رهیافت های سیاسی و بین المللی
رهیافت های سیاسی و بین المللی سال یازدهم زمستان 1398 شماره 2 (پیاپی 60) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
تاریخ اندیشه ی سیاسی همواره تحت تأثیر یک دیدگاه مسلم در مورد نسبت نظریه با عمل سیاسی بوده است. بر مبنای این دیدگاه، نظر بر عمل تقدم داشته و بدینسان هر کنش سیاسی در گام نخست نیاز به متابعت از یک نظریه ی سیاسی دارد. با این حال، این پیش فرض کلاسیک فلسفی از سوی فیلسوفان متأخری همچون ویتگنشتاین و اُکشات به چالش کشیده شده است. در همین راستا، این پرسش اساسی قابل طرح است که «از نظر ویتگنشتاین و اُکشات، چه رابطه ای میان نظر و عمل وجود دارد و پیامدهای سیاسی آن چه می تواند باشد؟» فرضیه ی پژوهش از این قرار است که «ویتگنشتاین و اُکشات برخلاف روال رایج، قائل به برتری عمل بر نظر و واژگونی دیدگاه سنتی تقدم نظر بر عمل هستند و به تبع آن سیاست از حوزه ی انتزاع محض فاصله گرفته و به زندگی روزمره وتجربه ی زیسته ی انسان نزدیک می شود و بدین ترتیب، درک ما از نظریه ی سیاسی و نسبت آن با عمل سیاسی دچار تغییرات بنیادین می شود». روش پژوهش، مقایسه ای و چارچوب نظری، نظریه ی انسان شناسانه ی ویتگنشتاین و اُکشات، یعنی انسان بوطیقایی است.
مقایسه ی رابطه ی جهان شناسی و اندیشه ی سیاسی در ایران باستان و یونان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
می دانیم که اندیشه ی سیاسی در ایران و غرب، در دو بستر متفاوت رشد پیدا کرده است. در ایران، اندیشه ی سیاسی در بستر جهان شناسی دینی و در غرب، در بستر جهان شناسی فلسفی. بسیاری از وجوه تمایز اندیشه ی سیاسی ایرانی و ایرانی-اسلامی از یک سو و اندیشه ی سیاسی غربی از سوی دیگر، در اساس از همین بستر متفاوت در رشد و بسط اندیشه ریشه می گیرد. هدف اصلی این پژوهش این است که با تمرکز بر وجوه سرشتی تمایز این دو بستر، با تکیه بر فضای شکل گیری دو جهان شناسی متفاوت که یکی را جهان شناسی ایرانی و دیگری را جهان شناسی غربی می خوانیم، این رابطه مورد موشکافی قرار گیرد. فرضیه ای که در پژوهش مورد آزمون قرار می گیرد، این است که دو جریان جهان شناسی ایرانی و یونانی از آغازین دوره ی پیدایش و گسترش شان، وارد مسیرهای متفاوت شدند و همراه خود، رشد و تکامل اندیشه ی سیاسی را در مسیرهای متفاوت به پیش بردند: یکی از مسیر جهان شناسی دینی و دیگری در مسیر جهان شناسی فلسفی. نتیجه این که از این دو مسیر، جهان شناسی فلسفی بوده است که ظرفیت بیشتری برای تحول و امکان بیشتری برای انکشاف اندیشه ی سیاسی داشته است. ضمن این که روش پژوهش، تحلیل محتواست.
تأملی در اندیشه ی سیاسی دکتر علی شریعتی؛ تلاش ناکام در تلفیق سنت و مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کنـکاش در اندیشـهی سیاسـی دکتـر علـی شـریعتی حداقـل پیشـینه ای ۴۰سـاله دارد. حاصل ایـن کنـکاش، بـروز آرا و نظـرات مختلـف و گـه گاه متناقض دربـاره این اندیشـمند ایرانی اسـت. مناسـبات بیـن سـنت و مدرنیتـه، تـلاش شـریعتی بـرای تلفیـق آن دو، دسـتیابی به یـک الگوی جدیـد و بنیانگـذاری جامعـه ای آرمانـی بـر پایـهی آن الگـو، از موضوعاتـی اسـت کـه بنیـان اندیشـهی شـریعتی را تشـکیل داده اسـت. سـؤال اصلـی پژوهـش چنیـن اسـت: مهمتریـن دلیل شـریعتی بـرای ایجـاد گفتگـو میـان سـنت و مدرنیتـه چیسـت و ایـن تـلاش وی چـه سـرانجامی داشـت؟ ظاهـراً شـریعتی بهدلیـل ازخودبیگانگی مردمـان جهان سـوم، بهدنبال ایجاد همسـویی و مکالمـه بیـن سـنت و مدرنیتـه بود. مقالـه در نظر دارد بـا توصیف و تحلیل اندیشـهی شـریعتی و بـا اسـتفاده از روش تاریخی-جامعهشـناختی و بـر اسـاس نظریـهی بحـران اسـپریگنز، صحت و سـقم ایـن فرضیـه را واکاوی کنـد. بررسـیهای پژوهـش نشـان میدهـد که شـریعتی بـا ارائهی گفتمانهـای پروتستانیسـم اسـلامی و بازگشـت به خویشـتن، در پی ایجاد همسـویی بین سـنت و مدرنیتـه بـوده، هـرچنـد در دسـتیابی بـه ایـن هـدف چنـدان موفق نبوده اسـت.
درآمدی نظری بر مفهوم ، ماهیت و عملکرد پوپولیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چنـد دهـهی اخیـر، شـاهد برآمـدن اشـکال گوناگونـی از پوپولیسـم و همچنیـن خوانشها، روایتهـا و تحلیلهـای متفاوتـی از ایـن پدیـده در سراسـر جهـان بودهایـم. امـروزه، پوپولیسـم از حیـث مفهومـی و نیـز گسـترهی جغرافیایـی بـهحـدی بسـط یافتـه کـه از گونههـای مختلفـی ماننـد پوپولیسـم انتخاباتـی، نولیبـرال، نفتـی، مذهبـی، سیاسـی، ایدئولوژیـک، چپ و راسـت، اقتدارگـرا، اقتصـادی، رسـانهای، کیفـری (جزایـی) قومـی، اخلاقگـرا، مشـارکتی، اروپایـی، اسـلامی و ... می توان سـخن گفت. نوشـتار پیش رو، عمدتاً کوششـی اسـت در سـاحت نظـری (بـا نگاهـی بـه مصادیق عینـی پوپولیسـم) برای پاسـخگویی بـه این دو پرسـش: نخسـت، ویژگیهـا و ماهیـت پوپولیسـم چیسـت و نحـوهی عملکـرد آن چگونـه اسـت؟ و دوم، پیـروزی احـزاب و رهبـران پوپولیسـتی در سراسـر جهـان و اقبـال عمومـی مـردم بـه آنهـا در دو دهـهی گذشـته چـه دلایلـی دارد؟ یافتههای پژوهش نشـان میدهد که شـکلگیری ایـن پدیده در کنار سـایر عوامل، عمدتاً ناشـی از بحران دموکراسـی، بهویژه سسـتشـدن سیاسـت نمایندگی، بحـران سـاختارهای میانجی و غیرپاسـخگوشـدن نخبگان الیگارشـی حاکم اسـت؛ وضعیتی که رسـانهایشـدن سیاسـت و ظهـور رهبـران پوپولیسـتی نیز فرآینـد بهقـدرترسـیدن آن را بیش از پیـش همـوار سـاخته اسـت. روش پژوهش کیفـی، از نـوع تبیین علّـی و روش گـردآوری دادهها، کتابخانـهای و همچنیـن بهرهگیـری از منابـع اینترنتی اسـت.
الگوی حکمرانی خوب و توسعه ی اقتصادی در ایران و ترکیه (2006 تا 2017)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر جدید و با تحولات فکری و فنی، راهبری امور اقتصادی نیز مورد تغییر و تحول قرار گرفته است و بر نقش همزمان دولت و جامعه در توسعه ی اقتصادی تأکید می شود. بدین سان، از سوی نهادهای بین المللی الگوی حکمرانی خوب مطرح می شود که ساختار، شاخص ها و ترتیبات نهادی و اجتماعی این الگو بر توسعه ی اقتصادی تأثیرگذار است. در سال های 2006-2017 که مصادف با دوره ی حزب عدالت و توسعه در ترکیه و ریاست جمهوری احمدی نژاد و روحانی در ایران است، طبق آمارهای نهادهای بین المللی، شاخص های اقتصادی در دو کشور تفاوت دارند. با توجه به این پیش زمینه به نظر می رسد مقوله ی حکمرانی در دو کشور بر این موضوع تأثیرگذار است. بنابراین، سؤال اصلی این مقاله این است که نقش الگوی حکمرانی خوب در توسعه ی اقتصادی ایران و ترکیه در دوره ی مورد اشاره چگونه است؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد که وضعیت شاخص های حکمرانی خوب موجب بهبود و یا سقوط شاخصه ای اقتصادی در دو کشور و همچنین در قیاس با یکدیگر در دوره ای معین می شود. بنابراین، این مقاله با روشی تحلیلی–توصیفی و رویکردی مقایسه ای و با تکیه بر آمارهای مراجع بین المللی، به نقش حکمرانی خوب در توسعه ی اقتصادی ایران و ترکیه می پردازد.
تنش فلسفه های سیاسی متافیزیکی و پسامتافیزیکی در یونان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفکر پسامتافیزیکی به مثابه نقد سنت متافیزیکی فلسفه ی غرب، در نیمه ی دوم قرن بیستم شیوع یافت و برخی این را نشانه ی گسست از سنت یونان باستان قلمداد کرده اند. مسئله ی این مقاله، امکان های پسامتافیزیکی مستتر در سنت فلسفی یونان است و به این منظور تلاش شده تا با بررسی مناظره های فکری میان شاعران و فیلسوفان، ملطیان و الئیان، سوفیست ها و سقراط و در نهایت افلاطون و ارسطو، این مهم نشان داده شود که نه تنها نمی توان کل سنت یونانی را متافیزیکی دانست، بلکه برخی از مؤلفه های تفکر پسامتافیزیکی چونان عقلانیت موقعیت مند، اولویت عمل بر نظریه و توجه به وجه استعاری زبان در اندیشه ی شاعران حماسی و تراژیک یونانی، سوفیست ها و ارسطو وجود دارد. اهمیت چنین التفاتی این است که تفسیر زمینه گرای متون نشان می دهد که در کنار نضج خرد ابژکتیو متافیزیکی در یونان، رگه هایی از خردهای رقیب سوبژکتیو و رتوریک نیز در اندیشه ی برخی از متفکران یونانی وجود دارد و بنابراین تنش میان متافیزیک و پسامتافیزیک که در قرن بیستم به اوج خود رسید، در شرایط تأسیس فلسفه و در سامانه ی دانش فلسفی یونان نیز مندرج بوده است؛ امری که به طور خاص در نقادی ارسطو بر نظریه ی مُثل افلاطونی و نیز نظریه ی فیلسوف شاه او به واسطه ی بهره گیری از آموزه های حماسه سرایان، تراژدی نویسان و سوفیست ها قابل آزمون است.
تبیین رابطه ی جریان سوم میانه رو با طبقه ی متوسط جدید در ایران پس از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایـن مقالـه بـا اسـتفاده از مفهـوم تبییـن مصـرح در روش «تحلیـل گفتمـان انتقـادی» نورمـن فـرکلاف، بـه دنبـال توضیـح رابطـه ی دوسـویه میـان شـش عنصـر جریـان سـوم میانه رو بـا طبقه متوسـط جدیـد (شـهری) در دوره ی پـس از انقـلاب اسـلامی ایـران اسـت. در ایـن راسـتا، ابتدا تصویـری کلـی از عناصـر شـش گانه ی جریـان مزبـور ترسـیم و سـپس رابطـه ی ایـن عناصـر بـا طبقـه ی متوسـط جدیدتحلیـل خواهد شـد. سـؤال اصلی این اسـت کـه رابطه ی میان ایـن جریان و آن طبقـه هنجـاری (بازتولیـدی) اسـت یـا خلاقانـه (تـلاش بـرای تغییـر)؟ بررسـی ها نشـان می دهنـد کـه ایـن رابطـه همزمـان هنجـاری و خلاقانـه بـوده اسـت؛ یعنـی از یک سـو، می تـوان جریـان سـوم میانـه رو را بخشـی از مبـارزه ی طبقاتی طبقه ی متوسـط جدیـد به حسـاب آورد و از سـوی دیگـر، ایـن جریان ظرفیـت نمایندگی همـه ی خواسـته های آن طبقـه را از خود بـروز نداده و بـه دنبـال ایجـاد تغییـر در آن بـوده اسـت. طبقـه ی متوسـط جدیـد نیـز از متغیرهـای تأثیرگـذار بـر پیدایـش و تغییـرات گفتمـان ایـن جریـان بـوده و توانسـته اسـت گفتمـان جریـان مزبـور را به ایده آل هـای خـود نزدیک تـر سـازد.