مقالات
حوزه های تخصصی:
اصولاً توسعه جریانیست چند بعدی، که مستلزم تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی و فرهنگی از یک سو و رشد اقتصادی و کاهش فقر و نابرابری اجتماعی از سوی دیگر است. سطح توسعه در کشور ایران یکسان نیست و تفاوت هایی در این زمینه دیده می شود. بنابراین ابعاد گوناگون و پیچیدگی موضوع ضرورت شناخت میزان توسعه و محرومیت را بیان می کند. پژوهش حاضر دارای ماهیت کاربردی– توسعه ای و ترکیبی از روشهای تحقیق کتابخانه ای و تحلیلی، و با هدف کلی، شناسایی استان های توانمند و یا دارای محدودیت توسعه یافتگی در شاخص های اجتماعی- اقتصادی می باشد که برای این هدف 78 متغیر در طی سالهای 1390-1387 مورد استفاده قرار گرفته است. در راستای هدف تحقیق شاخص های منتخب برای هریک از استان ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS و Excelدر قالب مدل های HDI و TOPSIS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته که نتایج حاصل از شاخص ترکیبی توسعه انسانی تکنیک TOPSIS نشان می دهد میانگین میزان HDI برابر 230/0 و TOPSIS برابر 150/0 درصد که HDI استان تهران با 706/0 درصد و سمنان با 081/0 درصد به ترتیب بیشترین و کمترین میزان و با استفاده از نتایج مدل TOPSIS با استان های با میانگین TOPSIS، 355/0، 165/0، 090/0 و 030/0 درصد پهنه بندی مناطق محروم و توسعه یافته صورت گرفته که راهگشایی جهت رسیدن به توسعه متوازن و همه جانبه باشد.
ارزیابی شاخص های توسعه پایدار شهری با تأکید بر شاخص های اجتماعی، کالبدی و خدمات شهری (مطالعه موردی: مناطق هشت گانه شهراهواز)
حوزه های تخصصی:
توسعه پایدار حالت تعادل و توازن میان ابعاد مختلف توسعه است که هدف آن بهبود بخشیدن به شرایط کیفی زندگی انسان است. دستیابی به توسعه پایدار شهری به منظور بهره برداری مناسب از منابع و ایجاد رابطه متعادل و متوازن میان انسان، اجتماع و طبیعت، هدف نهایی برنامه ریزان و مدیران توسعه شهری می باشد. هدف تحقیق بررسی و ارزیابی توسعه پایدار در مناطق هشت گانه شهر اهواز در قالب 3 ابعاد اجتماعی، خدمات شهری و کالبدی و 21 متغیر بوده است. روش تحقیق در این مقاله روش توصیفی- تحلیلی است همچنین، جهت دستیابی به این هدف از ضریب انتروپی شانون، مدل وایکور و ضریب تغییرات شاخص ها برای میزان توزیع توسعه پایدار و جهت میزان تاثیر گذاری شاخص های منتخب بر روند توسعه پایدار در شهر اهواز از نرم افزار SPSS استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که مناطق هشت گانه شهر اهواز از لحاظ میزان برخورداری از شاخص های منتخب توسعه متفاوت بوده همچنین، بین شاخص های منتخب و روند توسعه پایدار در شهر اهواز رابطه معناداری وجود دارد به طوری که تمامی شاخص ها تأثیر مستقیمی بر روند توسعه پایدار مناطق هشت گانه شهر اهواز داشته اند.
ارزیابی کارکرد سرمایه اجتماعی در بافتهای شهری با فرایند تحلیل سلسله مراتب (نمونه موردی: شهر زنجان)
حوزه های تخصصی:
شناخت ابعاد مختلف سرمایه اجتماعی و سنجش آن در محلات شهری منجر به درک درست از تفاوتهای موجود در عناصر سیستم شهری (محلات شهری) می شود. این نکته فرایند برنامه ریزی را متناسب با تفاوتهای موجود نظام خواهد داد. در این مقاله با سنجش تطبیقی سرمایه اجتماعی در ابعاد مختلف آن (آگاهی اجتماعی، مشارکت مدنی، اعتماد اجتماعی و انسجام اجتماعی) سه محله شهر زنجان در بافت قدیم (محله دباغها)، بافت جدید (کوی قائم) و سکونتگاه غیر رسمی (محله ترانس) که دارای ساختار جغرافیایی متفاوت با یکدیگر هستند پرداخته می شود.روش تحقیق این مطالعه از نوع توصیفی– تحلیلی یوده که با استفاده از روش میدانی وکتابخانه ای اقدام به جمع آوری اطلاعات گردیده است. نتایج حاصل از مطالعات نظری و میدانی با به کار بردن مدل تحلیل سلسله مراتبی (AHP) نشان داد که محلات قدیم و سکونتگاه غیررسمی با وجود مشکلات عدیده خود دارای سرمایه اجتماعی (به ویژه سرمایه اجتماعی درون محله ای) بالاتری در مقایسه با بافت جدید بوده که این عامل می تواند به عنوان ظرفیت بالقوه محل برای ارتقای کیفیت زندگی آنان بحساب آید.
چارچوب بکارگیری فن SWOT در برنامه ریزی فضایی مبتنی بر تفکر راهبردی
حوزه های تخصصی:
به کارگیری کارامد فنون و روش های برنامه ریزی در رهیافت های مبتنی بر تفکر راهبردی نیازمند درک درست پایه های نظری پشتیبان این فنون و روش ها است. فن SWOT پس از توسعه نخستین آن در مدیریت کسب وکار در برنامه ریزی فضایی نیز کاربرد گسترده ای یافته است و در فعالیت های برنامه ریزی فضایی در کشور ایران نیز بکار گرفته می شود، در حالی که چارچوب بکارگیری آن، چنانکه که پاسخگو به چارچوب نظری پشتیبان آن (یعنی تفکر راهبردی) و زمینه بکارگیری آن (یعنی برنامه ریزی فضایی و متفاوت از مدیریت کسب وکار)، باشد تدقیق نشده است هدف اصلی این تحقیق تبیین ماهیت و چگونگی استفاده از فن SWOT (در برنامه ریزی فضایی) در چارچوب تفکر راهبردی و رهیافت اختیار راهبردی است. این مقاله روش کاری دوگانه را اختیار می کند که نخست در بعد توصیفی- تحلیلی، به ارتباط فن SWOT با ویژگی های برنامه ریزی فضایی مبتنی بر تفکر راهبردی می پردازد و دوم در بعد تحلیلی- تجویزی، چارچوب بکارگیری این فن را چنان که به ارتباط ردیابی شده پاسخ گو باشد پیشنهاد می کند. روش پژوهش مبتنی بر تحلیل محتوای پژوهش های برنامه ریزی فضایی و مدیریت است. این مقاله چارچوبی شامل سه مرحله اصلی برای بکارگیری فن SWOT در برنامه ریزی فضایی و رفع ابهام های ناشی از تفاوت های بکارگیری این فن در برنامه ریزی فضایی متفاوت با مدیریت کسب وکار در بخش خصوصی پیشنهاد می کند. در مرحله نخست سیستم برنامه ریزی فضایی و محیط آن شناسایی می شود تا امکان تعیین عوامل درونی (یعنی عناصر سیستم برنامه ریزی فضایی) و عوامل بیرونی (یعنی عناصر محیط سیستم برنامه ریزی فضایی) در مراحل بعدی این فرایند فراهم شود. در دومین مرحله که چارچوب سیستماتیک برای تحلیل راهبردی تدوین می شود، پیشنهادهای این مقاله برای پرسش های کلیدی تعیین کننده عوامل درونی و بیرونی معرفی می شوند. مرحله سوم پیشنهاد مجموعه گزینه های راهبردی امکان پذیر از طریق رویارویی عوامل درونی و بیرونی است، یعنی طراحی راهبردهای برنامه ریزی فضایی که با توجه به نقاط قوت و ضعف سیستم از یک سو، و قیود و عدم و قطعیت هایی که بر سیستم اثرگذار هستند، امکان پذیر و مقدور باشند.
بررسی تأثیر ICT بر آشفتگی فضا و ساختار شهری؛ نمونه موردی شهر کرمان
حوزه های تخصصی:
شهرها مظهر و تجلیگاه هر نوع فنآوری و تکنولوژی جدید هستند. در عصر حاضر که عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات است، اثرات این فناوری نوین در شهرها قابل توجه می باشند. شهر کرمان از لحاظ زیرساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات از وضعیت مناسبی برخوردار می باشد. هدف از این تحقیق دستیابی به اثرات این فناوری بر فضاها و ساختار این شهر است که با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، با ابزار پرسشنامه به تعداد 382 با فرمول کوکران بدست آمد و سپس با نمونه گیری خوشه ای- مکانی در سطح 4 محله متفاوت (اقتصادی، تاریخی) پر گردید و با SPSS 16.0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. همچنین با استفاده از مدل AHP و با نرم افزار Export choice موثرترین زیر ساخت در تغییر ساختار و فضاهای شهری، فناوری اطلاعات و ارتباطات با امتیاز 413 تعیین شد. نتایج تحقیق با پیشینه های تحقیق منطبق می باشد و هم چنین نشان می دهد نه تنها فناوری اطلاعات و ارتباطات باعث اغتشاش و بی نظمی در فضاهای شهری نگردیده (بجز در جاهایی که به صورت صحیح مکانیابی نشده) بلکه توانسته بسیاری از نابسامانی های شهر را از بین برده و باعث نظم در فضاهای شهر مخصوصاً فضاهای قدیمی (بیشتر خیابان) شده و هم چنین به ساماندهی ساختار شهری کمک کرده است.
بررسی و ارزیابی ایستگاه های آتش نشانی شهر زابل با روش مدل چندمعیاری (با تأکید بر اولویت های راهبردهای کاهش مخاطرات شهری)
حوزه های تخصصی:
خدمات ایمنی و آتش نشانی در زمره مهم ترین خدمات شهری در مواقع آتش سوزی و حوادث دیگر برای شهروندان و ساکنان شهرمحسوب می شود. امدادرسانی به موقع در حوادثی مثل آتش سوزی خسارات جانی و مالی شهر و شهروندان را کاهش داده و از خسارات بیشتر جلوگیری می کند. شهر زابل به دلیل شرایط خاص، به عنوان یکی از شهرهای بحرانی از نظر آتش سوزی به شمار می رود و از نظر تعداد و پراکندگی ایستگاه های آتش نشانی با کمبود روبرو است. هدف مقاله، ارزیابی وضعیت ایستگاه های آتش نشانی در سطح شهرستان زابل با روش مدل چندمعیاری جهت کاهش مخاطرات شهری است. روش تحقیق توصیفی– تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای، اسنادی و بررسی های میدانی می باشد. محدوده مورد مطالعه شامل ایستگاه های تحت پوشش مراکز آتش نشانی شهر زابل است، که به تبع وضعیت های موجود به روستاهای اطراف نیز خدمات ارائه می نماید. ایستگاه ها با توجه به پنج معیار کیفی و کمی با روش TOPSIS مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها و اطلاعات مربوط به ایستگاه ها و همچنین ارزیابی معیارهای مختلف آن با مراجعه مستقیم به ایستگاه ها و نظرخواهی از مسئولین و کارشناسان ایستگاه ها و شهروندان در قالب 380 پرسش نامه جمع آوری و مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج حاصل از بکارگیری روش TOPSIS نشان می دهد؛ که ایستگاه آتشنشانی شماره یک (مرکزی، 956/0) در رتبه اول، ایستگاه شماره دو (خیابان مدرس، 257/0) و ایستگاه شماره سه (شهید باهنر، 084/0) در رتبه های بعدی قرار دارند، با توجه به تحلیل های ارایه شده می بایست آمایش و مکان گزینی ایستگاه ها مورد بازنگری قرار گیرد.
ارائه چارچوبی پژوهشی درباره مناطق کلانشهری چندمرکزی به منظور توسعه نظری و تجربی این مفهوم در کشور
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر، مفاهیم متعددی به دنبال بازتاب فضایی فرایندهای مختلف اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیکی مطرح شده اند که شهرها را در مقیاسی منطقه ای درنظر می گیرند. همه این مفاهیم، بر مشخصه های چندمرکزی در مناطق کلانشهری و پیوند محکم بین عناصر و مراکز اصلی این مناطق تاکید می کنند. با این وجود، این مشخصه های مهم فضایی ابهامات زیادی را برای محققان و به همان اندازه تصمیم سازان به وجود آورده اند. این درحالی است که اگرچه تقریبا دو دهه از تلاش متمرکز جهانی بر مفهوم چندمرکزیتی در مقیاس های مختلف به ویژه مقیاس کلانشهری می گذرد، اما مطالعات اندکی در کشور وجود دارند، که بر این مفهوم تمرکز کنند. بر این اساس، برای پر کردن این شکاف های نظری و عملی و درکی عمیق تر از موضوع، ارائه چارچوبی نظری که بتواند چالش های اصلی و مهم چندمرکزیتی را در نگاهی گسترده به صورت زنجیره ای مطرح کند، ضرورت دارد. این چارچوب باید با مطرح کردن دیدگاه ها، تضادها و اشتراکات آنها، اثرات هریک را بر یکدیگر، نمایان کند و راه را برای مطالعات بعدی در کشور باز نماید. در این راستا، این پژوهش، در بدنه اصلی خود سه چالش اصلی مناطق کلانشهری چندمرکزی؛ مفهومی و سنجش، ارزشیابی و سودمندی و حکمروایی و برنامه ریزی، را دنبال می کند و با اشاره به حلقه ارتباطی بین آنها، چارچوبی را برای پژوهش های بعدی به عنوان نتیجه گیری ارائه می دهد.