آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۸

چکیده

متن

1. امروزه برخى با توجه به مباحث معرفت شناسى عام و معرفت شناسى خاص (مباحث مربوط به معرفت شناسى فلسفى) مدعى اند که اساساً فلسفه هیچ قید و وصفى را برنمى تابد و از تقید و اتصاف به هر قید و وصفى امتناع مى ورزد, چرا که فلسفه ورزى تحرّى آزاد عقلانى است و مقید به قید زمان, مکان, فرهنگ و دین نمى شود. ازاین رو, فلسفه دینى و از جمله فلسفه اسلامى مفهومى تناقض آمیز است.
2. در مقابل, برخى دیگر مدعى شده اند که گرچه فلسفه ابائى از دینى و از جمله اسلامى بودن ندارد, ولى فلسفه اسلامیِ موجود سزاوار متصف شدن به وصف اسلامى نیست; چرا که با آموزه هاى قرآنى و روایى فاصله دارد. به عبارت دیگر, فلسفه اسلامى, فى نفسه, مفهومى تناقض آمیز نیست, ولى فلسفه اسلامى موجود, با تعالیم اسلامى سازگارى ندارد و از همین رو, براى تدوین فلسفه اسلامى طرحى نو باید درانداخت.
3. عده اى دیگر برآنند که فلسفه اسلامى از آن جهت قابل مناقشه است که دیرى است پویایى خود را از دست داده است. ازاین رو, امروزه تنها کسانى دغدغه آن را دارند که به تاریخِ فلسفه علاقه مندند نه به خود فلسفه و شاهد آن این است که فلسفه اسلامى امروزه در درون خود از پدید آوردن کسانى مانند فارابى, ابن سینا و شیخ اشراق عقیم شده است.
4. برخى نیز معتقدند فلسفه اسلامى, از ابتدا فلسفه اى به دور از واقعیت هاى محسوس و ملموس زندگى آدمى بوده و هیچ گاه به حل مسائل و رفع مشکلات مخاطبان خود کمکى نکرده است, به خصوص اگر توجه کنیم که حکمت عملى فلسفه اسلامى هرگز به اندازه حکمت نظرى آن بسط و عمق نیافته است و در بخش حکمت نظرى نیز هیچ یک از بخش ها به اندازه امور عامه که دورترین فاصله را با زندگى محسوس آدمى دارند بسط و عمق نیافته اند. بنابراین, فلسفه اسلامى امروزه قدرت مقابله با فلسفه هاى جدید را نداشته و ازاین رو صَرف وقت و اهتمام ورزیدن به آن به معناى عقب ماندن از قافله فلسفه هاى پویا و پرنشاط کنونى است.
برخى از این دیدگاه به هستى و چیستى فلسفه اسلامى نظر دارند و برخى دیگر به توانایى هاى آن و میزان این توانایى ها. نقد و نظر براى ارزیابى صحت و سقم هر یک از دیدگاه هاى ذکر شده بر آن شد تا ویژه نامه هایى را به این بحث اختصاص دهد و با روشى استدلالى و عقلى به این بحث بپرازد, چرا که این دفاع عقلانى هم به سود دین تمام مى شود و هم به سود فلسفه, به سود دین است; چرا که معلوم مى شود که اولاً, مراد از فلسفه اسلامى چیست; و ثانیاً, اسلام در این فلسفه چه میزان نقش داشته یا باید داشته باشد و از سوى دیگر به سود فلسفه است; چرا که نگاهى از بالا به فلسفه اسلامى و میزان توانایى هاى آن مشخص مى سازد که اولاً, فلسفه اسلامى هنوز چه چیزهایى را براى مطرح کردن دارد و ثانیاً, علت آن که به برخى از مسائل نپرداخته است چیست؟
نقد و نظر در این دو شماره به بحث هستى و چیستى فلسفه اسلامى پرداخته است و در آینده شماره یا شماره هایى را به بحث توان مندى ها و ظرفیت هاى بالفعل و بالقوة فلسفه اسلامى و ربط و نسبت آن با حیات سیاسى - اجتماعى اختصاص خواهد داد. با توجه به اهمیت این بحث که خود نیز بحثى فلسفى است و به پیش برد فلسفه کمک خواهد کرد, از فرهیختگان علاقه مند به این موضوع دعوت به عمل مى آید که علاوه بر پربارتر کردن بحث هستى و چیستى فلسفه اسلامى, به خصوص به بحث توان مندى هاى فلسفه اسلامى اهتمام ورزیده و نقد و نظر را از آثار قلمى خود در این زمینه بهره مند سازند.

تبلیغات