آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۸

چکیده

متن

آن چه در پى مى آید معرفى اجمالى پژوهشى درباره تأثیر گناه بر معرفت با تکیه بر آراى آگوستین قدّیس است که به همت خانم دکتر زهرا پورسینا در پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامى پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى به انجام رسیده و در آینده اى نزدیک انتشار خواهد یافت.
کتاب تأثیر گناه بر معرفت با تکیه بر آراى آگوستین قدّیس, جلد اول از مجموعه اى دو جلدى با عنوان تأثیر گناه بر معرفت است. جلد دوم این مجموعه به بررسى موضوع فوق با تکیه بر آراى امام محمد غزالى مى پردازد.1 هدف ما در این بررسى تحقیق در باب یکى از مسائل جدّى در حوزه معرفت شناسى معاصر است که امکان تأثیر عوامل غیر معرفتى را بر معرفت مورد توجه قرار مى دهد. از آن هنگام که ویلیام جیمز, فیلسوف و روان شناس مشهور آمریکایى (1842ـ1910), به تأثیر عوامل غیر معرفتى بر معرفت بیش از پیش توجه کرد و از میان هشت عاملى که در تکوین باور مؤثر مى شمرد, تنها یکى را به (استدلال) (عامل معرفتى) اختصاص داد, این بحث جدیّت بیشترى یافت. هم چنین از آن وقت که معرفت شناسان در تحلیل معناى (معرفت) و مسائل مربوط به آن بیش از آن که به ساختار خود باور و دلایل توجیه آن توجه کنند, به چگونگى شکل گیرى باور توجه کردند و ضمانت صدق باور را به روش هاى تکوین باور مربوط دانستند, زمینه توجه بدین بحث فراهم تر شد.
اگرچه, باید توجه داشت که در طول تاریخ متفکران بسیارى به انحاى گوناگون به این موضوع توجه داشته و به صورت ها و با بیان هاى مختلف در آثار خود به رابطه میان عوامل غیر معرفتى با معرفت پرداخته اند, اما اولاً, یافتن مواردى که نشان دهد ایشان چنین دیدگاهى داشته اند, و ثانیاً, نظام بخشیدن به سخنان ایشان در قالب طرحى که استقلالاً بر مبناى پژوهش در خصوص موضوع فوق الذکر طراحى شده باشد, دلایلى بر ضرورتِ پرداختن به مسئله با نگاهى نو و به نحو خاص اند. ضمن این که, باید توجه داشت که موضوع خاص (تأثیر گناه بر معرفت) عمدتاً موضوعى مورد توجه عرفا و علماى اخلاق بوده و در آن حوزه ها هم معمولاً گناه مانعى بر سر راه دست یابى به معرفت خداوند و معرفت نفس شمرده مى شده است. لذا بررسى عام اصل مسئله, یعنى امکان تأثیرگذارى گناه, به منزله مقوله اى دینى ـ اخلاقى بر معرفت, به صورت کلى, به ویژه با عنایت به زمینه اى که در معرفت شناسى معاصر فراهم آمده, امرى است که در این پژوهش به دنبال تحقیق درباره آن بوده ایم.
بر همین مبنا, شیوه اى که براى پژوهش درباره موضوع فوق به کار گرفته ایم, شیوه اى موضوع محور, با تکیه بر آراى دو تن از برجسته ترین اندیشمندانى بوده است که به جدّ به تأثیر گناه بر معرفت قائل بوده اند تا از این طریق بتوانیم ضمن این که چارچوبى منطقى براى پاسخ گویى به پرسش مذکور فراهم مى آوریم و بدین وسیله مسیر پژوهش هاى بعدى را هموارتر مى سازیم, نشان دهیم که مایه ها و مواد خام موجود در افکار متفکران پیشین هنوز مى تواند راهگشاى پاسخ به پرسش هاى نوین زمان ما باشد.
بحث از امکان تأثیرگذارى گناه بر معرفت ضمن این که به دلیل بررسى امکان تأثیر عاملى غیر معرفتى بر معرفت به حوزه معرفت شناسى تعلّق دارد, از آن حیث که تأثیر ساحت هاى نفسانى را بر یک دیگر بررسى مى کند, متعلّق به حوزه فلسفه نفس است, بدین معنا که ما در این بحث باید ببینیم که آیا گناه به منزله مقوله اى که متعلّق به ساحت عاطفى یا ارادى انسان است, مى تواند در باورهاى او تأثیرگذار باشد یا نه. بنابراین, این بحث به ناچار باید امکان تأثیر ساحات عاطفى ـ ارادى انسان را بر ساحت عقیدتى (ساحت باورهاى) او مطمح نظر قرار دهد. از این جهت کتاب را به سه بخش تقسیم کرده ایم; در بخش اول با عنوان (مباحث تمهیدى) به معرفى ساحات عقیدتى, عاطفى و ارادى انسان پرداخته و پس از ایضاح مفهوم معرفت, از ساحت عاطفى که شامل تأثّرات و انفعالات انسان مى شود و با لذات و آلام او سر کار دارد, و از ساحت ارادى که شامل خواسته ها, امیال, آرزوها و تصمیم هاى او مى شود, سخن رانده ایم و چون چارچوب بحث را به اندیشه آگوستین قدیس عرضه داشته ایم, به طرح دیدگاه هاى او در این خصوص پرداخته ایم. دراین بررسى روشن مى شود که آگوستین معرفت یا دست یابى به حقیقت را تنها در مورد عالى ترین شأن انسان میسر مى بیند. او براى حقیقت منزلتى مستقل و مافوق اذهان بشر قائل است که جاودانه و لایتغیر است و این وصفى است که او آن را تنها برخدا منطبق مى بیند. لذا معرفت در عالى ترین سطح خود, همان (حکمت) یا روى کردن نفس, با عالى ترین شأنش (عقل عالى) به خود حقیقت است که جاودانه است و جز خدا نیست.
در بحث از ساحات عاطفى و ارادى, دیدگاه خاص آگوستین به تلفیق این دو ساحت در یک دیگر مى انجامد, به نحوى که او عشق را که به نظر او, محور ساحت عاطفى, است مفهوماً با اراده متفاوت و مصداقاً یکى مى شمرد. در واقع, چون آگوستین عشق را همان اراده شدّت یافته معرفى مى کند, لذا آن دو را دو حیثیت از فعالیتى واحد مى داند. وى در تصویرى که از نقش انسان در تناظر با ثالوث مقدس ارائه مى دهد, حتى حیث عاطفى ـ ارادى را با حیث معرفتى او, و هستى اش به مقام وحدت مى رساند و در عین قائل بودن به تمایز آنها نشان مى دهد که این سه, سه ساحت منحاز و جداى از یک دیگر نمى توانند بود.
در بحثى که در خصوص مراد از گناه آورده ایم, صرف نظر از دیدگاه هاى متفاوت در این باب, مراد آگوستین را از گناه که عبارت از رویگردانى عالماً و عامداً عشق از خدا به سوى مخلوقات است, روشن کرده ایم. این مفهوم که ماهیت گناه و حقیقت آن را نشان مى دهد, زمینه خوبى فراهم مى آورد براى این که ببینیم قرار گرفتن در چنین وضعى چگونه مى تواند انسان را در ساحت باورهاى خود متأثر سازد.
در بخش دوم, بحث مهم تأثیرات مثبت و منفى احساس ها و خواسته ها را به دلیل توجه به چگونگى امکان تأثیر ساحات غیر عقیدتى بر ساحت عقیدتى طرح کرده و سپس به این پرسش اساسى پرداخته ایم که آیا باورهاى انسان را باید در میان انفعالات نفسانى جاى داد یا جزء افعال نفسانى به حساب آورد. این سخن بدین معناست که آیا اتخاذ باورهاى ما به شیوه اى منفعلانه و بى دخالت خواست و اراده ما صورت مى گیرد یا این که اراده ما در شکل دهى بدان ها نقش اساسى دارد. آن گاه همین مسئله و مسئله کلى تر تأثیر ساحات غیر عقیدتى بر ساحت عقیدتى را در نگاه آگوستین جست وجو کرده و با کاوش در شاخص هاى فکرى او به یافتن پاسخ براى این پرسش پرداخته ایم.
مطالبى که در این فصل طرح مى شوند گویاى این واقعیت اند که آموزه هاى اساسى اى چون (ایمان مى آورم تا بفهمم), در دیدگاه آگوستین قدیس تبیین روشنى است براى این اندیشه که چگونه احساس ها, عواطف, خواسته ها و امیال ما مى توانند افکار ما را تحت تأثیر خود قرار دهند, به نحوى که تأثیرات منفى شان سدّ راه معرفت و تأثیرات مثبت شان هدایت گر راه معرفت باشند. به علاوه, اعتقاد آگوستین به محورى بودن عشق و اراده در ساحت نفسانى انسان و نیز وحدتى که او میان هستى, معرفت و عشق (و اراده) در انسان قائل است, هم چنین تبیینى که از مکانیسم معرفت و تکوین باورهاى انسان ارائه مى دهد, همگى ما را در یافتن تحلیلى دقیق نسبت به موضوع یارى مى رسانند, تا آن جا که مى توان فهمید که این تأثیرگذارى چنان است که به نسبت نوع باورى که انسان تحصیل مى کند; یعنى بسته به این که آن باور به کدام حوزه معرفتى تعلّق دارد, تأثیرات احساس ها و خواسته هاى او بر باورآورى اش متفاوت مى شود. بر این اساس, ما در این بحث به معیارى دست پیدا مى کنیم که براساس آن مى توانیم دریابیم که تعامل میان ساحت غیر عقیدتى با ساحت عقیدتى انسان بر چه مبنایى صورت مى گیرد.
این بحث که خود بحثى بسیار جدّى و اساسى است, در این کتاب تنها به منزله مقدمه اى در جهت راهنمایى سه پژوهش به سوى محور اصلى, ایفاى نقش مى کند, لکن جا دارد که در مجالى مستقل و پژوهشى تفصیلى مورد مداقّه قرار گیرد. جوانب این موضوع در توجه دادن ما به این مهم سهمى بسزا دارد که چگونه پرداختن به حیث اخلاقى نفس, یعنى پاک سازى آن از رذایل و آراستن آن به فضایل, هم چنین یک سویه شدن همه ساحات نفسانى در دست یابى به غایت نهایى, در کسب معرفت و دریافت حقیق نقش اساسى ایفا مى کنند.
در بخش سوم که مسئله اصلى پژوهش در آن بحث مى شود, نخست به روشن کردن این معنا پرداخته ایم که اساساً گناه را مقوله اى معرفتى قلمداد کردن, چه معنا و اهمیتى مى تواند داشته باشد. این موضوع موضوعى است که مرالد وستفال در مقاله تحلیلى و دقیق خود با عنوان (پولس قدیس را به جدّ بگیریم: گناه به منزله مقوله اى معرفت شناختى)2 بدان مى پردازد. او در مقاله خود, این بحث را به خوبى مى کاود که هرجا که متفکرى از تأثیرات احساس ها و خواسته هاى منفعت طلبانه انسان برافکارش سخن گفته, به واقع, به همان سخن پولس رسول توجه کرده است که: (ما گناهکاران حقیقت را سر مى کوبیم).3 از دید او, جدّى گرفتن مضمون این سخن نگاه و حساسیت جدیدى در بحث هاى معرفت شناختى به ما مى بخشد و ما را بدین سو رهنمون مى شود که انسان بى مدد الاهى و بى پیراستن خود از گناه باید از دست یابى به حقیقت ناامید باشد.
اما علاوه بر این بحث, که مدخل مهمى در پژوهش اصلى ما به حساب مى آید, تحلیل این که گناه با معرفت چگونه مى تواند مرتبط باشد, محور فصل هاى بعدى این بخش واقع مى شود. این تحلیل در دو قسمت به تبیین مسئله مى پردازد; یکى از آنها تأثیر گناه را بر معرفت از حیث مقدمات آن مورد بحث قرار مى دهد و دیگرى از حیث انواع معرفت. در این دو قسمت, تلاش ما این بوده که امکان تأثیر گناه بر معرفت را از آن جهت که باورآورى خود یک فرایند است, مورد توجه قرار دهیم و این تأثیر را در این سیر, تحلیل و تبیین کنیم. لذا پس از بررسى این که چگونه احساس ها و خواسته هاى گناه آلود ما مى توانند در مراحل مقدماتى کسب معرفت و لوازم آن تأثیرگذار باشند, این تأثیر را از آن جهت که ما در حوزه هاى گوناگون معرفتى باورهاى گوناگونى مى توانیم داشته باشیم, بررسى کرده ایم. این بررسى نشان مى دهد که نه تنها معرفت هاى عرفانى ـ اخلاقى, که متفکران بسیارى به تأثیر گناه در آنها توجه کرده اند, بلکه حتى معرفت هاى تجربى, تاریخى و عقلانى هم به نسبت هاى گوناگون مى توانند متأثر از گناهان ما باشند, اگرچه این تحلیل گویاى این واقعیت نیز هست که شیوه تأثیرگذارى گناه بر معرفت, چنان است که گاه مى تواند به جاى این که فرد را از پیش روى در مسیر معرفت باز دارد, به یک معنا او را پیش ببرد, لکن به نحوى که نگاه او را به همان حوزه اى معطوف مى سازد که هم سو با خواسته هاى گناه آلود اوست و لذا پیش روى حقیقى و نهایى او را به سوى حقیقت, باز به گونه اى دیگر دست خوش خلل مى کند.
عرضه چارچوب مباحث بخش سوم به آراى آگوستین قدیس, اندیشه او را راهنماى ما در این بخش قرار مى دهد و نشان مى دهد که چگونه آموزه هاى فکرى او مى توانند این پژوهش را به ثمر برسانند. نگاهى که آگوستین به محوریت نقش اراده در نفس انسان دارد, ما را به تحلیل شایسته اى از این بحث سوق مى دهد که اگر امیال و خواسته ها, و احساس هاى انسان به انحراف بروند, چگونه مى توانند او را در ساحت باورهایش از حقیقت دور سازند.
در خاتمه کتاب به نتایج بسیار مهم بحث (تأثیر گناه بر معرفت) اشاره مى شود; این نتایج نشان مى دهند که دست یابى به حقیقت, ظریف تر و حساس تر از آن است که تنها با طى مسیرهاى منطقى در استدلال بتوان آن را حاصل آوَرد.
پى نوشت ها:
1. در حال حاضر, این قسمت در دست پژوهش است.
2. وستفال, مرالد, (پولس قدیس را به جدّ بگیریم: گناه به منزله مقوله اى معرفت شناختى), ترجمه مصطفى ملکیان, فصلنامه اندیشه دینى, شماره دوم, زمستان 1378.
3. اشاره به آیه 18 از باب اول رساله پولس رسول به رومیان.

تبلیغات