۱.
پنج دولت نوردیک، به عنوان دولت های کوچک تعریف شده اند. شناخت اولویت های امنیتی و چالش های پیش روی این دولت ها از اهمیت بسیاری برخوردار است. کشورهای نوردیک، سطح همبستگی بسیار قوی دارند. اسکاندیناوی ها به لحاظ استراتژیک هم در اروپا تأثیرگذار هستند و هم موقعیت منحصر به فردی در شمالگان دارند. مسائل امنیتی این دولت ها پیچیدگی های خاصی دارد. سوالی که در این جا مطرح است این است که دولت های کوچک نوردیک، چگونه سیاست های امنیتی خود را در پرتو گذارهای امنیتی بین المللی طراحی کرده اند؟ در پاسخ، به سیاست های پناه گاه امن، بی طرفی، اتحادها، دنباله روی، استراتژی موازنه سازی و پوشش خطر (ریسک) به عنوان استراتژی های امنیتی دولت های کوچک نوردیک در مواجهه با گذارهای امنیتی محیط بین الملل (از جمله گذارهایی شبیه به فروپاشی نظم دوقطبی، گذار به محیط امنیتی جدید بعد از سال 2001، گذار در پرتو محیط امنیتی شرق اروپا) اشاره خواهد شد. به منظور نیل به این فرضیه، روش پژوهش حاضر به لحاظ هدف، توسعه ای و به لحاظ روش، توصیفی-تحلیلی و به لحاظ نحوه گردآوری داده ها، کتابخانه ای است.
۲.
ایران بازیگری خاص با رفتارهایی خاص تر در نظام بین الملل است؛ بر اساس مطالعات پایلوت انجام شده توسط نگارنده، به نظر می رسد که ایرانیان از دیرباز تاکنون نگاه ویژه ای به خود و به نظم جهانی دارند چنان چه گویی می توان از استثناگرایی ایرانی سخن به میان آورد. از این رو، سوال اصلی این پژوهش آن است که استثناگرایی ایرانی واجد چه مولفه هایی است و چه تأثیری بر روابط و سیاست خارجی آن می گذارد. برای یافتن پاسخی درخور به این پرسش با استفاده از روش های پژوهشی تفسیری و تحلیل محتوای کیفی با رویکرد جهت دار، اندیشه ها و باورهای پادشاهان، رهبران و اندیشمندان دوران مختلف مورد مطالعه قرار گرفته اند. از یک چارچوب مفهومی برگرفته از دیدگاه های آیت الله شهید مرتضی مطهری نیز برای جهت دادن به پژوهش بهره گرفته شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که استثناگرایی ایرانی شامل مولفه هایی چون «مرکزیت ایران در جهان»، «ایده جانشینی خدا»، «ایده شاهی یا رهبری آرمانی»، «آموزه ثنویت: پیروزی نهایی خیر (ایران) بر شر (دشمنان و اهریمنان)»، «ضرورت قدرت یابی» و «رهبری دیگر ملت ها» است که این مولفه ها به نوبه خود رفتار خاصی را در روابط خارجی به جمهوری اسلامی ایران دیکته می کنند و آن را به یک امر قدسی مبدل می سازند. ماهیت قدسی در روابط خارجی باعث می شود که ایران بازیگری خاص، سرسخت و متفاوت باشد و رفتارهای آن گاهی غیرمتعارف به نظر برسد.
۳.
علم اجتماعی به طور عام و روابط بین الملل به طور خاص، از بدو پیدایش خود همواره موجودیت های جمعیِ انسانی را آماج توجه قرار داده اند. برای اشاره به این موجودیت های جمعی از مفاهیم گونا گونی بهره گرفته شده است. یکی از این مفاهیم، اجتماع امن است که کارل دویچ و همکارانش برای نخستین بار در سال 1957 میلادی مطرح کردند. از دهه 1950 میلادی تا کنون، این مفهوم دستمایه نظری بسیاری از دانش پژوهان برای تبیین تحولات بین المللی بوده، اما به مرور زمان دست خوش بازصورت بندی شده است. این نوشتار می کوشد با بهره گیری از بررسی متون نظری که طی بیش از شش دهه اخیر درباره اجتماع امن به رشته تحریر درآمده اند، جایگاه این مفهوم در ادبیات روابط بین الملل را با نگاهی انتقادی ارزیابی کند. پرسش این است که اجتماع امن از آغاز درانداخته شدن تاکنون چه سیر تحولی را پیموده است؟ یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که مفهوم اجتماع امن در گذر از دو نسل متفاوت دانش پژوهی، اگرچه سیر تکاملی داشته، اما برخی نارسایی ها در هر دو نسل قابل مشاهده است. با این حال به نظر می رسد اجتماع امن ظرفیت کم نظیری را برای بسط مفهومی و نظری به صورت اقامه یک «نظریه بین المللی اجتماع امن» دارد.
۴.
اضمحلال رژیم بعث و زوال نظم سیاسی مستقر به مثابه یک بزنگاه تاریخی فرصت تحول و تکوین سازوکارهای تحقق بخش تغییرات مطلوب اقتصادی- اجتماعی را پیش روی جامعه و نظام سیاسی عراق قرار داد. با این حال واقعیت های این کشور حاکی از پیچیده تر شدن وضعیت توسعه ملی عراق در برهه پساصدام است. مسأله پژوهش حاضر رمزگشایی از چگونگی شکل گیری سرنوشت موجود و منطق حاکم بر الگوی رکود و شکنندگی فرآیند توسعه اقتصادی در عراق پساصدام است. پرسش اصلی مقاله آن است که قبض و بسط فرآیند توسعه در عراق پساصدام چگونه قابل فهم است؟ فرضیه پژوهش بدین صورت طراحی شده که ستیز نیروهای اجتماعی قدرتمند حاضر در سپهر سیاسی عراق پساصدام مانع چرخش سیاسی- نهادی ضروری برای گذار از وضعیت نظم دسترسی محدود و حصول به توسعه پویای ملی در این کشور شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد کنش های متقابل نیروهای حاضر در سپهر سیاستگذاری اقتصاد سیاسی عراق پساصدام درجهت تمهید صورت بندی اندیشه ای و نهادی منضبط برای باز نمودن قفل های تاریخی و هدایت توسعه اقتصادی در این کشور گام بر نداشته است. متقابلاً بزنگاه تاریخی ناشی از سقوط صدام با بازتولید میراث نهادی گذشته، تشدید رانت جویی، گسترش مناسبات قائم به شخص و در نتیجه نابرابری در توزیع درآمدها، افزایش هزینه مبادله و تکوین نظم شکننده در این کشور همراه شده است. پژوهش به روش تاریخی و با اتکاء به منابع و متون نظری، گزارش های آماری و تحلیلی موجود صورت گرفته است.
۵.
با دیدی تحلیلی به کنش های سیاسی و وقایع تاریخی عراق معاصر به وضوح می توان دید که گفتمان شیعی مهم ترین نیروی اجتماعی فعال در عرصه سیاسی عراق است که می تواند موقعیت های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را با تکیه بر اصول و اجزای گفتمانی خود به وجود آورد. مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه ضمن توصیف و تحلیل گفتمان امر سیاسی با هویتی شیعی، درصدد تحلیل این است که این گفتمان چگونه در دوره های مختلف با دال های مرکزی خاص آن دوره به معنا بخشی به مدلول ها یا دال های شناور پرداخته و این معنا دهی تبدیل به کنش های گفتمانی و اجتماعی شده است. همچنین مقاله در صدد پاسخ به این سؤال است که چگونه گفتمان سیاسی شیعی در عراق تمام کنش های گفتمان های رقیب و قدرت را شناسایی و در حد امکان در چارچوب نظام دانایی خود پاسخ می دهد. با توصیف شش دوره جامعه شناختی در عراق معاصر، ضمن ایضاح بسترهای تضاد و مقاومت و غیریت سازی، چگونگی معنادهی گفتمان شیعی به سایر مدلول ها تحلیل می گردد.
۶.
عدالت دغدغه ای همیشگی است که نظام های سیاسی تحقق آن را آرزوی خود می دانند. همه فرهنگ ها متناسب با میزان فرهیختگی شان به این مسئله بنیادین اقبال کرده اند. فرهنگ چند هزار ساله ایرانی عدالت را در قالب مفهوم "داد" مورد توجه قرار داده و متون کلاسیک ایرانی آن را چنان تصویر کرده اند که ارزش علمی و پژوهشی آن هنوز هم پابرجاست. بدین ترتیب، هدف این مقاله بررسی جایگاه "داد" در سپهر اندیشه ایرانی در قیاس با مفاهیم هم خانواده آن مانند عدالت و انصاف است. این مقاله با روش تفسیری تاریخنگاری اندیشه برآمده از مکتب کمبریج نگاهی نو به این مفهوم با تأکید بر کتاب مهم شاهنامه فردوسی می اندازد و سعی دارد مفهوم “داد” را از منظر اندیشه سیاسی بکاود. با این توضیح که اندیشه سیاسی گونه ای از اندیشه است که بخشی از بلوک های ساختمان گفتمان سیاسی امروز ما(شامل زبان و مفاهیم) را تهیه کرده و بینشی در باره ماهیت زندگی سیاسی ارائه کرده یا مباحثی در توجیه و نقد کنش های سیاسی، نهادهای دولتی و سیاستگذاری عمومی ارائه کرده باشد. یافته مهم این مقاله آن است که “داد” مفهومی دو وجهی است که هم زندگی مادی مردم را مورد توجه قرار می دهد و هم امر معنوی را که به تحکیم رابطه قلبی مردم و زمامدار، رضایت مردمی و در سیاسی ترین شکل آن به مشروعیت مردمی می انجامد. نتیجه مقاله این است که توجه نو به این مفهوم بومی ایرانی و کوشش برای نهادسازی آن می تواند گام مهمی در راستای برجسته سازی مفاهیم اصیل ایرانی است.
۷.
مطالعه ابعاد و زوایای آشکا ر و پنهان سیاست به معنای واقعی کلمه کاری پیچیده، دشوار و بحث برانگیز است. در مطالعه سیاست، ما اغلب با ایده ها، روایت ها و استدلال های متفاوت و متضاد در مورد انواع مختلف پدیده های مختلف سیاسی روبه رو هستیم. مصاحبه یکی از رایج ترین روش های گردآوری داده هاست که متأسفانه کمتر در رشته علوم سیاسی در ایران از آن بهره گرفته می شود. پرداختن به شیوه های جدید مصاحبه نظیر مصاحبه برخط و بهره گیری از ظرفیت های جدید ارتباطی، ضرورت گریزناپذیری برای گردآوری داده ها است که اهمیت آن در دوره کرونا، بیش از گذشته بر ما روشن شد. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که انواع مصاحبه واجد چه ظرفیت هایی برای جمع آوری داده ها و درک نگرش های سیاسی است و فرایند مصاحبه چگونه باید انجام شود؟ هدف اصلی این است که بتوان ضمن معرفی دقیق ابعاد و وجوه پژوهش مصاحبه محور، انواع مصاحبه و نحوه اجرای فرایند مصاحبه مورد نظر قرار گیرد. بنابراین، تلاش خواهد شد تا روش های جمع آوری داده های مصاحیه در سه قالب ساختاریافته، بدون ساختار و نیمه ساختاریافته ، مزایا و معایب مصاحبه، انواع مصاحبه و نقد و ارزیابی پژوهش مصاحبه محور مورد نظر قرار گیرد.
۸.
این مقاله، برنامه های توسعه و عملکرد معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری تا پایان دولت دوازدهم را بررسی کرده تا به این سوال پاسخ دهد که برنامه ها و کارگزاران اصلی آن چه نقشی در توانمندسازی سیاسی زنان داشته اند؟ مطابق نظریه توانمندسازی سارا لانگه فرضیه ای که به آزمون گذاشته می شود این است که سیاست جامع و منسجمی جهت توان افزایی سیاسی و اجتماعی زنان در برنامه های توسعه وجود نداشته و این برنامه ها، در بهترین حالت شکل حمایت گری و کمتر توانمندسازی داشته است. یافته ها نشان می دهد برنامه های توسعه، بیشتر به منظور افزایش فرصت های ساختاری برای بهبود جایگاه حقوقی زنان با تفسیر خاصی از عدالت جنسیتی تدوین و اجرا گردیده و به دلیل عدم توان کافی در زنان ایرانی برای بهره مندی از فرصت های ایجاد شده، نتوانسته بر توانمندسازی آنها به ویژه در عرصه سیاسی، تاثیر قابل توجهی ایجادکند. در چنین شرایطی، به نظر می رسد کاربست مراحل پنجگانه توانمندسازی مورد نظر سارا لانگه که به جای تغییرات ساختاری حقوقی بیشتر بر عاملیت زنان و تغییرات در شرایط اقتصادی به همراه آموزش مهارت محوری تاکید فراوان دارد بهتر می تواند راهی برای ارتقاء وضعیت زنان و توانمندسازی سیاسی - اجتماعی آنان باشد چرا که با رد نگاه های فمینسیتی با شرایط ایران تطبیق بیشتری دارد و به بومی سازی توانمندسازی در ایران کمک می کند. روش پژوهش کیفی و با رویکرد تبیینی است. داده ها با استناد به قانون برنامه های توسعه، گزارش عملکرد آن، گزارش نهادهای بین المللی در حوزه زنان و گزارش عملکرد معاونت زنان ریاست جمهوری جمع آوری و تحلیل شده است.
۹.
ناآرامی های اجتماعی به نارضایتی عمومی و شیوه های نامتعارف و گاه خشونت آمیز افراد در جامعه اشاره دارد. در این مقاله ناآرامی های اجتماعی آبان 98 بررسی شده است. نبود اجماع همگانی بر سر کاربرد مفاهیم و همچنین عدم اجماع نظری در بررسی این ناآرامی ها جنبه های پرابلماتیک این موضوع را نشان می دهد. این پژوهش با هدف بررسی چیستی ناآرامی های اجتماعی آبان 98 با استفاده از روش کیفی انجام شده است. منطق حاکم بر جمع آوری داده ها با توجه به ماهیت موضوع که در گذشته اتفاق افتاده، مثلث بندی است که از منابع متعدد داده و تکنیک های مختلف از جمله مصاحبه، تحلیل اسناد مکتوب، تصویری و الکترونیکی استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها و ارائه نظریه نهایی از روش نظریه مبنایی ( GT ) استفاده شده است. یافته های به دست آمده شامل 10 مقوله: کنش اعتراضی، ناتوانی سیاسی، ساختار انگیزشی، مشروعیت نهادی پایین، فقیرتر شدن جامعه، تجهیز اطلاعات، افق گرایی، تشدیدکنندگی و پیرامونی بودن اعتراض است. مقوله محوری این پژوهش کنش اعتراضی است که مقولات فوق را شامل می شود. سپس با توجه به نتایج به دست آمده شرایط علی، شرایط زمینه ای و مداخله گر استخراج گردید و مدل مفهومی مربوطه، تبیین شد.
۱۰.
سیاست های تقابلی ایالات متحده در قبال ایران دارای دارای قبض و بسط های متعددی از سیاست های تخریب وجه بین المللی تا رویکردهای مبتنی بر تهدید و ترور بوده است. در این میان، به موازات روی کارآمدن دموکرات ها یا جمهوری خواهان، سیاست های تقابل با ایران نیز دچار نوساناتی بعضا عمیقی گردیده است. به عبارتی اگر سیاست های جمهوری خواهان تندرویی همچون ترامپ مبتنی بر بیشینه سازی چالش ها با جمهوری اسلامی بوده، بررسی چنین سیاست ها و استراتژی هایی از سوی دموکرات هایی همچون جو بایدن با تمسک به راهبردهای دیگری صورت پذیرفته است. به همین سبب، مقاله کنونی جستاری است در ارائه پاسخی مستدل و متقن به این سوال که مهمترین راهبردهای تقابل ایالات متحده علیه ایران (با تاکید بر دوره جو بایدن) مبتنی بر چه مواردی است؟ فرضیه نویسندگان یا دال مرکزی مقاله کنونی تاکید بر این مسئله دارد که سیاست های کلان ایالات متحده در این دوره شامل توقف و مهار با ایجاد تأخیر در توسعه بومی دانش هسته ای صلح آمیز ایران، بی ثبات سازی امنیت داخلی و نظم عمومی و اخلال در سیاست های منطقه ای ایران دارد. یافته های مقاله نیز با بهره گیری از چارچوب هژمونی رئالیستی، روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از منابع مکتوب و مجازی نشان دهنده وادارسازی ایران به همسوسازی رفتار خود با سیاست های امریکا و افزودن هزینه ایران برای دفاع از اولویت های منافع ملی خود در ساختار امنیتی- دفاعی خاورمیانه می باشد که در قالب یک مدل راهبردی تدوین می گردد. در نهایت نیز نویسندگان به ارائه راهکارهای مناسب از سوی ایران مبادرت خواهند نمود.