مقالات
حوزه های تخصصی:
مطالعه رابطه متقابل محیط کالبدی شهرها با رفتارهای اجتماعی از نوع منفی و ناهنجارآن موضوعی است که طی چند دهه اخیر به مطالعات جغرافیایی افزوده شده است و چارچوب علمی و عملی برای تحلیل فضایی _ مکانی بزهکاری و مطالعه ناهنجاری در فضای جغرافیایی فرآهم آورده است. هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه متقابل کاربری اراضی و وقوع جرائم مرتبط با مواد مخدر می باشد، روش تحقیق توصیفی و تحلیلی است؛ برای شناسایی الگوهای فضایی بزهکاری ازآزمون های آماری مرکز متوسط، بیضی انحراف معیار و تخمین تراکم کرنل درمحیط سامانه اطلاعات جغرافیایی(GIS) استفاده شده است. جامعه آماری مجموعه جرائم ارتکابی سوء مصرف و نگهداری مواد مخدر که طی مقطع زمانی (مهر1391لغایت مهر1392) برای آنها پرونده قضایی تشکیل شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد مهمترین کانون های جرم خیز مواد مخدر در سطح شهر سنندج در محله های عباس آباد، فرجه،کانی کوزله، و خیابان شهدا واقع شده اند که جزء محلات غیر رسمی، شلوغ و پر ازدحام شهر سنندج می باشند. انطباق مکان وقوع جرایم با انواع مختلف کاربری ها نشان داد بیشترین جرایم در محدوده کاربری مسکونی،کاربری تجاری و راسته های تجاری نظیر خیابان های امام، سیروس، فردوسی و شهدا رخ داده است. بنابراین ساماندهی کالبدی فضاهای بی دفاع و جرم زا شهر سنندج برای مقابله با ناهنجاری های اجتماعی یک ضرورت محسوب می شود.
مکانیابی بهینه مجتمع های تجاری با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی (مورد: مجتمع تجاری شهر رامسر)
حوزه های تخصصی:
کاهش فضاهای عملکردی تجاری، گسترش بیکاری در شهرها، افزایش جمعیت شاغل، نبود مکان های تمرکز فضاهای تجاری، کاهش خطی مراکز خرده فروشی، بی توجهی به نبود پارکینگهای مورد نیاز کاربری های تجاری همواره از مسایل اصلی توزیع مناسب کاربری های تجاری در سطح شهرها است. هدف این پژوهش شناسایی نقاط مستعد و مکانیابی مجتمع های تجاری در شهر رامسر از شهرهای با عملکرد ساحلی است. بنابراین، مکانیابی مناسب و کارکردی مجتمع های تجاری از مسایل عمده در مکایبابی کاربری های تجاری است. روش تحقیق توصیفی و تحلیلی و نوع آن کاربردی، و شیوه اجرای آن پیمایشی با استفاده از نرم افزار ARC/GIS10 به منظور تحلیل های مکانی است. در این پژوهش با استفاده از 11 لایه اطلاعاتی و معیار مانند کاربری اراضی، شیب زمین، دسترسی به شبکه ارتیاطی، نزدیکی به مناطق جمعیتی متراکم، نزدیکی به میادین اصلی و مرکز شهر، فاصله از مجتمع های تجاری موجود، فاصله از مراکز خرید، فاصله از رودخانه، نزدیکی به مراکز تفریحی، نزدیکی به هتلها، نزدیکی به رستورانها وکلاس بندی نقشه های با استفاده از جدول 9 کمیتی ال ساعتی و هم پوشانی آنها توسط فرایند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) انجام شده است. نتایج به دست آمده ، بیانگر آن است که الگوی توزیع مجتمع های تجاری متناسب با حجم جمعیت شهر و استاندارد های مکانیابی نبوده و از توزیع مناسبی برخوردار نیست .در نتیجه، الگوی توزیع مجتمع های تجاری موجود شهر رامسربه صورت متمرکز در بخش مرکزی به سمت شرق بوده و در مناطق شمالی، مرکزی و غربی شهر نیاز به ایجاد مجتمع های تجاری می باشد، لذا نیاز به برنامه ریزی صحیح و همه جانبه در مکانیابی مجتمع های تجاری شهر رامسر ضروری به نظر می رسد.
الگوی پراکنش فضایی و ساماندهی پایگاه های پشتیبانی مدیریت بحران با استفاده از تصمیم گیری چند معیاره (MCDM) و تحلیل های GIS (مطالعه موردی: منطقه 18 شهر تهران)
حوزه های تخصصی:
مخاطرات طبیعی بخشی از جهان پیرامون ما بوده و همیشه یک خطر جدی برای توسعه به شمار رفته و خواهند رفت، به عبارتی زندگی بشر بدون در نظر گرفتن این مخاطرات غیرقابل تصور خواهد بود. نکته حائز اهمیت این است که از وقوع بحران نمی توان جلوگیری کرد اما تمرکز و توجه برنامه ریزی بحران شهرها در مرحله آمادگی می تواند باعث کاهش تلفات انسانی و خسارات مالی در اثر بروز سوانح گردد. دراین بین پایگاه های پشتیبانی مدیریت بحران در فاز پیشگیری، آمادگی و مقابله در بحران های مختلف به ویژه بحران های طبیعی بزرگ نظیر زلزله، در شهر تهران به عنوان پیشرو عمل می نمایند. تردیدی وجود ندارد که عملکرد کارآ و مؤثر این پایگاه ها ارتباط زیادی با نحوه مکان یابی آن ها در سطح شهر و مناطق شهری دارد به طوری که علاوه بر تأمین ایمنی پایگاه بخصوص در برابر سوانح، امکان ارائه خدمات رسانی مناسب به مناطق بحران دیده را با توجه حوزه عملکردی آن فراهم سازد. تحقیق حاضر با استفاده از تکنیک های تصمیم گیری چند معیاره (MCDM) و تحلیل های فضایی (GIS) این قابلیت و توانمندی ها را مورد سنجش و ارزیابی قرار داده است. طبق ارزیابی های صورت گرفته، پایگاه های پشتیبانی مدیریت بحران در منطقه 18 شهر تهران از الگوی توزیع تصادفی و غیراصولی پیروی کرده و به لحاظ مکانی، در پهنه های فضایی مناسبی استقرار نیافته و انتخاب مکان برای ایجاد پایگاه ها بدون توجه به نیازهای خاص آن صورت گرفته است.
بررسی توزیع خدمات عمومی بر اساس عدالت اجتماعی با استفاده از مدل یکپارچه دسترسی(مطالعه موردی سقز)
حوزه های تخصصی:
یکی از معیارهای توسعه پایدار شهری توجه به توزیع متوازن جمعیت است، لذا توزیع خدمات شهری باید به گونه ای باشد که عدالت اجتماعی و فضایی را برقرار نماید، هدف از این پژوهش ارزیابی میزان کارایی خودهمبستگی فضایی در تحلیل پراکنش فضایی خدمات عمومی شهری است. محدوده مورد مطالعه شهر سقز در استان کردستان می باشد. در راستای دست یابی به این هدف ضمن معرفی و ارزیابی کارآیی مدل خودهمبستگی فضایی[1]،شاخص موران[2] و آماره عمومی G با کمک سیستم اطلاعات جغرافیایی (Arc GIS) و نرم افزار Geodata که به وسیله آن امکان تحلیل توزیع خدمات شهری به صورت یکپارچه فراهم می شود. به تحلیل و توزیع فضایی و دسترسی 10 نوع خدمات عمومی که در سطح شهر سقز پراکنده شده پرداخته تحلیل دسترسی یکپارچه خدمات شهر سقز بیانگر این واقعیت است که ضریب موران (16/0) نشان می دهد الگوی رشد شهر به الگوی پراکنده نزدیک بوده ولی بر اساس شاخص عمومیG ملاحظه می شود که مقادیر کاربری های خدماتی دارای خوشه بندی پایین هستند ضریب دو متغیره موران برابر 26/0Morans I=- می باشد مدل دو متغیر موران بیانگر این واقعیت است که بین تراکم جمعیت و توزیع کاربری ها رابطه معنادار وجود ندارد.
مطالعه نقش مؤسسات آموزش عالی در توسعه فیزیکی شهرها با استفاده از مدل WASPAS (نمونه موردی: شهر زاهدان)
حوزه های تخصصی:
گسترش فیزیکی شهرها به عنوان فرایندی پویا و مداوم تحت تأثیر نیروها و عوامل گوناگونی رخ می دهد. ازجمله این عوامل می توان به عملکرد مؤسسات آموزش عالی اشاره کرد. مؤسسات آموزش عالی در شهرها استقرار می یابند و پس از تأسیس این مؤسسات، مراکز و خدمات وابسته به آن ها شکل خواهد گرفت و این فرایند بر فرم شهرها اثرگذار شده و یکی از عرصه های مهم این اثرگذاری، گسترش کالبدی شهر است. زاهدان با داشتن 35 مؤسسه آموزش عالی و جمعیت بالای دانشجویی در سال 1394 به عنوان قطب برتر آموزشی در سطح استان و حتی منطقه شناخته شده است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و با استفاده از مطالعات اسنادی و پیمایشی، اثرات وجود و گسترش مؤسسات آموزش عالی در شهر زهدان بررسی شده است. برای این منظور از پرسشنامه متخصص محور استفاده شده است. انتخاب نمونه با توجه به تخصص محور بودن سؤالات و محدود بودن جامعه ی آماری تمام شماری است. بدین معنا که پرسش نامه ها بین تمامی کارکنان و کارشناسان شهری مرتبط با برنامه ریزی توسعه کالبدی شهر در سازمان های اجرایی که تعداد آنان به 40 نفر رسیده توزیع شده است. برای آزمون فرضیه ها و تحلیل داده ها، افزون بر استناد به مطالعات اسنادی و کتابخانه ای از روش تحلیل آماری برآورد میانگین و نرم افزارهایی چون SPSS، ARC MAP و EXCEL استفاده شده است و درنهایت رتبه هر یک از مؤسسات آموزش عالی در گسترش فیزیکی شهر زاهدان با استفاده از مدل WASPAS ارزیابی شده است. نتایج مطالعات بیانگر اثرگذاری استقرار دانشگاه سیستان و بلوچستان به عنوان رتبه نخست و در مراتب بعدی دانشگاه آزاد و علوم پزشکی بر گسترش فیزیکی شهر زاهدان در اطراف این مؤسسات است.
مطالعه و ارزیابی شاخص های محیطی مؤثر بر قابلیت پیاده روی ( مورد مطالعه: شهر آمل)
حوزه های تخصصی:
شهرهای خودرو محور منجر به خلق محیط های شهری می شود که نه تنها وابستگی به خودرو را ترویج و تشویق می نماید بلکه نوعی فرهنگ خودرو محوری را خلق می کند، به طوری که در عمل دسترسی به خدمات بدون خودرو امکان پذیر نبوده و یا بسیار مشکل است. در مقابل پیاده راه سازی نیرومند ترین و اثرگذارترین جنبش طراحی محلات شهری است و همچنین پیاده راه سازی کاهش پیامدهای زیان بار خودرو محوری، افزایش ایمنی افراد پیاده و بهبود محیط شهری را به ارمغان می آورد. روش شناسی این تحقیق مبتنی بر رویکردهای توصیفی تحلیلی بوده که از شاخص قابلیت پیاده روی فرانک، ضریب آنتروپی شانون، بی مقیاس سازی فازی و برای تعمیم میزان قابلیت پیاده روی در سطح مناطق 25 گانه شهر آمل از نرم افزار GIS و برای تجزیه وتحلیل میزان همبستگی از نرم افزار SPSS استفاده شده است. با توجه به اینکه بین فعالیت فیزیکی افراد و محیط ساخته شده شهر که در آن زندگی می کنند ارتباط وجود دارد، شاخص قابلیت پیاده روی می تواند در مراحل مختلف برنامه ریزی شهری مفید باشد. که در آن ارزش بالا از شاخص قابلیت پیاده روی بدان معنی است که یک آرایش خاص از شهر می تواند فعالیت بدنی افراد را مشخص کند، و پایین بودن شاخص قابلیت پیاده روی بدان معنی است که مردم اغلب از اتومبیل برای زندگی روزمره استفاده می کنند که منجر به حداقل فعالیت بدنی می شود. با توجه به شمارش شاخص قابلیت پیاده روی برای هر ساختار موجود از شهر و برای هر طرح شهری پیشنهادی می تواند امکان پذیر باشد. نتایج نشان می دهد عوامل مختلف محیطی تأثیر قابل توجهی بر میزان قابلیت پیاده روی دارد که هر چه میزان فشردگی و اختلاط کاربریهای شهری بیشتر باشد قابلیت پیاده روی افزایش می یابد و مناطق مرکزی شهر آمل بالاترین میزان قابلیت پیاده روی را دارا می باشد که این امر موجب افزایش فعالیت های پیاده روی و بدون خودرو خواهد بود.
ارزیابی و سنجش تاثیر فعالیت ها و انواع کاربری های موجود در محورهای ساختاری و عملکردی بر الگوی سفری شهروندان (مطالعه موردی : منطقه یک شهر همدان)
حوزه های تخصصی:
کاربریها یکی از متغیرهای اصلی و تاثیرگذار در عملکرد محورها و الگوی سفری شهروندان در ساختار شهری هستند. بنابراین نحوه استفاده از زمین و الگوی پراکنش مکانی و فضایی کاربریها که در فرایند برنامه ریزی کاربری زمین مشخص می گردد، الگوی سفری شهروندان را تحت تأثیر قرار میدهد.از این رو پژوهش حاضر با هدف ارزیابی و سنجش تاثیر کاربری های موجود در محورهای ساختاری و عملکردی بر الگوی سفری شهروندان در منطقه یک شهر همدان سعی در دستیابی به یک سیستم حمل و نقلی یکپارچه دارد . نوع پژوهش کاربردی و روش آن توصیفی - تحلیلی است. حجم نمونه برای سه محور عملکردی (شریعتی, میرزاده عشقی, سعیدیه) بدلیل متغیر بودن جمعیت سه محور با استفاده از فرمول (حجم نمونه جامعه نامعلوم) به ترتیب برابر با (225 و 290 و 265) است. اطلاعات برداشت شده به کمک نرم افزار SPSS (تحلیل واریانس یک طرفه Tو تحلیل رگرسیون چندگانه HMR) مورد تحلیل قرار گرفته شده است. . نتایج این پژوهش نشان میدهد که کاربری ها در تعیین عملکرد و الگوی سفری شهروندان نقش زیادی دارند. و در هر محور عملکردی هر کاربری با نوع خاصی از الگوی سفری در ارتباط است و بر آن تاثیر می گذارد. همچنین در بین کاربری های تاثیرگذار نیز بیشترین تاثیر گذاری را کاربری مختلط دارد که الگوی سفری را به سمت الگوی سفری حمل و نقل عمومی با میزان (Beta=.976) جهت می دهد. در نهایت با توجه به نتایج بدست آمده پیشنهاد طراحی سیستم حمل و نقلی یکپارچه در چارچوب سیستم ABC ارائه گردید.