت در حال حاضر جزء لوازم ضروری و لاینفک زندگی شناخته شده است. بر همین اساس شرع مصادیق نفقه را تعیین نکرده است و تمام آیات مربوط به انفاق، وجوب نفقه را به طور مطلق به عرف ارجاع داده و روایات مربوطه هم به امور متعارف اشاره میکند. از این رو «آنچه که عرف، آن را به عنوان نفقه و هزینه زندگی بشناسد، پرداخت آن بر شوهر واجب است». (مومن سبزواری، بیتا، ص195 ؛ محمد جواد، 1404ق: ص393) به همین دلیل فقها در اعصار مختلف و مکانهای متفاوت نظرهای متفاوتی را ابراز نمودهاند، برخی چون علامه در تحریرالاحکام شش مصداق، (حلی، بیتا، ج2، ص47 ؛ ابن قدامه، 1404ق: ج9، ص236) بعضی هشت مصداق (نجفی، 1366: ج31، ص331) و گروهی کمتر و بیشتر را متعرض شدهاند. صاحب جواهر در این مورد میفرماید:
«روشن است که کلمات فقها (در مصادیق نفقه) دارای تشویش و اضطراب است و بهتر آن بود که همه اینها را به عرف و عادت ارجاع میدادند و علیالظاهر آنها از بعضی کتابهای اهل سنت تبعیّت نمودند که قضات دادگاهها در مقام قضاوت به آنها میپرداختند. زیرا بدیهی است که اگر ملاک در نفقه، تمام مایحتاج زن باشد. استثنا کردن دارو، عطر، سرمه، هزینه حمام و حجامت وجهی ندارد لذا اگر ملاک، زندگی متعارف باشد و نفقه هم به طور مطلق وارد شده باشد، در نتیجه باید قائل به وجوب همه اینها شد، حتی غیر این موارد که قابل حصر نیست. پس نظر صحیح آن است که همه این موارد با در نظر گرفتن حال زن، زمان، مکان و غیره، به عرف و عادت ارجاع شود؛ که مردان به زنانشان از حیث زوجیّت انفاق میکنند و فرقی هم بین موارد مذکور و غیـر مذکـور در آیـات و روایـات نیسـت». (همـان، صص337-336) بدیـن جهت شگفتآور خواندن فتوای برخی از فقها (قمی، 1413ق: ج4، ص441) در عدم احتساب اجرت حمام به عنوان نفقه مگر در صورت ضرورت توسط یکی از حقوقدانان قابل انتقاد است. (کاتوزیان، 1378: ص187) زیرا همانطور که خود مستشکل معتقد است، عدم احتساب اجرت حمام در آن زمان قابل توجیه است؛ به جهت آنکه حمام در آن زمان امر غیرمتعارف و مختص به طبقه خاصی بوده و خود میرزا قمی نیز در همان کتاب میفرماید: «مشهور بین علما این است که حدی بر آن (نفقه) نیست و موکول به عرف و عادت است». (قمی، 1413ق: ج4، ص487)
همانطور که بعضی از فقهای معاصر هم معتقدند: هزینه حمام چه برای غسل کردن یا برای نظافت کردن باشد اگر حمام کردن در خانه متعارف نیست یا به جهت سرما و عذری نمیتواند در خانه حمام کند؛ اجرت و هزینه حمام جزء مصادیق نفقه است. (خمینی،1403ق: ج2، ص283، مسأله 9) لذا هزینه حمام مشروط به آنکه حمام کردن در خانه متعارف نباشد؛ جزء هزینههای متعارف محسوب میشود و شاید در حال حاضر حمام جزء لاینفک مسکن باشد و حتی امروزه هم در بسیاری از کشورها چنین مخارجی متعارف نیست، لذا عدم هزینه برای چنین زنی وهن وی نیست. بنابراین نفقه یک امر کاملاً عرفی است که زمان و مکان و وضعیّت اجتماعی و مسائل دیگر در آن مؤثر میباشد.
ب)- حدود و مصادیق نفقه در قانون مدنی
در ماده 1107ق.م. مصادیق و مواردی از نفقه بیان شده؛[19] امّا همانطوری که حقوقدانان معتقدند: موارد مذکور در ماده فوق جنبه حصری ندارد بنابراین هزینه دارو، درمان و بسیاری از چیزهای دیگر که جزء لوازم معاش متعارف است و شامل نفقه میشود.
امتیازات نفقه زوجه
مطابق ماده 1203 ق.م. نفقه زن بر نفقه اقارب مقدم است.[20] نفقه زن در مقایسه با نفقه اقارب وغیر آن دارای ویژگیهای خاصی است که در ذیل بیان میشود:
الف)- یک جانبه بودن نفقه
در حقوق ایران و اسلام نفقه زوجه تکلیفی یک جانبه است و زن هیچگاه مکلف به دادن نفقه به شوهر نیست؛ اما نفقه اقارب از تکالیف متقابل است. یعنی همانگونه که پدر غنی باید نفقه پسر فقیر را بپردازد، بالعکس اگر پدر فقیر باشد بر پسر غنی لازم است نفقه پدر را بدهد. البته یک جانبه بودن تکلیف نفقه برای زن به معنای عدم تکلیف زن نیست، بلکه نفقه، تعهدی در مقابل تکلیف اطاعت زن از مرد است.
ب)- عدم تاثیر فقر و تمکّن در نفقه
مطابق ماده 1198 و 1197ق.م. نفقه زن مشروط به فقر زن یا تمکّن مرد نیست، زن حتی اگر ثروتمند باشد میتواند از شوهر نفقه طلب کند. در حالی برای نفقه اقارب، وجوب نفقه از یک طرف، مشروط به فقر نفقه گیرنده است و از طرف دیگر مشروط به تمکّن منفق میباشد.[21] زیرا نفقه زوجه از نوع تعهد معاوضی است.[22](نجفی، 1366:ج31، ص365) یا به نظر بعضی حق مالی است که در مقابل تمکین واجب شده، به خلاف نفقه اقارب که از باب وجوب مواسات است. (شهید ثانی، 1410ق: ص476) لذا اگر شوهر از دادن نفقه زن خودداری نماید، زوجه میتواند از طریق دادگاه وی را ملزم کند و در صورت عدم امکان الزام او به انفاق، مطابق ماده 1129 ق.م. و بند 2 ماده 8 قانون حمایت خانواده،[23] زن حق دارد از دادگاه تقاضای طلاق نماید. (صفایی، امامی، 1374: ص180)
ج)- قابل مطالبه بودن نفقه گذشته
مطابق ماده 1206 ق.م. نفقه زن همانند سایر دیون بر ذمه شوهر است و زن میتواند به دلیل معاوضی بودن نفقه زوجه، نفقه گذشته خود را از شوهر طلب نماید. در حالی که نفقه اقارب همیشه ناظر به آینده است و نسبت به نفقه گذشته، نمیتوانند مطالبهای داشته باشند.
د)- تناسب با وضع اجتماعی زن
مطابق ماده 1107ق. م. نفقه زوجه باید متناسب با وضع اجتماعی زن باشد. در حالی که مطابق ماده 1204 ق.م. نفقه اقارب فقط به اندازه رفع حاجت آنان با توجه به توان انفاق کننده میباشد.[24]
ه)- مقدم بودن طلب زن
طلب زن بابت نفقه بر سایر بدهیها مقدم است؛ زیرا در صورت ورشکستگی یا فوت شوهر و عدم کفایت اموال وی برای پرداخت دیون، نفقه زن مقدم است. تبصره 2 ماده 12 قانون حمایت خانواده مصوب 1353، نفقه زوجه و اولاد را بر سایر دیون مقدم نموده بود.[25] همچنین ماده 58 قانون تصفیه امور ورشکستگی مصوب 1318 و ماده 226 قانون امور حسبی مصوب 1319، نفقه زن را در طبقه چهارم قرارداده و در عین حال بر طلبهای عادی مقدم داشته است.[26] حال با توجه به این مقرّرات، این سؤال مطرح است که کدام یک از این قانونها، مقدم است. آیا قانون حمایت خانواده که موخّر و عام است، مقدم میباشد یا قانون تصفیه امور ورشکستگی و قانون امور حسبی که خاص میباشد، مقدم میشود. علیالاصول قانون خاص باید بر قانون عام مقدم باشد، حال اگر دو قانون خاص مقدم شود، قانون حمایت خانواده درباره نفقه زوجه، دیگر متضمن هیچ حکم تازهای نخواهد بود و قانونگذار کار عبث و بیهودهای انجام داده است. بنابر این قانون حمایت خانواده، ناسخ دو قانون قبل است و نفقه زوجه بر سایر دیون مقدم است و در صدر دیون ممتاز، جای میگیرد. (صفایی، امامی،1378: ص183) امّا نسبت به دیون دارای وثیقه چنین تقدمی ندارد. زیرا مرتهن دارای حق عینی بر عین مرهونه است. در نتیجه تبصره 2 ماده 12 منصرف به دینی است که دارای وثیقه عینی باشد و نفقه زوجه و اولاد بر چنین دینی مقدم نخواهد بود. (همان، ص184)
انفاق تکلیف یا حق
مطابق فقه اسلامی و حقوق ایران، نفقه زن به عهده شوهر است. اما سؤالی در این مرحله مطرح میشود که آیا امر الزام به انفاق جزء قواعد آمره و غیر قابل تغییر است یا از قواعد تکمیلی قابل تغییر میباشد که طرفین عقد میتوانند توافق دیگری درباره آن داشته باشند؟ همچنین آیا هنگام انعقاد قرارداد نکاح یا خارج آن زوجین میتوانند درباره میزان نفقه یا عدم آن شرط دیگری نمایند؟
اگر ماهیت نفقه یک تکلیف شرعی باشد در این صورت شرط خلاف آن جایز نخواهد بود, همانطور که برخی از حقوقدانان معتقدند سرپرستی شوهر بر خانواده تکلیف است و حق نمیباشد. (کاتوزیان, 1378: ص226) لذا الزام به انفاق یک حکم شرعی است که شارع در روابط زوجین بر شوهر تکلیف نموده و نمیتوان حکم شرعی را با توافق تغییر داد. اما اگر الزام به انفاق به عنوان حقوق زوجه و تعهد شوهر باشد، همانطور که مطابق مبنای نگارنده، ریاست شوهر از حقوق شوهر است که در مقابل تعهد و تکلیف انفاق وی میباشد, از حقوق زوجه به شمار میرود. در این صورت نفقه حق است و حقوق هم در صورت فقدان دلیل خلاف, قابل اسقاط میباشد. از این رو توافق زوجین در میزان و اصل نفقه با مشکلی مواجه نمیشود. البته نفقه زوجه غیر از نفقه اقارب است؛ چرا که تکلیف الزام به انفاق در نفقه اقارب از باب وجوب مؤاسات و تکلیف شرعی محض است و نفقه برای نفقهگیرنده یک حق نیست تا بتواند این حق را ساقط کند. لذا اقارب نمیتواند از باب ذینفع شکایت کنند. بلکه فقط از باب امر به معروف و الزام به تکلیف شرعی میتوانند شکایت کنند، همانطور که سایر افراد و حاکم شرع از این باب میتوانند طرح شکایت کنند. به همین دلیل نفقه گذشته اقارب قابل مطالبه نیست و تبدیل به دین نمیشود. اما بر خلاف آن نفقه زوجه یک حق است، لـذا نفقـه گذشته زوجه تبدیل بـه دیـن میشود و قابـل مطالبـه و اسقاط اسـت. از این رو گروهی از فقهای معاصر علاوه بر پذیرش اسقاط نفقه گذشته و نفقه هر روز, اسقاط نفقه آینده را به طور کلی پذیرفتهاند. آیتالله خویی[27] در این زمینه میفرمایند: نفقه هر روز زوجه در همان روز قابل اسقاط است، هرچند اسقاط نفقه ایام آینده خالی از اشکال نیست، اما قول به جواز اسقاط مقبول است. (خویی, 1410ق: ص289، مسأله 1412 ؛ رک. سیستانی, 1416ق: ج3، ص129، مسأله 432 ؛ صادق روحانی, 1410ق: ص315، مسأله1412) آیتالله جوادی آملی نیز در خصوص روابط زوجین, قیمومت شوهر را تکلیف نمیشمارد و میفرماید: «معنای قیم بودن شوهر نسبت به زن یک امر حقوقی اختلافناپذیر نیست؛ زیرا در صورتی که (زوجه) استقلال اقتصادی داشته باشد و صلاحیت اداره و تدبیر و نگهبانی و نگهداری حیثیت خویش را واجد باشد، میتواند در متنعقد نکاح مثلاً محدوده قیمومت را با توافق طرفین تعیین نمایند که به استقلال و کیان وجودی هر کدام آسیبی نرسد، البته تمکین غریزی غیر از قیمومیت خانگی است؛ زیرا آن یک حق دیگری است که میتواند با تعهد متقابل و تراضی طرفین قلمرو آن مشخص شود و تحدید بعضی از انحاء یا مراحل آن با کتاب و سنت معصومین مخالف نیست و با مقتضای عقد نکاح مباین یا مخالف نیست، چون تقیید اطلاق مقتضای برخی از عقود با توافق طرفین عقد محذوری را به همراه ندارد». (جوادی آملی, 1381: صص345-344) از این رو همچنان که در آیات و روایات شوهر و انفاق دو حق مقابل هم در نظر گرفته شدهاند و ریاست طبق نظر فوق قابل تغییر و واگذاری میباشد. پس باید بتوان شرط خلاف انفاق را نیز پذیرفت و محذوریتی علیالاصول وجود ندارد. لذا شروط تحدید کننده انفاق همانند حق مربوط به تعیین مسکن، شغل و غیره با مشکلی روبرو نمیباشد.
سقوط تکلیف انفاق
الف)- نشوز زوجه
مانع بودن نشوز از استحقاق نفقه، مورد اتفاق همه فقهای شیعه و اهل سنت است. امّا این که نشوز چیست و چه چیزی زن را ناشزه میکند؟ باید تبیین شود. نشوز در لغت شامل سرکشی مرد و زن است؛ امّا بیشتر به معنای عدم اطاعت زن از شوهر در مسائلی است که بر اساس زوجیّت از نظر شرع و قانون بر عهده زن میباشد.[28](طریحی، 1408ق: ج4، ص312) البته هر نوع مخالفت زن از شوهر منجر به ناشزه شدن نمیشود، بلکه ناشزه شدن فقط در اثر مخالفت در اموری است که بر مبنای وظایف زوجیّت بر زوجه واجب میباشد.
بنابراین نمیتوان هرگونه ناسازگاری یا بدرفتاری از سوی زوجه را موجب نشوز دانست.[29] (محقق داماد، 1374: ص97) زیرا اگرچه انجام ندادن بعضی احتیاجهای شوهر از جمله عدم تهیه غذا عرفاً نوعی بدرفتاری و ناسازگاری شمرده میشود؛ امّا از امور واجب بر زوجه نیست. صاحب مسالک میفرماید: «دشنام دادن از نشوز و مقدمات نشوز شمرده نمیشود». (شهید ثانی، 1416ق: ج1، ص571) لذا فقها بین بدرفتاری که نشانة نشوز است؛ امّا بهمرحله نشوز هنوز نرسیده است با نشوز فرق گذاشتهاند و برای نوع اول احکامی در نظر گرفتهاند. صاحب شرایع نوشته است: «هنگامی که نشانههای نشوز از ناحیه زوجه ظاهر شود مثل اینکه در برخورد ترشرویی کند یا نسبت به نیازهای مرد کسل و بیحال باشد یا این که آدابش را نسبت به مرد تغییر دهد بعد از موعظه، میتواند او را از معاشرت محروم نماید». (حلّی، 1403ق: ص338) قانونگذار در ماده 1108ق.م. بیان میکند: «هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیّت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود». این عبارت، تفسیر معنی نشوز میباشد؛ یعنی از انجام وظایف زوجیّت بدون مانع مشروع امتناع نماید. چنانچه امتناع ناشی از مانع شرعی یا قانونی باشد، نشوز و عدم اطاعت زن محقق نخواهد شد. بدین جهت امور ذیل موجب سقوط نفقه نخواهد شد:
- مبتلا شدن زن به مرض رتقا، قرنا یا هر مرضی که شرعاً و عقلاً مانع از استمتاع است. (نجفی، 1366: ج31، ص312)
- پزشک خروج زوجه از منزل را جهت مداوا لازم بداند؛ زیرا حفظ جان شرعاً واجب میباشد. (همان، ص308)
- اگر خوف ضرر بدنی، مالی یا شرافتی برای زن در یک منزل باشد، زن میتواند منزل را ترک کند و به منزل دیگری برود. (ماده 1115 ق.م.)
- انجام تکالیف شرعی که بر زن واجب است، البته در صورتی که اطاعت از شوهر با انجام واجب شرعی مانند حج واجب و روزه ماه مبارک و غیره در تعارض باشد؛ یعنی واجب شرعی، از نوع واجب مضیق باشد. امّا اگر واجب شرعی از نوع واجب موسع باشد، مثل روزه قضا یا نماز قضا که زن میتواند در وقت دیگری انجام دهد، دیگر اطاعت از شوهر تعارضی با واجب شرعی ندارد، لذا عدم اطاعت از شوهر موجب نشوز میشود. (همان، ص314، محقق داماد، 1374، ص293)
ب)- انحلال نکاح
انفاق، تکلیفی است از طرف مرد در قبال اطاعت زن از شوهر یا تمکین وی که بر اثر زوجیّت به وجود آمده و به طور اصولی با زوال زوجیّت، تعهد طرفین هم از بین خواهد رفت. مواردی که با انحلال نکاح تکلیف به نفقه ساقط میشود، شامل طلاق، فسخ نکاح، فوت همسر است. (سرخسی، 1406ق: ج5، ص187 ؛ حلی، 1410ق: ج2، ص36)
ضمانت اجرای مدنی
در حقوق اسلام و ایران برای تعهد به انفاق شوهر, دو نوع ضمانت اجرای مدنی و کیفری وجود دارد که مختصراً بیان میگردد. تدوین کنندگان قانون مدنی ایران به تبعیت از فقه امامیه، جهت ضمانت اجرای مدنی نفقه, دو شیوه الزام به پرداخت و طلاق را مقرر داشتهاند.
1)- الزام به پرداخت
در صورت استنکاف شوهر از پرداخت نفقه که از مصادیق نشوز زوج میباشد، زن میتواند با مراجعه به دادگاه، شوهر را ملزم به پرداخت آن نماید و این مورد اتفاق فقهای امامیه است. )نجفی، 1366: ج31، ص207) ماده 1111ق.م. درباره ضمانت اجرای الزام به پرداخت نفقه بیان میکند: «زن میتواند در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه به محکمه رجوع کند و در این صورت محکمه میزان نفقه را معین و شوهر را به دادن آن محکوم خواهد کرد». این سؤال مطرح میشود که آیا زن میتواند در صورت غیبت شوهر یا استنکاف شوهر از پرداخت نفقه، از اموال شوهر برداشت نماید؟
پیامبر(ص) در این رابطه میفرماید: زن چنین اختیاری را داراست. این کلام را پیامبر زمانی فرمودند که زن ابوسفیان نزد ایشان آمد و از عدم پرداخت نفقه کامل و در شأن او توسط ابوسفیان، شکایت نمود، پیامبر فرمود آنچه که در شأن خود و فرزندانت است میتوانی از اموال او برداشت نمایی. (همان، ص302) البته میتوان مدعی شد، پیامبر اکرم(ص) حکم کلی بیان نفرمودهاند، لذا نمیتوان از این مورد خاص یک قاعده کلی را استنباط نمود که زن بدون اجازه حاکم میتواند نفقه خویش را برداشت نماید و پیامبر اکرم(ص) به عنوان حاکم شرع چنین اجازهای به همسر ابوسفیان داده است.
امّا مطابق ماده 1205ق.م. مصوب 14/8/1370 تنها با اجازه دادگاه چنین حقّی برای مستحق نفقه اعم از زوجه و اقارب میباشد، البته به شخص ثالث همچنین اجازه داده شده از طرف غایب یا مستنکف به عنوان قرض، نفقه را به مستحق آن بپردازند و از این طریق با فرد مزبور رابطه حقوقی پیدا کنند تا بتوانند از او مطالبه کنند. این ماده مقرر میدارد:
«در موارد غیبت یا استنکاف از پرداخت نفقه، چنانچه الزام کسی که پرداخت نفقه بر عهده اوست، ممکن نباشد، دادگاه میتواند با مطالبه افراد واجبالنفقه به مقدار نفقه از اموال غایب یا مستنکف در اختیار آنها یا متکفل مخارج آنان قرار دهد و در صورتی که اموال غایب یا مستنکف در اختیار نباشد همسر وی یا دیگری با اجازه دادگاه میتواند نفقه را به عنوان قرض بپردازند و از شخص غایب یا مستنکف مطالبه نماید».
2)- الزام به طلاق
اگر زوج از دادن نفقه زوجه استنکاف نماید، طبق قانون زوجه حق دارد برای طلاق به دادگاه رجوع کند. اما اگر زوج از دادن نفقه عاجز باشد نظرات متفاوتی ارائه شده که در ذیل بیان میگردد:
الف)- استنکاف زوج
اصل وجود چنین ضمانتی در قرآن و روایات به صراحت بیان شده است: «فامساک بمعروف اوتسریح باحسان». (بقره، 229) زنان رابا نیکی نگهداری کنید یا آنها را با احسان رها کنید. در روایت صحیح از امام محمّد باقر(ع) آمده است: «من کانت عنده امراة فلم یکسها ما یواری عورتها و یطعمها صلبها کان حقاً علی الامام ان یفترق بینهما»، (حر عاملی، 1393ق: ج15، ص223، باب 1، ح2) مردی که دارای همسر است و غذا و پوشاک او را نپردازد بر امام لازم است آنها را جدا کند (طلاق بدهد). از این رو اگر امکان الزام شوهر به پرداخت نفقه وجود نداشت و دادگاه نیز دسترسی به اموال شوهر نداشته باشد، دادگاه زوج را اجبار به طلاق میکند و اگر زوج طلاق ندهد، دادگاه راساً به ولایت از ممتنع، زن را طلاق میدهد، در این حال فرقی بین زوج حاضر و غایب نیست. (خویی، 1410ق: صص289-288، مسأله 1406)
ضمانت اجرای طلاق در مواد 1112 و 1129ق.م. به صراحت بیان شده است. این مواد پس از بیان ضمانت اجرای الزام به پرداخت در ماده 1111ق.م. و به دلیل اینکه صدور چنین حکمی به تنهایی نمیتواند برای حفظ حقوق زن کافی باشد، به جهت آن که محتمل است زوج، اموال خود را مخفی کرده باشد یا به نحوی امکان دسترسی به اموال او وجود نداشته باشد، لذا در ماده 1112ق.م. ضمانت اجرای دیگری را مقرر میدارد: «اگر اجرای حکم مذکور در ماده قبل ممکن نباشد، مطابق ماده 1129ق.م. رفتار خواهد شد». همچنین ماده 1129ق.م. بیان میکند: «در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجرای حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه، زن میتواند برای طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم، شوهر را اجبار به طلاق مینماید ...».
مقصود از نفقهای که استنکاف از آن مجوز طلاق است، مربوط به نفقه آینده است و شامل نفقه گذشته نمیشود؛ زیرا نفقه گذشته زن در حکم سایر دیون میباشد که زن میتواند از طریق مدنی آن را دنبال کند و هرگز نمیتوان آن را مجوزی برای طلاق بکار برد. بعضی از فقها بیان کردهاند که وجود عسر و حرج و ضرر زن، دلیلی برای طلاق یا فسخ از طرف زن است، که همان مفهوم آیه «فامساک بمعروف او تسریح باحسان»، (بقره، 229) است. (نجفی، 1366: ج30، ص105 ؛ ابن جنید به نقل از حلّی، 1415ق: ج2، ص582) وقتی مرد حاضر شود به نیکی زن را اداره کند، نوبت به طلاق نمیرسد و دیگرمصداق «لاتمسکوهنّ ضراراً لتعتدوا»، (بقره، 231) نیست و طلب زن از باب نفقه گذشته، زندگی آینده را دچار عسر وحرج نمیکند و از همه مهمتر این که طلاق حاکم یک امر استثنایی و خلاف اصل است و نمیتوان در مورد آن تفسیر موسع داشت. بدین سبب اکثر حقوقدانان ماده 1129 ق.م. را ناظر به نفقه آینده میدانند. (صفایی، امامی، 1378: ص277 ؛ امامی، 1370: صص445-444 ؛ محقق داماد، 1374: ص368) البته رویه واحدی در این مورد نیست، امّا از حکم شماره 12/4/46 - 792 شعبه 3 دیوان عالی کشور بر میآید که دادگاه، ماده1129ق.م. را ناظر به نفقه آینده میداند. ولی هیأت عمومی دیوان عالی کشور ضمن رأی شماره19/12/39- 240 حکمی راکه از طرف دادگاه استان آذربایجان به استناد استنکاف شوهر از دادن نفقه گذشته، به طلاق صادر شده بود، به اکثریت آراء ابرام کرده است. (رک.کاتوزیان، 1378: صص372-371) رأی هیأت عمومی با قواعد و اصول حقوقی و مبانی اسلامی سازگاری ندارد؛ مگر توجیه شود که دادگاه، استنکاف شوهر از دادن نفقه گذشته و عدم امکان اجرای حکم را نشانه خودداری از انفاق آینده بگیرد. (همان، ص372)
ب)- عجز زوج
اکثر فقهای شیعه تمکّن از نفقه را شرط صحت ازدواج نمیدانند. در مقابل بعضی از فقها از جمله شیخصدوق، شیخ مفید و ابن زهره به خاطر صدق کفو شرعی، آن را شرط قرار دادهاند. (نجفی، 1366: ج31، ص103 ؛ خویی، 1410: ص228) امّا این که در صورت عجزشوهر از پرداخت نفقه حکم مساله چیست؟ برخی از حقوقدانان اظهار میدارند: «چنانچه زوجه با توجه به عدم تمکن مالی شوهر مبادرت به نکاح نماید، بیتردید حق هیچ گونه شکایت و اعتراض نخواهد داشت، زیرا خود به این ضرر اقدام نموده است؛ اما اگر زوج در هنگام ازدواج اظهار تمکن و یسار نماید و پس از آن معلوم گردد که از ادای نفقه از همان اول عاجز بوده، به نظر میرسد داخل در احکام ماده 1128ق.م. میگردد؛ به عبارت دیگر از موارد تدلیس و تخلف وصف است و زوجه حق خیار فسخ خواهد داشت. بنابر این میتواند به دادگاه مراجعه نموده و دادگاه نکاح آنان را فسخ نماید». (محقق داماد، 1374: ص366) امّا چنانچه زوج هنگام ازدواج قادر به پرداخت نفقه بوده، سپس به عللی معسر شود، فقها نظرات متفاوتی اظهار داشتهاند:
- اکثر فقها معتقدند زن باید تحمل کند، حق فسخ و حق مراجعه به حاکم جهت فسخ آن ندارد. (نجفی، 1366: ج31، ص105 ؛ شهید ثانی، 1416ق: ج15-8، ص497)
- ابن جنید مدعی شده، به جهت حرج و ضرر، زوجه حق فسخ دارد. (ابن جنید به نقل از حلّی, 1415ق: ص582)
- یکی از فقهای معاصر با تفکیک بین عجز ابتدایی و عجز عارضی هر دو قسم را مجوز طلاق دانستهاند و معتقدند: «قدرت بر نفقه، شرط در صحت نکاح نیست پس هنگامی که زن با مردی که ناتوانی اقتصادی دارد، ازدواج کند یا این که ناتوانی، پس از عقد عارض شود. زن اختیار فسخ نکاح را توسط خودش و حاکم ندارد. امّا او میتواند به حاکم رجوع کند و حاکم زوج را اجبار به طلاق کند و اگر طلاق نداد. حاکم میتواند طلاق دهد». (خویی، 1410ق: ص228) بنابراین زن حق فسخ ندارد؛ بلکه میتواند به حاکم مراجعه کند تا حاکم زوج را الزام به طلاق کند و اگر طلاق نداد، خود اقدام به طلاق نماید.
نظر سوم قویتر به نظر میرسد، زیرا آیات و روایات نیز مؤید آن است. خداوند در قرآن مجید زوج رامورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: «زن را با نیکی نگهدارید یا با احسان رها کنید». (بقره، 229) در روایتی امام جعفر صادق(ع) هم، به زوج دستور میدهد که خوراک و پوشاک زن را بدهد و الا او را طلاق بدهد (حر عاملی، 1393ق: ص222، باب 1، ح1) همچنین در روایتی امام محمّد باقر(ع) میفرماید: بر امام لازم است که آنها را از یکدیگر جدا کند. (همان، ص223) با دقت در مفاهیم آیات و روایات فوق روشن میگردد در صورت درخواست زن، بر مرد واجب است در صورت ناتوانی از پرداخت نفقه، زن را طلاق بدهد و در صورت امتناع، حاکم شرع باید به ولایت از زوج، زن را طلاق بدهد و اشارهای به حق فسخ زوجه نشده است. قانون مدنی با پذیرش نظر سوم امامیه در ماده 1129ق.م. به زن اختیار میدهد، با رجوع به دادگاه درخواست طلاق بدهد و در این حال دادگاه زوج را اجبار به طلاق میکند و در صورت امتناع، دادگاه به ولایت از ممتنع، طلاق خواهد داد. مذهب شافعیه از اهل سنت معتقدند:
«هنگامی که اعسـار زوج ثابت شـد، زن مخیّر بیـن سه امـر اسـت: 1)- فسخ نکاح؛ 2)- زندگی با زوج همراه با تمکین؛ در این صورت ذمه شوهر به اندازه نفقه معسر تا زمانی که مؤسر شود واجب میشود. 3)- زندگی با زوج بدون تمکین و اینکه بتواند از منزل خارج شود». (نووی، بیتا، ج18، ص272)
ضمانت اجرای مدنی در حقوق فرانسه
به دلیل وجود دو نهاد مؤثر در ضمانت اجرای مدنی کشور فرانسه و قابل اقتباس بودن آن ضرورت دارد اشارهای مختصر به ضمانت اجرای مدنی این سیستم حقوقی شود. قانونگذار فرانسه، جهت ضمانت اجرای مدنی- همانند حقوق ایران- هر دو قسم ضمانت مدنی الزام به پرداخت و طلاق را مقرر داشته است. اما پوششی که در مورد الزام به پرداخت نفقه، تدارک دیده، مناسب میباشد.
در حقوق این کشور، اگر یکی از زوجین در انجام تعهد خود در مورد مشارکت در هزینههای زندگی، کوتاهی نماید، طرف مقابل مانند هر متعهدله دیگری میتواند وی را از طریق توقیف اموالش مجبور به اجرای تعهد نماید. قانون برای رابطه انفاق بین زوجین مقررات توقیفی خاص - توقیف حقوق نزد شخص ثالث[30] که ناشی از کار یا عواید دیگر باشد - پیشبینی کرده است (ماده 214 قانون مدنی فرانسه و ماده 864 قانون آیین دادرسی مدنی فرانسه). این راه حل، مربوط است به وضعیت شخص حقوقبگیری که حقوق خود را به جای صرف در جهت نیازهای زندگی، حیف و میل میکند. دادگاه میتواند به همسر چنین شخصی اجازه بدهد که از کار فرمای وی، قسمتی از حقوق وی را که متناسب با نیازهایش و نیازهای فرزندانش باشد، به طور مستقیم دریافت کند. این شیوه که به نام پرداخت مستقیم مستمری نفقه مطرح میشود، از مباحث مهم در باب نفقه است که به طور مختصر بدان اشاره میشود.
الف)- پرداخت مستقیم مستمری نفقه
عدم کفایت شیوههای اجرای حقوق عمومی، جهت جلوگیری از تکثر مستمریهای نفقه پرداخت نشده، قانونگذار را به این جهت سوق داده که برای پوشش بدهیهای نفقه و با در نظر گرفتن وضعیت ویژه متعهدله نفقه، روشهای ویژهای را بکار بندد. برای این که متعهدله مجبور نباشد در پایان هر سررسید، برای استیفای طلب خود، به دادگاه مراجعه کند، روش پرداخت مستقیم که با قانون شماره 5-73 دوم ژانویه 1973 ایجاد و با قانون یازدهم ژوئیه 1975م تکمیل گردید، این امکان را فراهم میکند که با اظهار نظر مأمور اجرا، پرداخت ماهانه مستمری نفقه توسط یک شخص ثالث - که خود در مقابل متعهد نفقه، دینی به عهده دارد - انجام پذیرد. مؤثر بودن این روش، اساساً به سادگی آن وابسته است.
تحول شیوههای اجرا، که به وسیله قانون 9 ژوئیه 1991م صورت گرفت، باعث شد که قسمتی از حقوق به طور کامل غیر قابل توقیف اعلام شود و حتی به وسیله متعهدله نفقه نیز قابل توقیف نباشد. این قسمت حقوق به حداقل درآمد بستگی دارد و مبتنی بر این ضرورت است که متعهد نفقه جهت برآوردن احتیاجهای حیاتیاش به نگهداشتن یک حداقل از درآمدهایش نیاز دارد. بنابراین در مورد آن قسمت از حقوق که از حداقل معین شده به وسیله قانون 1991م بیشتر و از قسمت قابل توقیف کمتر است، متعهدله نفقه از مزاحمت و مشارکت سایر طلبکاران در امان است.
ب)- پوشش دولتی مستمری نفقه
شیوه قبل در بعضی موارد کارایی ندارد. به ویژه هنگامی که متعهد نفقه حقوقبگیر نباشد و بهطور مثال شغل آزاد داشته باشد، این شیوه با مشکل مواجه خواهد شد. به علاوه شیوه پرداخت مستقیم، در برابر معسر بودن حقیقی متعهد، ناتوان است. بدین منظور قانونگذار شیوههای پوشش دیگری را به اجرا گذارده است که با در نظر گرفتن منفعت متعهدله نفقه، دخالت سرویسهای دولتی را موجب شده است. در چارچوب رفرم (اصلاح) طلاق، قانونگذار در سال 1975م یک پوشش مستمری نفقهای را به منظور این که به تصمیمات مربوط به آثار مالی طلاق، کارایی و بازدهی بیشتری بدهد، بنا نهاد و با ایجاد یک سرمایه مخصوص مستمری نفقه، از طریق پوشش عمومی (دولتی) آن را پشتیبانی نمود و همزمان با استفاده از قوای حقوق عمومی، متعهد مورد تعقیب قرار میگیرد. این وظیفه به وسیله توقیف یا فروش اجباری اموال وی تضمین میشود. البته قانون، بهشرطی به طلبکار اجازه استفاده از طرق حقوق عمومی را میدهد که به وسیله سایر امکانات نتوانسته باشد، تأدیه مستمری را کسب کند.[31]
ضمانت اجرای کیفری
ماده 22 قانون حمایت خانواده[32] برای شوهری که از پرداخت نفقه استنکاف میکند، مجازات حبس ازسه ماه تا یکسال در نظر گرفته بود. این قانون به موجب ماده 642ق.م.ا. منسوخ شد. در ماده 642 ق.م.ا. هم مجازات تارک نفقه حبس اعلام شده است. این ماده بیان میکند: «هر کس با داشتن استطاعت مالی, نفقه زن خود را در صورت تمکین, ندهد یا از تأدیه نفقه سایر اشخاص واجبالنفقه امتناع نماید دادگاه او را از سه ماه و یک روز تا پنج ماه محکوم مینماید». یکی از حقوقدانان در رابطه با ماده 642ق.م.ا. مینویسد: «از لحن ماده بخوبی پیدا است که کیفر تعزیر، در مورد شوهری اجرا میشود که نفقه آینده زن خود را تأمین نکند. پس اگر مردی بابت نفقه گذشته مبلغی به زن خود بدهکار باشد، ولی مخارج ضروری او را در آینده تأمین کند، مشمول حکم ماده 642ق.م.ا. نیست، در این حالت زن فقط میتواند برای گرفتن طلب خود به دادگاه مدنی رجوع کند». (کاتوزیان، 1378: ص191) برخی از فقهای امامیه نیز برای استنکاف شوهر از نفقه، مجازات تعزیر در نظر گرفتهاند: «اگر مرد امتناع نماید، حاکم به تشخیص خود، میتواند وی را تعزیر نماید».[33] (نجفی، 1366: ج31، ص207) به نظر میرسد اختلاف مجازات حبس با شلاق؟ (در قانون کلمه شلاق نیست) در دو قانون فوق ناشی از برداشت متفاوت از مفهوم تعزیر در فقه اسلامی است که مطابق برداشت اخیر در قانون مجازات اسلامی، به حبس تبدیل شده است.
پیشنهادات
ماده 1205ق.م.[34] مصوب 1370 در رابطه با ضمانت اجرای ترک نفقه توسط زوج نسبتاً خوب تدوین شده است. اما در راه اجرای این قانون زوجه و فرزندان با مشکلاتی روبرو میشوند. در قانون فرانسه برای رهایی زن از این نوع مشکلات از پرداخت مستقیم و پوشش عمومی استفاده شده است که قابل توجه و اقتباس میباشد. لذا با توجه به این که نه تنها چنین شیوهای با فقه اسلامی و امامیه در تعارض نیست، بلکه میتوان مدعی شد که از وظایف حاکم اسلامی است. بنابراین پیشنهاد میشود برای جلوگیری از آثار زیانبار، ضمانت اجرای کیفری طلاق، به گسترش و هر چه اجرایی کردن الزام به پرداخت نفقه توجه شود. ضمانت اجرای کیفری طلاق هر چند در برخی موارد گریزی از آن نیست اما نباید در جلوگیری از گسترش آن تأمل نمود.
بدین منظور پیشنهاد میگردد دو تبصره به ماده 1205ق.م. الحاق گردد.
تبصره اول، مربوط به شخص حقوقبگیری است که از دولت یا از کارفرمایان و شرکتهای خصوصی حقوق دریافت میکند. این شیوه برای افرادی که احیاناً بر اثر اعتیاد یا مسائل دیگر به حیف و میل اموال میپردازند، بسیار مؤثر است. همچنین تبصره دوم، نسبت به افرادی که شغل آزاد دارند یا اموال دیگری دارند که شیوه یاد شده در تبصره اول کارا نیست باید به تبصره دو عمل نمود.
تبصره 1: «دادگاه میتواند در صورت صلاحدید و با درخواست زوجه، قسمتی از حقوق مستنکف از پرداخت نفقه را که از طریق دولت یا کارفرمایان خصوصی به او پرداخت میشود، توقیف و دستور پرداخت مستقیم آن را به زوجه صادر کند».
تبصره 2: «دادستان کل هر شهرستانی ملزم است ضمن تأسیس صندوقی و پرداخت نفقه به زوجه از طریق آن صندوق، خود به تعقیب مستنکف از نفقه بپردازد».
البته باید توجه داشت که به اجرا درآوردن هر یک از دو تبصره فوق نیاز به آییننامههای خاصی دارد که باید با در نظر گرفتن همه جوانب تدوین گردد.
فهرست منابع:
× قرآن کریم.
× احمد ابراهیم: «نظام النفقات فی شریعة الاسلام»، قاهره، 1349ق.
× اراکی, محمدعلی: «کتاب النکاح»، قم، نورنگار، چ اول، 1377.
× امامی، سیّد حسن: «حقوق مدنی»، تهران، انتشارات اسلامیّه، چ ششم، 1370.
× الحرانی، ابن شعبه: «تحف العقول»، قم، مؤسسه الرساله، 1409ق.
× المتقی الهندی: «کنزالعمال»، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چ دوم، 1363.
× بحرانی، یوسف: «الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة»، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چ اول, 1409ق.
× جبعی عاملی, زین الدین (شهید ثانی): «الروضه البهیة فی شرح اللمعه الدمشقیة», انتشارات داوری, قم, چ اول, 1410 ق.
× جبعی عاملی, زین الدین (شهید ثانی): «مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام», موسسه المعارف الاسلامیه, چ اول, 1416 ق.
× جعفری لنگرودی، محمّد جعفر: «حقوق خانواده»، تهران، کتابخانه گنج دانش، چ دوم،1376.
× جوادی آملی، عبدالله: «زن در آیینه جلال و جمال»، نشر اسراء، چ ششم، 1381.
× حر عاملی، محمّدبن حسن: «وسایلالشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه»، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ سوم، 1393ق.
× حلی(علامه), حسن بن یوسف: «تحریر الاحکام», موسسة آل البیت, چ سنگی.
× حلی(علامه), حسن بن یوسف: «قواعدالاحکام», قم, مؤسسه نشر اسلامی، چ اول،1413ق.
× حلّی(علامه)، حسن بن یوسف: «ارشاد الاذهان الی احکام الایمان»، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چ اول، 1410ق.
× حلّی(علامه)، حسن بن یوسف: «مختلفالشیعه»، قم, مؤسسه نشر اسلامی، چاول،1415ق.
× حلّی (محقق)، جعفر بن حسن: «شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام»، بیروت، دار الاضواء، چ دوم، 1403.
× حلّی(ابن ادریس)، محمد بن منصور: «کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی»، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چدوم، 1410ق.
× حلّی، محمّدبنحسن: «ایضاحالفوائد فی شرح اشکالات القواعد»، قم، المطبعهالعلمیه، چ اول، 1387ق.
× خمینی، سیّد روح اللّه: «تحریر الوسیله»، قم، مکتبه الاعتماد، چ چهارم، 1403ق.
× خوانساری، سیّد احمد: «جامعالمدارک فی شرح المختصر النافع»، تهران، مکتبةالصدوق، چ دوم، 1355.
× خویی، سیّد ابوالقاسم: «منهاج الصالحین»، قم، نشر مدینة العلم، چ بیست و هشتم،1410ق.
× خویی، سیّدابوالقاسم: «منهاج الصالحین، المعاملات»، قم، نشر مدینة العلم، چ بیست و هشتم،1410ق.
× دهخدا، علی اکبر: «لغت نامه»، چاپ دانشگاه تهران، 1347.
× زحیلی، وهبة: «الاسرة المسلمة فی العلم المعاصر»، دمشق، دار الفکر، چ اول، 1420ق.
× سرخسی، شمسالدین: «المبسوط»، بیروت، دار المعرفة، 1406ق.
× شایگان، سیّد علی: «حقوق مدنی ایران»، تهران، چخانه مجلس، چ چهارم، 1331.
× صدوق، ابن بابویه: «المقنع»، مؤسسه امام هادی، 1415ق.
× صفایی, سید حسین؛ امامی، اسدالله: «مختصر حقوق خانواده»، تهران، نشر دادگستر، چ دوم، 1378.
× صفایی، سیّد حسین؛ امامی, اسدالله: «حقوق خانواده»، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ چهارم، 1374.
× طباطبایی, سـید علی: «ریـاض المسائل فـی بیـان الاحکام بـالدلائل», قم, موسسه آلالبیت(ع), 1404 ق.
× طباطبایی، سیّد محمّد حسین: «تفسیر المیزان»، سیّد محمّد باقر همدانی، دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1363.
× طرابلسی, عبدالعزیز بن براج, «المهذب», قم, موسسه النشر الاسلامی, 1406ق.
× طریحی، فخرالدین: «مجمع البحرین»، دفترنشر فرهنگ اسلامی، چ دوم، 1408ق.
× طوسی، محمّد بن حسن: «المبسوط فی فقه الامامیّه»، المکتبة المرتضویة لاحیاء الاثار الجعفریة، 1460ق.
× فراهیدی، خلیل: «کتاب العین»، مؤسسه دارالهجرة، چ دوم، 1409ق.
× قمی، میرزا ابوالقاسم: «جامع الشتات»، مؤسسه کیهان، چ اول، 1413ق.
× کاتوزیان، ناصر: «حقوق مدنی خانواده»، تهران، بهمن برنا، چ پنجم, 1378.
× کار، مهرانگیز: «ساختار حقوقی نظام خانواده در ایران»، انتشارات روشنفکران و مطالعات زنان، تهران, چ اول، 1378.
× کرکی، علی بن حسین: «جامع المقاصد فی شرح القواعد»، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، چ اول، 1411ق.
× محقق داماد, سید مصطفی, «بررسی فقهی حقوق خانواده, نکاح و انحلال آن», انتشارات وزرارت فرهنگ و ارشاد اسلامی, چ پنجم, 1374.
× محیالدین بن شرف، نووی: «المجموع فی شرح المهذب»، بیروت، دار الفکر، بیتا.
× مطهری، مرتضی: «نظام حقوق زن در اسلام»، تهران، انتشارات صدرا، چ بیست و یکم، زمستان 1374.
× مکارم شیرازی، ناصر و دیگران: «تفسیر نمونه»، تهران، دارالکتاب الاسلامیّه، 1366.
× مومن سبزواری، محمّد باقر بن محمّد: «کفایةالاحکام»، اصفهان، مدرسه صدر مهدوی، بیتا.
× نجفی، محمّد حسن: «جواهر الکلام فی شرح شرایعالاسلام»، تهران، المکتبة الاسلامیّة، چ دوم، 1366.
× هندی (فاضل)، محمد بن حسن: «کشفاللثام و الابهام عن کتاب قواعد الاحکام»، قم، منشورات مکتبة آیة اللّه مرعشی، 1405ق.
Rubellin-Devichi, Jacqueline, (1996). “Droit de la famille”, Paris,edition Dalloz
[1] - همین که نکاح به طور صحت واقع شد روابط زوجیّت بین طرفین موجود و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل همدیگر برقرار میشود.ماده 1102ق.م.
[2]- «ضابط القیام بما تحتاج المرأة الیه من طعام و ادام و کسوة و اسکان و اخدام و آلة الادهان تبعاً لعادة امثالها من اهلالبلد».
[3] - «الظاهر انه لیس منه الدواء و ما یصرف فی المعالجات الصعبة التی یکون الاحتیاج الیهامن باب الاتفاق خصوصاً اذااحتاج الی بذل مال خطیر».
[4] - «ان اکرمکم عنداللّه اتقاکم».
[5] - مهرانگیز منوچهریان، میگوید: «قانون مدنی ما از یک سوی مرد را وا میدارد که به زن خود نفقه بدهد؛ یعنی جامه، خوراک و مسکن وی را آماده کند، همچنان که مالک اسب و استر باید برای آنان خوراک و مسکن فراهم آورد مالک زن نیز باید این حداقل زندگی را در دسترس او بگذارد«. به نقل از مطهری، 1374: ص258.
[6]- «ان نفقة الزوجة فی مقابلة الاستمتاع کما مر فکانت کالعوض اللازم فی المعاوضة و لا تحصل منه البرائة الا بایصالهاالی الحق».
[7] - «فکل ما یمنع استمتاعه بها سبب لا من جهته یسقط نفقتها».
[8] - «فلان الاصل المبنی علیه هذا القول اعنی القول بوجوب التمکین علی الوجه الذی عرفت و ان وجوب النفقة متوقت علی ذلک مما لایقیموا علیه دلیلاً واضحاً و لا برهاناً لایحاً غیر مجرد الدعوی مع ظهور الادلة علی خلافه و هو ما قدمناه من الاخبار الدالة علی ترتب وجوب النفقه علی مجرد الزوجیة التی لاخلاف فی حصولها بمجرد العقد».
[9] - «بل و ربما یشم من قوله تعالی «الرجال قوامون علی النساء».
[10] - «یشترط عدم النشوز فیما له السطنة فیه»
[11] - در عقد دائم نفقه زن به عهده شوهر است.
[12] - اصل 167 قانون اساسی: قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیابد با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر حکم قضیه را صادر نماید و نمیتواند به بهانه سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین مدونه از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع ورزد.
[13] - «زن میتواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد، امتناع کند. مشروط بر این که مهر اوحال باشد ...». ماده 1085ق.م.
[14] - علامه حلی در تحریر الاحکام بیان لفظی را در تمکین لازم دانستهاند.
[15] - «لا تجب نفقة الزوجة فی الزمان الفاصل بین العقد و الزفاف فان الارتکاز العرفی قرینة علی اسقاطها فی هذه المدة».
[16] - مگر این که از عیوب موجبه فسخ باشد و شوهر فسخ را اختیار کند.
[17] - «که به طور متعاوف با وضعیّت زن متناسب باشد ...»، ماده 1107 ق.م.
[18] - دیوان عالی کشور در رأی شماره 23/292 این نظر را به شرح زیر تأئید کرده است «در ماده 1107 قانون مدنیکیفیّت نفقه را که بر عهده شوهر است به طریق متناسب با وضعیّت زن مقرر داشته و در صورت عادت داشتن زن بهداشتن خادم یا احتیاج به هزینه بیشتر برای مسکن و غذا، در این صورت حق مطالبه آن را از شوهر خواهد داشت».
[19] - نفقه عبارت از: «مسکن و البسه و غذا و اثاث البسه و خادم...»، ماده 1107ق.م.
[20] - در صورت بودن زوجه و یک یا چند نفر واجب النفقه دیگر، زوجه مقدم بر سایرین خواهد بود.
[21] - ماده1197ق.م.: «کسی مستحق نفقه است که ندار بوده و نتواند به وسیله اشتغال به شغلی وسائل معیشت خود را فراهم نماید». ماده 1198ق.م.: «کسی ملزم به انفاق است که متمکن از دادن نفقه باشد یعنی بتواند نفقه بدهد بدون این که از این حیث در وضع معیشت خوددچار مضیقه گردد.برای تشخیص تمکن باید کلیه تعهدات و وضع زندگانی شخصی او در جامعه در نظر گرفته شود».
[22] - «نفقة الزوجة مقدمة علی الاقارب لکونها من المعاوضة».
[23] - ماده 8 قانون حمایت خانواده بیان میکند: «در موارد زیر زن یا شوهر حسب مورد میتواند از دادگاه تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش نماید و دادگاه درصورت احراز آن موارد گواهی عدم امکان سازش صادر خواهد کرد: 1- .... 2- استنکاف شوهر از دادن نفقه زن و عدمامکان الزام او به تأدیه نفقه همچنین در موردی که شوهر سایر حقوق واجبه زن را وفا نکند و اجبار او به ایفا، هم ممکننباشد».
[24] - ماده 1204ق.م.: «نفقه اقارب عبارت است از مسکن و البسه و غذا واثاث البیت بقدر رفع حاجت با در نظر گرفتن درجه استطاعت منفق».
[25] - تبصره 2، ماده 12 قانون حمایت خانواده بیان میکند: «پرداخت نفقه قانونی زوجه و اولاد برسایر دیون مقدم است».
[26] - ماده 226 قانون امور حسبی بیان میکند: ورثه ملزم نیستند غیر از ترکه چیزی به بستانکاران بدهند و اگر ترکه که برای ادای تمام دیون کافی نباشد ترکه ما بینتمام بستانکاران به نسبت طلب انها تقسیم میشود؛ مگر این که آن را بدون شرط قبول کرده باشند که در این صورتمطابق ماده246 مسؤول خواهد بود.
در موقع تقسیم، دیونی که به موجب قوانین دارای حقّ تقدم و رجحان هستند رعایت خواهد شد،بستانکاران زیر هر یک بهترتیب حقّ تقدم بر دیگران دارند:
طبقه اول: الف - حقوق خدمه خانه برای مدت سال آخر قبلاز فوت.
ب - حقوق خدمتگزاران بنگاه متوفی برای مدت شش ماه قبل از فوت.
ج - دستمزد کارگرانی که روزانه یا هفتگی مزد میگیرند برای مدت سه ماه قبل از فوت.
طبقه دوم: طلب اشخاصی که مال آنها به عنوان ولایت یا قیمومت تحت اداره متوفی بوده نسبت به میزانی که متوفی از جهتولایت و یا قیمومت مدیون شده است. این نوع طلب در صورتی دارای حقّ تقدم خواهد بود که فوت در دوره قیمومت یا ولایت ویا در ظرف یک سال بعد از آنواقع شده باشد.
طبقه سوم: طلب پزشک و دارو فروش ومطالباتی که به مصرف مداوای متوفی وخانوادهاش در ظرف سال قبل از فوترسیده است.
طبقه چهارم: الف- نفقه زن مطابق ماده 1206ق.م.
ب- مهریه زن تا میزان دههزار ریال.
طبقه پنجم: سایر بستانکاران.
[27] - «نفقة الزوجه تقبل الاسقاط فی کل یوم اما الاسقاط فی جمیع الازمنة المستقبله فلایخلو من اشکال و ان کان الجواز اظهر و اما نفقه الاقارب فلا تقبل الاسقاط لانها واجبه تکلیفا محضا».
[28] - «معصیتهن، عما اوجب الله من طاعة الازواج، اسعصت زوجها و ابغضته».
[29] - «به عبارت جامعتر هر گونه ناسازگاری یا بدرفتاری از سوی زوجه او را ناشزه میسازد».
[30] - Saisie- arret
[31] - Jacqueline, Rubellin Devichi, PP. 682-688
[32] - ماده 22 قانون حمایت خانواده بیان میکند: «هر کس با داشتن استطاعت، نفقه زن خود را در صورت تمکین او ندهد یا از تأدیه نفقه سایر اشخاص واجبالنفقهامتناع نماید به حبس جنحهای از سه ماه تا یکسال محکوم خواهد شد. تعقیب کیفری منوط به شکایت شاکی خصوصیاست ودر صورت استرداد شکایت یا وقوع طلاق در مورد زوجه تعقیب جزایی یا اجرای مجازات موقوف خواهد شد». قبل از این قانون، در ماده 214 قانون مجازات عمومی مصوب 1304 نیز آمده بود:«هر کس حاضر برای دادن مخارج ضروری زن خود در صورت تمکین زن نشود و طلاق هم ندهد، به حبس تأدیبی ازسه ماه تا یک سال محکوم خواهد شد».
[33] - «و امره بفعل مایجب فان نفع و الا عزّروه بما یراه».
[34]- ماده 1205 ق.م.: «در موارد غیبت یا استنکاف از پرداخت نفقه، چنانچه الزام کسی که پرداخت نفقه به عهده اوست ممکن نباشد دادگاه میتواند با مطالبه افراد واجب النفقه به مقدار نفقه از اموال غایب یا مستنکف در اختیار آنها یا متکفل مخارج آنان قرار دهد و در صورتی که اموال غایب یا مستنکف در اختیار نباشد همسر وی یا دیگری با اجازه دادگاه میتوانند نفقه را به عنوان قرض بپردازند و از شخص غایب یا مستنکف مطالبه نمایند».