رهیافت های سیاسی و بین المللی
رهیافت های سیاسی و بین المللی سال نهم بهار 1397 شماره 3 (پیاپی 53) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر پیرامون این پرسش مقوم می شود که جهاد چه جایگاهی در نگاه متصوفة عصر ایلخانان یا قرون هفت و هشت دارد. پاسخ به این سؤال مستلزم ارائه پیشینه ای از اندیشه و کنش صوفیان متقدم، یعنی از آغاز شکل گیری جریان تصوف در گستره جهان اسلام است. از چشم اندازی اسلامی، جهاد رکن ششم دین و از تکالیفی است که بر اهمیت راهبردی آن پیوسته تأکید شده است. در رساله های جهادیه این موضوع به خوبی تشریح شده است. در این پژوهش به اقتضای بحث، موضوع جهاد ذیل دو جریان جهاد در مرزها و ثغور ازیک طرف و جهاد با حکومت جائر از سوی دیگر بررسی می شود. به زعم مقاله حاضر، متصوفه در طول تاریخ پیدایی و گسترش خود، با ارجاع به روایات و البته با تأثیرپذیری از فقه، بیشتر راغب به شرکت در جهاد در مرزها و ثغور بوده اند تا اینکه علیه حکومت جائر قیام کنند.
تبیین بازنمایی و راهبردهای تصمیم گیری پرونده هسته ای در گفتمان نواصول گرای احمدی نژاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بین فرازوفرود پروندة هسته ای ایران و هویت مبتنی بر نقش در گفتمان های حاکم سیاست خارجی ارتباط وثیقی وجود داشته است. شکل گیری این هویت متأثر از هر دو سطح داخلی- به ویژه ساخت های ذهنی، ویژگی های فردی، ارزشی و روانی کارگزاران سیاست خارجی- و سطح خارجی بوده است. از این منظر، مؤلفه های هویتی گفتمان احمدی نژاد متأثر از هنجارهای داخلی و نسبت آن ها با ساختار نظام بین الملل، پروندة هسته ای را در قالب متناسب با هویت خود بازنمایی و سپس این نوع بازنمایی چراغ راهنمای راهبرد تصمیم گیری پروندة هسته ای قرار گرفت. براین اساس، هدف اصلی این مقاله، پاسخ گویی به این سؤال است که «هویتِ نقشی در گفتمان احمدی نژاد، پرونده هسته ای را به چه طریقی بازنمایی و در این راستا چه راهبردهایی برای تصمیم گیری در خصوص آن تجویز کرد؟» یافته های پژوهش با بهره گیری از نظریه سازه انگاری و بر اساس روش توصیفی-تحلیلی، نشان می دهد که پرونده هسته ای در این دوره متأثر از هویت نقشی در قالب یک موضوع هستی شناسانه- امنیتی بازنمایی شد و در این راستا، مبتنی بر رویکرد روان شناختی و ارزشی راهبرد های سیبرنتیک و چشم انداز برای تصمیم گیری در خصوص آن به کار گرفته شد.
نقش کنگرة ایالات متحده در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران (2017-2005)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی تهاجمی ایالات متحده در قبال ایران (۲۰۱۷-۲۰۰۵) را می توان ناشی از بنیان های درونی سیاست خارجی این کشور به حساب آورد. یکی از این بنیان های درونی، کنگرة ایالات متحده است که صرف نظر از ساختار نظام بین المللی، سبب شده تا دولت آمریکا رویکردی تهاجمی علیه ایران در پیش بگیرد. برای تبیین سیاست خارجی آمریکا بر اساس بنیان های درونی اش، می توان از نظریة واقع گرایی نوکلاسیک بهره گرفت. بر همین اساس، نویسندگان این مقاله به دنبال پاسخ به این سؤال اصلی هستند که کنگرة ایالات متحده چه تأثیری بر سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران (۲۰۱۷-۲۰۰۵) داشته است؟ هدف این پژوهش، کمک به درک هر چه بیشتر سیاست گذاران ایرانی از میزان تأثیرگذاری سیاست داخلی آمریکا بر سیاست خارجی این کشور در قبال ایران است. هم چنین، این پژوهش درصدد دست یابی به این هدف است که سوءبرداشت میان سیاست گذاران ایرانی در خصوص سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران را به حداقل برساند. روش این پژوهش عمدتاً شامل بهره برداری از سخن رانی ها، صورت مذاکرات کنگره، گزارش های دولتی، کتاب های تخصصی روابط بین الملل و مقالات علمی و پژوهشی است. هم چنین، روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و روش جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که در رابطه با ایران، کنگرة آمریکا از طریق اعمال تحریم های اقتصادی و نیز ترغیب کاخ سفید برای اجرای آن تحریم ها، دولت آمریکا را برای پیگیری یک رویکرد خصمانه علیه ایران ترغیب کرده است.
ابعاد سیاسی و امنیتی حمایت از سوریه در سیاست خارجی ج. ا. ایران (2017- 2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با گذشت بیش از شش سال از شروع بحران سوریه و مبدل شدن بحران مذکور به یک فاجعة حقوق بشری منطقه ای و بین المللی، افکار عمومی جهان و سیاست خارجی اغلب قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای متوجه این بحران شده است. جمهوری اسلامی ایران که سوریه را عمق استراتژیک خود در منطقه می داند، در طول این سال ها در حمایت از دولت سوریه با چالش ها و انتقادات گسترده ای در سطوح داخلی و خارجی مواجه شده است، اما کماکان از مواضع خود در بحران مذکور عقب نشینی نمی کند. بدین ترتیب، با توجه به واقعیات جاری در تحولات خاورمیانه امروزی، بررسی رفتار بازیگر دولتی جمهوری اسلامی در بحران سوریه با تبیین رویکرد نظری نوواقع گرایی و پاسخ به این سؤال که «چرا جمهوری اسلامی ایران برای روابط با سوریه و حضور در بحران این کشور اهمیت خاص استراتژیک قائل است؟»، از اهداف اصلی این پژوهش به حساب می آید. درک پیامدهای منطقه ای حمایت ایران از سوریه در خاورمیانه و همچنین تبیین این مسئله که آیا رفتار ایران در بحران سوریه بر اساس اصول روابط بین الملل و نظام امنیتی خاورمیانه است یا خیر، از دیگر اهداف این تحقیق محسوب می شوند. پژوهش حاضر برای دست یابی به یک پاسخ جامع و کامل، با در نظر گرفتن دیدگاه های مخالف و چالش های جمهوری اسلامی ایران در سوریه، به بررسی عوامل ژئوپلیتیک و استراتژیک در قالب نظریه نوواقع گرایی می پردازد.
دولت رانتی و چالش های دولت سازی در عصر پهلوی دوم (1357-1332)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منابع و درآمدهای ملی همواره یکی از مهم ترین و حیاتی ترین ابزارها برای تکوین دولت مدرن و پیشبرد فرایند دولت سازی در هر کشوری به شمار می آید. با این حال، میزان و نحوه بهره برداری از این منابع توسط نخبگان و سیاست گذاران می تواند پیامدهای مثبت و یا منفی برای توسعه ملی در پی داشته باشد. در دوره پهلوی دوم، درآمدهای سرشار نفتی جایگاه مهمی در سیاست و اقتصاد ایران پیدا کرد و بخش عمده ای از بودجه و هزینه های دولت را به خود اختصاص داد. با این توصیف، پرسش اساسی پژوهش پیش رو این است که رانتی شدن دولت و اتکای آن به درآمدهای نفتی چه تأثیری بر فرآیند دولت سازی (ماهیت، ساختار، عملکرد و قابلیت های دولت مدرن) در آن دوران بر جای گذاشت؟ فرضیه اصلی پژوهش این است که وابسته شدن دولت به درآمدهای نفتی و شیوه به کارگیری این درآمدها در فرآیند سیاست گذاری های توسعه، فرآیند دولت سازی در این دوره را با چالش هایی اساسی در زمینه امنیت، نهادسازی، استقلال ملی و ... روب رو ساخت. پرداختن به این مسئله تاریخی از آن روی حائز اهمیت است که پس از گذشت بیش از نیم قرن از وابستگی برنامه های توسعه به درآمدهای نفتی، دولت در ایران هم چنان درگیر تبعات زیان بار این تصمیم (در عرصه داخلی و بین المللی) بوده و نتوانسته است خود را از کمند این چالش ها برهاند. برای تبیین این موضوع، ترکیبی از نظریات دولت سازی و نظریة دولت رانتی در این پژوهش به کار گرفته شده است.
مدرنیته سیاسی در دولت های نهم و دهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر تلاش دارد با تأکید بر مدرنیته سیاسی، عملکرد و سیاست گذاری های دولت نهم و دهم در حوزه حقوق سیاسی شهروندی را با روش تحلیلی- توصیفی و صرفاً با تأکید بر حقوق سیاسی شهروندی مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. بر این اساس، سؤال اصلی این پژوهش این است که سیاست گذاری های حقوق سیاسی شهروندی دولت نهم و دهم در حوزه مدرنیته سیاسی چگونه قابل تبیین است؟ فرض ما در پاسخ به این سؤال، چنین است که سیاست گذاری های دولت نهم و دهم، در جهت تضعیف حقوق سیاسی شهروندی و گسترش جامعه توده وار قرار دارد. نتایج بررسی ها نشان داد که در دولت نهم و دهم تضعیف و تحدید حقوق سیاسی شهروندی منجر به اضمحلال و فروپاشی تمایزات و تفکیکات مد نظر مدرنیته سیاسی شده است که حاصل آن گسترش دخالت دولت، تضعیف جامعه مدنی و استقرار نوعی اقتدارگرایی، عدم پاسخ گویی و شفافیت دولت و درنهایت تعمیق هر چه بیش تر ویژگی های جامعه توده وار بوده است.