مقالات
حوزه های تخصصی:
نتایج آزمون های سرنوشت ساز همچون کنکور نقش مهمی در زندگی آتی امتحان دهندگان ایفا می کنند. این تحقیق به بررسی تأثیر آموزش استراتژی های مورد نیاز آزمون بر عملکرد آزمون زبان انگلیسی کنکور می پردازد. تعداد 293 دانش آموز در این تحقیق شرکت کردند که پس از بررسی اولیه، 260 نفر به دو گروه تجربی و گواه تقسیم شدند. پس از شرکت در پیش آزمون، هر دو گروه در دوره آموزشی شرکت کردند که به گروه تجربی بسته آموزشی استراتژی های مورد نیاز آزمون به همراه تمرین نمونه سئوال های کنکور آموزش داده شد اما گروه گواه فقط نمونه سئوال های کنکور را تمرین کردند. بعد از اتمام دوره، دو گروه در پس آزمون شرکت کردند و در نهایت همگی آنها یک ماه بعد در آزمون کنکور شرکت کردند. داده های این تحقیق با استفاده از آزمون نمونه های جفت شده و ضریب همبستگی پیرسون بررسی شد. نتایج، بیانگر عملکرد بهتر گروه تجربی نسبت به گروه گواه بود. بنابراین به نظر می رسد تلفیق چنین استراتژی هایی در برنامه درسی تمامی دانش آموزان نتایج ارزشمند و سازنده ای دارد .
تحلیل روایی فرایند تشخیص در چارچوب نشانه – معناشناسی گفتمانی: مطالعه موردی "دسته گل" اثر چوبک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه تشخیص، امری جدای از بافت گفتمانی نیست. این فرایند، وابسته به پیوستار روایت است و اگر در شرایط گسستی و ناپیوستار مطالعه شود، معنای صادرشده از آن بدون بافت، با روند طبیعی گفتمان ارتباط مؤثر ندارد. دادن مؤلفه انسانی به غیرانسان، توصیف سنتی تشخیص است. با هدف گذر از این محدودیت، ضمن تحلیل داستانی کوتاه از چوبک با عنوان «دسته گل»، در چارچوب روش نشانه-معناشناسی گفتمانی، تمامی عوامل اثرگذار در ایجاد فرایند تشخیص را مورد بررسی قرار می دهیم. فرض بر این است که در ایجاد فرایند تشخیص، نظام تقابلی، نظام حائلی، عامل پس تنیدگی و کارکرد القایی، فرایند تَنِشی، نظام فشاره ای و گستره ای، از عوامل مهم هستند. در بُعد عاطفی گفتمان، ریتم، افعال مؤثر و نمود در شکل گیری فرایند تشخیص، از عوامل اثرگذار به شمار می روند. هدف اصلی این مقاله، بررسی و تحلیل تشخیص به عنوان امری فرایندی، در متن ادبی و تأثیر آن بر کارکرد نظام روایی گفتمان، در داستان کوتاه معاصر فارسی می باشد.این فرایند، دو سویه دارد. چنانچه روند مسیر فرایند به سوی استعلا و افزایش ابعاد انسانی باشد، به سمت تشخیص بیشینه ای می رویم و اگر روال، مسیری در جهت افت و کاهش ابعاد انسانی باشد، به سمت تشخیص کمینه ای هدایت می شویم.
صفت های ایستا و نا ایستا در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صفت در کاربرد اسنادی محمول جمله تلقی می گردد و از این نظر ویژگی فعلی پیدا می کند. زبان شناسان نقش گرا محمول های فعلی را به ایستا و نا ایستا تقسیم می کنند. هدف این مقاله آن است که بر اساس شواهد نحوی و معنایی نشان دهد که طبقه های ایستا و نا ایستا شامل کنشی و فرایندی محدود به محمول های فعلی نیستند، بلکه صفت ها نیز می توانند ایستا یا نا ایستا باشند. صفت هایی مانند «بزرگ، بلند، چاق، قرمز» که حالت یا وضعیتی ثابت و دائمی را بیان می کنند، ایستا هستند، در حالی که صفت هایی از قبیل «محتاط، مرتب، کمرو، گستاخ» بیان کننده حالات یا ویژگی هایی هستند که تا حدی تحت کنترل و اراده موضوع ها هستند و تابع شرایط و بافت های خاص می باشند.از این رو، این صفت ها ناایستا یا پویا تلقی می شوند. در این مقاله تلاش شده است تا با تجزیه و تحلیل داده های نوشتاری و گفتاری زبان فارسی، صفت های ایستا و نا ایستا مورد بررسی قرار گیرد. همچنین، آزمون های نحوی و معنایی متعددی برای تشخیص صفت های ایستا از نا ایستا معرفی شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که تقسیم بندی ایستا و پویا صرفاً محدود به طبقه فعل نمی باشد و این ویژگی ها را می توان در طبقه صفت نیز یافت. همچنین در این پژوهش مشخص شد که برخی از صفت ها قابلیت خوانش ایستا و نا ایستا را در بافت های زبانی و موقعیتی متفاوت دارا هستند.
بررسی مقوله های تصریفی اسم در بلوچی سرحدّی گرنچین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گویش بلوچی سرحدّی زیرشاخه ای از بلوچی غربی (رخشانی) است. پژوهش حاضر درصدد است تا مقوله های تصریفی یا ساخت واژی- نحوی اسم شامل: شمار، جنس دستوری، معرفگی، حالت و مالکیت را در گویش بلوچی سرحدّی گرنچین مورد بررسی قرار دهد. این مطالعه هم زمانی بر اساس پیکره زبانی گردآوری شده از طریق کار میدانی در منطقه گرنچین واقع در 35 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان خاش انجام شده است. داده های زبانی از طریق ضبط گفتار آزاد و مصاحبه با 10 گویشور از ساکنین بومی منطقه گرنچین شامل 5 مرد و 5 زن بی سواد با محدوده سنی 50 - 80 سال گردآوری شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد بلوچی سرحدّی در مقوله شمار از تمایز شمار مفرد و جمع برخوردار است. این گویش فاقد نشانه ای ساخت واژی برای مقوله جنس دستوری است. به علاوه، اسم در مقوله معرفگی با استفاده از نشانه های نحوی و ساخت واژی متنوع صرف می شود. نظام حالت در این گویش نظام فاعلی- مفعولی است و حالت به صورت حالت فاعلی و حالت غیرفاعلی تحقق می یابد. در این راستا، حالت غیرفاعلی، به نوبه خود، به صورت حالت رایی/ برایی، اضافی/ ملکی، ندایی، مکانی، به ای، ازی و بایی کاربرد دارد؛ با این وجود، این گویش از نظام ساخت کنایی دوگانه در نظام گذشته فعل نیز استفاده می کند. مالکیت، علاوه بر استفاده از حالت اضافی/ ملکی، به کمک فعل ربطی، حروف اضافه، فعل /dɑʃt-en/ و عبارت های قرضی از فارسی نیز بیان می شود.
رویکردی پادتقارنی به ضمیراندازی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به تبیین دو مشخصه بارز زبان های ضمیرانداز یعنی فقدان فاعل واژگانی و جابه جایی آزادانهفاعل و فعل در زبان فارسی بر اساس پادتقارن پویا می پردازیم.این دو ویژگی محصول جانبی نقطه تقارن هستند. ضمیر فاعلی پنهان ضمیری ضعیف و یک گروه حرف تعریف است که پس از ادغام با گروه فعلی و تشکیل نقطهتقارن در صورت آوایی حذف می گردد. این امر توجیه گر ضمیراندازی است. جایگاه اصلی فاعل در ساخت های متعدی و غیرکنایی در مشخصگر فعل سبک و در ساخت های غیرمفعولی مشخصگر فعل واژگانی است. در تمامی این جایگاه ها شاهد نقطه تقارنی خواهیم بود که می تواند به دو صورت شکسته شود؛ یا با جابه جایی فعل و یا با جابه جایی فاعل. همین امر، جابه جایی آزادانه فاعل و فعل را توجیه می کند. در فاعل پیش فعلی حرف تعریف در جایگاه مشخصگر گروه زمان و در صورت تکیه بر بودن در جایگاه مشخصگر گروه کانون می نشیند. در فاعل پس فعلی در ساختارهای غیرمفعولی، فعل از درون فعل واژگانی تیره به صورت افزوده با فعل سبک ادغام می شود و در ساختارهای غیرکنایی و متعدی فعل از درون گروه فعل واژگانی به درون هسته زمان حرکت می کند.
تحلیل معناشناسی پیش وند پیش- در زبان فارسی: رویکرد زبان شناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم اصلی در رویکرد زبان شناسی شناختی، این است که هر واحد زبانی شبکه ای از معانی است. لانگاکر (Langacker, 1991) معتقد است که «تکواژ، مقولات، و ساخت های دستوری همگی صورتی از واحدهای نمادین دارند»، از این نظر وندها نیز معنای خاص خود را دارند که آن معنا را به پایه میزبان می افزایند و در نهایت معنای مشتق شکل می گیرد. یک پیش وند، همانند مقولات واژگانی، مقوله ای را تشکیل می دهد که همه معانی خود را که حول یک معنای مرکزی گرد آمده اند، رده بندی می کند. بنابراین می توان گفت مشتقات پیش وند «پیش-» نیز مقوله ای چندمعنا با یک ساخت درونی نظامند است. در این پژوهش برای تحلیل معناشناختی این پیش وند، معانی مشتقات آن را از منظر شناختی به دست آوردیم و در نهایت با مشخص کردن شبکه شعاعی این وند، دو خوشه معنایی مرکزی تعیین شد که دیگر معانی از این دو گره معنایی منتج می شوند: ترتیب زمانی، ترتیب مکانی. از بین این دو معنی، یکی به عنوان معنای اصلی وند مذکور است. برای تشخیص این معنای اصلی از معیارهایی که تایلر و ایوانز (2003) پیشنهاد کرده اند، بهره گرفته شد و مشخص شد که مفهوم مکانی این وند چندمعنا، به عنوان معنای اولیه می باشد که دیگر معانی حول این معنای مرکزی قرار می گیرند.
بررسی کارکرد فعل های «شدن» و «رفتن» در گویش های فارسی خراسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار بر آنیم تا کارکرد دو فعل «شدن» و «رفتن» را در گویش های فارسی خراسان بررسی کنیم. بدین منظور بیست و دو گویش از خراسان های رضوی، جنوبی و شمالی در این پژوهش بررسی، و چهار کارکرد این افعال شامل فعل حرکتی اصلی، فعل اسنادی، فعل کمکی و فعل وجهی مورد تحلیل قرار گرفته اند. با توجه به کارکرد این افعال، گویش های فارسی خراسان به سه دسته تقسیم شده و در برخی کارکردها برای برخی دسته ها زیردسته هایی نیز ارائه شده است. همچنین برای روشن تر شدن وضعیت این افعال در دوره نو شواهدی از دیگر گویش های ایرانی و گونه هایی از دیگر زبان های ایرانی چون کردی و بلوچی ارائه شده است. با توجه به سیر تاریخی این افعال از دوره باستان تاکنون، نتایج این پژوهش بیانگر تغییراتی است که در کارکرد این افعال در برخی گویش های خراسان اتفاق افتاده، به گونه ای که آنها را نه تنها از زبان های ایرانی باستان و میانه، بلکه از فارسی امروز نیز متمایز ساخته است. برای مثال کارکرد فعل «رفتن» که به عنوان فعل حرکتی در دوره میانه وارد زبان فارسی شده، به گونه ای در گویش هایی چون مشهدی، کاشمری، ادکانی و دلبری تعمیم داده شده که فعل «رفتن» جای «شدن» را هم به عنوان فعل اسنادی و کمکی، حتی در گویشی چون ادکانی به عنوان فعل وجهی که اصولاً کارکردی نو حتی برای فارسی نو محسوب می شود، گرفته است. نتایج این پژوهش در شناخت بیشتر تحولات گویش های فارسی خراسان و زبان فارسی می تواند راهگشا باشد.
تبیین اختیاری بودن حرکت فعل در جملات پرسشی آری نه در زبان فارسی: رویکردی کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر می کوشد تا در چارچوب برنامه کمینه گرا (Chomsky, 1995, 2000, 2001a-b)، اختیاری بودن فرایندی را در فارسی تبیین نماید که به موجب آن، فعل در جملات پرسشی آری نه، ضمن ابقا در جای اصلی خود، قادراست به جایگاه آغازین جمله نیز جابه جا شود تا تعبیر پرسشی جمله را فراهم سازد. در این راستا، نخست تصریح می شود که اختیاری بودن پیش گذاری فعل در جملات پرسشی آری نه در زبان فارسی متضمن نوعی تناقض در زمینه قدرت دو ارزشی مشخصه ها در برنامه کمینه گرا است. در ادامه، با ارائه یک راهکار جایگزین، انگیزه پیش گذاری فعل در ساخت های مذکور را بازبینی مشخصه [- تأکید] و نیز مشخصه قوی [اصل فرافکنی گسترده](Chomsky, 2000, 2001a-b) در جایگاه هسته گروه تأکید قلمداد می کنیم.در تحلیل اخیر، پیش گذاری فعل در جملات مورد بحث از یک طرف و ابقای آن در جای خود، ازطرف دیگر، به ترتیب حاصل گزینش و عدم گزینش مشخصه [اصل فرافکنی گسترده] از واژگان توسط هسته گروه تأکید است. بدین ترتیب، در ساخت های گروه نخست، پس از بازبینی مشخصه قوی [اصل فرافکنی گسترده] در جایگاه هسته گروه تأکید، به دلیل عدم امکان حرکت فعل به هسته گروه متمم نما جهت بازبینی مشخصه [- پرسشی] به علت حضور متمم نمای «که» در این جایگاه، مشخصه [- پرسشی] هسته گروه متمم نما و مشخصه [+ پرسشی] فعل در جایگاه هسته گروه تأکید از طریق سازوکار مطابقه همدیگر را بازبینی می کنند. در مقابل، در ساخت های گروه دوم، این مطابقه و بازبینی میان مشخصه [- پرسشی] هسته گروه متمم نما و مشخصه [+ پرسشی] فعل در جای خود در هسته گروه فعلی انجام می شود.