آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۰

چکیده

آموخته های معماری امروز تحت تأثیر استیلای هژمونی های مرکزگرا، هجوم اطلاعات و تکنولوژی موجب تسخیر روح انسان شده است که منجر به تبلور اشکال جدیدِ خلقیات فردی به جای خلاقیت شده است. تغییر یادگیری فرایند انسانِ معمار به معنای رهایی ذهن از انباشتگی های اطلاعات و خوانش آموزه های مؤثر به واسطهٔ تجربه های زیست شدهٔ انسانیِ حاویِ روح و احساس هدف پژوهش است. مطالعهٔ حاضر به روش اسنادی، و به منظور شناخت روابط انسان با محیط به خوانش آثار پدیدارشناسان حوزهٔ انسان، ذهن و خیال، و ریشه های درون مرزیِ مؤثر بر برقراری پیوند انسان با پدیده های محلی، همچون ادبیات، پرداخته است. با خوانش نظریه های شناختِ جهان هستی و دیدگاه های محورگرایی، به وجوه گم گشتهٔ «چگونه انسان شدن» پی برده شد. در ابتدای قرن بیستم جریان فکری فلسفی پدیدارشناسی شکل گرفت که اساس هستی شناسی را تجربیات زیست شدهٔ انسانی دانست. سپس از فلسفهٔ محض به جریان حوزهٔ «اندیشه» و «یادگیری خودیافته» تغییر مسیر داد و با برقراری پیوندی چندوجهی میان رشته ها و تجربه های زیست شدهٔ انسانی، در مدارس معماری مطرح شد. شناخت فرایند خودیافتهٔ «انسانِ معمار» جهت کسب تجربه های فردی با کیفیت و خلق پدیده های معماری انسانی از یافته های این مقاله است که در دو وجه مورد مطالعه قرار گرفت: 1) خواندن منابع و ریشه های غنیِ درون مرزی؛ و 2) آموختن چگونه اندیشدن به منزلهٔ نگاه جهان شمول. خوانش شعر حافظ و تجربهٔ زیسته اش در فرایند یادگیری معماری موجب خودیافتگی و پالایش ذهن می شود. در این راه انسان فراگیرنده به بیداری دست می یابد که در قالب مدلی ترسیم شده است.

تبلیغات