مقالات
حوزه های تخصصی:
اختلال دوقطبی نوعی اختلال عاطفی است و افراد مبتلا به آن تغییرات شدید خلقی را تجربه می کنند. حدود یک درصد جمعیت جهان مبتلا به اختلال دوقطبی هستند که بیشتر آن ها خلاقیت بالایی دارند. از دیدگاه روان پزشکی توصیفی، هنرمندان بسیاری از جمله نویسندگانی مانند صادق هدایت مبتلا به اختلال دوقطبی هستند. هدف این پژوهش، بررسی ویژگی های زبانی افراد مبتلا به اختلال دوقطبی است. به همین منظور، از نامه های صادق هدایت به شهید نورایی بهره گرفته شده است تا عامل مخاطب های متفاوت و تأثیر آن بر نوشته های صادق هدایت کنترل شود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از حوزه های معنایی و همچنین از تغییرات موضوعی و گام متن نامه ها به منظور سنجش فشردگی و تنکی کلام استفاده شد. یافته ها نشان داد که با استفاده از معیارهای زبانی بیان شده می توان دوره های اختلال دوقطبی را تشخیص داد. همچنین، با توجه به دوره های اختلال دوقطبی به نظر می رسد که صادق هدایت مبتلا به اختلال دوقطبی تندچرخی بوده است. به علاوه، دستاوردهای این پژوهش هم راستا با دستاوردهای روان پزشکی است و البته معیارهای معنایی دیگری مانند تحقیر و تمسخر نیز به علم روان پزشکی معرفی شده است.
نگاهی جامعه شناختی به کنش گفتار انتقاد در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان، تجلی گاه فرهنگ و افکار افراد یک جامعه است و با بررسی زبان می توان به مطالعه رابطه متقابل زبان، تفکر و فرهنگ دست یافت و از نظام فکری و فرهنگی یک جامعه آگاه شد. بر این مبنا، این پژوهش بر آن است تا به بررسی کنش گفتار انتقاد در زبان فارسی بپردازد. مقاله حاضر، به بررسی این راهبردها در کنش گفتار انتقاد می پردازد. به این منظور، از آزمون تکمیل گفتمان استفاده شد و پاسخ های جمع آوری شده از 200 شرکت کننده، با استفاده از چهارچوب راهبردهای بیان و تعدیل انتقاد گوئن (Nguyen, 2005, 2013) مورد واکاوی و تحلیل قرار گرفت. شیوه انتقاد، به موقعیت و فاصله اجتماعی و نیز جنسیت افراد شرکت کننده در تعامل بستگی دارد، اما جنسیت تأثیر بر نحوه بیان و تعدیل انتقاد در مقایسه با دو متغیر دیگر بیشتر است. بررسی ارتباط جنسیت و راهبردها نشان می دهد که این کنش گفتار در بین زن ها بیشتر از مردها تعدیل می شود. یافته های پژوهش نمایان گر است که انتقاد برخلاف دیدگاه رایج، همیشه یک کنش گفتار منفی نیست. بلکه افراد در تعامل های اجتماعی می توانند با استفاده از کنش گفتارهای دیگر مانند تعارف، تعریف، عذرخواهی و تعدیل کننده هایی مانند خوش زبانی ها و توجیه کننده ها تأثیر منفی این کنش گفتار را کاهش دهند، به گونه ای که انتقاد مفید بوده و در بین آن ها هم بستگی[1] ایجاد کند. از یافته های پژوهش می توان در بررسی های تطبیقی بینافرهنگی و مسائل آموزش زبان بهره گرفت. [1] solidarity
بررسی معنی سازی و استنباط و الگوهای مفهومی اسامی مرکب درون مرکز فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با گسترش مرزهای دانش، نظام مفهومی بشر نیز تغییر می کند. این دگرگونی به دو شیوه انجام می پذیرد. نخست با مواجهه مستقیم با پدیده ها و تجربه کردن و یادگیری این مفاهیم از محیط پیرامون و دوم به وسیله ترکیب مفاهیم موجود و خلق مفاهیم جدید. اسم های مرکب بازنمایاننده کارکرد فرایند ترکیب در هر زبان است. در اسم های مرکب، هسته توسط بخش بعدی که توصیف گر است، تعدیل و تحدید می شود. در واقع توصیف گر باعثِ تمایز اسمِ هسته از اسم های هم مقوله خود می شود. در هنگام شکل گیریِ ترکیبی نو، همواره انتظار می رود که معناهای اسم های موجود در ترکیب تغییر کند و منطبق بر معنای اولیه و مستقل این اسم ها نباشد. فرایند تولید معنای مجازی و استعاری و غیر استنباطی فرایندی مداوم از مقوله سازی ذهن بشر از جهان بیرونی است و معنای مجازی با معنای واژه به واژه، پیوند نزدیکی دارد. بخش مهمی از فهم زبان روزمره، تعبیر اسم های مرکب تازه وارد به زبان به وسیله ترکیب مفهومی است. فرایندی که نقش آن در تعبیر و استنباط و معنی بخشیدن نهایی به اسم های مرکب مشهود است. سخن گویان هر زبان قادرند مفاهیم را به صورت های مختلف با هم ترکیب کنند و نتیجه آن وجود اسامی مرکب با ساخت همسان اما دارای معنی و مفهوم متفاوت است. در این مقاله، چگونگی معنی سازی و استنباط و الگوهای مفهومی اسم های مرکب درون مرکز فارسی بررسی می شود.
دستوری شدگی در ترکی آذربایجانی: مطالعه ی موردی مقوله پس اضافه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فرایند دستوری شدگی، گاه ممکن است یک مقوله واژگانی علاوه بر نقش دستوری جدیدی که به دست می آورد، کاربرد و نقش اولیه خود را به عنوان یک مقوله واژگانی به طور هم زمان حفظ کند. تعدادی از پس اضافه ها در ترکی آذربایجانی وجود دارند که علاوه بر نقش دستوری پس اضافه به عنوان مقوله های واژگانی مانند اسم و صفت نیز کاربرد دارند. بر این مبنا، فرض پژوهش حاضر بر این است که ساخت این گروه از پس اضافه ها در ترکی آذربایجانی، نتیجه فرایند دستوری شدگی مقولات واژگانی است. در مقاله حاضر، این گروه از پس اضافه ها که از پیکره زبان ترکی آذربایجانی استخراج شده اند، در قالب اصول پنج گانه هاپر مورد بررسی قرار گرفته اند. با ارائه سیر تحول تدریجی برخی از واژها و همچنین اصول دستوری شدگی، نشان داده شده است که این گروه از پس اضافه ها در نتیجه دستوری شدگی از سایر مقولات زبانی مانند اسم و صفت به وجود آمده اند. هر چند در برخی موارد، این پس اضافه ها نقش اولیه واژگانی خود را به طور کامل از دست داده اند، اما برخی دیگر علاوه بر کسب نقش جدید به عنوان پس اضافه ها، کاربرد واژگانی اصلی خود را همچنان حفظ کرده اند. بنابراین، در بررسی این پس اضافه ها اصول واگرایی و مقوله زدایی قابلِ شناسایی است.
ستاک ساختواژی: مفهومی جدایی گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عنصرِ ستاکِ ساخت واژی، صورتی آوایی از یک واژه است که به عنوان واحدی انتزاعی، نقش عنصر پایه را در فرایندهای صرفی بر عهده دارد و مستقل از جنبه نحوی و معنایی واژه در این فرایندها عمل می کند. مسئله اصلی این مقاله، تحلیل مفهوم جدایی گرایِ ستاک ساخت واژی، از دیدگاهی نوین است که فرضِ وجود آن در توجیه عدم تطابقِ یک به یک بین صورت و معنای سازه های واژه های صرف شده و مشتق ضروری است. نبود رابطه ای ثابت و یک به یک بین صورت و معنای عناصر ساخت واژی موجود در واژه های غیربسیط، یکی از واقعیت های زبانی است که انگاره های صرفی تکواژبنیاد را در شماری از تحلیل های صرفی به چالش طلبیده است. چرا که انگاره های صرفی تکواژبنیاد نگاهِ تسلسلی به صرف دارند. در مقابل، رویکردهای واژه بنیاد به صرف، نگاهی جدایی گرا به رابطه بین صورتِ واژه و ابعاد نحوی و معنایی آن را اتخاذ کرده اند. از منظر فرضیه جدایی گرا که مهم ترین جنبه صرف واژه بنیاد است، بازنمونِ صرفیِ فرایند های صرفی، متمایز از جنبه نحوی و معنایی آن ها است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که صورت هایی از یک واژه، طیِّ فرایندهای صرفی، مقوله نحوی و معنای مشخصی ندارند، در واژگان ثبت نمی شوند و صورت آزاد هم نیستند، اما وجود آن ها الزامی است. این صورت آوایی، ستاک ساخت واژی (ساخت صرفیِ محض) نامیده می شود که جداسازی آن از سطح نحو و معنای واژه، در یک فرایند صرفی می تواند مسئله عدمِ تقارن ساخت واژی، مانند وجود یک ستاکِ مشترک در چند فرایند صرفی، یا چند ستاک برای یک واژه قاموسی را نشان دهد. همچنین قادر است اشتقاق بدون وند افزایی صوری را به شیوه دقیق تری از رویکرد صرفِ تکواژبنیاد، تبیین نماید.
تحلیلی اجتماعی-زبانشناختی بر جایگاه و کاربرد مازندرانی و فارسی در استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به ارزیابی جایگاهِ اجتماعیِ گونه زبانی مازندرانی در کنار فارسی و میزان کاربرد آن ها در حوزه های گوناگون، در استان مازندران می پردازد. در این بررسی، از شیوه تحلیل حوزه ای فیشمن (Fishman, 1996) بهره گرفته شده است و میزان کاربرد دو گونه زبانی بر مبنای موقعیت کاربرد، موضوع و مخاطب آن ها در شش حوزه خانواده، مدرسه، اداره، کوچه و بازار، مذهب، و هنر- سرگرمی گروه بندی شده و با استفاده از پرسش نامه، مصاحبه و مشاهده بررسی شده است. تعداد 1200 آزمودنی از پنج شهر استان مازندران، در سه گروه سنی گوناگون و از بین دو جنس زن و مرد گزینش شدند تا به سؤال های پرسش نامه پاسخ دهند. علاوه بر این، نگارندگان، 240 موقعیت ارتباطی را از طریق مشاهده، ثبت کردند. بررسی داده ها نشان می دهد که به طور نسبی، بیشترین میزان کاربرد گونه مازندرانی، به حوزه خانواده تعلق دارد و هر چه حوزه کاربرد آن رسمی تر می شود، میزان بهره گیری از گونه زبانی مازندرانی کاهش می یابد. در حوزه آموزش رسمی، گونه زبانی، اغلب اجباری بوده و فارسی معیار بر گونه مازندرانی چیرگی دارد. در حوزه کوچه و بازار، موقعیت گفتار و یا جایگاه، سن، و جنسیت گوینده با مخاطب می تواند در انتخاب زبان مؤثر باشد. در حوزه اداری به دلیل اینکه رسمیت بیشتری دارد، میزان کاربرد فارسی بیش از سایر حوزه ها است. در حوزه هایی مانند مذهب، هنر و سرگرمی که بر مبنای موضوع تعریف شده اند، غلبه با زبان فارسی است و فقط در مورد حوزه موسیقی، اغلب گونه مازندرانی بر فارسی معیار ترجیح داده شد.
ارزیابی مجموعه آموزشی فارسی شیرین است بر مبنای مجموعه شاخص های کانینگزورث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، با وجود منابع بسیاری که برای یادگیری زبان فارسی ارائه شده، شایسته است کتابی انتخاب شود که نیاز زبان آموز، مدرس و برنامه درسی را برآورده سازد. بر این مبنا، ارزیابی منابع آموزشی برای آشنایی با شیوه های تدوینِ مجموعه های آموزشی، ضرورت می یابد. گزینشِ یک منبعِ مناسب، نیازمند ارزیابی دقیق منابع موجود است که باید بر مبنای شاخص هایی انجام شود. هدف مقاله حاضر، ارزیابی کتاب مقدماتی فارسی شیرین است نوشته شعبانی جدیدی و بروکشا (Shabani-Jadidi & Brookshaw, 2010)، بر پایه شاخص های ارزیابی کتاب درسیِ مناسب کانینگزورث (Cunningsworth, 2005) است. مجموعه فارسی شیرین است، با تمرکز همزمان بر توانش دستوری و ارتباطی، فارسی را آموزش دهد. به باور نگارندگان، این کتاب از یک سو برای افرادی که زبان مادری آن ها فارسی بوده و تا اندازه ای با فارسی گفتاری آشنا هستند و از سوی دیگر برای کسانی که زبان مادری آن ها فارسی نبوده و در پی یادگیری فارسی هستند، مناسب است. کتاب دربرگیرنده پانزده درس است و در هر درس مهارت های زبانی گوناگونی تلفیق می شوند. به باور نگارندگان، ویژگی های کلیدی این کتاب، مشتمل بر مواردی از جمله تدریس زبان از طریق گفت وگو و استفاده از متن هایی با موضوع فرهنگ، تاریخ و سنت های ایران، آشنایی با فارسی گفتاری از ابتدای آموزش، یادگیری تلفظ طبیعی با تقلید از فایل صوتی، وجود واژه نامه جامع فارسی به انگلیسی و برعکس، استفاده از تمرین های کنترل شده برای تثبیت یادگیری نکته های جدید دستوری و برقراری ارتباط بین دانش جدید زبان آموزان با دانش قبلی و موارد مشابه هستند. تمامی درس ها، به جز درس نخست که درباره آموزش الفبای فارسی است، دربردارنده چندین بخش هستند تا مهارت های یادگیری زبان را تلفیق کنند. هر درس از ساختار مشخصی برخوردار است و مسیر از پیش تعیین شده ای را برای زبان آموز تعیین می کند که باید مطابق با آن پیش رفت. برای ارزیابی این کتاب از بازبینه های کانینگزورث که شامل 30 شاخص است، استفاده شد. در این کتاب گونه های بسیاری از پرسش های ارزیابی، ارائه می شود تا با استفاده از آن ها بتوان به شکل همه جانبه، ویژگی های مجموعه های درسی را ارزیابی کرد. کانینگزورث، در کتاب خود برای ارزیابی کتاب های درسی، بازبینه ای ارائه می دهد که شامل 45 معیار است که در هشت بخشِ هدف ها و رویکردها، طراحی و سازمان دهی، محتوای زبانی، مهارت ها، موضوع، روش شناسی، کتاب معلّم و ملاحظات کاربردی گنجانده شده است. در فصل های سوم تا دوازدهم این کتاب، نویسنده ها شاخص هایی را برای ارزیابی کتاب معرفی می کنند و برای هر شاخص، پرسش هایی ارائه می دهد. در این مقاله، به جز شاخص های تخصصی که به یک مهارت تعلق دارند، شاخصِ منابعِ کمک آموزشیِ خواندن، روش های یادگیری/آموزش، مهارت های مطالعه، کتاب راهنمای معلم و مواد آموزشی فارسی برای اهداف ویژه، مورد ارزیابی قرار گرفت. بررسی این شاخص ها، نشان داد مجموعه آموزشی فارسی شیرین است با وجود آن که بسیار در پی رعایت اصول جدید آموزش زبان است، اما به دلایلی از جمله نداشتن تنوع تکلیف های ارتباطی، عدم توجه کافی به مهارت شنیدن و نوشتن، صحافی چپ به راست کتاب، فایل صوتی مصنوعی که اطلاعات پس زمینه را ندارد و مواردی از این دست، با یک مجموعه آموزشی استاندارد فاصله بسیاری دارد.
گزاره های ملکی در زبان شهمیرزادی: یک بررسی رده شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم مالکیت یکی از مفاهیم جهانی و قابلِ بررسی در گونه های زبانی مختلف است. این مفهوم، به دو صورت اسمی و گزاره ای بیان می شود. در مقاله پیش رو، ساخت گزاره ملکی در زبان شهمیرزادی بر پایه رویکرد نقشی- رده شناختی بررسی شده است. به این منظور، ابتدا پرسش نامه ای تهیه شد تا از طریق مصاحبه با گویشوران این زبان، داده های مورد نظر گردآوری شود. همچنین از چارچوب نظری استیسن (Stassen, 2009) بهره گرفته شد که چهار رده زبانی برای ساخت مالکیت گزاره ای ارائه کرده است. این چهار رده، مشتمل بر رده مالکیت مکانی، مالکیت بایی، مالکیت مبتدایی و مالکیت با فعل «داشتن» هستند. تمامی این رده های چهارگانه در زبان شهمیرزادی بررسی شدند. یافته های به دست آمده از تحلیل داده ها نشان می دهد که در گونه شهمیرزادی سه رده از بین چهار رده مورد نظرِ چارچوب نظری، برای رمزگذاری گزاره های ملکی به کار گرفته می شوند. رده مبتدایی در این گونه زبانی کاربردی ندارد و گویشوران تمایل دارند از رده مالکیت با فعل «داشتن» به جای مالکیت مکانی و بایی استفاده کنند. بر این مبنا، رده مالکیت با فعل «داشتن» فراوانی کاربرد بالاتری نسبت به سایر رده ها دارد.
از گرهی نقشی تا ساخت مجهول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی چگونگی شکل گیری جمله های مجهول در زبان فارسی، بر پایه نظریه پادتقارن پویا (Moro, 2000) و با روش کیفی می پردازد تا عامل به وجود آمدن این جمله ها را از دیدگاهی متفاوت مورد بررسی قرار داده و تبیین نماید. در این مقاله نشان داده می شود آن چه به ساخت مجهول معروف است، فرآورده جانبیِ گرهی نقشی، با عنوان گره جهت با مشخصه [مجهول] است. گره جهت، یک گروه کُنادی را به عنوان متمم خود انتخاب کرده و مشخصه [ف. تصریفِ] گروهِ فعلی سبک را به صورت مجهول، ارزش دار می کند. در صورتی که این گره، با یکی از فعل های شدن، گشتن، آمدن و رفتن، پُر شده باشد؛ فعل به صورت اسم مفعول بازنمود می یابد. بر این مبنا، فعل «شدن» نمی تواند عامل مؤثری در شکل گیری یا عدمِ شکل گیری جمله های مجهول به شمار آید، بلکه این فعل، صرفاً یک نمود آوایی است برای گرهی نقشی با مشخصه [مجهول]. همچنین با توسل به فرضیه یوتا، نشان می دهیم که حضور کنش گر در جمله های مجهول از آن جا ناشی می شود که یگ گروه حرفِ تعریف در جایگاه مشخص گر گروه فعلیِ سبک و پیش از ادغام آن گروه فعلی با گروه کُنادی، ادغام شده است.