آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

قرآن کریم بر اساس شناخت ماهیت انسان، اهداف و ارزش‌هایی که برای او ترسیم می‌کند، در تبیین کجروی عوامل متعدد روان‌شناختی، اجتماعی، حتی فیزیکی و متافیزیکی را دخیل می‌داند. با وجود تأکید محوری قرآن بر شخصیت و ویژگی‌های روانی آدمی از قبیل عقل، غضب، شهوت و همچنین نقش شیطان در این زمینه، سبب نشده است که توجه قرآن به نقش عوامل اجتماعی کم شود. در این نوشتار به بعضی از متغیرهای اجتماعی که در کجروی انسان نقش دارند، با توجه به الهام از آیات قرآن کریم اشاره شده است. از قبیل: همنشینی با افراد و گروه‌ منحرف؛ نقش گروه‌ مرجع و نخبگان جامعه؛ نقش نابسامانی اجتماعی و وضعیت آنومی؛ تأثیر کاهش نظارت و کنترل اجتماعی؛ نقش تعارض فرهنگی و ساختار اجتماعی آسیب ساز جامعه.

متن

ررسی زمینه‌ها و عوامل وقوع انحرافات اجتماعی از مسائل مهمی است که جامعه‎شناسان و دیگر اندیشمندان مسائل انسانی، اهتمام خاصی به آن نشان داده‌اند. تلاش آنـها در حوزه‌های مختلف نـظری و میـدانی جهت تبیین کجروی مجموعه‌ای از نظریه‌های مختلف را شکل داده است که هر یک به نوبه خود متأثر از زمینه‌های محیطی، فرهنگی و حتی ایدئولوژیکی بوده‌اند. این قبیل کندوکاوها، بیانگر علاقه فطری جامعه انسانی برای رسیدن به یک زندگی بهنجار، سالم و به دور از کجروی‌ها است.
قرآن کریم که عهده‌دار هدایت انسان و راهنمایی او برای رسیدن به ارزش‌ها و فضیلت‌ها است، از یک سو ضد ارزش‌ها و ناهنجاری‌ها را بیان فرموده و از سوی دیگر زمینه‌ها و عوامل آن را تشریح نموده است. تحلیل و بررسی رویکرد قرآن در تبیین کجروی توانایی محقق را در شناسایی واقع‎بینانه عوامل آن قرین موفقیت و کامیابی قرار داده و همچون چراغی راهگشای تحقیقات میدانی است.
این قبیل از تلاش‌ها هرچند سابقه‌ای دیرین در بستر تاریخ و دفتر معرفت دارد، اما به جهت گستردگی موضوعات اجتماعی و بیگانگی بخش وسیعی از ادبیات علوم اجتماعی نسبت به مبادی، مفروضات و مفاهیم اسلامی، هنوز در ابتدای راه است. در این نوشتار سعی شده است، تا اصول کلی این تبیین از دیدگاه قرآن کریم ترسیم شود.
در تبیین کجروی نظریه‌های متفاوتی وجود دارد که هر یک از منظر خاصی به بررسی آن پرداخته‌اند، به تعبیر «گیدنز» هر یک از این رویکردها به درک برخی از جنبه‌های جرم یا بعضی از انواع آن کمک می‌کند.[1] رویکردهای مختلف زیسـت‌شـناختی، روان‌شـناختی و جامعه‌شـناختی، انبـوهی از نظریـه‌ها را مطرح می‌کنند که در عین بهره‎مندی از نقاط قابل توجه و مفید، از محدودیت در حوزه دانش و داده‌ها رنج می‌برند. هر چند توجه به این نظریه‌ها و نقد و بررسی آنها کار شایسته و لازمی است، اما مناسب این مجال نیست، لذا با اکتفا به برخی از نقاط قابل توجه، علاقمندان را به منابع مربوطه ارجاع می‌دهیم.[2]
در رویکردهای مختلف تبیین کجروی از دیدگاه جامعه شناسی، نکاتی وجود دارد که با تأمل و ایجاد تغییر و اصلاح در آنها، می‌توان به منزله برخی از اصول و مبانی نظری بحث مورد استفاده قرار داد که به بعضی از موارد آن اشاره می‌گردد.
عوامل فردی
الف) شرایط فیزیولوژیکی
شرایط خاص فیزیولوژیکی، ژنتیکی، سنّی، جنسیتی و ...، در فراهم ساختن زمینة برخی از کجروی‌ها برای بعض افراد، نباید مورد غفلت قرارگیرد. فشارهای ناشی از این عناصر جسمی، هرچند نیازمند پایه‌های اجتماعی و زمینه‌های روانی است، اما در فرایند شکل‌گیری شخصیت ورفتار حائز اهمیت است.
آن دسته از عوامل روان‌شناختی که به بیماری شبیه‌تر است، مانند: روان‌پریشی، روان‌رنجوری و روان‌نژندی، هر چند می‌توانند، منشأ برخی از ناهنجاری‌های رفتاری باشند، ولی گستره آن محدود بوده و برخی در حوزه پزشکی و روان پزشکی می‌گنجند.
ب) شخصیت انسانی
در قبال همه نظریه‌هایی که رویکردی روان شناختی دارند، فرض بنیادین ما در تبیین انحراف، توجه به محوریت شخصیت انسان با نگاه به ویژگی‌های زیستی، وراثتی و بخصوص تربیتی، اجتماعی و ساختاری خواهد بود. با توجه به این مبنا، هر چه نظارت «من انسانی»، «قدرت گزینش» و «انتخاب» در رفتار بیشتر باشد، به همان میزان مسئولیت او در مقابل عملکرد خویش بیشتر و هر قدر دامنه این انتخاب از جهات مختلف شخصیتی و اجتماعی تنگتر باشد، مسئولیت انسانی او کمتر خواهد بود.
عوامل اجتماعی
الف) جامعه پذیری
بر اساس نظریه‌هایی که رهیافت «جامعه‌پذیری»[3] دارند، هرگاه افراد ارزش‌های منتهی به انحراف را بیاموزند و آنها را درونی کرده، در مقام کنش و رفتار همان را انجام خواهند داد.
جامعه‌پذیری ارزش‌های انحرافی از طرق مختلفی، همچون زندگی کردن در محلّه‌های بزهکاری و ارتباط برقرار کردن با آنها صورت می‌گیرد، یادگیری این ارزش‌ها از طریق فرآیند کنش متقابل با دیگران انجام می‌شود، همان طوری که «شاووساترلند» بیان نموده است،[4] البته مشروط بر اینکه ارزش‌های آن نواحی یا افراد به فرد منتقل شده و شخص آن را پذیرفته و مبنای عمل قرار دهد.
ب) فشار ساختاری
گاهی کجروی حاصل فشار ساختاری حاکم بر محیط اجتماعی می‌باشد. بسیاری از افراد ممکن است، قدرت مقاومت،هدایت و کنترل این فشار ساختاری را نداشته باشند، در نتیجه به اقتضای زمینه‌های اجتماعی، دست به کجروی می‌زنند. منشأ این الزامات ساختاری ممکن است، وجود فاصله و عدم هماهنگی بین وسایل اجتماعی و اهداف باشد، آن طوری که «مرتن» می‌گوید[5]، حتی در چنین شرایطی ممکن است، خرده فرهنگ بزهکاری پدید آید.
ج) برچسب کجروی
اگر در جامعه برچسب انحراف و کجروی بر فردی زده شود، به میزان شدت وقاحت و زشتی آن، از حیثیت و آبروی اجتماعی فرد کاسته می‌شود. مرحله بعدی، واکنش فرد در مقابل این برچسب است. برخی از نظریه پردازان[6] معتقدند، انحرافی برچسب است که از ناحیه گروههای صاحب نفوذ و قدرت انجام گیرد، این نظر برای برخی اعتبار ندارد، آنان معتقدند واکنش فرد در برابر برچسب انحراف، تابع عوامل مختلفی نظیر شخصیت، ایمان، تعهد، احساس مسئولیت در اصلاح، بازسازی خویشتن و نیز عوامل و موانع اجتماعی جهت بازسازی یا ادامه ناهنجاری مهم می‌باشد.
د‍) کنترل اجتماعی
اگر کنترل اجتماعی به معنای کلی و فراگیر در نظر گرفته شود، شامل هر گونه نظارت اجتماعی در سامان دادن شخصیت و رفتار فرد می‌شود، اعم از نظارت والدین بر فرزند، نظارت محیط‌های آموزشی و پرورشی، نظارت اجتماعی به صورت فراگیر در ساختارهای مختلف جامعه و نظارت عموم مردم بر یکدیگر؛ در این صورت کنترل اجتماعی بهترین رهیافتی خواهد بود که مهمترین و عام‌ترین عناصر و عوامل انحراف را تببین می‌کند. به هر میزانی که این کنترل تضعیف و کارکرد خود را از دست دهد، زمینة بیشتری برای ناسازگاری و انحراف اجتماعی فراهم می‌گردد. با این وجود، کنترل اجتماعی به معنای «دورکیمی»[7]، تنها یک پایه و بخشی از تبیین پدیده کجروی یا میزان کجروی می‌شود و شامل همه موارد نمی‌شود.
البته هرقدر کنترل درونی‌تر باشد، تأثیر آن در هنجارمند شدن فرد بیشتر است. توجه به فرد یا افراد مهم، اهمیت به ایمان و تعهد به ارزش‌ها و آرمان‌های یک گروه، از عوامل مهم درونی کردن کنترل است. حال اگر افراد مهم یا ارزش‌های یک گروه از ناهنجاری محسوب شوند، باعث تسریع وقوع کجروی خواهند شد، ولی در صورتی که افراد مهم یا ارزش‌های یک گروه بهنجار بوده و مطابق ارزش‌های انسانی باشند، لکن فرد آنها را در خود درونی نکند، در این صورت کنترل درونی انجام نگرفته و زمینه انحراف فراهم خواهد شد.
عوامل انحرافات از منظر قرآن کریم
بنابر آنچه گذشت توجه و حساسیت در دستیابی به رویکرد قرآنی برانگیخته می‌شود و با ملاحظه آیات قرآن می‌توان نسبتی که بین انسان و انحراف ایجاد می‌شود را به سه دسته ذیل تقسیم نمود:
1- آیاتی که بر تأثیر شخصیت، ویژگی‌های روانی و نقش زمینه‌های ژنتیکی و غریزی در وقوع انحرافات اجتماعی دلالت دارند.
2- آیاتی که تأثیر عوامل فیزیکی و متافیزیکی را در کجروی تأکید می‌کنند.
3- آیاتی که بیان‌گر تأثیر عوامل و زمینه‌های اجتماعی در کجروی می‌باشند.
هر چند عمده نظر در این تحقیق به زمینه‌ها و عوامل اجتماعی انحراف است، اما به صورت اختصار به دو دسته نخست هم اشاره می‌شود.
1- شخصیت و ویژگی‌های روانی
انسان از حقیقتی به نام «روح» یا «من» برخوردار بوده که شخصیت وی را تشکیل می‎دهد. این حقیقت دارای قوا و نیروهای متعددی است که مهمترین آنها چهار قوه «عقل»، «وهم»، «غضب» و «شهوت» می‌باشد.[8] رفتار انسان به چگونگی شخصیت او بر می‌گردد. «قُل‌ کل یعمل عَلی شاکلته»،[9]«بگو هر کس طبق سرشت و شخصیت خود عمل می‌کند». اثبات محوریت شخصیت انسان و استقلال او در گزینش و انتخاب رفتار، از اصول مسلّمی است که بسیاری از آیات به وضوح بر آن دلالت دارد. مثلاً آیاتی که مسئولیت عواقب رفتار آدمی را متوجه خود او می‌داند و به طور طبیعی نقش استقلالی او را در شکل دهی رفتار خویش، امری مسلّم لحاظ می‌کند:
«من عمل صالحاً فلنفسه و من اَساء فعلیها»،[10]«هر کس رفتار شایسته انجام دهد به نفع خود و هر که عمل زشت انجام دهد، به ضرر خویش انجام داده است».
«من یعمل سوأً یجز به»،[11]«هر کس کار ناشایست انجام دهد، به همان جزا داده شود».
از سوی دیگر نفس آدمی دارای قوا و نیروهای درونی است که هر یک در سامان دادن شخصیت و رفتار او نقش چشمگیری دارند. یکی از این نیروها، عقل است. بکارگیری این قوه باعث بیداری و بهنجاری آدمی است. قرآن کریم با توبیخ افراد نابهنجار، سعی می‌کند، توان عقلانی و خردمندی آنها را در نظارت بر رفتار خود تحریک کند:
«اُف لکم و لما تعبدون من دون الله افلا تعقلون»،[12]«اف بر شما و بر معبودهایی که به غیر از خدا دارید، آیا عقل خود را بکار نمی‌اندازید». مقصود از عقل، همان عقل حسابگری نیست که صرفاً در پی سود و زیان مادی باشد، بلکه مراد، عقل جستجوگر و خردورزی است که دنبال کشف حقیقت و تمییز آن از مجاز و سراب است.
از دیگر قوای درونی انسان، قوّه خشم و غضب است. این نیرو هرگاه با کنترل و نظارت عقلانی انسان تعدیل نشود، چه بسا منشأ بسیاری از ناهنجاری‌ها و کنش‌های پرخاشگرانه می‌شود:
«اذ جعل الذین کفرا فی قلوبهم الحمیّة حمیّة الجاهلیة»،[13]«آنگاه که کافرین آتش غضبی از نوع جاهلیت را در دل‌های خود افکندند...».
از دیگر قوای درونی انسان شهوات است، رهایی و عدم تربیت آن می‌تواند، بسیاری از اصول ارزشی را قربانی اشباع نیازهای خود نماید:
«و یرید الّذین یتّبعون الشهوات ان تمیلوا میلاً عظیماً»،[14]«و کسانی که از شهوات پیروی می‌کنند، خواهان انحرافی بزرگ (هتک نوامیس و حدود الهی) هستند».
بنابراین با توجه به استعداد، نیرو و شخصیت آدمی نمی‌توان به بهانه تأثیر پذیری فرد از جامعه و اجتماعی بودن رفتار او، چنین هویتی را در کنش‌های اجتماعی مورد تردید قرار داد. فراتر از فشارهای هنجاری و ساختاری جامعه، عاملی تعیین کننده در رفتار فرد وجود دارد که کاملاً فردی است، هر چند تربیت و شکل‌گیری آن تحت تأثیر عوامل مختلف وراثتی، طبیعی و اجتماعی است؛ این چیزی جز شخصیت انتخابگر و گزینش کننده انسان نیست.
درباره تأثیر ویژگی‌های ژنتیکی در کجروی شاید آیات صریح و روشن نباشد، اما از برخی از آنها مانند: «... و لا یلدوا الاّ فاجراً کفّاراً»،[15]«... و جز فرزندان پلیدکار ناسـپاس نزاینـد» چنیـن برداشـت می‌شـود. از روایـات معصـومین علیهم‌السـلام سفارش‌هایی در زمینه‌های مختلف از قبیل غذا، مال حلال، انتخاب همسر و توجه به نسل و نظایر آن آمده است، می‌توان تأثیر آنها در وراثت و تأثیر وراثت در شخصیت و رفتار فرد را به‎خوبی استدلال نمود.
2- عوامل فیزیکی و متافیزیکی
مقصود از عوامل فیزیکی، اموری مادی است که بیرون از روح و روان فرد بوده، ولی از طریق تأثیر در شخصیت انسان، مؤثر در رفتار انحرافی می‌شود. عوامل مادی و فیزیکی مزبور را از دو جهت کمیت و کیفیت می‌توان مورد بررسی قرار داد:
الف)- افزایش یا کمبود کمی عوامل مادی مثل، خوراک، پوشاک، مسکن‎و ...، در سوق دادن روان و شخصیت فرد، به ناهنجاری مؤثر می‎باشد:
«کلاّ انّ الانسان لیطغی ان راه استغنی»،[16]«همانا انسان (شکر نعمت‌های الهی را بجا نمی‌آورد، بلکه) بنای سرکشی پیش می‌گیرد، چون خود را بی‌نیاز از خدا می‌ببیند».
افراط در تنوع طلبی و غرق شدن درمال اندوزی و به تبع آن فراموش کردن وظایف مربوط به مال و ثروت، کمترین آسیب‌هایی است که از زراندوزان و دل سپردگان به تکاثر اموال پیش‌بینی می‌شود:
«منّاع للخیر معتد اثیم عتّل بعد ذلک زنیم ان کان ذامال و بنین اذا تتلی علیه ایاتنا قال اساطیر الأوّلین»،[17]«مانع خیر، متجاوز، گناه‌پیشـه-گستاخ گذشته از آن، زنازاده- به صرف این که مال و پسر دارد، چون آیات ما بر او خوانده شود، گوید: افسانه‌های پیشینیان است».
فقر و کمبود امکانات مادی هم از زمینه‌های کجروی است، لذا قرآن کریم کسانی را که در شرایط سخت مالی و اقتصادی، هنگام بیماری و جنگ، خود را کنترل می‌کنند و صبر و مقاومت پیشه می‌گیرند، می‌ستاید. از این بیان قرآن چنین بر می‌آید که در چنین شرایطی، زمینه بروز کجروی در انسان موجود می‌باشد:
«والصّابرین فی الباساء والضرّاء و حین الباس اولئک الّذین صدقوا...»،[18]«و کسانی که در فقر و بیماری و هنگام جنگ، صبـر و مقاومت پیشـه می‌کننـد، آنها راستگویانند». روایات معصومین علیهم السلام، مملو از چنین مضامینی است. در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که «العسر یفسد الأَخلاق»،[19]«تنگدستی مایه‌های اخلاق را فاسد می‌کند»
ب)- بعضی از عوامل مادی، دارای کیفیت و ویژگی خاصی است که در شرع از حرمت و ممنوعیت برخوردار است. «الذین یأکلون الرّبا لا یقومون الاّ کما یقوم الذی یتخبّطه الشیطان من المسّ»،[20] «کسانی که ربا خوارند، (در زندگی خود) برنمی‌خیزند، مگر به مثل فردی که از مسّ شیطان دیوانه شده (و اموراتش مختل گشته) است».
قرآن کریم در توصیف یهودیانی که به انواع انحرافات مبتلا بودند، می‌فرماید: «اکّالون للسحت»،[21]«بسیار حرام خوار بودند».این هشدار عمیقی است برای کسانی که غذای حرام می‌خورند.[22]
علاوه بر پدیده‌های فیزیکی، برخی عوامل متافیزیکی و غیر محسوس هم در تسهیل و تسریع کجروی تأثیر به سزایی دارند. قرآن از موجودی حقیقی (نه توهمی یا اسطوره‌ای) به نام «شیطان» یاد می‌کند که به خاطر دشمنی با فرزندان آدم (ع)، از طرق مختلف مثل: زینت دادن بدی‌ها، وعده و وعیدهای کاذب، وسـوسـه، تحریک و سـرانجام با تسـلط و ولایـت بر انسـان او را به انحراف و کجروی می‌کشاند:
«الذی یوسوس فی صدور الناس»،[23]«شیطانی که در دل‌های مردم وسوسه می‌کند».
«الشیطان یعدهم الفقر و یأمرکم بالفحشاء»،[24]«شیطان به شما وعده فقر می‌دهد (تا از انفاق بازتان دارد) و به زشتی‌ها وادارتان می‌کند».
«انّما سلطانه علی الذین یتولّونه والذین هم به مشرکون»،[25]«همانا سلطه شیطان بر کسـانی اسـت که سـرپرستی او را می‌پذیرند و کسـانی که به وسـیله او مشـرک می‌شوند».
3-عوامل و زمینه‌های اجتماعی
موقعیت‌ها، شرایط و عوامل اجتماعی مؤثر در کجروی از اهمیت ویژه برخـوردار می‌باشـند، زیـرا متغیـرهای فـوق از مهمتریـن عوامـل یـادگیـری و جامعه‌پذیری انحراف می‌باشد. از متغیرهای اجتماعی مختلفی می‌توان یاد نمود که در فرآیند ظهور و کجروی نقش دارند، که در این مجال به برخی از عوامل مهم آن اشاره می‌گردد:
الف- همنشینی با افراد منحرف
هر فردی با فرآیند جامعه‌پذیری مواجه می‌شود و از آن طریق، شیوه‌های رفتاری را می‌آموزد. هر گاه جامعه‌پذیری ارزش‌ها و هنجارهای جامعه اسلامی به خوبی انجام نگیرد، یا به جای آن، ارزش‌ها و هنجارهای دیگری که ناهماهنگ با آنها باشد، صورت پذیرد، در نتیجه زمینة کجروی فراهم می‌شود.
جامعه‌پذیری طی مراحل مختلف سنی خصوصاً کودکی و نوجوانی و نیز در موقعیت‌های گوناگون اجتماعی نظیر خانواده، گروههای همسال، دوستان، مدرسه و نظایر آن انجام می‌پذیرد. بدیهی است که نقصان جامعه‌پذیری ارزش‌های اسلامی در هر یک از مقاطع و موقعیت‌ها به معنی یادگیری و جامعه‌پذیری نوعی از انحراف اجتماعی یا دست کم، عدم همنوایی با آداب و رسوم و هنجارهای جامعه اسلامی می‌باشد.
قرآن کریم به آموزش و جامعه‌پذیری کودکان در کانون خانواده، توسط والدین توجه شایانی دارد. نمونه‌هایی از این رویکرد را در سوره اسراء[26] و سوره لقمان[27]می‌توان مشاهده نمود. مطابق این آیات، خانواده جایگاه ظهور خداپرستی، فروتنی، خیـرخواهی، پـرهیز از تنـدخویی و خشـونت می‎باشـد. هر گـاه چنیـن آموزش‌هایی در فرد درونی نشـود و ارزش‌هایی برخلاف آن شـکل گیرد، در این حال رفتار انحرافی در یک بستر پرجاذبه‌ای به نام خانواده به وجود آمده و به متن جامعه کشیده خواهد شد.
«و اذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا علیها ابائنا»،[28]«و هر گاه کار زشتی انجام دهند، گویند: پدرانمان را چنین یافتیم».
مطابق آیه شریفه فوق، هر چند منحرفین این بهانه را برای مشروعیت دادن به رفتار خود ذکر کردند، ولی قرآن اصل تأثیرپذیری را نفی نکرده، بلکه تنها در آیات مشابه دیگری به آنها این هشدار را می‌دهد، آیا اگر پدرانتان جاهلانه این کارها را مرتکب می‌شدند، باز هم از آنها پیروی می‌کردید؟!
انحراف در خانواده علاوه بر تأثیرگذاری روی فرزندان، هر یک از همسران را هم بسوی کجروی و ناهنجاری می‌کشاند. به عنوان نمونه، در قرآن کریم ضمن منع ازدواج با مشرکین، حکمت آن را این گونه بیان می‌دارد: «اولئک یدعون الی النّار»،[29]«آنها شما را به آتش (جهنم) فرا می‌خوانند». یعنی آنها با عقاید، اخلاق و رفتار انحرافی خود، شما را به شرکت و شقاوت دعوت می‌کنند، پس برای نجات خود، از معاشرت و ازدواج با آنها پرهیز کنید.[30]
علاوه بـر خانواده، همنشـینی با افـراد و گـروههای‌ منحرف هم از زمینـه‌های مؤثـر کجروی اسـت. مکانیـزم تأثیرپذیری این عوامل بیشـتر از رهگذر عواطف، انس و الفت با همنشین انجام می‌گیرد. قرآن کریم حساسیت لازم را در این رابطه بکار برده و روابط و عواطف فرد را به گونه‌ای تنظیم می‌نماید تا زمینه یادگیری انحراف فراهم نیاید. مثلاً قرآن کریم بالاترین و عمیق‎ترین سطح روابط را که از آن به رابـطه «ولایی» یـاد می‌کند، منحصر به رابطه با خـدا، رسـول و مؤمنین می‌نمایـد و چنیـن مصاحبتـی را با بیـگانـگان از شـریعت اسـلام نمی‌پسـندد. تأثیرپذیری از این رابطه آن قدر شدید و عمیق است که قرآن آن را مایه همانندی و یکنواختی می‌داند:
«و من یتولّهم منکم فانّه منهم»،[31]«و هر کس از شـما با ایشـان (یهود و نصـاری) پیوند ولایی و دوستی برقرار کند، پس هر آینه از آنها خواهد بود». هرگاه ارتباط با افراد منحرف کمتر از رابطه ولایی باشد و فقط در حد مصاحبت و همنشینی بوده باشد، باز هم خطرناک و زمینه‎ساز انحراف می‌گردد، خصوصاً اگر این همنشینی در زمان ارتکاب ناهنجاری باشد. لذا از همنشینی با منافقینی که در حال استهزاء آیات الهی‌اند، مسلمانان و مؤمنین را برحذر داشته و می‌فرماید:
«انّکم اذاً مثلهم»،[32]«و شما در این شرایط (اگر همنشین آنها شوید) مثل ایشان خواهید بود». همنشینی و مصاحبت با هر منحرفی ممکن است، زمینه‌ساز کجروی باشد. «یا ویلتی لم اتّخذ فلاناً خلیلاً لقد اضلّنی عن الذکر»،[33]«وای بر من، کاش فلانی را به دوستی بر نمی‌گزیدم، همانا او مرا از ره‌آورد انبیا منحرف کرده است».
آیه فوق یکی از صریح‌ترین آیاتی است که مصاحبت در حدّ رفاقت و صمیمیت با کجروان را سبب انحراف انسان می‌داند.
ب- ناهنجاری نخبگان و گروه‌ مرجع
مراد از نخبگان، «تمامی کسانی هستند که دارای خصوصیاتی استثنایی و منحصر به فرد بوده و یا دارای استعداد و قابلیت‌های عالی در زمینه کار خود و یا در بعضی فعالیت‌ها باشند».[34] منظور از گروههای مرجع، کسانی هستند که فرد در شکل‌دهی و ارزیابی رفتار خود، معیارهای ارائه شده توسط آنها را، ملاک قرار می‌دهد.[35]
گروه مرجع می‌تواند، هماهنگ با ارزش‌ها و هنجارهای جامعه اسلامی یا دارای نظرات و ارزش‌های دیگری بوده باشد. نخبگان اجتماعی هم به دسته‌های مختلفی تقسیم می‌شوند. دست کم می‌توان از دو دسته کلی بنام «نخبگان حاکم» و «نخبگان غیر حاکم» یاد نمود. نخبگان حاکم، از قدرت یا اقتدار اجتماعی برخوردار هستند، این گروه معمولاً نقش تعیین کننده‌ای در ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه دارند، لذا بحث از نقش آنها در انحرافات اجتماعی ذیل عنوان «ساختار اجتماعی آسیبی» قرار خواهد گرفت.
هر جامعه‌ای علاوه بر الگوهای ذهنی و نظری رفتار که همان هنجارها و دستورالعمل‌ها هستند، نیازمند الگوی عینی است. این الگوها باعث تثبیت ارزش‌ها می‌شوند. نخبگان و گروههای مرجع، نقش الگوهای عینی را ایفا می‌کنند. قرآن کریم به این نیاز اجتماعی انسان توجه نموده، به همین جهت رسول خدا (ص) را به عنوان الگوی نیکو معرفی می‌نماید:
«لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة...»،[36]«همانا در رسول خدا الگوی نیکویی برای شما است». هرگاه نخبگان جامعه یا گروههای مرجع، مرتکب رفتار ناهنجاری شوند، یا ایده و گرایش نامطلوبی را ارائه دهند، در این صورت از دو حال بیرون نخواهند بود:
الف)- از منزلت رفیع و مرجعیت اجتماعی ساقط می‌شوند، در نتیجه از جهت اجتماعی چندان آسیب‌زا نخواهند بود.
ب)- منزلت و پایگاه اجتماعی خود را همچنان دارا هستند، در این صورت، ایده، احساس و رفتار آنها به جامعه سرایت می‌کند و خیلی زود به عنوان الگو و مد، در رفتار و اندیشه برخی افراد جامعه راه می‌یابند.
علما و اندیشمندان دینی در جامعه اسلامی از جایگاه و نقش ویژه‌ای برخوردار می‌باشند. آنها معمولاً برای بسیاری از افراد و گروهها به عنوان گروه مرجع محسوب می‌شوند. نقش آنها ابلا‌غ، انذار، توضیح و تبیین پیام وحی است. هر گاه برخی از این گروه به وظایف و نقش‌های خویش عمل نکنند یا خود گرفتار انحراف و کجروی شوند، تأثیر چشمگیری در کجروی افراد، خواهند داشت. وقتی نخبگان جامعه به مسئولیت خویش عمل نکنند یا خلاف آن را مرتکب شوند، عینیت اجتماعی ارزش‌ها و هنجارهای جامعه اسلامی در معرض آسیب قرار می‌گیرد. چه بسا افرادی که با توجه به رفتار برخی از نخبگان ایدئولوژیک، به سوی انحراف تشویق می‌شوند یا دست کم رغبتی به ارزش‌ها و هنجارهای جامعه اسلامی از خود نشان نمی‌دهند. قرآن بر اساس چنین تأثیری از ناحیه نخبگان کجرو، آنها را به شدت مورد مذمت و ملامت قرار می‌دهد:«ان‌الذین یکتمون ما انزلنا من البیّنات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون»،[37]«همانا کسانی که آیات و نشـانه‌های روشن و مایه هدایـت
را که فرستادیم و بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان کردیم، مخفی می‌کنند، خدا و لعنت‌کنندگان بر آنها لعنت می‌کنند».
آیه فوق نشان دهندة انجام ندادن مسئولیت دینی از سوی علما و نخبگان دینی در اظهار حقایق مکتب است که قهراً آسیب آن، گمراهی و انحراف جامعه خواهد بود. همچنین قرآن کریم علما و نخبگان اهل کتاب را به جهت سوء استفاده از منزلت اجتماعی خود و فرو رفتـن در انحرافات اقتصـادی، به عذاب دردنـاک تهدید نموده و آسـیب چنین منحرفینی را باز داشـتن مردم از راه خدا معرفی می‌کند.[38]
دیگر نخبگان علمی که دارای منزلت اجتماعی ویژه‌ای بوده، هر چند در حوزه دین تخصصی ندارند، کم و بیش برای برخی افراد و گروهها به عنوان گروه مرجع قرار می‌گیرند. نحوه زندگی، عقاید، رفتار، آداب و رسوم آنها مورد توجه دیگران است. اگر برخی از آنها نتوانند به نقش و مسئولیت خود عمل کنند یا خود گرفتار انحراف شوند، تأثیر مهمی در کجروی دیگران خواهند داشت. به طور کلی در تمام عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی، هر گاه عده‎ای ناهماهنگ با ارزش‌ها و هنجارهای جامعه اسلامی به عنوان گروه مرجع برای بخشی از افراد قرار گیرند، باید انتظار وقوع رفتارهای ناهنجار را داشت؛ زیرا چنین افرادی در فرآیند درونی کردن ناهنجاری‌ها در فرد منحرف تأثیر به سزایی دارند. مثلاً در قلمرو مسائل مالی و اقتصادی، قرآن کریم از «قارون» نام می‌برد که حمل کلیدهای صندوق‌ها و خزانه‌هایش افراد تنومند را خسته می‌کرد: «و اتیناه من الکنوز ما انّ مفاتحه لتنوء بالعصبة اُولی القوة»،[39]«و ما گنجینه‌هایی به وی دادیم که تنها کلید آنها، مردان نیرومند را خسته می‌کرد».
چنین فردی که از نخبگان اقتصادی است، وقتی با ابهت مادی و ظاهری در میان مردم می‌آید، این نتیجه را می‌دهد که احساسات و گرایش‌های افراد دنیاطلب را به سوی خود برمی‌انگیزاند، زیرا آنها آرزو و آرمانی جز آنچه قارون داشت، نداشتند و با خود می‌گفتند: «فخرج علی قومه فی زینته قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انّه لذوحظٍّ عظیمٍ»،[40]«قارون در حالی که غرق در زینتش بود به سوی قومش بیرون آمد، آنهایی که هدفشان زندگی دنیا بود، گفتند: ای کاش ما هم می‌داشتیم، مثل آنچه را که قارون دارد که او را بهره عظیمی است».
ج- وضعیت آنومی و نابسامانی اجتماعی
ساختار اجتماعی که مجموعه‌ای از روابط ثابت و الگوهای رفتاری نسبتاً پایدار بین افراد، گروهها و سازمان‌ها است، نقش عمده‌ای در جامعه‌پذیری افراد دارد. هرگاه این مجموعه انسجام خود را از دست بدهد یا فاقد توانایی جهت کنترل اعضای خود باشد یا به هر دلیلی زمینه‌ساز بروز کجروی شود، انحراف با توجه به ساختار اجتماعی قابل تبیین می‌گردد. ساخت ناسالم اجتماعی صور مختلفی دارد که یکی از آنها «وضعیت آنومی» است. در وضعیت آنومی اجزای مربوط به ساختار اجتماعی آن قدر مبهم و نامعلوم هستند که رفتار افراد قابل پیش‌بینی نیست. در چنین شرایطی هیچ کس نمی‌داند، دیگری با او چه رفتاری خواهد داشت، زیرا هنجارها یا اصلاً معلوم نیستند یا مورد توجه و اقبال اجتماعی قرار نمی‌گیرند؛ در نتیجه، فشار ساختاری حاصل از شرایط آنومی زمینة مساعدی را جهت کجروی فراهم می‌کند.
وضعیت آنومی را می‌توان در شورش‌ها، جنگ‌ها و انقلاب‌های اجتماعی به‌خوبی مشـاهده نمود. جنگ و انقلاب ممکن است، سـاختار‌ها و نظام اجتماعی
یک جامعه را برهم زند. جامعه‌ای که سیستم و ساختار خود را از دست بدهد، زمینه مساعدی برای کجروی‌ها در آن فراهم می‌شود؛ همان‌طوری که ناکارآمدی ساختار فرهنگی و اجتماعی زمینه‌ساز کجروی‌ها است.
«قالت انّ الملوک اذا دخلوا قریة افسدوها و جعلوا اعزّة اهلها اذلة و کذلک یفعلون»،[41]«(بلقیس) گفت: همانا پادشاهان وقتی که (با فتح و غلبه) وارد سرزمینی شوند، آن را به فساد کشانده، عزیزانشان را به ذلیل‌ترین افراد تبدیل می‌کنند واین است راه و رسم آنها». جامعه جنگ زده و به اسارت درآمده‌ای که آیه فوق به آن اشاره دارد، بدترین نوع آنومی را داراست و زمینه هر نوع جرم وجنایتی را پدید می‌آورد.
د- کاهش نظارت و کنترل اجتماعی
هرگاه جامعه‌پذیری ارزش‌ها و هنجارهای جامعه اسلامی و درونی کردن آنها به طور کامل انجام نگیرد، نواقص آن باید از طریق مکانیزم نظارت و کنترل اجتماعی جبران شود. جامعه باید مکانیزم‌هایی داشته باشد، تا فرد را از ارتکاب ناهنجاری باز دارد. اسلام از طریق عناصری چون «امر به معروف»، «نهی از منکر»، «تولّی» و «تبری»، همگان را به حفظ شرایط و هنجارهایی خاص، مسئول یکدیگر قرار داده تا مبادا ارتکاب ناهنجاری درجامعه به سهولت انجام پذیرد.
اگر روابط اجتماعی به گونه‌ای باشد که اجازه کجروی را به افراد بدهد و آنها با کمال بی‌تفاوتی شاهد ناهنجاری یکدیگر باشند، چنین ساختار ناسالمی آمادگی برای هر نوع کجروی را دارد؛ لذا قرآن کریم امت‌های پیشین را مورد مذمت قرار می‌دهد که چرا از فسـاد و منکرات جلوگیری نکردنـد، تـا مانع از عذاب الهی شوند:
«فلولا کان من القرون من قبلکم اولوا بقیّة ینهون عن الفساد فی الأرض الاّ قلیلا ممن انجینا منهم»،[42]«پس چرا از میان امت‌های قبل از شما (که به عذاب الهی هلاک شدند) گروهی باقی نماندند تا از فساد در زمین جلوگیری کنند، مگر قلیلی از آنها که ما نجاتشان دادیم».
دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر، مطابق برخی از آیات قرآن کریم رسالت سنگینی است که بر دوش افراد و گروههای جامعه اسلامی است. ضعف و سستی در انجام آن، کل سیستم و ساخت اجتماعی را بیمار نموده در نتیجه آن، ارتکاب علنی ناهنجاری است.
ه‍- تعارض فرهنگی
یکی از عوامل مؤثر در انحرافات اجتماعی تعارض فرهنگی است که نتیجه فشار ساختاری در جامعه می‌باشد. انسان با ارزش‌های خاصی که از خانواده و امثال آن کسب نموده، زندگی می‌کند؛ وقتی با فرهنگ‌های دیگر آشنا شود، چه بسا ارزش‌هایی ناهمگون با ارزش‌های وی در مقابلش قرار گیرد- ارزش‌ها و هنجارهایی که با مجموعه فرهنگی که وی در آنجا زندگی می‌کند، ناسازگار است- در چنین شرایطی اگر فرد بخواهد، فرهنگ جدید و ارزش‌هایش را بپذیرد واز آن جامعه یا گروه منزوی نگردد، چاره‌ای جز قبول هنجارهای آن نمی‌بیند، هر چند مخالف ارزش‌های سنتی خودش باشد و در این مرحله کجروی شکل می‌گیرد.
جوان مسلمانی که با هنجارهای نوینی در میان گروه دوستان خود مواجه می‌شود، (در آداب معاشرت و کیفیت زندگی، نوع سرگرمی و تفریح، نحوه لباس و آرایش و ...) هرگاه آنها را با سیستم فرهنگی و سنتی خود مقایسه می‌کند، چه بسا آنها را در تعارض و ستیز ببیند، در نتیجه اگر بخواهد، ارزش‌های سنتی و فرهنگی خود را حفظ کند، چاره‌ای جز فاصله گرفتن از هنجارهای نوین ندارد و این به معنای منزوی شدن از گروه دوستان است. در هر صورت نسبت به هر طرف که گرایش پیدا کند، از نظر طرف مقابل، منحرف تلقی خواهد شد.
بنابراین تعارض فرهنگی نوعی فشار ساختاری به همراه داشته که در تصمیم‌گیری و گزینش فرد مؤثر می‌باشد. ایجاد تعارض فرهنگی در جامعه از مهمترین زمینه‌های انحطاط فرهنگی است، لذا دشمنان جامعه اسلامی با تهاجم وسیع و همه جانبه فرهنگی تلاش می‌کنند تا با ایجاد ذائقه‌های جدید، گروههایی را بپرورانند و از طریق آنها فرهنگ و ارزش‌های مورد نظر خود را دامن‌ زده و فرهنگ‌های متعارض را در جامعه اسلامی ایجاد کنند. وقتی که فرهنگ وحیانی به طبقه اشراف و نخبگان قدرت و ثروت عرضه می‌شد، آنها به جای تجدید نظر در فرهنـگ و رفتـار خـود، بـه بهانـه اینـکه بردگان و تهیدسـتان اطراف پیـامبر اکرم (ص) جمع شده‌اند، لذا از اطاعت ایشان سرباز زده و می‌گویند:
«قالوا انؤمن و اتّبعک الأرذلون»،[43]«گفتند آیا به تو ایمان آوریم، درحالی که افرادی فرومایه پیرو تو هستند». گاهی معاندین با ارزش‌های اسلامی، مؤمنین را صریحاً به پیروی از خویش و دست کشیدن از آیین و آرمان اسلامی دعوت می‌کنند و طبیعی است، در اثـر فشـار اجتماعی افراد سست ایمان که هنـوز ارزش‌های اسلامی در درون آنها رسوخ نکرده است، آنها را به انحراف بکشاند: «وقال الذین کفروا للّذین امنوا اتّبعوا سبیلنا ولنحمل خطایاکم»،[44]«و کافرین خطاب به مؤمنین گفتند: از روش ما پیروی کنید و ما عهده‌دار گناهانتان خواهیم بود».
و- ساختار اجتماعی آسیب ساز
گاهی همه نهادهای اجتماعی یا برخی از آنها به گونه‌ای آسیب‌ساز است که اکثریت افراد را نسبت به ارزش‌ها و هنجارهای جامعه اسـلامی منحرف می‌سازد. البته روشـن است که آسیب‌سـاز بودن یک نهاد یا نهادهای اجتماعی به معنای نابسامان بودن سـاخت آن نیسـت، چه بسـا روابط و قواعد موجود در نهادهای جامعه معلوم، منظم و پایدار بوده ولی با این وصف، چگونگی و ماهیت این روابط برخلاف ارزش‌های جامعة مطلوب اسلام باشد، از چنین ساختاری جز کجروی و آسیب، پدید نمی‌آید.
شاید بهترین تعبیر قرآنی برای چنین جامعه‌ای، واژه «جاهلیت» باشد. این واژه در آیات متعددی از قرآن همراه با ویژگی‌هایش مطرح شده است. «جاهلیت» پدیده‌ای اجتماعی است که اختصاص به زمان و مکان معینی ندارد، بلکه در هر موقعیت یا جامعه‌ای که ویژگی‌هایش یافت شود، این پدیده حضور و ظهور دارد. به عبارت دیگر واژه «جاهلیت» اشاره به نوعی ساختار اجتماعی و فرهنگی دارد که به سهم خود روابط اجتماعی افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. برخی از ویژگی‌های جامعه جاهلی به قرار ذیل می‌باشد:
الف)- عدم رعایت عدالت؛ در ساختار جاهلیت، حق و عدالت در داوری‌ها و قضاوت رعایت نمی‌شود:
«أفحکم الجاهلیّة یبغون»،[45]«آیا حکم (و قضاوت) عصر جاهلیت را دنبال می‌کنند». با توجه به این که قوانین اسلام، مبتنی بر قسط و عدل است و جز به عدالت نظر ندارد، لذا حکم جاهلیت که در مقابل حکم اسلام است، حکمی ظالمانه خواهد بود. جامعه‌ای که قضایا و بنیان‌های حقوقی و سیاسی‌اش مبتنی بر حکم الهی نباشد، ساختار آن بر پایه‌های سست و هواپرستی شکل می‌گیرد، لذا قرآن کریم در مقابل، حکم نمودن مبتنی بر وحی را مطرح می‌نماید: «فاحکم بینهم بما انزل الله و لا تتّبع اهوائهم عمّا جائک من العلم»،[46]«براساس وحی الهی حکم کن و مبادا با پیروی خواسته‌های ایشان از علمی که برتو نازل شده است، دوری کنی».
ب)- عدم محوریت انسانیت؛ در ساختار جاهلیت، تعصبات ناحق، خشم و غضب غیر انسانی مشهود است. قرآن کریم درباره کافرانی که مؤمنین را از مسجد الحرام منع می‌کردند، می‌فرماید: «اذا جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیّة حمیّة الجاهلیّة»،[47]«زیرا کافران خشم و حمیّت جاهلیت را در دل‌های خود قرار داده‌اند».
ج)- عدم دفاع از حق؛ در ساختار جاهلیت دفاع از حق به خاطر ترس از جان رخت برمی‌بندد. زیرا فداکاری و جانبازی در راه تحقق فضیلت‌ها و دفع رذیلت‌ها، نیازمند نترسیدن از مرگ می‌باشد، اما کسانی که متأسفانه از فرهنگ جاهلیت‌ پیروی می‌کنند، برای حفظ خود، خدا را رها می‌نمایند، زیرا منافع خویش را بر مصالح مکتب، ترجیح می‌دهند.
در جنگ احد، مسلمین ابتدا بر مشرکین مکه پیروز شدند، ولی عده‌ای برای کسب غنائم، مقرّ خود را از بالای کوه «رُماة» رها کردند و دشمن از همان موضع ضربت کاری را وارد ساخت. در چنین شرایطی برخی از مسلمانان که گمان می‌کردند، مسلمین هرگز در مقابل دشمنان شکست نمی‌خورند و حتماً خدا آنها را در هر شرایطی پیروز می‌کند، وقتی که این شکست را دیدند، به حفظ جان خود همّت گماشتند و نصرت مکتب و رسول اعظم را رها کردند و به تعبیر قرآن، پندار جاهلیت را نسبت به خدا روا داشتند:
«... و طائفة قد اهمّتهم انفسهم یظنّون بالله غیر الحقّ ظنّ الجاهلیة»،[48]«و گروهی مشغول حفظ جان خود شـده، گمانی نـاصواب از نـوع ظن جاهلیـت به خـدا داشتند».
د)- عدم رعایت موازین اخلاقی در جامعه؛ در ساختار جاهلیت، برهنگی و خود‌نمایی زنان تن‌فروش، اخلاق جنسی را تباه می‌کند. قرآن کریم در سفارش به همسران پیامبر اکرم می‌فرماید: «وقرن فی بیوتکنّ ولا تبرّجن تبرّج الجاهلیّة الأولی»،[49]«ودر خانه‌هایتان قرار بگیرید و مثل جاهلیت نخستین خودآرایی نکنید».
مواردی که بیان آن گذشت، برخی از نمونه‌های سیاسی، قضایی، اخلاقی و اعتقادی جامعه جاهلی است. نهادهای مختلفی که در جامعه وجود دارد، می‌تواند علت بسیاری از انحرافات اجتماعی باشد.
همان طوری که تکبّر و خودبزرگ‌بینی به عنوان متغیر مستقل روانی نقش مهمی در انحراف دارد، جلوه‎های اجتماعی آن معمولا در ابعاد سیاسی جامعه بروز می‌کند، لذا نقش چشمگیری در انحرافات اجتماعی ایفا می‌کند، بدین جهت قرآن کریم در مقابل مستکبرین که در رأس هرم سیاسی و اجتماعی جامعه بوده و نهادهای مختلف را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند، مستضعفین را یاد می‌کند که تحت تأثیر فشار ساختاری ناشی از وجود مستکبرین، تابع آنها شده و هنجارهای آنان را می‌پذیرند: «... فقال الضّعفاء للّذین استکبروا انّا کنّا لکم تَبَعاً...»،[50] «پس ضعیفان خطاب به مستکبرین گفتند: همانا ما (در دنیا) پیرو شما بودیم».
نمونه بارز جامعه آسیب‎پذیر جاهلیت، جامعه بنی‌اسرائیلی فرعون است. او خویش را معبود قومش معرفی کرده و جز خود، احدی را شایسته این مقام نمی‌دانست[51]و خویش را هدایت‌کننده آنها معرفی می‌کرد،[52]در نتیجه قومش مطیع و منقاد او شدند: «فاتّبعوا امر فرعون»،[53]«پس پیرو دستور فرعون شدند».
فرعون به حدی در روح و فرهنگ زمان خویش تأثیر گذاشت که سبب شد، بنی‌اسرائیل وارث فرهنگی بسیار منحط در اخلاق و عقائد شود. لذا قرآن کریم فرعون و اطرافیانش را امام و مقتدای همه منحرفین بعدی معرفی می‌کند:
«و جعلناهم ائمة یدعون الی‌النّار»،[54]«و ما آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش جهنم دعوت می‌کنند».
در چنین جامعه‌ای، رسالت حضرت موسی در درجه اول، متوجه فرعون، نخبگان فرهنگی و اقتصادی حکومت (یعنی هامان و قارون) می‌شود.[55]«و لقد ارسلنا موسی بآیاتنا و سلطان مبین الی فرعون و هامان و قارون»،[56]«و همانا ما موسی را با آیات خویش و سلطه الهیّه آشکاری، به سوی فرعون و هامان و قارون فرستادیم».
جامعه جاهلی فرعونی دربر دارندة استبداد سیاسی (حاکمیت مطلقه فرعونی)، استبداد فرهنگی هامانی (کاهن بزرگ حکومت فرعون) و استبداد اقتصادی (قارونی) بود، البته در رأس تمام نهادها استبداد فرعونی قرار داشت. از چنین ساختاری جز انحراف و کجروی برنمی‌خیزد و فشار اجتماعی زندگی را سخت می‌کند که فرد چاره‌ای جز آنچه جامعه اقتضا دارد، نمی‌بیند. افرادی که در این شرایط به انحراف کشیده می‌شوند، در برابر سؤال فرشتگان الهی گویند: «قالوا کنّا مستضعفین فی الأرض»،[57]«گویند ما در زمین ناتوان بودیم». قرآن کریم این منطق آنها را رد کرده و می‌فرمایـد: مگر زمیـن خـدا گسـترده نبـوده، چرا مهاجرت نکردید؟![58]
از آیه فوق چنین برمی‌آید که ساختار یک جامعه و نهادهای آن چه بسا می‌توانـد زمینة بسـیاری از انحرافات و کجروی‌ها را فراهم نمایـد. لذا نقش حکومت،قوانین، نخبگان سیاسی و قدرتمندان در ایجاد انحراف افراد و گروههای کجرو بسیار اساسی می‌باشد، برای این مورد مستندات قرآنی، روایی، شواهد عینی و تجربی فراوانی است. یکی از آن موارد، عمل بنی‌امیه می‌باشد، در برخی از روایات چنین آمده‌است که بنی‌امیه مردم را در فراگیری ایمان آزاد می‌گذاشتند، اما در آموختن ویژگی‌ها و خطوط شرک آزاد نمی‌گذاشتند تا اگر آنها را به شرک وادار کردند، نشناسند.[59] در روایت دیگری امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «فلیست تصلح الرعیّة الا بصلاح الولاة»،[60]«مردم جز از طریق زمامداران، اصلاح نمی‌شوند».
بنابراین نقش حکومت و اندیشمندان در هدایت یا ضلالت جامعه بسیار با اهمیت می‌باشد و اگر جامعه‌ای از نظر مسائل اعتقادی و عملی پیشرفت کرد یا در این مسائل عقب ماند، باید رمز آن را در حکومت و نخبگان فکری آن جامعه جستجو نمود. با تأمل در آیات قرآن کریم نکات جامع، لطیف و حتی بدیعی در تبیین کجروی‌ها به دست می‌آید و آنچه عرضه شد، تنها مقدمه و پیش درآمدی در وصول به این مقصد بود؛ امید آنکه مقبول درگاه احدیت قرار گیرد.
فهرست منابع:
× القرآن الکریم.
× الطباطبائی، السید محمد حسین: «المیزان فی تفسیر القرآن»، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، الطبعة الثالثة، 1993.
× الکلینی، محمد بن یعقوب: «الاصول الکافی»، بیروت، دارالأضواء، 1405.
× النراقی، محمد مهدی: «جامع السعادات»، الطبعة الثالثة، مطبعة النجف الأشرف، 1383.
× آقاجانی، نصرالله: «انحرافات و آسیب‌های اجتماعی از دیدگاه قرآن»، پایان‌نامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381.
× روشه، گی: «تغییرات اجتماعی»، منصور وثوقی، چاپ هفتم، 1376.
× سعید، ایوب: «الأنحرافات الکبری»، بیروت، دارالهادی، 1412.
× عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی: «تصنیف غرر الحکم و درّر الحکم»، المحقق المصطفی الدرایتی، قم، مکتبة الأعلام الاسلامی.
× قرائتی، محسن: «گناه شناسی»، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، 1377.
× کوزر، لوئیس؛ روزنبرگ، برنارک: «نظریه‌های بنیادی جامعه شناسی»، ترجمه فرهنگ ارشاد، نشر نی، 1378.
× کوئن، بروس: «درآمدی بر جامعه شناسی»، محسن ثلاثی، 1374.
× گیدنز، آنتونی: «جامعه شناسی»، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، 1377.
× فیض الاسلام: «نهج البلاغه».
 

 پی نوشتها
[1] - ر.ک؛ گیدنز، ص 146.
[2] - ر.ک؛ آقاجانی.
[3]- socialization
[4] - ر.ک؛ کوزر ورروزنبرگ، صص 483-480.
[5] - ر.ک؛ گیدنز، ص 140.
[6] - ر.ک؛ کوزر و روزنبرگ، صص 491-485.
[7] - همان، صص 426-421.
[8] - ر.ک؛ النراقی، ج1، ص 28.
[9] - اسراء، 84.
[10] - فصلت، 46.
[11] - نساء، 123.
[12] - انبیاء، 67.
[13] - فتح، 26.
[14] - نساء، 27.
[15] - نوح، 27.
[16] - علق، 7.
[17] - قلم، 15-12.
[18] - بقره، 177.
[19] - عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، ص 365.
[20] - بقره، 275.
[21] - مائده، 42.
[22] - ر.ک؛ قرائتی، ص 80..
[23] - ناس، 5.
[24] - بقره، 268.
[25] - نحل، 100.
[26] - ر.ک؛ آیات، 24-23.
[27] - ر.ک؛ آیات، 19-13.
[28] - اعراف، 28.
[29] - بقره، 221.
[30] - ر.ک؛ الطباطبائی، ج2، ص 205.
[31] - مائده، 51.
[32] - نساء، 140.
[33] - فرقان، 29-28.
[34] - ر.ک؛ روشه، گی، ص 116.
[35] - ر.ک؛ کوئن، بروس، ص 199.
[36] - احزاب، 21.
[37] - بقره، 159.
[38] - ر.ک؛ توبه، 34.
[39] - قصص، 76.
[40] - همان، 79.
[41] - نمل، 34.
[42] - هود، 116.
[43] - شعراء، 111.
[44] - عنکبوت، 12.
[45] - مانده، 50.
[46] - مائده، 48.
[47] - فتح، 26.
[48] - آل عمران، 154.
[49] - احزاب، 33.
[50] - ابراهیم، 21.
[51] - ر.ک؛ قصص، 38.
[52] - ر.ک؛ غافر، 29.
[53] - هود، 97.
[54] - قصص، 41.
[55] - سعید، ص 206.
[56] - غافر، 24-23.
[57] - نساء، 97.
[58] - ر.ک؛ نساء، 97.
[59] - الکلینی، ج 2 ص 415.
[60] - نهج البلاغه، خطبه 216.

تبلیغات