مقالات
حوزه های تخصصی:
نظریه تحلیلِ انتقادیِ استعاره، دیدگاهی است که با هدفِ شناسایی نیات و ایدئولوژی هایی که در ژرفای کاربرد زبان وجود دارد، به تحلیل استعاره ها می پردازد. چارتریس بلک (Chartris-Black, 2005) معتقد است که استعاره، اسطوره و ایدئولوژی هر سه کارکرد اقناعی دارند. کاربرد نظام مند استعاره بخشی از ایدئولوژی است، زیرا استعاره میان اسطوره و ایدئولوژی پیوند برقرار کرده و اهداف اقناعی گفتمان سیاسی را محقق می کند. این مقاله بر آن است تا با بهره گیری از رویکرد چارتریس-بلک (همان) به بررسی نقش استعاره مفهومی در شکل گیری اسطوره و ایدئولوژی بپردازد. هدف این کار، تبیین رابطه میان استعاره مفهومی، اسطوره و ایدئولوژی در متن های سیاسی است. پرسش پژوهش از این قرار است که چگونه استعاره های موجود در سرخط های انتخاباتی، به ایجاد اسطوره سیاسی و نیز ایدئولوژی منجر می شود. با بررسی عنوان های 12 روزنامه منتخب (دو جریان سیاسی اصلاح طلب و اصول گرا) در بازه زمانی دوماهه تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری سال 1396، مشخص شد که استعاره های مفهومی به روایت های غیر واقعی در مورد خودی و غیرِ خودی و شکل گیری اسطوره منجر می شود. اسطوره های حاصل از کاربرد این استعاره ها به برانگیختن احساسات مورد نظر گفتمان سازها مثل علاقه به خودی و تنفر از غیر خودی و نهایتاً به شکل گیری ایدئولوژی موردنظر رسانه در مخاطب منتهی می شود. این امر، در راستای مشروعیت بخشی به خودی و مشروعیت زدایی از رقیب و اقناع مخاطب به انتخاب ایدئولوژی خودی قرار دارد. این تحلیل نشان می دهد که ظهور استعاره ها در زبان می تواند به جای آگاه سازی مخاطبان با گفتن واقعیت، احساسات آن ها را با ایجاد اسطوره برانگیزد و میان اسطوره و ایدئولوژی میانجی گری کرده و کنش مورد نظر گفتمان سازها را تضمین کند.
بررسی و دسته بندی صفت های مفعولی با رویکرد سرنمون رده شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، برای تعریف و دسته بندی دقیق انواع صفت های مفعولی مشتق و مشتق مرکب، آن ها را در چارچوب نظری سرنمون رده شناختی که رویکردی همگانی به مقولات زبانی است، مورد بررسی قرار دادیم. در نظریه موردِ اشاره، صفات سرنمون و بی نشان صفت هایی هستند که به طبقه معنایی «ویژگی» تعلق دارند و کنش گزاره ای توصیف را انجام می دهند. این دسته صفات، بر پایه نشانه گذاری ساختاری باید از لحاظ صورت ساده باشند و بدون افزودن وند یا حضور در ساخت پیچیده بیایند و صفت هایی که با یک وند اضافه یا ساخت پیچیده به کار روند، نشان دار می شوند. صفات مفعولی که در این پژوهش مورد بررسی قرار دادیم، به دلیل متعلق بودن به طبقات معنایی غیر از طبقه معنایی «ویژگی» نشان دار هستند و از جنبه ساختاری نیز به انواع صفت های مفعولی مشتق و مشتق مرکب گروه بندی می شوند. انواع صفت های مفعولی، رفتارهای مختلفی از جهت داشتن کارکرد صفتی، اسمی و یا هر دو از خود نشان می دهند. پس از گرد آوری انواع صفت مفعولی و بررسی کاربرد آن ها در پیکره بی جن خان و جستجوگر گوگل، غیر سرنمون بودن صفت های مفعولی را بر اساس دو معیار نشان داری رده شناختی یعنی معیار نشانه گذاری ساختاری و بالقوگی رفتاری، نشان داده و وضعیت و جایگاه آن ها را روی نقشه معنایی مشخص می کنیم. افزون بر این، روی نقشه معنایی، نمودارهای بالقوگی رفتاری انواع صفات مفعولی مشتق و مشتق مرکب به طور جداگانه ترسیم و انواع دسته های صفات مفعولی در این نمودارها جای گذاری شدند.
بیماری «کووید-19» یا «ویروس چینی»؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوع ویروس کرونا در جهان، زیستِ روزمره انسان در پهنه کره خاکی را با تغییرات عمده ای مواجه ساخته و تمامی ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زندگی بشر را دستخوش دگرگونی کرده است. آن چه در این میان جالبِ توجه است چگونگی رویارویی ممالک جهان با این ویروس شوم و شیوه پرداختن به آن در جوامع گوناگون انسانی است که زمینه ساز تجارب متفاوتی برای گروه های انسانی در این کشورها شده است. پاره گفته «ویروس چینی» که به طور گسترده ای توسط برخی از زمامداران ایالات متحده آمریکا مورد استفاده قرار می گیرد و تأکید بر منشأ چینی این ویروس که به طور فزاینده ای وارد حوزه عمومی جامعه آمریکایی شده است، در تقویت گفتمان مرکز گرا و سلسله مراتبی غرب علیه جمعیت های انسانی حاشیه ای و به ویژه چینی نقش عمده ای داشته است. پژوهش حاضر، بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و تکیه برچارچوب نظری تحلیل انتقادی گفتمان ون دایک (Van Dijk, 2008; Van Dijk, , 2015) به بررسی چگونگی رویارویی ایالات متحده آمریکا با مهاجران چینی بپردازد. افزون بر این، این پژوهش می کوشد تا نشان دهد چگونه « زبان » موردِ استفاده برخی دولتمردان آمریکایی و اصرار به انتساب ویروس کرونا به کشور چین، سبب احیای گزینشی حافظه تاریخی ملت آمریکا در مواجهه با مهاجران در سطح « شناختی » می شود. همچنین، این زبانِ موردِ اشاره با بازتولید تفکرات قالبی در جامعه، که همواره بر خارجی بودن بیماری و عناصر بیماری زا پافشاری کرده است، زمینه تقویت گفتمان های نژادپرستانه و تحقیر گروه های اقلیت در سطح « جامعه » را فراهم می آورد. در این میان، استفاده از اصطلاح «کووید-19» هنگام پرداختن به این بیماری به مثابه ابزاری موثر در جهت مقابله با گفتمان مرکزگرای غرب علیه شرق است.
تأثیر سلسله مراتب رده شناختی شخص و شمار در تحول تاریخی ضمیرهای انعکاسی فارسی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، به بررسی تحول تاریخی ضمایر انعکاسیِ مبتنی بر «خود»، در زبان فارسیِ نو می پردازد. همراهی ضمایر شخصی پی بستی با «خود» در همه قرن های این دوره مشاهده نشده است. بر این مبنا، پژوهش حاضر بر آن است که از منظر رده شناختی و با بهره گیری از سلسله مرتبه های جهانی نمایه سازی شخص و شمار، به بررسی ترتیب ظهور و چگونگی تحول این ضمایر بپردازد. به این منظور، پیکره ای منتخب از سه متن روایی از هر یک از یازده قرن این دوره تهیه شد و جمله های دربردارنده ضمایر انعکاسی شخصی استخراج گردید. فراوانی رخدادِ شخص ها و شمارهای مختلف این ضمایر و همچنین فراوانی نقش های گوناگون آن ها در هر قرن در جداولی نمایش داده شده است. بر مبنای پیکره مورد بررسی، نخستین نشانه همراهی ضمیر شخصی با «خود» در قرن هشتم هجری اتفاق افتاده است. همچنین بررسی پیکره نشان می دهد که همراهی ضمایر شخصی پی بستی با «خود» چه از منظر ترتیب ظهور و چه فراوانی رخداد دارای اولویت سوم شخص بر اول شخص و اول بر دوم شخص است و در نتیجه جان داری نقشی در این تحول ندارد. همچنین در مشخصه شمار اولویت با شمار مفرد است. افزون بر این، نخستین همراهی ضمایر پی بستی با «خود» در نقش ملکی و پس از آن در سایر تأکیدی ها و سپس انعکاسی بوده است.
تحلیل گفتمان انتقادی رمان «چشمهایش» از بزرگ علوی بر اساس نظریه نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف سنجشِ کارایی نظریه فرکلاف در تحلیلِ رمانِ سیاسی، اثر «چشم هایش» نوشته بزرگ علوی را با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی مورد واکاوی قرار داده است. پرسش اصلی جستار حاضر از این قرار است که نوع رویارویی این اثر با گفتمان اقتدارگرا در سطوح توصیف، تفسیر و تبیین به چه شکل است؟ در پیوند با این پرسش، هدف اصلی پژوهش بازنمایی ایدئولوژی مؤثر بر ذهن و زبان نویسنده، و همچنین تبیین پیوند میان متن رمان و جامعه، به عنوان سطح خرد و کلان است. در این راستا، نگارندگان با رویکرد توصیفی- تحلیلی، پس از مطالعه سطح توصیف متن که متشکل از ساخت های ایدئولوژیک است، به تحلیل محتوای آن و تبیین ارتباط میان این محتوا و شرایط سیاسی- اجتماعی پیرامون آن پرداخته اند. یافته های پژوهش نشان دهنده آن است که روش فرکلاف با توجه به ارتباط داستان و شکل گیریِ آن در یک بافت اجتماعی، رهیافتی مؤثر در تحلیل رمان سیاسی است. دستاورد اصلی مقاله نشان می دهد که انتخاب های بزرگ علوی در زمینه واژگان و نحو، بیان گر گرایش او به ایدئولوژیِ مارکسیسم است که در زمان تولید متن، در تضاد با گفتمان حکومت راست گرای پهلوی قرار داشته است. با توجه به اینکه گفتمان مسلط در رمان «چشم هایش»، گفتمان سوسیالیسم است؛ ایدئولوژی نهفته در این اثر جدای از فرهنگ و جامعه عصر نویسنده نیست.
دگردیسی نشانه معناشناختی «شایعه» در نظام های گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهشِ حاضر، ساز و کار نشانه معناشناختیِ پدیده «شایعه» را در بسترِ یک گفتمانِ عامیانه بررسی می کند. بر پایه یافته های پژوهش، شایعه، گفته ای است که بر اثر نقصانِ معنایی در پایگاه حسی-ادراکی سوژه گفته پرداز به صورت اتفاقی تولید می شود. سه عنصر سوژگانی در شایعه دخیل اند: سوژه کنش پذیر، سوژه اثرپذیر و سوژه اثرگذار. سوژه کنش پذیر، شایعه را تولید می کند، سوژه اثرپذیر زمینه را برای گسترش آن فراهم می کند و سوژه اثرگذار آن را با برنامه ریزی آگاهانه مدیریت می کند و از بین می برد. سوژه های کنش پذیر و اثرپذیر به حوزه عمومی و سوژه اثرگذار به حوزه خاص و حرفه ای تعلق دارند. سوژه اثرپذیر با رویکرد گزینشی و بسته، در برخورد با شایعه واکنشی هیجانی نشان می دهد اما سوژه حرفه ای با رویکرد عقلانی و باز، از طریق مفاهمه شایعه را مدیریت می کند. توانِ شناختی و فشاره عاطفی کنشگران و کنش های آنان با نظام های ارزشی رابطه علی-معلولی دارد. شناختِ محدود و تنش عاطفی شدید، نظام ارزشی بسته؛ و شناخت گسترده و تنش عاطفی پائین، نظام ارزشی باز را ترسیم می کند. نظام گفتمانی تصادفی در آغاز و نظام گفتمانی برنامه مند در پایان فرایند دگردیسی شایعه قرار دارد. عوام (مردم عادی)، به سبب نداشتنِ شناخت و آینده نگری، از الگوی منطق دیجیتال بهره می گیرند. این رویکرد، مانع دگرگونیِ نظام تصادفی به سمت نظام منطقی می شود و ویژگی مخاطره آمیز آن را تثبیت و تقویت می کند اما نخبگان و افراد کارشناس، از منطق آنالوگ پیروی می کنند و فرایند تحول نشانه ها را به تدریج به سمت کنترل، برنامه مندی و منطق هدایت می کنند.
صفت های مرکب زبان فارسی از دیدگاه نظریه آمیختگی مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهشِ حاضر، به بررسی و مطالعه صفت های مرکب زبان فارسی، از دیدگاه نظریه آمیختگی مفهومی می پردازد. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی بوده و شیوه گردآوری داده ها، پیکره بنیاد است. داده های پژوهش، حاصلِ گردآوری صفت های مرکب (400 صفت) از پایگاه دادگان زبان فارسی است. هدف پژوهش، تعیین فرایندهای شناختی دخیل در شکل گیری صفت های مرکب زبان فارسی (استعاره، مجاز و استعاره-مجاز)؛ مشخص نمودن میزان خلاقیت فرایند ترکیب با توجه به دسته بندی بنسز (Benczes, 2006)؛ و تعامل میان درون مرکز و برون مرکز بودن، همسو با یافته های بنسز (Benczes, 2006) است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در ساخت صفت های مرکب زبان فارسی، استعاره از بیشترین میزان فراوانی برخوردار بوده و پس از آن استعاره-مجاز و در جایگاه سوّم مجاز قرار دارد. به باور بنسز (همان) هرچه در ترکیب ها ارتباط استعاری قوی تر باشد، میزان خلاقیت به کاررفته، بیشتر خواهد بود و به سطح انتزاعی معنا افزوده می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که گویشوران زبان فارسی تمایل بیشتری به کاربرد معانی استعاری برای تولید و درک صفت های مرکب دارند. افزون بر این، از نظر میزان خلاقیت نیز فرایند آمیختگی استعاره-مجاز از بالاترین فراوانی برخوردار بود. با توجه به اینکه بالاترین میزان فراوانی در کاربرد فرایندهای آمیختگی مفهومی، به استعاره تعلق دارد، نتیجه می گیریم که گویشوران زبان فارسی در درک معنای استعاری واژه ها هیچ مشکلی ندارند و تمایل بیشتری به استفاده از معانی استعاری برای فهم و درک مفاهیم دارند. خلق معنا از طریق ترکیب های استعاری، درک مفاهیم انتزاعی را آسان تر می کند. این بهره گیری گسترده از استعاره و مجاز، نمایانگر خلاقیت و پویایی زبان است. میزان خلاقیت فرایند آمیختگی استعاره-مجاز نیز بیش از دیگر موارد بود.
بر هم کنش فعل های لحظه ای و انواع نمود دستوری در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افعال لحظه ای، جزء افعالِ تغییرِ حالت و رویدادهایی هستند که تداومِ آن ها چنان کوتاه است که تقریباً نادیده گرفته می شود. این افعال، نمود پایانی دارند و معمولاً با قیدهایی مانند «با جدیت» و «با انرژی» به کار نمی روند. هدف این پژوهش، بررسی تعامل افعال لحظه ای با انواع نمود دستوری در زبان فارسی است که در چارچوب دستور نقش و ارجاع و به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام می گیرد. افعال لحظه ای در این پژوهش در دو زیرگروه افعال لحظه ای نقطه اوجی و افعال لحظه ای رویدادی بررسی می شوند. افعال لحظه ای نقطه اوجی برای تحقق معمولاً به مقدمه ای نیاز دارند که در طول زمانی کوتاه یا بلند انجام می گیرد، ولی افعال رویدادی معمولاً به چنین مقدمه ای نیاز ندارند. داده های پژوهش از وب گاه های اینترنت و گفتگوهای روزانه انتخاب شده اند. بررسی افعال لحظه ای در تعامل با نمودهای دستوری نمایانگر آن است که هر دو زیرگروه افعال لحظه ای، قابلیت کاربرد با نمود تام را دارا هستند. هر چند، با توجه به مشخصه غیر پویا بودنِ افعال لحظه ای، در اغلب موارد این افعال، فاقد صورت استمراری به شمار می آیند. بررسی داده ها نشان می دهد که افعال لحظه ای نقطه اوجی و رویدادی با رفتارهای متفاوت، می توانند با خوانش هایی ازجمله قریب الوقوع بودن، حرکت آهسته، تکرار عمل، فرافکنی اشاری و خوانش گزارشی در ساخت نمود ناقص نمایان شوند. در نمود کامل نیز می توانند کارکردهای تجربی، خبر داغ، کارکرد جهانی و گواه نمایی داشته باشند. این افعال در نمودهای تام، ناقص و کامل می توانند به مفهوم آینده نگر به کار روند که در این صورت، بافت کاربردی و وجود گروه قیدی دالِ بر آینده، نقش تعیین کننده ای خواهد داشت.
بررسی صوتی واکه های ترکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طرحِ مباحثی همچون سرنخ های صوتی واکه های زبان آذری و رسم فضای واکه ای حاصل از سازه های اول و دوم هر یک از واکه ها می تواند مدخل خوبی برای ورود به مبحث نظام آوایی زبان آذری باشد. تحلیل صوتی واکه ها در ناحیه ایستا و بررسی ویژگی های صوتی آن ها با استفاده از نمودارها یا «vowel space» در بافت های تکی ه ای و جایگاه های هجایی مختلف، هدف اصلی این پژوهش است. یافته ها نشان داد جایگاه هجا و بافت نوایی وا که ها توزیع واکه ها را در فضای واکه ای برحسب پارامترهای فرکانسی F1 و F2 به طور معنادار و نظام مند تغییر نمی دهند. همچنین، شدت تغییرات فرکانسی واکه ها در موضع بی تکیه به اندازه ای نیست که سبب تغییرات اساسی در کیفیت واکه ها شود، یعنی واکه ها را در جهتی خاص، مثلاً مرکز فضای واکه ای، سوق دهد. یافته های به دست آمده همچنین نشان داد بین واکه های عضو هر یک از جفت واکه های [i]-[y]، [e]-[ø] و [ɯ]-[ø] یک تقابل صوتی از نظر ویژگی گردی برقرار است. نتایج مربوط به دیرش نیز نشان داد واکه های آذری را از نظر الگوی دیرش می توان بر روی پیوستاری قرار داد که در آن، واکه های [y، i، u] کوتاه ترین واکه ها و واکه های [ø، ӕ، ɑ] بلندترین واکه ها هستند و گروه های واکه ای [i،u ، ɯ]، [u، ɯ، e، o] و [o، ø] دیرشی در اندازه متوسط دارند که با درجات مختلف به ترتیب در وسط پیوستار قرار می گیرند.
مفهوم سازی تاثیر شیطان/ابلیس در نظام هدایت/ضلالت برمبنای مقوله حرکت در قرآن کریم: رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر در چارچوب نظریه استعاره مفهومی و طرحواره های تصوری، دو مفهوم قرآنی شیطان و ابلیس که مفاهیمی انتزاعی و غیرِ قابل ادراک حسی انگاشته می شوند، را بر پایه مقوله حرکت -به عنوان یکی از رایج ترین حوزه های شناختی تجربه- مورد بررسی قرار می دهد. هدفِ پژوهش، دست یابی به درکی عمیق و جامع از این مفاهیم قرآنی است تا با بهره گیری از روشی علمی در مطالعات تفسیری مدل مفهوم سازی قرآن در تبیین جایگاه شیطان/ابلیس در نظام هدایت/گمراهی نمایانده شود. پس از استخراج آیه های مشتمل بر کلیدواژه های شیطان و ابلیس، افزودن آیات مرتبط به صورت دستی و استخراج آیاتی که حرکت در آن ها وجود دارد، پیکره ای مشتمل بر 78 رویداد حرکتی و 107 آیه به دست آمد. بررسی پیکره موردِ اشاره نشان داد که نافرمانی و تنزل درجه شیطان به صورت خروج از مسیر، حرکت از بالا به پائین و از مکان مشخص به نامشخص تحت تأثیر نیروی خدا که نشان دهنده حرکت از وضعیت مطلوب به نامطلوب بوده، مفهوم سازی شده است. شیطان به صورت موجودی که در مسیر مانع ایجاد می کند، انسان را تکان می دهد، او را از مسیر منحرف و از بالا به پائین پرتاب می کند، به عنوان جزئی از کلان استعاره [بندگی خدا، قرار داشتن در یک مسیر است] مفهوم سازی شده است. بر مبنای استعاره دانش بنیاد [شیطان پیامبر است] پذیرش وسوسه شیطان به صورت حرکت به دنبال مقصدی متحرک در مسیری لغزنده به سوی هدفی نامشخص مفهوم سازی شده است. اگرچه در حرکت شیطان و پیروانش در دنیا مقصد برجسته سازی نشده، در آخرت به سمت مقصد مشخص (عذاب و جهنم) است.
نقش حالات چهره در دستور زبان های اشاره از منظر دستور شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حالات چهره در زبان های اشاره برای بیان مفاهیم دستوری به کار می رود (Pfau & Quer, 2010; Reilly, 2006; Wilbur, 2000; Dachkovsky & Sandler, 2009). از جمله مفاهیم دستوری که در زبان های اشاره با حالات چهره بیان می شوند می توان وجهیت، ساخت های شرطی، سببی ، مبتدا، پرسشی و امری را نام برد (Lackner, 2019). دو ناحیه نیمه بالایی (حالات ابرو و چشم ها ) و نیمه پائینی صورت (حالات لب و دهان) هرکدام در بیان مفاهیم دستوری مختلفی دخیل هستند. در این مقاله، با تحلیلی در چارچوب دستور شناختی، به طور ویژه مفهوم «چرخه کنترل» (Langacker, 2013) تلاش می شود نقش حالات صورت در دستور زبان بررسی شود. بسیاری از مفاهیم دستوری در زبان با مفهوم چرخه کنترل قابل تبیین هستند. چرخه کنترل در لایه های مختلف فیزیکی، ذهنی، حسی و اجتماعی زیست انسان قابل بررسی است و در زبان شناسی و شکل گیری دستور زبان ابزار سودمندی برای تحلیل های زبانی در اختیار ما قرار می دهد. چرخه کنترل شامل چهار مرحله است که هر کدام از این مراحل یک وضعیت ذهنی و عملی را نشان می دهد و می توان این وضعیت را به یکی از مفاهیم دستور زبان مرتبط دانست. هدف دیگر این مقاله آن است که در چارچوب زبان شناسی شناختی به طرح و بحث این پرسش بپردازیم که چگونه زبان هایی کاملاً جدا از یکدیگر در بیان بعضی مفاهیم دستوری شباهت های صوری دارند. با بررسی داده ها و یافته های پژوهش های گوناگون از زبان های اشاره ایرانی، آمریکایی، اسپانیایی، ایتالیایی و موارد مشابه به بررسی شباهت ها در حوزه های مختلف دستور زبان های اشاره و نقش حالات چهره در شکل گیری دستور زبان می پردازیم.
نگاهی به شبکه معنایی دو تکواژ /-oir (e)/ و /- atoire/ در زبان فرانسه با رویکرد تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، به بررسی و تحلیل ساختارِ نحوی و شبکه معنایی دو تکواژ پُربسامد /-oir/ و //-atoire در زبان فرانسه پرداخته ایم. بر پایه رویکرد تحلیلیِ مقاله، معادلِ فارسی واژگان پیکره پژوهش را نیز بررسی کرده ایم تا روند اشتقاق آن ها را در هر دو زبان مقایسه کنیم و ببینیم آیا در فارسی نیز در همان شبکه معنایی قرار می گیرند یا معانی دیگری نیز می توانند در این زبان داشته باشند. این تکواژها که به صورت پسوند استفاده می شوند، در رایج ترین حالتِ خود «مکان ساز» هستند، مانند کاربرد این پسوند در واژه «Abattoir» به معنای «کشتارگاه» و یا در واژه «Laboratoire» به مفهوم «آزمایشگاه». با این وجود، نکته مهم این است که مکان های مورد نظر همیشه واقعی نیستند و گاه به صورت مجازی به کار می روند، مانند کاربرد این پسوند در واژه «Mémoire» به معنای «حافظه» که در واقع مکانی برای حفظ مطالب است. بر پایه نقش پسوند «ابزارساز» /-oir/ در واژه «Arrosoir» به معنای «آب پاش» و پسوند «صفت ساز» //-atoire در واژه «Evocatoire» به مفهوم «احضارکننده»، ساختار ویژه ای در هر دو زبان وجود دارد که با شرح جزئیات و آوردن نمونه های گوناگون، به مطالعه آن ها نیز پرداخته ایم. همچنین در این پژوهش، به استثناهای هر گروه از واژگان نیز اشاره شده و به این ترتیب می توان ادعا نمود که تحلیل این دو تکواژ در زبان فرانسه و معادل هایشان در فارسی از ورای نمونه های گوناگون و متنوع، امکان مقایسه ساختار نحوی، شبکه معنایی و وجوه اشتراک و افتراق آن ها را برای خواننده فراهم می کند.