فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۲۷٬۴۵۱ مورد.
منبع:
تاریخ ایران بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
149 - 166
حوزه های تخصصی:
ایالات متحده امریکا در آستانه سده بیستم میلادی پیشرفته ترین تجارت جهان را در اختیار داشت. این موضوع از نگاه تیزبین روشنفکران و متجددان ایرانی دوره قاجار دور نماند و آنها با وسواسی مثال زدنی چگونگی روند شکوفایی اقتصاد این کشور نویافته را دنبال کردند. پژوهش حاضر تلاش دارد در پرتو اسناد منتشرنشده آرشیوی در ایران به این پرسش ها پاسخ دهد: روشنفکران و ترقی خواهان چگونه به معرفی اقتصاد و وضعیت مالیه امریکا پرداختند؟ این شناخت ها چه نتایجی برای ایران به دنبال داشت؟ و جنگ جهانی اول تا چه اندازه در افزایش یا کاهش تبادلات تجاری و مالی ایران و امریکا نقش داشت؟ یافته های این مطالعه که مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی است، نشان می دهد روشنفکران برای نشان دادن اهمیت تجارت امریکا در گام نخست با نگاهی انتقادی به مقایسه بهره برداری از منابع زیرزمینی در امریکا و ایران پرداختند و از این طریق اهمیت و ضرورت گسترش مناسبات تجاری با این کشور را به مقامات دولت ایران گوشزد کردند. در ادامه آنها در گزارش های خود وضعیت مطلوب تجارت امریکا را در دوران جنگ جهانی اول و سال های پس از جنگ در مقایسه با سایر کشورهای جهان به نمایش گذاشتند. این آگاهی ها سبب شد مناسبات تجاری ایران با امریکا رشد چشمگیری پیدا کند. علاوه بر این، نخبگان سیاسی ایران در واشنگتن وضعیت مالیه و بودجه امریکا را بررسی کردند و با ارسال گزارش ها و کتابچه های گوناگون دلایل موفقیت و ترقی اداره مالیه و وضعیت مطلوب بودجه این کشور را بازتاب دادند. این امر منجر به تبادل اطلاعات مالی ایران با امریکا و استخدام مستشار از این کشور شد.
جایگاه احمدخان دنبلی خویی در سیاست اتحاد اسلام حکومت عثمانی در قفقاز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷ (پیاپی ۱۴۷)
135 - 162
حوزه های تخصصی:
طرح اتحاد اسلام، سیاست حکومت عثمانی با همکاری حکام و امرای مسلمان منطقه آذربایجان و داغستان برای مهار نفوذ و توسعه طلبی روس ها در منطقه قفقاز بود. هدف این طرح، ایجاد هماهنگی و اتحاد میان خوانین منطقه به منظور تشکیل قوای مشترک تحت شعار اسلام علیه برنامه های استعماری روسیه بود. عثمانی ها با عنایت به نفوذ و اقتدار احمدخان دنبلی (حک:1200-1176ق/1786-1762م) حاکم خوی در منطقه آذربایجان، علی رغم شیعی مذهب بودن او، وی را عنصری مناسب برای اهداف طرح اتحاد اسلام تشخیص داده و به برقراری ارتباط با او روی آوردند. شناخت نقش و جایگاه احمدخان خویی در سیاست منطقه ای عثمانی و بررسی ابعاد همکاری آن دو از مسائل فراروی این پژوهش است. این پژوهش درصدد پاسخ به این سؤالات است: همکاری احمدخان خویی با عثمانی ها در طرح اتحاد اسلام در چه سطحی بود؟ حاکم خوی از همکاری با سیاست منطقه ای عثمانی چه اهدافی داشت؟ این پژوهش بر آن است تا باتکیه بر نسخ خطی فارسی، اسناد آرشیو چاپ عثمانی و منابع تاریخ نگاری عثمانی با رویکرد توصیفی-تحلیلی موضوع مدنظر را واکاوی کند. یافته های پژوهش مؤید آن است سطح همکاری آنان در مقابله با دشمنان اسلام با گذر از سطح تبادل سفرا و مکاتبات، وارد همکاری عملی مشترک اطلاعاتی و نظامی شد. ارتقای جایگاه از سطح حاکم محلی به سطح مدعیان حکومت و شناساندن خود به عنوان حکمران مستقل آذربایجان در فقدان حکومت مقتدر از اهداف حاکم خوی بود.
درآمدی بر عملکرد دولت کارگزار محور رضاشاه در قبال ساختار ایلی کشور براساس نظریه «ساخت یابی گیدنز» (مطالعه موردی ایلات و عشایر لرستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ نامه ایران بعد از اسلام سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۴
115 - 140
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی شده است با استفاده از نظریه «ساخت یابی» گیدنز، زمینه های اجرای سیاست سرکوب ایلات و عشایر (با تأکید بر ایلات و عشایر لرستان) در قالب نظریه جامعه شناسانه گیدنز مورد بررسی و تبیین قرار گیرد. بر اساس نظریه «ساخت یابی» گیدنز به نقش کارگزار (به عنوان نمونه موردی، رضاشاه) در بستر (نمونه موردی، جامعه ایلات و عشایر) و ارتباط دوسویه (متعامل یا متقابل) ساختار- کارگزار توجه می کند. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی بر مبنای روش شناختی جامعه شناسی- تاریخی به طرح این پرسش پرداخته که براساس نظریه ساخت یابی گیدنز، خط مشی پهلوی اول در قبال ایلات و عشایر لرستان چگونه قابل ارزیابی و تحلیل است؟ رهیافت پژوهشی مقاله آن است که درباره عملکرد رضاشاه در قبال ایلات و عشایر لرستان، هیچ یک از نظریات مطرح شده- که در متن مقاله به آن پرداخته می شود- به تنهایی نمی توانند بیانگر تمام واقعیت باشند و در تحلیل عملکرد وی، باید به رابطه میان ساختار- کارگزار و تعامل دوسویه آنها توجه کرد.
نخستین پارسی در تاریخ و پیامد حکومت او: اکسودوس پارسیان در درون فلات ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
39 - 58
حوزه های تخصصی:
زاگرس مرکزی یکی از پرجمعیت ترین مناطق فلات ایران در نیمه نخستِ هزاره یکم پیش از میلاد و آکنده از سرزمین های کوچک یا نیمه گسترده بود. در ارتباط با این گستره جغرافیایی، یکی از نکات عجیب و جالب توجه در محتوای منابع میان رودانی مرتبط با هزاره یکم پیش از میلاد، برخورد با دو موقعیت سراسر متفاوت برای سرزمینی با نام همسان پرسواَش یا پرسومَش است، به طوری که از روزگار شلمانسر سوم تا سلطنت سارگن دوم آشوری نام این سرزمین همواره در کنار سرزمین هایی یاد شده است که در شرق آشور و در حدود زاگرس مرکزی واقع بوده اند، اما از روزگار سناخریب به بعد، سرزمین پرسواَش (پرسومَش) در شرق ایلام و متحد آن گزارش شده است. همچنین، می دانیم که سرزمین پارسیان در روزگار حکومت خاندان هخامنشی نیز -چه پیش از برآمدن جهان شاهی (:امپراطوری) و چه پس از آن- در زاگرس جنوبی قرار داشت. این که بر مبنای محتوای منابع نوشتاری به دست آمده از کاوش های باستان شناسی چگونه می توان این موضوع را توضیح داد، موضوعی است که پژوهشگران زیادی کوشیدند تا برای آن پاسخی بیابند. پژوهش پیش رو با بررسی محتوای این کتیبه ها و ارزیابی داده های جغرافیایی درون آن ها، به یک بازنگری در موضوع پرداخته و به این نتیجه رسیده است که نام سرزمین نخستین نه تنها به مفهوم تبار یک جمعیت اشاره داشته است، بلکه مردمان آن دیار به یک مهاجرت گروهی (:اکسودوس) بزرگ و در مقیاس آن چه پیشتر بنی اسرائیل در مصر تجربه کرده بود، دست زدند تا استقلال سیاسی و آزادی پیشین خود را دوباره بیابند. این پژوهش نشان می دهد که علت از دست رفتن این استقلال، شکست برنامه های توسعه طلبانه یک شاه کهن از این سرزمین در برابر آشوریان بوده است.
معرفی و تحلیل فناوری و گونه شناسی دست ساخته های سنگی مکشوف از کاوش های 9931 ه .ش. در توق تپۀ نکا، مازندران
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش یکی از نظام های تولید دست ساخته های سنگی دوران نوسنگی منطقه شرق مازندران برپایه کاوش های توق تپه در سال 1399 ه .ش. به صورت توصیفی-تحلیلی مورد مطالعه قرار گرفته است. بررسی فناوری، گونه شناسی و تأثیر معیشت بر شیوه به کارگیری فناوری ها و مطالعه چگونگی تولید دست ساخته های گوناگون در این محوطه، از مهم ترین اهداف و پرسش های این پژوهش در این تپه است. توق تپه در بخش مرکزی نکا و در پیرامون روستای اسکاردین واقع شده است. کوه های هوتوکش، که از مهم ترین منابع سنگ چرت در ایران هستند، در حدود 10 کیلومتری جنوب آن قرار دارند. دست ساخته های سنگی مکشوف از کاوش این محوطه از سنگ چرت ساخته شده اند. این دست ساخته ها در محوطه ساخته نمی شده و بخشی از توالی تراش در خارج از آن انجام می شده است. با توجه به این که هیچ نمونه سنگ مادر تیغه در مجموعه مشاهده نمی شود، به نظر می رسد تیغه ها به صورت آماده به محوطه وارد شده و بیشتر، عمل پرداخت و یا فرم دهی نهایی برداشته ها در آن انجام می گرفته است. شواهدی چون: بزرگی سکوی ضربه، حباب ضربه دوگانه و پریدگی حباب ضربه نشان می دهند که فناوری مورد استفاده در صنایع سنگی توق تپه به شیوه ضربه مستقیم با چکش نرم و یا ضربه غیرمستقیم بوده است. از ویژگی های شاخص این مجموعه، فراوانی ابزارهای روی تراشه و کنگره دندانه دارها و کمبود خراشنده های (ناخنی و هندسی) و ابزارهای دارای جلای داس است. صنایع سنگی توق تپه به لحاظ ترکیب بندی فناوری، بیشترین شباهت را با صنایع سنگی میان سنگی غار کمیشان دارد. شیوه ساخت دست ساخته های سنگی دوران نوسنگی، دنباله شیوه ساخت دست ساخته ها در دوران میان سنگی کاسپی است و بنابراین، این مجموعه را می توان مربوط به دوران نوسنگی دانست. شیوه تأمین معاش، تأثیر مستقیمی روی گونه، روش و فناوری ساخت دست ساخته ها دارد. مطالعه حاضر نشان داده است که به دلیل ظرفیت بالای محیط زیست منطقه موردمطالعه در تأمین خوراک مورد نیاز جوامع پیش ازتاریخ، دگرگونی چشم گیری در گونه شناسی و فناوری ابزارهای نوسنگی این محوطه درراستای دگرسانی معیشت مبتنی بر تولید غذا مشاهده نمی شود.
مطالعه تطبیقی روند پیچیدگی های اجتماعی-اقتصادی فلات مرکزی و جنوب غرب ایران در نیمه دوم هزاره پنجم پیش ازمیلاد
حوزه های تخصصی:
موضوع و هدف پژوهش حاضر، مقایسه روند پیچیده شدن جوامع پیش ازتاریخ در فلات مرکزی و جنوب غربی ایران در نیمه دوم هزاره پنجم پیش ازمیلاد و ارزیابی شاخصه های پیچیدگی و هم چنین، تحلیل چرایی و چگونگی وقوع آن ها است. منطقه های یادشده، دو نقطه محوری برای آغاز تحولات اجتماعی و اقتصادی در این دوره بودند که در هزاره چهارم پیش ازمیلاد نقش مهمی در مبادلات تجاری و برهم کنش های فرهنگی بین شرق و غرب فلات ایران ایفا کردند. متغیرهای فناوری و صنعتی، اصلی ترین شاخص های پیچیدگی در فلات مرکزی بودند؛ مؤلفه های کشاورزی و دام داری در مرتبه فرعی قرار داشتند. روند پیچیده شدن جوامع جنوب غربی ایران، در اصل بر بنیاد کشاورزی، دامپروری و منابع آبی تکیه داشت و متغیر های فناوری، صنعتی و واردات مواد اولیه نیز حائز اهمیت بودند. چگونگی پدیدارشدن فن مدیریت و تولید سفال ها در محوطه های شاخص کاوش شده در گستره ای از فلات مرکزی تا بخشی از دشت های شرقی زاگرس مرکزی و جنوبی و نیز جنوب غرب ایران را به منظور شناخت سطح پیچیدگی ها، ارزیابی و مطالعه تطبیقی گردید. داده های موجود، ازجمله شباهت سفال نخودی منقوش لایه های V-II قره تپه قمرود با محوطه های مناطق فارس (مرحله اول باکون A) و جنوب غرب ایران (شوشان متأخر I 4700-4400 پ.م.) موجب تقویت نظریه وجود ارتباطات فرهنگی بین فلات مرکزی و جنوب غرب ایران شده است. تحلیل ساختاری برهم کنش ها بین دو منطقه با رویکرد بوم شناسی فرهنگی و برمبنای پنج الگوواره شامل: همسان سازی، تخصصی کردن، همزمان سازی و خودسازماندهی، تراکم مؤلفه های اقتصاد جغرافیایی و تمرکز قدرت نشان داده است که برخی جوامع از نیمه دوم هزاره پنجم پیش ازمیلاد براساس این اصول پنج گانه، موجب تقویت هم دیگر شده، جوامع پیچیده را به وجود آوردند. بر پایه الگوواره های یادشده، نتایجی در چارچوب شاخصه های اقتصادی-جامعه شناختی نظیر ایجاد سامانه های تولید و توزیع، خانواده های کارآمد، هرم های قدرت و ابرنخبگان، ازبین رفتن هم رایی عمومی و نخبگان درحال گسترش حاصل گردیده است. مدارک و داده های پژوهش ازطریق مطالعات کتابخانه ای، گردآوری شده که با استفاده از برخی روش های توضیح تغییرات فرهنگی و نظریه های پیچیدگی اجتماعی-اقتصادی مورد تحلیل قرار گرفته اند.
نقش پیوندهای تجاری و فرهنگی شرق آفریقا و خلیج فارس در آئین زار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بردگان سیاه یکی از اقلام مهم تجاری بودند که از روزگاران باستان رواج داشته و بعد از فتوحات اسلامی نیز کم و بیش تداوم داشت. سواحل خلیج فارس و دریای سرخ از جمله مقاصد مهم برای جابجایی و نقل و انتقال یا اسکان این بردگان بودند. چنانکه گزارشهایی از اسکان بردگان سیاه در بصره و روستای توریان در جزیره قشم وجود دارد. مساله مهم در ارتباط با این بردگان تاثیر وتاثرهای فرهنگی است که در محلهای اسکان خود داشته اند. این بردگان علاوه بر اثرپذیری فرهنگی، فرهنگ خود را نیز به جوامع میزبان می دادند؛ اساطیر و آئین زار و موسیقی مرتبط با آن از جمله مواردی است که به واسطه آنان در منطقه خلیج فارس نفوذ داشته است. این مقاله با تمرکز بر این آئین به مثابه یک مثال تاریخی، کوشیده است به توضیح و تبیین این سوال بپردازد که تجارت برده چه تاثیری بر تعامل فرهنگی آفریقای شرقی و حوزه خلیج فارس داشته است؟ فرضیه حاکی از آن است که بابازارها و مامازارها به طور کلی سیاهان در دوره اسلامی طیِّ چند مرحله فرهنگ و آئین زار را دگرگون کردند.یافته های تحقیق حاکی از آن است که مراحل مذکور عبارت بودند از: تلاشهایی برای انطباق روایات سواحیلیِ زار با روایات توراتی و قصص انبیا، دادن صبغه اسلامی و درمانگرانه به آئین زار، و درنهایت اثرپذیری از ادبیات و باروهای صوفیانه به خصوص از طریقت قادریه.
عرب گرایی در آثار تاریخی ابن حبیب بغدادی (د.245ﻫ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سخن تاریخ سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۳
109 - 128
حوزه های تخصصی:
ابن حبیب مورخ نیمهٔ نخست قرن سوم هجری گاه با گردآوری آثار دیگران در مجموعه ای واحد و گاه با تألیف تک نگاشت هایی نوآورانه آثاری در تاریخ عرب عصر جاهلی و سده های نخستین هجری پدید آورده است. تألیفات ابن حبیب به سبب احتوا بر انبوهی از مواد و مطالب در تاریخ فرهنگی و اجتماعی عرب، که غالبا نیز در منابع دیگر یافت نمی شود، درخور توجه اند و بررسی داده های وی برای شناخت مطابق با واقع از فضای فکری و فرهنگی عصر نخست عباسیان، ضرورت دارد. تحلیل آثار ابن حبیب به سبب ایجاز داده ها، به ویژه عرضه صرف نام شماری از افراد در موضوعات متنوع بسیار دشوار است؛ بدین روی این پژوهش برآن است که بر مبنای مطالعات کتابخانه ای و روش تاریخی با روی کرد توصیفی تحلیلی، با مقایسهٔ داده های ابن حبیب با تألیفات و تک نگاشت های مشایخ و مورخان هم عصرش دریابد که چرا ابن حبیب که خود در زمرهٔ موالی است در صدد برآمده تا آثاری با محوریت عرب در جاهلیت و اسلام تدوین نماید؟ یافته هاحاکی از آن است که ابن حبیب در پاسخ به مسائل مورد مناقشه در احکام عرفی و فقهی زمانه اش به تألیف چنین آثاری همت گماشته است؛ افزون بر این او از مطاعن شعوبیه و نیز نظرات مسیحیان در تشکیک عقاید مسلمانان غافل نبوده و در دفاع از منزلت عرب و مقابله با شبهات مسیحیان پیرامون اسلام، شواهدی از تاریخ و فرهنگ عرب در جاهلیت و صدر اسلام عرضه کرده است.
تفسیر انتقادی یک انگاره: کوروش دوم و خشایارشای یکم در مکالمۀ افلاطونی «آلکیبیادس بزرگ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رساله موسوم به «آلکیبیادس بزرگ» ازجمله متونی محسوب می شود که به رغم آنکه پژوهشگران تردیدهایی جدی در انتساب آن به شخص افلاطون ابراز داشته اند، از جایگاهی ویژه در میان آثاری برخوردار است که ذیل مکتب فلسفی و ادبی افلاطونی قرار می گیرند. این رساله شامل مکالمه ای میان سقراط و معاشر جوان او آلکیبیادس است و ضمن گفت وگو، در چند مورد از شاهنشاهی هخامنشی و مسائل مربوط به آن سخن می رود. در پژوهش حاضر منحصراً به یکی از این موارد، یعنی اشاره سقراط در سطور نخست رساله به کوروش دوم و خشایارشای یکم به عنوان تنها افراد میرا و فناپذیر شایسته احترام در نظر آلکیبیادس جوان و جاه طلب توجه شده است. درحقیقت پژوهش حاضر بر آن است از طریق مطالعه انتقادی و تطبیقی محتوای «آلکیبیادس بزرگ»، انگاره ها و تصورات ویژه ای را بررسی کند که وجود آن در فضای ذهنی نویسنده رساله، موجب ذکر نام کوروش و خشایارشا به عنوان تنها افراد ارجمند در نگاه شخصیتی همچون آلکیبیادس شده است و به یاری چنین خوانشی، یک انگاره پنهان در اندیشه یونانیان سده های پنجم و چهارم پیش از میلاد در باب این دو فرمانروای هخامنشی را بازخوانی کند.
پژوهشی دربارۀ «وزارت» خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹ (پیاپی ۱۴۹)
139 - 162
حوزه های تخصصی:
جایگاه برجسته خواجه نصیرالدین طوسی در میان «اسماعیلیه» و نیز تقرب و نفوذ وی نزد «مغول ها» در ایران، این دیدگاه را پیش آورده که خواجه در این حکومت ها، به مقام «وزارت» منصوب شده است و رواج این دیدگاه تا آنجا پیش رفته که در میان شماری از پژوهشگران به عنوان گزاره ای قطعی انگاشته شده است؛ اما بررسی ها این دیدگاه را تأیید نمی کند؛ بنابراین پرسش این پژوهش آن است که مستنداتِ گزاره تاریخیِ «وزیر»بودن خواجه نصیرالدین چیست. چنین می نماید که برای دیدگاه یادشده منابع و مستندات موثق و معتبری در دست نیست و آنچه گفته شده بر پایه منابعی در این زمینه است که نویسندگان آن ها آگاهی دقیقی نداشته یا از روی ملاحظاتی خاص خواجه را وزیر اسماعیلیه و مغول خوانده اند. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و باهدف ارزیابی گزاره ای مطرح درباره زندگانی خواجه نصیرالدین، انجام شده و نشان می دهد که خواجه ، افزون بر نفوذی که نزد فرمانروایان اسماعیلیه و سپس مغول داشت و نیز جدا از اینکه به طور مشخص برخی مناصب ازجمله سرپرستی «اوقاف ممالک» ایلخانی را در دست داشت، هیچ گاه مسئولیت «وزارت» (به معنای فنی و تخصصی آن) را در دست نداشته است. هرچند این نکته را نمی توان از نظر دور داشت که به دلیل اینکه خواجه از مقربان ایلخانان بوده، فراتر از امور اوقاف در حکمرانی مغول در ایران تأثیر و نفوذ داشته است.
Identifying the Mobility Patterns of Human Societies in the Hawraman Cultural Landscape Based on the Ethnoarchaeological Approach
حوزه های تخصصی:
The lifeways of mobile human societies are a field investigated by anthropologists and archaeologists. Mobility is considered an effective way of foraging and resource production among human societies (for hunter-gatherers, pastoralists, and farmers, respectively). Various classifications regarding the mobility patterns of human societies have been proposed so far. As of today, the majority of archaeologists use Murdock’s multi-purpose classification which divided mobile human societies into four groups: (1) Nomadic societies, (2) semi-nomadic societies, (3) semi-sedentary societies, and (4) sedentary societies. But some societies have characteristics that do not allow them to be placed in one of these groups. For identification of these unclearly defined societies, the authors will refer to 5 criteria of demographic dimensions: Mobility, number of movements, movement distance, residential criteria, and lifeway. For instance, it was not until 2003 that archaeologists began to recognize the intermediate trajectory of nomadic pastoralism from early village-based herding to the formation of full-fledged pastoralism in the western part of Central Zagros. Extensive study of pastoralist communities, however, can be used for the identification of several intermediate stages of the 5 criteria. Current archaeological evidence in most of the early Neolithic sites in Central Zagros such as Qazanchi, Sheikhi Abad, Sarab, Asiab, and Guran, unlike the Levant region which was settled in the Epipaleolithic (Natufian) period, indicates that these sites are seasonal. So how can we explain the mobility of human societies in the proto-Neolithic period of Zagros? As a result, the authors try to use these criteria to identify the intermediate stages of sedentarism in Zagros, from mobile societies in the Epipaleolithic period to sedentary societies in the late Neolithic period. For this purpose, the authors have studied the mobility patterns and residential criteria of human societies in the cultural landscape of Hawraman. The research was conducted in two seasons, in the summer of 2016 and the summer of 2018, respectively. At first glance, the patterns of mobility and lifeways of human societies seemed homogeneous and identical in the cultural landscape of Hawraman. But with a deeper analysis, Four main mobility patterns were identified. The patterns include (1) single-stage agriculturalist residential mobility in Koh-e-Takht, (2) multistage pastoralist residential mobility in Kosalan and Shahu Mountain, (3) logistical mobility (transhumance) in Javeh River, and (4) logistical mobility (based on cultural exchanges) all over the Hawraman. The patterns show that the Zagros societies did not become sedentary in a single stage. Therefore, semi-sedentary societies with residential mobility and semi-sedentary societies with logistical mobility can be placed in the intermediate stages.
نظریه ای درباره جنگ و شهادت طلبی به مثابه روش اصلی در قیام سیدالشهدا(ع): سنجش شواهد تاریخی موافق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در برابر نظریه های ارائه شده برای توضیح معقول و موجه از چرایی (علت غایی) قیام سیدالشهدا(ع)، در مقاله حاضر تلاش شده است با استفاده از روش استنتاج بهترین توضیح، از نظریه ای با صورت بندی زیر، برای تبیین چرایی و چگونگی قیام سیدالشهدا (ع) دفاع شود : امام(ع) از آغاز، با آگاهی کامل و با اراده خود، روش جنگ و شهادت طلبی را نه به عنوان هدف، به مثابه روش اصلی برای رسیدن به اهداف خود انتخاب کرد و روش های دیگر چون تشکیل حکومت، مذاکره و صلح را روش های فرعی در خدمت این روش اصلی به کار گرفت. برای رسیدن به این هدف، نشان داده می شود که رخدادهایی چون قیام در زمان حکومت یزید، نه در زمان معاویه، رفتن امام (ع) به کوفه با وجود مخالفت بسیاری از صاحب نظران و آگاهی از پیمان شکنی کوفیان، همراه بردن خانواده، ادامه حرکت به کوفه حتی پس از، از بین رفتن احتمال موفقیت در تشکیل حکومت و رفتن امام(ع) به سمت کوفه با وجود اطلاع از سست عنصری و پیمان شکنی مردم کوفه، برخی از شواهد تاریخی اند که نظریه برگزیده در قیاس با نظریه های رقیب، توضیح به مراتب بهتر و معقول تری را از آ نها ارائه می دهد؛ از این رو، باور به صدق نظریه برگزیده در قیاس با نظریه های رقیب، موجه و معقول است.
کارکردهای فرهنگی بدل پوشی در جلد اول ابومسلم نامه (جنیدنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
۱۸۳-۱۵۷
حوزه های تخصصی:
بدل پوشی یکی از راه های استتار مقطعی و موقتی جنسیت یا هویت اجتماعی است که در روایت های عامیانه و عیاری کاربرد گسترده ای داشت. هدف از پژوهش حاضر، بررسی کارکرد فرهنگی بدل پوشی در جلد اول ابومسلم نامه (جنیدنامه) است. به این منظور ابتدا انواع بدل پوشی استخراج و سپس با رویکرد فرهنگی بررسی و تحلیل شد. از میان انواع سه گانه بدل پوشی (مردپوشی، بدل پوشی نمایشی و زن پوشی) در این داستان، زن پوشی، به دلیل غلبه گفتمان ها و باورهای جنسیتی، تنها در یک مورد مشاهده شد. بدل پوشی نمایشی نیز با متوسل شدن به حیله های عجیب، چه در وجه فیزیکی مانند آراستن چهره و تغییر لباس و چه در وجه پیچیده تر آن، از قبیل فنون و هنرهایی مانند مطربی، قوالی، آوازخوانی، زبان دانی و نظایر آن، موقعیتی طنزآمیز و مضحکه وار را رقم زده است و تقریباً بخش وسیعی از داستان را به خود اختصاص داده است. انواع بدل پوشی در این داستان کارکردهایی از قبیل جاسوسی و خبرگیری از موقعیت دشمنان، آزادی عمل و پیشبرد نقشه های سرّی و نجات افراد گرفتار شده در بند را دارد.
نقش بریتانیا در سرنوشت سیاسی ظل السلطان پس از خروجش از ایران (1326-1334ق) بر اساس اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۲۹)
78 - 115
حوزه های تخصصی:
هدف : این پژوهش در نظر دارد با تکیه بر اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا، سیاست های اتخاذشده ازسوی این دولت درقبال ظل السلطان، «پس از» خروج اجباری او از کشور را بررسی و تبیین کند. روش/رویکرد پژوهش : این پژوهش رویکردی توصیفی-تحلیلی دارد و برمبنای اسناد آرشیوی و کتاب خانه ای انجام شده است. یافته ها و نت جه گیری : حمایت کردن و حمایت نکردن بریتانیا از بازگشت ظل السلطان به ایران طی دوران اقامتش در اروپا، به عوامل متعددی وابسته بوده است. امید بریتانیا به برخوردارشدن از حمایت ظل السلطان از منافع این دولت درمقام فرمانداری مقتدر در فارس یا اصفهان، جلوگیری از نفوذ روزافزون آلمان در جنوب ایران در خلال جنگ جهانی اول، و نیز مقابله با اقدامات سلطه جویانه روسیه در این مناطق، ازجمله مهم ترین عوامل حمایت بریتانیا از حضور مجدد ظل السلطان در ایران بوده اند. عمده ترین دلیل حمایت نکردن بریتانیا از بازگشت ظل السلطان را نیز می توان مخالفت خان های بختیاری با حضور ظل السلطان در اصفهان و تهدیدشدن بریتانیا ازسوی این خان ها دانست.
نوسازی نظام اداره تقسیمات کشوری در دوره احمد شاه قاجار ( 1304-1288 ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تاریخی ایران و اسلام بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
383 - 407
حوزه های تخصصی:
نظام اداره تقسیمات کشوری ایران تا قبل از دوره سلطنت احمد شاه در چارچوب ساختاری سنتی پیش از مشروطه قرار داشت و حتی قانون سال 1325 ق مجلس اول شورای ملی که توسط نویسندگان مشروطه طلب به رشته تحریر درآمده بود نیز نتوانست در نظام اداره تقسیمات کشوری تغییر چندانی ایجاد نماید. اما در دوره احمد شاه و وزارت داخله قوام السلطنه و با حضور دمرنی مستشار فرانسوی وزارت داخله؛ نوسازی نظام اداره تقسیمات کشوری به اجرا درآمد. براین اساس این پژوهش درصدد است تا با استفاده از روش تحقیق تاریخی و به کارگیری اسناد و مدارک آرشیوی، نشریات و دیگر منابع تاریخی به این پرسش پاسخ دهد که عوامل و دلایل تغییر روال پیشینی در تقسیمات کشوری در دوره احمد شاه چه بود و این تغییر چگونه اجرا شد؟ یافته های تحقیق نشان می دهد اولیای امور حکومتی در دوران سلطنت احمد شاه از طریق اصلاحات در ساختار وزارت داخله و اداره ایالتی، تدوین بودجه سنواتی برای ستاد وزارت داخله و ایالات و ولایات، تدوین نظام نامه پرسنل اداری وزارت داخله و ایالات و ولایات و تشکیل کمیسیون های تخصصی تقسیمات کشوری در وزارت داخله در پی نوسازی نظام اداره تقسیمات کشوری و ایجاد تغییرات در آن حوزه باهدف تمرکز امور و اجرای برنامه های اصلاحی حکومت قاجاریه بودند.
Study on Technology and Investigation of Damage on Iron-Bronze Bimetallic Sword Excavated from Tol-E Talesh Region
حوزه های تخصصی:
The artifact studied in this paper is a bimetallic sword made of bronze handle and an iron blade, which was excavated from the Tol ancient cemetery, located in Talash city, Gilan province, in 2001 by Mohammad Reza Khaltabari. This research aims to study the technology and pathology of the mentioned object by conducting comparative and archeological studies using the library method, conducting technological studies using the laboratory methods of radiography, metallography, and microstructural observations using a scanning electron microscope (SEM-EDS). The phase analysis of corrosion products was done by X-ray diffraction (XRD), as well as knowing the manufacturing method and identifying the types of damage and corrosion. The result shows that this work belongs to the Iron Age. Also, the tests performed on the two parts of the handle and the blade showed that the material of the iron blade is iron-carbon alloy. The amount of carbon in different parts of the body of blade is not the same and the handle is made of bronze alloy with casting and hammering techniques. It also has a galvanic corrosion effect.
ملاحظاتی درباره تولید، گاهنگاری، ساختارشناسی و منشایابی اشیای کلریتی تمدن جیرفت با استفاده روش طیف سنج جرمی شتاب دهنده، پتروگرافی و پراش پرتو ایکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنوب شرق ایران در عصر مفرغ قدیم از اهمیت بسیاری برخوردار است چرا که این منطقه شاهد ظهور مراکز شهری نخستین است؛ از آن مراکز می توان به کنارصندل (جیرفت) ، شهداد (دشت لوت) و شهرسوخته (سیستان) اشاره کرد. تخصص پذیری از شاخص های اصلی جوامع شهرنشین است. ساخت و تولید اشیای سنگی از جنس های مختلف نظیر کلریت، مرمر، تراورتن و لاجورد یکی از شاخصه های برجسته تمدن های جنوب شرق در عصر مفرغ است. اشیای سنگ کلریت تمدن جیرفت شاخص ترین یافته باستان شناسی در حوزه فرهنگی هلیل به شمار می رود. تاکنون پژوهش های متعددی بر روی شمایل نگاری این ظروف و چرخه تولید و توزیع آنها انجام شده است. همچنین چند پژوهش میان رشته ای درباره منشایابی و ساختارشناسی برخی از این اشیای سنگی انجام شده است. این مقاله بر اساس مطالعات میان رشته ای به گاهنگاری اشیای کلریتی و همچنین ساختارشناسی و منشایابی آنها در جنوب کرمان می پردازد. در این پژوهش نمونه های کلریتی از دو کارگاه تولیدی در دشت جیرفت_کنارصندل و ورامین_ با استفاده از روش پتروگرافی مقطع نازک و XRD مورد آزمایش قرار گرفتند. نتایج اولیه نشانگر وجود حداقل دو گروه معدنی بود که نشان می دهد هر کارگاهی احتمالا در دوران مختلف از معادن سنگ کلریتی مختلفی استفاده می کردند. نتایج همچنین نشان می دهد که محوطه کنارصندل جنوبی در طی چندین قرن نقش مهمی در تولید سه گونه ی مختلف ظروف سنگی (ظروف استوانه ای با نقوش هندسی، ظروف زنگوله ای ساده و ظروف سری جدید حکاکی شده) داشته است. بعلاوه، بر اساس دو نمونه آزمایش سالیابی مطلق با استفاده از روش AMS در ارتباط با سنگ های کلریتی حاصل پژوهش های اخیر در جیرفت مشخص گردید که بر خلاف تصور رایج درباره گاهنگاری این اشیا، که آنها را به نیمه دوم هزاره سوم پ.م (2500-2000 پ.م) نسبت می دهند؛ اشیای کلریتی تمدن جیرفت دست کم در یک بازه هزاره ساله از اوایل هزاره سوم تا اوایل هزاره دوم پ.م تولید می شده اند.
مروری بر استحصال و ویژگی های آلیاژهای مس – آرسنیکی در دنیای باستان (مقاله مروری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی شک یکی از مهمترین عناصر آلیاژکننده در دنیای باستان، عنصر آرسنیک است که نقش مهمی در دست ساخته های آلیاژهای اوایل عصر برنز را ایفا کرده است. آلیاژهای مس آرسنیکی و برنزهای آرسنیکی بی تردید به عنوان یک آلیاژ ساخته شده دست بشر از جایگاه ویژه ای در بین باستان شناسان و محققان فلزگری کهن، برخوردار است. آرسنیک به عنوان یک عنصر آلوده کننده و ناخالصی در تمام محیط به صورت پراکنده وجود دارد و فلزگر باستان با توجه به معایب و مضرات این عنصر برای اهداف آیینی و کاربردی، در تولید آلیاژ مس آرسنیکی استفاده کرده است. آرسنیک به عنوان یک عنصر چالش برانگیز در ساخت این آثار و همچنین ویژگی های خاصی که در سطح این آثار ایجاد می نماید، ظاهر می گردد که از مهمترین ویژگی این عنصر در ریخته گری، ایجاد جدایش معکوس در سطح این آثار است که ایجاد پدیده عرق آرسنیک در این آلیاژها می نماید. مواد معدنی اولیه مورد استفاده در ساخت این آلیاژها اولوینیت Cu2(AsO4)(OH) یا کیلنوتیس Cu3(AsO4)(OH)، سولفور آرسنید آهن FeAsS و انارژیت Cu3AsS4 هستند که یا به صورت احیاء مستقیم یا به روش ذوب همزمان Co-Smelting مورد استحصال قرار گرفته اند، و یا اینکه آرسنیک به صورت آگاهانه از طریق Speiss، در تولید آلیاژ مس آرسنیکی در هزاره سوم مورد استفاده قرار گرفته است. از استحصال این فلزات چندین محصول دیگر همراه با ذوب همزمان که شامل مات Matt، اشپایس Speiss و سرباره Slag است، ایجاد می شوند. هدف اصلی این مقاله با توجه به اهمیت موضوع آلیاژهای مس آرسنیکی در حوزه باستان شناسی و بررسی های فلزگری کهن، ارائه یک بررسی جامع در مورد روش های استحصال، ویژگی های فیزیکی این آلیاژها و نقش آرسنیک و تاثیر آن به عنوان عنصر آلیاژی در شکل گیری سطح نقره ای و همچنین محصولات جانبی دیگر به عنوان موضوعی پراهمیت در بررسی آلیا ژهای اوایل عصر برنز، پرداخته شده است.
بررسی علل موجبات خاموشی های برق شهرتهران در سالهای پایانی حکومت پهلوی (چالش ها و راهکارها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
91 - 115
حوزه های تخصصی:
قطعی برق در ایران موضوع تازه ای نیست. در سال های پایانی حکومت پهلوی نیز خاموشی های گسترده گریبان گیر مردم شده بود. رشد بی رویه جمعیت تهران در دهه 1350 و عدم توسعه لازم در بخش تولید به تناسب جمعیت از یک طرف و بیشتر شدن نرخ رشد تقاضای برق از نرخ رشد عرضه آن و عدم سرمایه گذاری لازم برای توسعه ظرفیت های تولید و انتقال و توزیع برق از طرف دیگر موجب خاموشی و کمبود برق شد. مسئولین دولتی برای رفع این مشکل و جلوگیری از تکرار آن دست به اقداماتی زدند، از جمله خاموش کردن چراغ خیابان ها، پارک ها و ادارات دولتی در ساعات اولیه شب و خاموشی موقت خانه ها و محلات در سراسر کشور به ویژه تهران. اجرای طرح خاموشی و تاریکی (دفاع غیرعامل هوایی) در تهران، خاموشی چراغ های بعضی از معابر شهر تهران و تنظیم برنامه ای برای کاهش بار مصرفی از سیستم به هم پیوسته در مواقع اضطراری از دیگر راهکارهای اداره برق برای تأمین برق شهر تهران به شمار می رفت. این پژوهش با استفاده از روش تحقیق تاریخی و با استناد به اسناد آرشیوی و منابع تاریخی درصدد بررسی علل و پیامدهای قطعی برق شهر تهران در دهه آخر حکومت محمدرضا شاه پهلوی است. یافته های پژوهش نشان می دهد به رغم اقدامات مسئولین، مشکل خاموشی در بخش خانگی ادامه داشت، تا جایی که دولت برای عبور از اوج مصرف برق در تابستان و رفع مشکل کمبود برق مجبور شد کارخانه ها و واحدهای تولیدی را تعطیل کند.
دلالت های اجتماعی و فرهنگی تصویرگری نَبَطی و تأثیر آن بر ذهنیّت های تصویری در عربستان مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ نَبَطی در زمینه تصویرگری گنجینه ای غنی از مضامین کهنِ همسایگان پیرامونی و ذهنیّات بومی بوده که طی سده های متمادی بالیده و گسترش یافت، و برخی از بن مایه های آن در سرزمین های مرتبط به خصوص همسایه جنوبی عربستان مرکزی تقلید یا با تغییراتی بازآرایی شد. پرسش اصلی این پژوهش این بوده است که ذهنیّات متنوع تصویرسازی نَبَطی، خاصّه دلالت های اجتماعی و فرهنگی آن، چه بوده و این ذهنیّات چگونه و تا چه حد بر ذهنیّت های تصویریِ اعراب ساکن در عربستان مرکزی تأثیر نهاده است؟ در این پژوهش با رویکرد انسان شناسیِ فرهنگی و اجتماعی و با بررسی شواهد متنوع مادی، به ویژه گزارش های باستان شناسان، دلالت ها و کارکردهای اجتماعی تصویر در زندگی روزانه، چون قدرت تأثیرگذاری تصاویر و ممنوعیت مقطعیِ تصاویر انسانی در مقابرْ بررسی شده و نشان داده شد که این ذهنیّاتِ رایج در میان نَبَطی ها از راه های مختلف فرهنگی، مانند مراودات تجاری و به نحوِ عینی تر، به واسطه مجسمه هایی چون بت های الهگان (از جمله عزی) در میان ساکنان عربستان مرکزی هم رسوخ کرد؛ چنان که شباهت های فرهنگی عمده ای در این زمینه به دست آمد.