نظریه تحلیلِ انتقادیِ استعاره، دیدگاهی است که با هدفِ شناسایی نیات و ایدئولوژی هایی که در ژرفای کاربرد زبان وجود دارد، به تحلیل استعاره ها می پردازد. چارتریس بلک (Chartris-Black, 2005) معتقد است که استعاره، اسطوره و ایدئولوژی هر سه کارکرد اقناعی دارند. کاربرد نظام مند استعاره بخشی از ایدئولوژی است، زیرا استعاره میان اسطوره و ایدئولوژی پیوند برقرار کرده و اهداف اقناعی گفتمان سیاسی را محقق می کند. این مقاله بر آن است تا با بهره گیری از رویکرد چارتریس-بلک (همان) به بررسی نقش استعاره مفهومی در شکل گیری اسطوره و ایدئولوژی بپردازد. هدف این کار، تبیین رابطه میان استعاره مفهومی، اسطوره و ایدئولوژی در متن های سیاسی است. پرسش پژوهش از این قرار است که چگونه استعاره های موجود در سرخط های انتخاباتی، به ایجاد اسطوره سیاسی و نیز ایدئولوژی منجر می شود. با بررسی عنوان های 12 روزنامه منتخب (دو جریان سیاسی اصلاح طلب و اصول گرا) در بازه زمانی دوماهه تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری سال 1396، مشخص شد که استعاره های مفهومی به روایت های غیر واقعی در مورد خودی و غیرِ خودی و شکل گیری اسطوره منجر می شود. اسطوره های حاصل از کاربرد این استعاره ها به برانگیختن احساسات مورد نظر گفتمان سازها مثل علاقه به خودی و تنفر از غیر خودی و نهایتاً به شکل گیری ایدئولوژی موردنظر رسانه در مخاطب منتهی می شود. این امر، در راستای مشروعیت بخشی به خودی و مشروعیت زدایی از رقیب و اقناع مخاطب به انتخاب ایدئولوژی خودی قرار دارد. این تحلیل نشان می دهد که ظهور استعاره ها در زبان می تواند به جای آگاه سازی مخاطبان با گفتن واقعیت، احساسات آن ها را با ایجاد اسطوره برانگیزد و میان اسطوره و ایدئولوژی میانجی گری کرده و کنش مورد نظر گفتمان سازها را تضمین کند.