مطالعات ساختار و کارکرد شهری
مطالعات ساختار و کارکرد شهری سال 9 زمستان 1401 شماره 33 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
عدم تعادل در پراکنش توسعه های فضایی، موجب بروز تناقضی آشکار در میزان توسعه یافتگی مرکز و حاشیه مناطق می شود. محصول این گونه تناقض ها، تغییر در کیفیت شاخص های اجتماعی- اقتصادی به خصوص شاخص های مربوط به فقر و معیشت است. به نحوی که در غالب استان های کشور، سیستم حاکم به سمت تولید فقر در روستا ها و محلات فرسوده شهر، سوق یافته و لزوم شناخت ریشه های تولید و بازتولید فقر، تحلیل و تفسیر سیستم حاکم را ضروری می سازد. در پژوهش حاضر سیستم کارکردی استان سمنان با مدل ISM مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفته است بدین صورت که ابتدا به وسیله مصاحبه با کارشناسان، پویش محیطی و مطالعه اسناد کتابخانه ای ۸۰ متغیر به عنوان مؤلفه های اصلی سیستم کارکردی انتخاب شدند و در ادامه با همکاری ۱۶ تن از کارشناسان خبره به مسائل استانی سمنان، روابط بین متغیر ها مورد واکاوی قرار گرفت تا عوامل، فرایند و زنجیره های تولید و بازتولید فقر در سکونتگاه های این استان نمایان شود. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که مشکلات مربوط به کمبود آب که در زیرسیستم «آبی اقلیمی کشاورزی» قرار دارد، بخش عمده ای از فقر روستایی را به وجود آورده است. از سوی دیگر زیرسیستم «مدیریتی و برنامه ریزی» که دربردارنده متغیر های برنامه ریزی کلان بوده و خط مشی های سیستم را تعیین می کند، هیچ گونه دخالت عمده ای در تغییر این امر نداشته است. در این میان، زیرسیستم «دسترسی و امتیازات شهری» وضعیت موجود را تشدید نموده و موجب بازتولید فقر روستایی و به وجود آمدن دور تسلسل فقر در استان شده است. در نهایت به این مورد می توان دست یافت که اصلاح زیرسیستم های «آبی اقلیمی کشاورزی» و «دسترسی و امتیازات شهری»، تنها مسیر رسیدن به وضعیتی است که مانع از تولید، بازتولید و دور تسلسل فقر در نواحی روستایی استان می شود. این امر زمانی به وقوع می پیوندد که خطی مشی ها و سیاست های مدیران و برنامه ریزان عادلانه تر از پیش، تمامی سکونتگاه های استان را تحت تأثیر قرار دهد.
پیمایش عوامل مؤثر بر تحرک سکونتی از دیدگاه ساکنین مرکز شهر (مطالعه موردی: مرکز شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عوامل پویایی شهر، تحرک سکونتی خانواده ها در درون شهر است. این حرکات که به دلایل مختلفی صورت می پذیرد، گاهی موجب بروز مشکلات در محله مقصد یا مبدأ می شود. هدف از این پژوهش، یافتن علل خروج خانواده ها از مرکز شهر تهران، از دیدگاه ساکنین آن مناطق است. روش پژوهش، پیمایش یا روش تحقیق زمینهابی، جامعه آماری ساکنین محله های اطراف بازار تهران و روش نمونه گیری، خوشه ای چندمرحله ای است. ابزار اندازه گیری پرسش نامه ای متشکل از 38 سؤال و نحوه پاسخ دهی به آن طیف لیکرت چهار تایی است. ابزار آماری مورد استفاده در این تحقیق تحلیل عامل R و داده های مورد نیاز از طریق مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه با متخصصان گردآوری شده است. بدین صورت که پس از استخراج مفاهیم کلیدی مصاحبه ها و تشکیل جدول هدف-محتوا، به منظور پیمایش زمینه ای سؤالات پرسش نامه طراحی و بین 40 نفر به شکل پایلوت اجرا شد. بعد از تحلیل سؤالات، 5 سؤال حذف شد و در نهایت پرسش نامه اصلاح شده بین 203 نفر از ساکنین توزیع شد. پس از چرخش داده ها به کمک ابزار تحلیل عامل R، 12 عامل مشخص شد. پس از حذف عواملی که شامل کمتر از سه سؤال بودند، در نهایت 7 عامل شناسایی شد. نتیجه تحقیق نشان می دهد: "ناامنی و معضلات اجتماعی"، "شکل گیری هرم منزلت مکانی در شهر"، "مشکلات کالبدی و فرسودگی بافت" و "عدم پاسخگو بودن بافت به نیازهای جدید"از مهم ترین عوامل تسهیل کننده برای خروج و متغیرهای "ساخت تصویرذهنی جدید از بافت در ذهن شهروندان"، "مدیریت مشارکتی" و "ایجاد کیفیت منحصربه فرد در بافت" از عوامل بازدارنده در ترک خانواده ها است.
تحلیل فضایی تغییرات مسافران حمل ونقل عمومی (اتوبوس های درون شهری) در دوران پاندمی کرونا در شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حمل ونقل عمومی از محور های مهم متأثر از پاندمی کرونا است. بر این اساس مطالعه حاضر به دنبال آن است تا تحلیلی جامع از تغییرات مسافران اتوبوس های شهری در دوران کرونا در شهر مشهد ارائه کند و نشان دهد که بالاترین شدت تغییرات در کجاست، چگونه است و چه عواملی در ارتباط با آن قابل شناسایی است. روش مطالعه توصیفی-تحلیلی، متغیر های تحقیق شامل 22 متغیر از ویژگی های اجتماعی (۸متغیر)، اقتصادی (10متغیر) و کالبدی (4متغیر) و مقیاس مطالعه نیز شامل ۳۶۰۰ ایستگاه اتوبوس درون شهری در ۱۲۰۰حوزه آماری شهر مشهد است. بازه زمانی شامل داده های سازمان اتوبوس رانی در قبل از کرونا (زمستان1397 تا زمستان1398) و بعد از کرونا (اسفند1398تا شهریور1400) است. تکنیک های مورد استفاده شامل 1)روش های آمار کلاسیک همچون "تی زوجی"، "همبستگی" و "رگرسیون" و 2)روش های تحلیل فضایی نظیر"درونیابی" و "خودهمبستگی فضایی دو طرفه موران"است. نتایج، حاکی از تفاوتِ معنادار در تغییراتِ تعدادِ مسافران در پهنه فضایی شهر مشهد است. به گونه ای که در16.5% از ایستگاه ها (602ایستگاه)، تعداد مسافران پس از کرونا با افزایش معنادار و در83.5% با کاهش همراه بوده است. ارزیابی متغیر ها حاکی از ارتباط معکوس تغییرات تعداد مسافران ایستگاه ها با متغیر های سطح تحصیلات بالا و تعداد سالمندان (درویژگی های اجتماعی)، مالکیت مسکن، میانگین درآمد، مالکیت خودرو و شاغلین زن (در ویژگی های اقتصادی) و ارتباط مستقیم با متغیر های اقلیت های مذهبی و سطح تحصیلات پایین (در ویژگی های اجتماعی)، جمعیت زیر خط فقر، تعداد کارگران ساده، تعداد شاغلین مرد و مالکیت استیجاری مسکن (در ویژگی های اقتصادی) و فاصله تا محور فعالیت، دسترسی به مراکز درمانی و فاصله به محدوده های پیرامونی شهر (در ویژگی های کالبدی) دارد. از سوی دیگر نتایج نشان داد که از نظر شمولیت، متغیر های اجتماعی و از نظر شدت، متغیر های اقتصادی بیشترین ارتباط را با تغییرات تعداد مسافران پس از کرونا دارند
اولویت بندی مناطق هشت گانه کلان شهر اهواز از نظر شاخص های شهر یادگیرنده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه رقابت شهرها در پذیرش تحولات و یادگیری است. تحول ذهنی فرد در ارتباط با جامعه، شهر را به یک منبع برای یادگیری تبدیل می کند. شهر یادگیرنده مهارت های ضروری توسعه رفاه و پایداری را برای شهروندان فراهم می کند. هدف اصلی این پژوهش، اولویت بندی مناطق هشت گانه کلان شهر اهواز از نظر شاخص های شهر یادگیرنده است. روش انجام آن، تجربی با ماهیتی توصیفی تحلیلی و با هدف کاربردی است. جمع آوری داده کتابخانه ای و میدانی و جامعه آماری کلیه ساکنین اهواز است که با استفاده از فرمول کوکران به 384 نمونه تقلیل یافت. ابتدا با مطالعه مقالات معتبر، مؤلفه های شهر یادگیرنده شناسای و در نهایت پنج شاخص معنوی، دانشی، اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی انتخاب و در قالب پرسش نامه با نمونه گیری تصادفی ساده منظم بین شهروندان توزیع و تکمیل شد. پاسخ ها در نرم افزار SPSS ، با ضریب آلفای کرونباخ 945/0 تحلیل شد. پس از تعیین اوزان مؤلفه ها در نرم افزار SUPER DECISION با به کارگیری مدل AHP به اولویت بندی مناطق هشت گانه اهواز پرداخته شد. نتایج نشان می دهد کلان شهر اهواز از نظر وضعیت مؤلفه های شهر یادگیرنده به طور کلی در سطحی نامطلوب قرار دارد. همچنین دارای عدم تعادل در مناطق مختلف است. منطقه 2 اهواز بالاترین رتبه از لحاظ مؤلفه های شهر یادگیرنده را دارا است و بعد از آن منطقه 3 و 4 در رتبه های بعد قرار می گیرند. مناطق 5 و 6 تقریباً در یک سطح و اولویت، در شرایط نامطلوب قرار می گیرند. در واقع شکاف و نابرابری بین مناطق 1 تا 4 با مناطق 5، 6 و 7 ملموس است. همچنین نتایج حاصل از تحلیل های استنباطی نشان داد میزان تمایل شهروندان اهواز در مشارکت و ایجاد شهر یادگیرنده، حدود 7/49 درصد کاملاً موافق آموختن و یاد گرفتن و 3/56 درصد کاملاً موافق آموزش به دیگران بودند.
چهارچوب مفهومی و معیارهای حکمروایی بناهای مسکونی بلندمرتبه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهره برداری از بناهای مسکونی بلندمرتبه در ایران، به روش مشارکتی کارآمد و با استفاده از الگوهای حکمروایی مطلوب انجام نمی گیرد. مدیریت این بناها در این کشور بر مبنای «قانون تملک آپارتمان ها» و آیین نامه اجرایی آن و «رویکرد اداری» انجام می پذیرد. ازاین رو چهارچوب مفهومی و معیارهای مشخصی برای ارزیابی، برنامه ریزی و توسعه حکمروایی مشارکتی این بناها در ایران وجود ندارد. این مقاله در پاسخ به این سؤال تدوین شد که چهارچوب مفهومی و معیارهای کاربردی مناسب برای تحقق حکمروایی مطلوب بهره برداری از ساختمان های مسکونی بلندمرتبه در ایران چیست؟ هدف نظری این مقاله، توسعه چهارچوب ادراکی و هدف کاربردی آن ارتقای ظرفیت های نهادی و اجرایی تحقق الگوی حکمروایی مطلوب در فرایند بهره برداری از بناهای مسکونی بلندمرتبه است. اطلاعات موردنیاز به «روش دلفی» و با استفاده از ابزار پرسشنامه جمع آوری شده است. جامعه آماری این پژوهش، اعضای هیئت علمی رشته -گرایش های شهرسازی (برنامه ریزی شهری)، معماری، جغرافیا و برنامه ریزی شهری و مدیریت (شهری) 7 دانشگاه تهران، تربیت مدرس، شهید بهشتی، علم و صنعت، هنر، خوارزمی و علامه طباطبایی بوده است. 15 نفر از این خبرگان که از سابقه علمی و اجرایی مناسب تری در حوزه مدیریت و برنامه ریزی شهری، به ویژه مسکن برخوردار بوده اند به عنوان حجم نمونه انتخاب شده اند. 9 نفر از این افراد در فرایند دلفی مشارکت کرده اند و در چهار دور به پرسش های این پژوهش پاسخ داده اند. این گروه درباره چهارچوب مفهومی و 5 معیار اصلی (اثربخشی، تساوی، مشارکت، پاسخگویی، امنیت) و 26 معیار فرعی حکمروایی مطلوب بناهای مسکونی بلندمرتبه در ایران به توافق رسیده اند. این چهارچوب و معیارها بر اساس سوابق و با تلفیق برخی مفاد قانون تملک آپارتمان ها و آیین نامه اجرایی آن، قوانین و استانداردهای فنی و تخصصی ملاک عمل و معیارهای حکمروایی خوب شهری موردنظر برنامه اسکان بشر سازمان ملل متحد تدوین شده اند.
مدل سازی نقش مکان های سوم در پایداری اجتماعی مناطق شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکان های سوم به عنوان محل اجتماع توسط تعامل اجتماعی و شبکه ها شکل گرفته و می توانند در تعیین الگوهای انسجام و مشارکت در نهادها و فرایندهای اجتماعی تأثیر بسزایی داشته باشند. هدف این مقاله، ارائه مدل مناسب نقش مکان های سوم شهری در پایداری اجتماعی مناطق 3،4،6،8 و 9 شهر اصفهان است. پژوهش حاضر به لحاظ هدف توسعه ای کاربردی و از لحاظ روش شناسی توصیفی تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانهای و بررسی های میدانی است. جامعه آماری این پژوهش کلیه ساکنان مناطق (3، 4، 6، 8 و 9) شهرداری شهر اصفهان هستند که به صورت هدفمند تعداد 374 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. برای دستیابی به اهداف تحقیق، مؤلفه های 16 گانه شامل (مکان های سوم، دسترسی، دعوت کنندگی، پویایی و سرزندگی، آسایش و امنیت، انعطاف پذیری، عملکرد، فرم، معنا و محتوا، پایداری اجتماعی، امنیت اجتماعی، تعامل اجتماعی، عدالت اجتماعی، مشارکت اجتماعی،حس تعلق اجتماعی و هویت اجتماعی) استخراج شد. برای کشف روند الگو جهت طبقه بندی مؤلفه های پایداری و نقش مکان های سوم بر آن ها از آزمون های T تک نمونه ای، همبستگی پیرسون، و آزمون فریدمن و برای تحلیل مسیر از مدل معادلات ساختاری Smart pls استفاده شد همچنین برای اثرگذاری مؤلفه های مکان سوم بر پایداری اجتماعی از ابزار رگرسیون وزن دار جغرافیای استفاده شد است. یافته ها نشان می دهد که میزان ضریب تعیین بین مؤلفه های یاد شده، مکان سوم به میزان 90/0 درصد بر پایداری اجتماعی تأثیر دارد. نتایج تحلیل رگرسیون وزن دار جغرافیایی حاکی از آن بود که مهم ترین مؤلفه تاثیرگذار بر متغیر پایداری اجتماعی، مؤلفه آسایش و امنیت با ضریب 91/0 درصد بود که این متغیر به خوبی وضعیت اثرگذاری مکان سوم بر پایداری اجتماعی را تبیین می کند. نتایج مدل رگرسیون وزن دار جغرافیایی نشان داد که منطقه 4 دارای پایین ترین اثر (03/0)، مناطق 3 و 8 دارای اثر متوسط (05/0) و مناطق 6 و 9 دارای اثر (07/0)زیاد کیفیت مکان سوم بر پایداری اجتماعی در سطح مناطق اصفهان هستند. مقایسه میانگین پایداری اجتماعی در بین مناطق مختلف شهری حاکی از آن است که بالاترین میزان پایداری اجتماعی مربوط به مناطق 3 و 4 شهری و پایین ترین میزان پایداری اجتماعی نیز مربوط به مناطق 6 و 8 شهری بوده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که با توجه به درهم آمیزی مؤلفه ها و شاخص های مفهوم مکان سوم با ابعاد مختلف شهر، نقش آن بر جوانب مختلف پایداری از جمله پایداری اجتماعی انکارناپذیر است و در زمینه پایداری اجتماعی به دلیل ماهیت غیرملموس آن و نیز محوریت انسان و تعاملات وی در تعیین میزان این جنبه از پایداری، اهمیت مکان های سوم شهری به سبب ویژگی هایی همچون تعاملات اجتماعی، قابل دسترس بودن و دعوت کنندگی، آسایش روانی و ذهنی و. . . نقش انکارناپذیر آن در پایداری اجتماعی مناطق شهری اصفهان به خوبی قابل استناد است.
تحلیل فضایی – زمانی اراضی شهری و پیراشهری با توجه به پراکندگی جمعیت در گستره استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهرنشینی یک پدیده مهم اجتماعی و اقتصادی بوده که در سراسر جهان در حال وقوع است و فرایندی پویا از تغییر رابطه انسان و زمین است. گرچه گسترش شهری بیشتر به دلایل اقتصادی و جمعیتی است، اما تنها پیامدهای اجتماعی- فضایی و اقتصادی سیاسی ایجاد نمی کند و بر روی عوامل طبیعی و زیستی اثرگذار است. استان مازندران هم به واسطه موقعیت نسبی و شرایط محیطی حاکم مورد توجه مهاجران و گردشگران قرار گرفته و افزایش جمعیت و فضای ساخته شده در آن شدت گرفته است. بر این اساس در این پژوهش روند رشد جمعیت و فضای ساخته شده در محیط شهری و پیراشهری (حاشیه شهرها و روستاها) از سال 1355 تا 1400 مورد سنجش قرار می گیرد. در تحلیل ها داده های سرشماری عمومی نفوس و مسکن به همراه تصاویر ماهواره سنتینل 1 و 2 و لندست مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان می دهد در طی دوره های مورد بررسی از سال 1355 تا 1400 مساحت اراضی ساخته شده استان تقریبا 3.5 برابر شده و از 20 هزار هکتار به 71 هزار هکتار رسیده است. نرخ رشد سالانه طی این دوره تقریبا 2 درصد است که برای اراضی شهری 2.04 درصد و برای اراضی پیراشهری 3.45 درصد است. در صورتی که برای جمعیت این نسبت برعکس است و رشد سالانه برای جمعیت شهری 2.85 و برای جمعیت پیراشهری 0.75 است. درصد تغییرات اراضی شهری در شهرستان های سوادکوه با 44 درصد و بهشهر با 39 درصد بیشتر از سایر شهرستان ها بود که نشان می دهد اراضی پیراشهری رشد قابل توجهی در این شهرستان ها داشتند.
تحلیل شاخص های مسکن در شهر آمل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسکن یکی از شاخص های اجتماعی پایه است. کیفیت زندگی و رفاه افراد و مکانها را مشخص می کند. امروزه مفهوم مسکن دیگر صرفاً به عنوان سرپناه مطرح نیست بلکه نقش حیاتی در دستیابی به توسعه پایدار دارد. بنابراین توسعه مسکن به عنوان یک موضوع چند بعدی از مهم ترین اهداف برنامه ریزی و مدیریت شهری به شمار می رود. این پژوهش با هدف بررس ی و تحلیل شاخص های کیفیت مسکن در محله های شهر آمل تدوین شده است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی – توسعه ای و از نظر ماهیت و روش توصیفی - تحلیلی است. اطلاعات مورد نیاز از بلوک های آماری شهر آمل در سرشماری 1395 استخراج شده است. نتایج به دست آمده از روش تحلیل عاملی نشان داد که 4 عامل اصلی در کیفیت مسکن محله های شهر آمل تأثیرگذارند که در مجموع 86 درصد از واریانس را تبیین کرده اند. پهنه بندی کیفیت مسکن نشان داد که در مجموع پهنه مسکونی مناسب با 55 درصد از مساحت و 66 درصد از جمعیت، بیشتر در نیمه غربی رودخانه هراز و در امتداد محور شمالی - جنوبی شهر وجود دارد و پهنه مسکونی نامناسب نیز با 24 درصد مساحت و 21 درصد از جمعیت در بافت های قدیم، فرسوده و بافت های پیرامونی متصل به محدوده شهری و به ویژه در نواحی غرب، شمال شرقی و شرق شهر دیده می شود. بر اساس روش تحلیل خوشه ای، محله های آمل در پنج خوشه طبقه بندی شده اند، خوشه اول 4 محله و24 درصد از مساکن شهر، خوشه دوم 2 محله و 9 درصد از مساکن، خوشه سوم 3 محله و 9 درصد از مساکن ، خوشه چهارم 2 محله و 6 درصد از مساکن و خوشه پنجم 9 محله و حدود 50 درصد از کل مساکن شهر را تشکیل داده است.
بررسی عوامل مؤثر بر تغییر پوشش اراضی حاشیه کلان شهرها (مطالعه موردی: شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر با افزایش روزافزون جمعیت تغییرات بارزی در وضعیت پوشش زمین به وجود آمده است و این روند در آینده نیز ادامه خواهد داشت. در حال حاضر تغییر پوشش غیراصولی اراضی یکی از مهم ترین معضلات موجود در شهرهای کشور است که بسیاری از آثار زیان بار آن ممکن است در آینده ای نزدیک عینیت پیدا کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت تغییر پوشش اراضی در حاشیه کلان شهر رشت به دنبال پاسخ به این سؤالات است که مؤلفه های تأثیرگذار بر افزایش سرعت روند تغییر پوشش اراضی حاشیه شهری کدامند و چه راهبردهایی جهت کاهش سرعت این روند وجود دارد و روند تغییرات کاربری زمین (کشاورزی به مسکونی) در شهر رشت در سال های اخیر چگونه بوده است. تحقیق حاضر از جهت روش، توصیفی- اکتشافی و دارای رویکرد کیفی است. به منظور گردآوری اطلاعات مورد نیاز از دو روش مطالعات کتابخانه ای و مطالعه پیمایشی از طریق انجام مصاحبه به روش نیمه ساختار یافته و عمیق استفاده شده است. یافته ها و نتایج در این پژوهش نشان دهنده این است که مؤلفه های تأثیرگذار بر تغییر پوشش اراضی حاشیه ای در دسته های مختلف اجتماعی، اقتصادی، کالبدی، زیست محیطی و مدیریتی قابل تقسیم هستند در این خصوص مهاجرت افراد از روستاهای پیرامون به شهر و ایجاد پدیده حاشیه نشینی ماهیت توریستی شهر رشت و جذب بالای گردشگر و افزایش پدیده پراکنش شهری جزء مهم ترین عوامل هستند. در مجموع می توان نتیجه گرفت که اراضی موجود در حاشیه کلان شهرها از مهم ترین ارکان هر شهر محسوب می شوند و با توجه به سیر صعودی تغییر کاربری اراضی، ارائه راهبردها و راهکارهای متنوع ضرورت می یابد. در همین راستا می توان گفت راهبردهای گوناگونی همچون اختصاص مالیات سبز برای تغییر کاربری ترویج توسعه میان افزا و بازتعریف جایگاه فعالیت های مرتبط به کشاورزی جهت کاهش سرعت این تغییرات وجود دارند که اجرای به موقع آن ها می تواند بر رفع و یا کاهش آثار سوء و منفی تغییر پوشش اراضی مؤثر باشد.
تحلیل و ارزیابی بهبود نواحی کسب وکار (BID) در شهرها با تأکید بر رویکرد شهرسازی تاکتیکی؛ مطالعه موردی منطقه 6 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روش بهبود نواحی کسب وکار (BID) یکی از روش های مؤثر در احیای مراکز شهری با رویکردی اقتصادی است. اجرای نواحی بهبود کسب وکار با توجه به رویکرد شهرسازی تاکتیکی منجر به اجرای طرح های با ریسک کم، کم هزینه و کوچک مقیاس و احیای مراکز شهری می شود. هدف تحقیق حاضر، ارزیابی وضعیت شاخص های بهبود نواحی کسب وکار در منطقه شش شهر تهران است. روش گردآوری اطلاعات شامل روش های کتابخانهای پرسش نامه و مشاهدات میدانی است. علاوه بر این، اطلاعات به دست آمده از پرسش نامه با استفاده از آزمون تی تک نمونه ای و آزمون واریانس یک طرفه تحلیل شده است. نتایج نشان داد که از نظر شهروندان منطقه 6 تهران، چهار مؤلفه کالبدی-محیطی، اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی-فرهنگی معناداری کمتر از مقدار پیش فرض (0.05) و اختلاف میانگین مثبت (بالاتر از مقدار پیش فرض 5/2) را به خود اختصاص داده و این منطقه زمینه احیا و پیاده سازی فضای کسب وکار را دارا است. همچنین نتایج معناداری مؤلفه های BID محورهای مطالعاتی در بخش کسبه تحقیق نشان داد که پنج مؤلفه (کاربری تجاری – خدماتی، مدیریت شهری، کیفیت زندگی، تعلق و دلبستگی مکانی و مشارکت اجتماعی) در کلیه محورهای مطالعاتی، معنادار (کمتر از 05/0) و اختلاف میانگین مثبت (بیشتر از مقدار 5/2) را به خود اختصاص داده اند و کسبه مورد مصاحبه، ابراز رضایت دارند و در سایر مؤلفه ها، کسبه محل از وضعیت موجود مؤلفه های بهبود نواحی کسب وکار رضایت ندارند. اختلاف و معناداری محورهای مطالعاتی بر اساس مؤلفه های دارای وضعیت مثبت حاکی از آن است که خیابان اسدآبادی در مقایسه با سایر محورها دارای حداکثر اختلاف میانگین نسبت به سایر محورها بوده و جایگاه نخست را کسب کرده است و خیابان سنایی با کسب کمترین اختلاف میانگین جایگاه نهایی را به خود اختصاص داده است