چشم انداز مدیریت بازرگانی
چشم انداز مدیریت بازرگانی سال 22 پاییز 1402 شماره 55 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: عشق و علاقه به برند، مفهوم اصلی در حوزه رابطه بین مشتری و برند به شمار می آید. مدیران برند تمایل به ایجاد برندها و مارک های دوست داشتنی تر دارند. در این خصوص، شناسایی عوامل موثر بر عشق به برند، می تواند به توسعه و تقویت ارتباط مشتری با برند کمک کند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف شناسایی مؤلفه های مؤثر بر عشق به برند انجام پذیرفت.روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع پژوهش های آمیخته با رویکرد کیفی و کمی است و از نظر فلسفه پژوهش دارای رویکرد قیاسی استقرایی است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری داده، دارای رویکرد توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش حاضر خبر گان هستند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و براساس اصل کفایت نظری 30 نفر از آنان به عنوان اعضای نمونه انتخاب شده است. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه است. به این صورت که، داده های بخش کیفی که عوامل موثر بر عشق به برند هستند، با نرم افزار اتلس تی و روش کد گذاری تحلیل شدند و سپس در بخش کمی، بااستفاده از روش دلفی فازی، تعیین اولویت این عوامل صورت گرفت. روایی و پایایی ابزار گردآوری اطلاعات بااستفاده از شاخص روایی محتوای نسبی و آزمون کاپا ی کو هن در بخش کیفی و روایی محتوایی و پایا یی آزمون مجدد در بخش کمی، تائید شد. یافته ها: یافته های پژوهش مبنی بر شناسایی و اولویت بندی مؤلفه های مؤثر بر عشق به برند با استفاده از روش دلفی فازی است.نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که 30 مؤلفه، به عنوان مؤلفه های مؤثر بر عشق به برند شناسایی شدند و از میان آن ها رضایت مشتری از محصولات برند ورزشی، رضایت زیبایی نسبت به برند محصولات ورزشی، دلبستگی به محصولات ورزشی، دوست داشتن برند محصولات ورزشی، نام تجاری محصولات ورزشی، هزینه برای تبلیغات و تصویر خوب از فروشگاه های عرضه کننده محصولات ورزشی، ارتقاء فروش برند محصولات ورزشی، قیمت برند محصولات ورزشی، رنگ و موسیقی درون فروشگاه های جذاب و متناسب محصولات ورزشی جزء مهم ترین مؤلفه های مؤثر بر عشق به برند هستند.
طراحی الگوی تحلیل رفتار خرید مشتریان تحت تأثیر محرک های حسی محیطی با تمرکز بر اصول بازاریابی حسی: مورد مطالعه کافی شاپ های شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: طراحی الگوی تحلیل رفتار خرید مشتریان تحت تأثیر محرک های حسی محیطی با تمرکز بر اصول بازاریابی حسی در کافی شاپ های واقع در شهر اصفهان است. روش شناسی: این پژوهش از نوع کیفی با رویکردی استقرایی است که با استفاده از راهبرد پژوهشی نظریه داده بنیاد و طرح نظام مند استراوس-کوربین با 25 مصاحبه نیمه ساخت یافته و با استفاده از نرم افزار Maxqda 2023 به طراحی الگو پرداخته است. یافته ها: یافته های حاصل از داده، در سه بعد شرایط، تعاملات و پیامدها خلاصه شده است. تحلیل رفتار خرید مشتریان در 5 دسته عوامل علی با 4 عامل لامسه، عامل بصری/دیداری، عامل شنوایی و عامل چشایی/بویایی، در بخش عوامل راهبردی با 4 عامل اصلی عوامل فنی و تکنیکی، اقدامات ساختاری و معماری کافی شاپ ها، امکانات رفاهی و بهداشتی و راهبردهای بازاریابی به عنوان راهبرد می توانند، تحقق پدیده ها به پیامدها را تسهیل نمایند. در این میان عوامل جمعیت شناختی، اقدامات منفعلانه مشتریان و رقبا، خلأ آموزشی و برنامه ریزی-فرهنگی، فقدان شاخص های نظارتی و کنترلی، موانع به کارگیری اصول بازاریابی و موانع ساختاری-محیطی نقش مداخله گر را دارا هستند. عامل های اقتضایی و عامل های اجتماعی عوامل زمینه ای هستند که در بستر بحث وجود دارند. در نهایت 6 عامل ادراک مشتری، وجود چشم اندازهای بکر و نو، برندسازی، تصمیم خرید، وفاداری به برند و پیامدهای انگیزشی نقش پیامدها را ایفا می کنند.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان دهنده آن است که عوامل متعددی به صورت چندبعدی و در هم تنیده در تحلیل رفتار مشتریان تاثیرگذارند.
تبیین و تحلیل ذهنیت شناختی انسان انگاری برند در کسب وکارهای نوپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: انسان انگاری برند مفهومی است که قصد دارد از طریق رفتارهای دوستانه و شخصی تر، مصرف کننده را به یک کسب و کار نزدیک تر کند و عمدتاً این امر بخش های خدمات مشتری، فروش و بازاریابی یک شرکت را پوشش می دهد. هدف پژوهش حاضر تبیین و تحلیل ذهنیت شناختی انسان انگاری برند در کسب وکارهای نوپا با کاربست روش شناسی کیو می باشد.روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از حیث ماهیت و روش در زمره پژوهش های آمیخته قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش را اساتید و مدیران کسب وکارهای نوپا تشکیل می دهند که با استفاده روش نمونه گیری هدفمند و بر مبنای اصل کفایت نظری 22 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. با توجه به رویکرد پژوهش در بخش کیفی ابتدا با 22 مصاحبه فضای گفتمان حاصل شد و با استفاده از دیدگاه ها و نظرات آن ها نمونه، گزینه کیو و در نهایت مجموعه کیو به دست آمد. لازم به ذکر است که روایی و پایایی داده ها به ترتیب با استفاده از شاخص نسبت روایی محتوا (CVR) و پایایی دو کدگذار تأیید شد. سپس در بخش کمی پژوهش با بهره گیری از Spss داده های به دست آمده از بخش کیفی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و در نهایت الگوهای ذهنی انسان انگاری برند در کسب وکارهای نوپا به دست آمد.یافته ها: نتایج نشان می دهد که حمایت و پشتیبانی از برند، افزایش خرید مجدد، توسعه تصویر برند، بهبود شایستگی برند، ارائه تبلیغات موثر توسط مشتری، تعامل و ارتباط با مشتری و جهت دهی به رفتار و نگرش مشتریان هفت الگوی ذهنی اساتید و مدیران در راستای انسان انگاری برند در کسب و کارهای نوپا می باشند.نتیجه گیری: کسب وکارهای نوپا به دلیل نوپا بودن و نداشتن موقعیت مناسب در محیط رقابتی در معرض آسیب های جدی می باشند. از این رو، پرداختن به مقوله انسان انگاری برند و دادن ویژگی های انسان مانند به برند یا محصول می تواند مشتری را تحت تأثیر قرار دهد و نه تنها احتمال خرید و وفادری به برند را در پی دارد؛ بلکه رشد و بقای کسب وکارهای نوپا را افزایش دهد.
ارزیابی سریع مشتریان و کلاسه بندی آن ها با رویکرد فرصت از دست رفته بر مبنای فاصله در فضای قطبی (OPLO-POCOD SORT) و شاخص مروجین خالص(NPS)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: امروزه لازمه موفقیت در عرصه رقابت برای سازمان ها، جذب و حفظ مشتریان وفادار است. نتیجه تمامی فعالیت های آمیخته بازاریابی، مجموعه ای از ابزارهای قابل کنترل بازاریابی است که پاسخگوی بازار مورد هدف باشد. شناسایی سریع و دقیق رفتار مشتریان و دسته بندی آن ها در طبقات مروج، منفعل و بدگو به مدیران کمک می کند تا متناسب با بازخورد مشتریان اقدامات به موقعی را انجام دهند. در این پژوهش ضمن شناسایی مهم ترین معیارهای آمیخته بازاریابی به ارزیابی و کلاسه بندی مشتریان یک فروشگاه زنجیره ای با استفاده از تکنیک نوین فرصت از دست رفته بر مبنای فاصله در فضای قطبی( OPLO- POCOD SORT) پرداخته می شود.روش شناسی: تکنیک OPLO- POCOD SORT به عنوان یکی از تکنیک های نوین کمی در حوزه تصمیم گیری چند معیاره است. با جمع آوری نظر مشتریان و ارزیابی آن ها تلاش شده تا کلاسه بندی مشتریان به نمایه ها و گزینه های مرجع مروج، منفعل و بدگو صورت گیرد.یافته ها: این تحقیق در قالب مطالعه موردی یکی از فروشگاه های زنجیره ای شاهرود و با ارزیابی نظرات 20 مشتری صورت گرفته است. به منظور ارزیابی و کلاسه بندی سریع مشتریان بر اساس تکنیک به کار گرفته شده، مشتریان در سه دسته استراتژیک مروج، منفعل و بدگو قرار گرفته و با توجه به منفی شدن شاخص مروجین خالص به میزان 0.25- نیازمند اصلاحات اساسی است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این تحقیق، مدیران می توانند با استفاده از تکنیک پیشنهادی ارزیابی سریع مشتریان و کلاسه بندی آن ها، فرایند اقدامات لازم جهت حفظ مشتریان وفادار و کاهش مشتریان ناراضی و بدگو را انجام دهند.
مفهوم سازی و اعتباریابی اخلاق حرفه ای اینفلوئنسرها؛ رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از تحقیق حاضر، مفهوم سازی و اعتباریابی " اخلاق حرفه ای" اینفلوئنسرهای شبکه های اجتماعی می باشد. این پژوهش به لحاظ پارادایم شناسی در فازِ اکتشاف مدل تفسیری و در فازِ آزمون مدل اثبات گرا قرار دارد و از نظر هدف، کاربردی می باشد. روش: رویکرد پژوهش، آمیخته و استراتژی به کار گرفته شده در آن تحلیل مضمون می باشد. در بخش کیفی با استفاده از مصاحبه های کیفی نیمه ساختار یافته و عمیق با ۱۴ نفر از خبرگان علمی و اجرایی و تحلیل آن در نرم افزار MAXQDA شاخص ها و مولفه های اخلاق حرفه ای تاثیرگذاران شناسایی شدند. سپس در بخش کمی با استفاده از رویکرد ساختاری تفسیری (ISM) مدل مربوطه مورد آزمون قرار گرفت و با بهره گیری از تحلیل MICMAC روابط میان مضامین تحلیل گردید. یافته ها: مطابق با نتایج به دست آمده از تحقیق، 8 مولفه و 39شاخص برای این منظور، شناسایی و اعتبار سنجی شد.نتیجه گیری: از آنجا که مولفه هایی که در آخرین تکرارها به عنوان خروجی تعیین می شوند از نظر روش معادلات ساختاری تفسیری، تاثیرگذارتر خواهند بود، لذا مولفه های c4 و c8 یعنی تعهد حرفه ای و احترام به ارزش ها، عقاید و باورهای جهانی، تاثیرگذارتر خواهند بود.
شناسایی سوگیری های شناختی سیاست گذاران در تصمیم گیری های استراتژیک حکمرانی: با رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در سال های اخیر موضوع حکمرانی به حوزه ملی وارد شده و بر اهمیت تصمیم گیری های استراتژیک تاکید داشته است. اما اتخاذ این تصمیمات، همواره با خطاها و سوگیری هایی شناختی همراه است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی سوگیری های شناختی سیاست گذاران در تصمیم گیری های استراتژیک حکمرانی انجام شده است. روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی بوده و از نظر نوع داده ها پژوهش کیفی است. با جست وجوی کلیدواژه های پژوهش در پایگاه های اطلاعاتی خارجی مانند امرالد، وب آو ساینس، اسکوپوس، و غیره و داخلی مانند نورمگز، مگیران، سیویلیکا و غیره (پژوهش های سال های 1980 تا 2024 و 1390 تا 1402) منابع موردنظر پیدا شده و با روش روایی صوری توسط گروه کانون خبرگان و پایایی کاپا برابر 72/0، روایی و پایایی یافته ها تایید شد. منابع بدست آمده با استفاده از روش فراترکیب هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو (2007) کدگذاری انجام و مؤلفه های موردنظر پژوهش شناسایی شده است. یافته ها: با توجه به یافته های حاصل از بررسی 22 پژوهش نهایی انتخاب شده، 134 کد منجر به 40 سوگیری شناختی شده و در 5 گروه اصلی شامل سوگیری های مرتبط با تصمیم گیری و قضاوت، سوگیری های پردازش اطلاعات، سوگیری های آگاهی و ادراک، سوگیری های خودمحوری و سوگیری های اجتماعی و گروهی شناسایی شده است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که چگونه تصمیم گیری تحت تأثیر سوگیری های داخلی و خارجی قرار می گیرد و فعال می شود. این پژوهش تأکید می کند که سیاست گذاران باید سوگیری های شناختی خود را در هر دسته شناخته و مدیریت کنند و اطلاعات مناسب را از مجموعه گسترده ای از داده ها انتخاب کنند تا در تحولات محیطی، تصمیمات استراتژیک مناسبی اتخاذ نمایند.
شناسایی و تحلیل عوامل ایجادکننده و پیامدهای پدیده اسکیزوفرنی برند با روش FCM(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تحلیل عوامل ایجادکننده و پیامدهای پدیده اسکیزوفرنی برند با روش FCM، انجام پذیرفت. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از حیث نحوه گردآوری داده ها توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش در هر دو بخش کیفی و کمی مدیران بازاریابی و اساتید دانشگاه در حوزه مدیریت و بازاریابی می باشند که 20 نفر از آنان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و براساس اصل اشباع نظری، انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده در بخش کیفی، مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه نقشه شناخت فازی است. برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از رویکرد تحلیل محتوا و روش کدگذاری با بهره گیری از نرم افزار مکس کیو دی ای و در بخش کمی از روش نقشه شناخت فازی استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که مهمترین عوامل ایجادکننده اسکیزوفرنی برند، هویت متکثر برند در ذهن مشتری، آوای ناموزون و نامتوازن برند و نهادینه سازی نکردن هویت برند در فرهنگ سازمانی می باشند. همچنین مهمترین پیامدهای اسکیزوفرنی برند، ایجاد ادراک چندشخصیتی برند، ناپایداری اصالت برند و ایجاد ابهام و وهم در ارتباط تصویر برند است.