آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۸

چکیده

متن

بررسى هاى کنونى در خصوص سلامت و دین, قلمرو بسیار وسیعى را به خود اختصاص داده است. جمع رو به افزایشى از متخصصان بهداشت, به این حوزه روى آورده اند و آهنگ تحقیق, شتاب زیادى به خود گرفته است. همان گونه که در فصل هاى گذشته3 روشن کردیم, تحقیقات مزبور بر افرادى از اقشار مختلف جامعه که دغدغه هاى بهداشتى گوناگونى دارند متمرکز شده اند. در این صورت, چه چیزى درباره روابط چشم گیر بهداشت و ایمان آموخته ایم؟ مؤلفان این کتاب از دیدگاه هاى متعددى به این مسئله پرداخته اند و بر برخى از پیش رفت هاى امیدبخش آن که مربوط به پیامدهاى ویژه بهداشت جسم و روان است, تأکید کرده اند. به طور کلى, کیفیت تحقیقات به تدریج پیچیده تر شده است. اما بى تردید بسیارى از پرسش هاى اساسى باقى مى مانند. بنابراین, گرچه ما رفته رفته با ابعاد خاصى از دین یا معنویت که مرتبط با ابعاد ویژه اى از بهداشت اند, آشناتر شده ایم, اما این که این رابطه ها از چه اهمیتى برخوردارند, براى چه افرادى بیشترین اهمیت را دارند, و چگونه باید آنها را تبیین کنیم, هم چنان امورى سردر گم کننده و مشاجره آمیزاند. با توجه به وضعیت کنونى علم, به کجا خواهیم رسید؟ در این مقاله به ارائه خلاصه برخى از مضامین فصل هاى گذشته مى پردازیم و برخى از موضوعات مهم و شایان ذکر را, به همین ترتیبى که این رشته به پیش مى رود, دنبال مى کنیم. از آن جایى که برخى از فصل هاى گذشته به ملاحظات روش شناختى پرداخته اند (یعنى چگونه ارتباط ایمان و سلامت را مى توان به شکل دقیق ترى مورد بررسى قرار داد), در این مقاله بر خلأهاى موجود در این نوشته ها تأکید مى کنیم (یعنى چه حوزه هایى را مى توان به شکل اثربخش ترى مورد مطالعه قرار داد).
ابعاد متعدد ایمان: ابعاد مختلف دین و معنویت
از جمله چالش هاى مهم محققان سلامت, پروراندن رویکردى متنوع و متفاوت تر نسبت به ایمان است. معنویت و تدین تجارب یک پارچه اى نیستند; آنها فوق العاده پیچیده, پویا و ذو وجوه اند. متأسفانه, الگوهاى مفهومى و ابزارهاى سنجش ما همواره این پیچیدگى را ـ موضوعى که چند تن از نویسندگان این کتاب بر آن انگشت نهاده اند (براى مثال, ; Sherman &4Chirban, Chapter 11 ) ـ منعکس نمى کنند.Simonton, Chapter 65; Thoresen, Harris, & Oman, Chapter 26
تحقیقاتى که به طور دل بخواهى ابعاد متفاوتى از ایمان را با هم جمع کرده اند ممکن است یافته هاى مهم را در هاله اى از ابهام بپوشانند. به عنوان مثال, مکالخ7 در فصل سوم8, خلاصه اى از یافته هاى بحث انگیزى از بررسى هاى جمعیت محور را بدست داده که حاکى از این است که: اعمال دینى جمعى (مانند شرکت در مراسم دینى و عضویت در سازمان هاى دینى) میزان مرگ و میر کمترى را, پس از کنترل چندین عامل خطر متعارف,پیش بینى مى کنند, در حالى که اعمال دینى فردى (مانند دعا یا خواندن کتاب مقدس) ارزش پیش بینى کننده کمترى دارند. امّا, موقعى که توجه از مسأله مرگ و میر به مسائل دیگر بهداشتى نظیر رفتارهاى سازگار با بهداشت (Willis & Wallston, & Johnson, Chapter 9) یا کنار آمدن با بیمارى مزمن (Sherman & Simonton, Chapter 7) معطوف مى شود, دین دارى عمومى نقش دیگرى را بر عهده مى گیرد, به این معنى که دین دارى دیگر به نحو منحصر به فردى نقش پیش بینى کننده ندارد. ترسیم روابط بین برآیندهاى بهداشتى متمایز و ابعاد متعدد ایمان در حکم وظیفه اى اصلى براى تحقیقى دیگر به قوّت خود باقى مى ماند. اتفاق نظر فزاینده اى بین محققان بهداشت وجود دارد, مبنى بر این که از جمله قلمروهاى مهم عبارتند از: انگیزه دینى یا معنوى, باورها و ارزش ها, تعهد و هویت, اعمال خصوصى, اعمال عمومى, احوال یا تجارب شخصى معنوى یا عرفانى, حمایت اجتماعى و رفاقت, و کنار آمدن (با مشکلات و…) (Fetzer Institute National Institute on Aging, 1999; Hill et al., 1998; Hood, Spilka, Hunsbrger, & Goruch, 1996; Levin, 1996).
از آن جا که محققان جد و جهد مى کنند تا برخى از این ابعاد ایمان را هضم و جذب کنند, عدول از تأکیدشان بر شاخص هاى گسترده و انتزاعى تدین و معنویت به جنبه هاى بى واسطه تر و (تقریباً تجربى) معنویت یا تدیّن, سودمند خواهد بود. سؤالى که مکرراً مؤلفان این کتاب مطرح کرده اند این است که چگونه معنویت در زندگى روزمره ایفاى نقش مى کند؟ چگونه در هیجان ها, شناخت, رفتار و روابط تجلّى مى یابد و چگونه بر بهداشت اثر مى گذارد؟ رویکردهاى خلاق به مسأله سنجش, نظیر مراقبت روزانه, نمونه گیرى تجربى, معیارهاى هدف و روش شناسى هاى کیفى ممکن است براى توضیح این گونه تجربه ها و تکمیل اطلاعات حاصل از پرسشنامه هاى معیار سودمند باشند. هم چنین سنجش با عطف توجه از شاخص هاى توصیفى, نظیر شرکت در مراسم مذهبى, به معیارهاى (کاربردى) نظیر کنار آمدن دینى یا حمایت اجتماعى, که اشارات بهترى درباره برخى از اهداف متنوعى که دین برآورده مى سازد در اختیار مى گذارد, اصلاح مى شود. (Ellison & Levin, 1998).
هم چنین توجه فزاینده اى به مفاهیمى که رابطه تنگاتنگى (هرچند نه انحصارى) با معنویت و تدین دارند معطوف شده است. آیا آثار و پى آمدهاى بهداشتى با مفاهیمى نظیر گذشت (Worthington, 1998), خدمت داوطلبانه و نوع دوستى, (Luks & Payne, 1992; Oman, Thoresen & McMahon, 1999) همدلى (Dossey, 1993) یا امیدوارى (Barnum, Synder, Rapoff, Mani & Thompson, 1998, Snyder, Cheavens & Michael, 1999) ارتباطى دارند؟ برخى از این مفاهیم, کانون بررسى هاى قابل توجهى در زمینه روان شناسى و جامعه شناسى (براى مثال, Botson, 1998) بوده اند که آثار ارزش مند قابل استفاده اى فراهم مى سازند, امّا ارتباطشان با بهداشت به تازگى مورد مداقه قرار گرفته است. حال, سؤال مهم این است که آیا هم بسته هاى بهداشتى این تجربه ها, هنگامى که در بافت هاى غیر دینى, در مقابل بافت هاى دینى پى گیرى مى شوند, تفاوت پیدا مى کنند؟ گذشت یکى از این مفاهیم است که به طور ویژه توجه محققان را به خود جلب کرده است (Enright & North, 1998; McCullogh, Pargament, & Thoresen, Wortington, 1998). این مدل مفهومى که خطوط کلى آن را وردینگتون,9 برى10 و پروت11 ترسیم کرده اند (فصل 5 همین کتاب)12 زمینه کارهاى نظرى را در این حوزه گسترش مى دهد و سکوى پرشى را براى تحقیق بیشتر فراهم مى سازد. وجه دیگرى از گذشت که ممکن است به نحوى استثنایى گیرا باشد به احساس گذشت نسبت به خدا مربوط است, بدین معنى که مشکلات بخشودن خدا پس از مصائب یا نومیدى ظاهراً از مشکلات بخشودن خود یا دیگران متفاوت است و جاى شگفتى نیست که این احساسات با رنج و تألّم شدیدى همراه است (Exline, Yali, & Lobel, 1999; Exline, Yali & Sanderson, in press).
جوانب چند بعدى بهداشت
قسمت قابل توجهى از برآیندهاى بهداشتى ممکن است از التزام دینى یا معنوى متأثر باشند. اخیراً توجه ـ و مجادلات ـ زیادى به مسأله مرگ و میر معطوف شده است, مسأله اى که معمولاً در گروه هاى نمونه اى از جامعه سالم مورد ارزیابى قرار گرفته و با گذشت زمان استمرار داشته است. بررسى هاى همه گیرشناختى نیز روابط بین متغیرهاى دینى و نشانه هاى بیمارى (از قبیل وقوع بیمارى قلبى ـ عروقى, سرطان ریه, بیمارى تنفسى) را مورد توجه قرار داده اند, هرچند همان گونه که توریسن,13 هریس14 و اومن15 در فصل دوم16 مطرح کردند, این یافته ها بسیار مبهم اند. از طرف دیگر, اطلاعات چندانى از مطالعات بالینى اى که به بررسى برآیندهاى بهداشتى در بین بیماران مبتلا به نوعى مرض یا ناتوانى دیرینه پرداخته باشند در اختیار نداریم. آیا ممکن است دین در چگونگى کنار آمدن این بیماران با بیمارى نقشى داشته باشد؟ از میان مجموعه اى از اهداف بالینى که به تدریج مورد کندوکاو قرار مى گیرند مى توان به این موارد اشاره کرد: بهبودى پس از عمل جراحى (Harris et al., 1995; Pressman, Lyons, Larson, & Strain, 1990), ناتوانى کنشى در میان ساکنان آسایشگاه و سال مندان (Idler & Kasl, 1997a, 1997b), افسردگى در بین بیماران سال خورده بسترى در بیمارستان (Koenig et al., 1992) و درد در بین افرادى که به روماتیسم مفصلى مبتلا شده اند (Keefe et al., 2000).
تحقیقات بالینى براى تأیید یافته هایى مقدماتى و کندوکاو در انبوه فراوانى از برآیندهاى بهداشتى مهم دیگر که توجه کمترى به آن شده است مورد نیاز است. انتظار مى رود که اثرات متغیرهاى دینى یا معنوى در میان بیمارى هاى مختلف و در مراحل مختلف تکوّن بیمارى یا پیش روى آن, متفاوت باشند. برآیندهایى که در مراحل مختلف بیمارى ممکن است مطرح شود از این قرارند: معاینات و آزمایش ها بین افراد فاقد نشانه هاى بیمارى (براى مثال, Weinrich et al., 1998), استفاده و پیروى از مراقبت هاى بهداشتى در بین بیمارانى که با بیمارى مزمن مواجه مى شوند (Harris et al., 1995) و تصمیم گیرى درباره دستورالعمل هاى پیش رفته و مراقبت هاى پایان عمر در بین آنهایى که بیمارى علاج ناپذیرى دارند (مثلاً, Ita, 1995-1996). اهداف مهم در بین بیمارى هاى خاص ممکن است شامل [مصرف] داروهاى بازدارنده مصونیت آور17 عوارض عفونى, و کاهش مقدار مصرف دارو در میان بیماران سرطانى و بروز بیمارى هاى قلبى مثل سکته قلبى و یا بى نظمى قلب در بین افرادى که مبتلا به بیمارى قلبى عروقى هستند و وضعیّت عملکرد و دامنه جنب وجوش در بین بیمارانى که اختلالات درد مزمن دارند, باشند. این قلمرو عمدتاً ناشناخته است.
علاوه بر نیاز به بررسى هاى بیشتر در خصوص خط سیر بیمارى و بهبودى در گروه هاى انتخابى, حوزه تحقیق مهم دیگر به آداب بهداشتى و سبک زندگى مربوط مى شود به شمار مى آیند (بنگرید به:Smith, Chapter 15, this volume )18 ایمان ممکن است نقش چشم گیرى در شکل دهى به آداب بهداشتى و مراقبت از خود داشته باشد. بررسى هاى اولیه در باب دین و سلامت در اثر مشاهداتى انجام گرفته اند که حاکى از آنند که فرقه هاى خاصى (مثل منتظران رجعت حضرت مسیح, مورمون ها) ممنوعیت هاى خاصّى دارند ناظر بر رشته اى از رفتارهاى مهمّ مخاطره آمیز براى تن درستى (مثل کشیدن سیگار, مصرف الکل و رژیم خاص) (Jarvis & Northcott, 1987; Lyon, Klouber, Gardner & Smart, 1976). بررسى هاى جدیدتر از مرز وابستگى هاى فرقه اى فراتر رفته اند تا به بررسى دامنه وسیع ترى از متغیرهایى که ممکن است بر رفتارهاى بهداشتى و نگرش هاى بهداشتى اثر بگذارند, بپردازند (Engs & Mullen, 1999; Frankel & Hewitt, 1994; Koenig, George, Meador, Blazer & Ford, 1994; Oleckno & Blacconiere, 1991). به عنوان مثال, در یک بررسى از افراد جامعه که طى چند دهه ادامه یافت استرابریج و همکاران (Strawbridge, Cohen, Shema, & Kaplan, 1997; Strawbridge, Shema, Cohen, Kaplan, 2001) دریافتند که افرادى که مرتب در مراسم کلیسا شرکت مى کنند نسبت به همتایان غیر دینى خود اعمال و رفتارهاى بهداشتى بهترى را نشان داده اند (مثل استعمال کمتر دخانیات و مصرف کمتر الکل); علاوه بر این, آن دسته از شرکت کنندگان دائمى در مراسم کلیسا که در آغاز عادات بهداشتى ضعیف تر داشتند به احتمال بیشترى رفتارشان را در طول زمان اصلاح کرده اند. ویلیس,19 والستون20 و جانسون21 در فصل نهم با به کارگیرى رویکردى چند بعدى و جامع تر از ارزیابى دینى این نوع تحقیقات را گامى به پیش بردند. این محققان متوجّه شدند که دسته اى از مؤلفه هاى دینى از قبیل قوّت ایمان, منبع الهى کنترل و کنار آمدن دینى, با کاهش مصرف الکل و نیکوتین در بین جوانان و نوجوانان مرتبط است. محققان با استفاده از ابزارهاى مشابهى مى توانند این شبکه را براى ثبت و ضبط اعمال و رفتارهاى بهداشتى در جوامع دیگر گسترش دهند. به عنوان مثال, چگونه ممکن است دین بر استفاده از عوامل مصونیت بخش, مراقبت مناسب از کودکان در کلینیک پزشکى کودکان, و یا بر استفاده از وسایل ضد باردارى و سائق هاى غریزى در مراقبت هاى پزشکى عمومى و یا بر تغذیه و معالجات و آزمایش هاى مربوط به سرطان در حیطه پزشکى سال مندان اثر بگذارد.
بعد دیگر رابطه ایمان و سلامت که مطالعات بیشترى را ایجاب مى کند به سازگارى با بیمارى مزمن ارتباط دارد. شمار فزاینده اى از این مطالعات بر روابط بین التزام دینى یا معنوى و کیفیت زندگى در میان مبتلایان به بیمارى هاى خاص مثل بیمارى اچ. آى. وى. (Woods, Antoni, Ironson & Kling, 1999), سرطان (Baider et al., 1999), بیمارى سرخرگ کرونر (Falger, Sebregts, van Veen, & Franssen, 2000) و درد مزمن (Keefe et al, 2000) متمرکز بوده اند. ریمل22 و کونیگ23 یافته هاى جالبى را در رابطه با بیمارى اچ. آى. وى (فصل 8 همین کتاب) مورد بررسى کردند, و شرمن24 و سیمنتون25 نیز به بحث و بررسى سرطان پرداختند (فصل 7 همین کتاب). اگرچه نتایج بررسى ها متنوع هستند, اما تعداد زیادى از آن ها حاکى از آنند که افراد متدیّنِ با کنار آمدن یا سازگارى بیشتر و کیفیت زندگى بالاترى در مقایسه با هم ترازان غیر متدیّن خود به بیمارى واکنش نشان داده اند. با این وصف کیفیت زندگى مرتبط با سلامت, سازه پیچیده اى است که مؤلفه هاى مختلفى, از جمله بهزیستى روان شناختى, کنش ورى اجتماعى, نشانگان جسمى و قابلیت هاى کنشى را دربر مى گیرد. بهزیستى روان شناختى غالباً به عاطفه مثبت, عاطفه منفى و ارزیابى شناختى از رضایت نسبت به زندگى تقسیم مى شود (Diener, Suh, Lucas & Smith, 1999). البته بیماران ممکن است در برخى از این حوزه ها خوب و در برخى بد عمل کنند. تا به حال, ما درباره این که چگونه تدیّن و معنویّت ممکن است بر ابعاد خاصى از کیفیت زندگى اثرات متفاوتى بگذارد, اطلاعات چندانى در اختیار نداشته ایم. به عبارت دیگر, آیا این الگوى روابط در کارکردهاى جسمى نسبت به کارکردهاى روانى اجتماعى و یا در رضایت از زندگى نسبت به رنج و اندوه متفاوت اند؟ از این گذشته, دین تا چه حدّى مى تواند به حفظ کارکرد در مقابل بیمارى یا مصیبت (حفظ تعادل زیستى) کمک کند و تا چه حدّى مى تواند به رشد و تغییر سازنده یارى رساند (رشد موفّق پس آسیبى) (Carver, 1998; Tedeschi, Park & Calhoun, 1998)؟ بى تردید لازم است که محققان به بررسى روابط بین ابعاد چندگانه ایمان و کیفیت زندگى در مراحل مختلف بیمارى بپردازند.
همان گونه که روابط ایمان و سلامت تثبیت بیشترى پیدا مى کند سلسله پرسش هاى بعدى رفته رفته ضرورت بیشترى مى یابند; براى کدام افراد و تحت چه شرایطى این روابط از بیشترین اهمیت برخوردارند؟ آیا این روابط علّى اند, و در این صورت, چه سازوکارهایى آنها را تبیین مى کنند؟ آنها چگونه عمل مى کنند؟

عوامل تأثیرگذار بر رابطه ایمان و سلامت:
تفاوت هاى فردى و عوامل موقعیتى
معنویّت و تدیّن در یک خلأ اجتماعى یا تحوّلى وجود ندارند, بلکه فرهنگ, قومیّت, خانواده, جایگاه اجتماعى ـ اقتصادى, بحران هاى موقعیتى و انبوه فراوانى از عوامل موقعیتى و محیطى, آن ها را شکل مى دهند. ویژگى هاى فردى نظیر مرحله زندگى و شخصیت نیز بر روابط بین ایمان و سلامت اثر مى گذارند. به همین سان, ویژگى هاى بیمارى مثل شدّت و مرحله بیمارى نیز ممکن است اهمیت داشته باشند. به طور کلى, التزام دینى غالباً بین افراد متعلّق به گروه هاى اقلیت قومى, افراد سال خورده تر, زنان, افراد نه چندان تحصیل کرده و نه چندان ثروتمند محکم تر است (Callup, 1990; Pargament, 1997). ظاهراً کنار آمدن دینى نیز در میان کسانى که به سختى ها و اضطراب شدید عمده اى دچار مى شوند نسبت به افرادى که با محرک هاى تنش زاى کمترى مواجه اند, قوى تر است (Pargament, 1997).
با این وصف, اهمیت این عوامل تعدیل کننده در بررسى ها خیلى متفاوت است, لذا لازم است محققان مراقب باشند که بر کدام عوامل باید تأکید کنند. به عنوان مثال, همان گونه که مکالخ خاطرنشان مى کند (فصل 3 همین کتاب) جنسیت در بررسى هاى جمعیت محور درباره دین و میزان مرگ و میر به عنوان عاملى مهم پدیدار گشته است. شرکت در مراسم دینى علل مرگ و میر به هر علّت زنان را بیشتر از مردان پیش بینى مى کند. از سوى دیگر, وابستگى فرقه اى هنگامى که به استفاده از خدمات پزشکى منجر مى شود رابطه مستقیم ترى [بى واسطه ترى] دارد. باورهاى دینى بر این که آیا یهودیان متشرّع انتقال خون را مى پذیرند یا نه, اثر اندکى دارد, اما همین عامل اثر شگرفى بر فرقه حکمت مسیحى و فرقه شاهدان یهوه دارد. هنگامى که توجه خود را به کنار آمدن با بیمارى معطوف مى کنیم ظاهراً هم وابستگى دینى و هم قومیت اهمیت دارند. الگوهاى کنار آمدن دینى و ارتباط آنها با رنج و اندوه در زنان اسپانیایى مبتلا به سرطان سینه, نسبت به بیماران سفید پوست غیر اسپانیایى متفاوت است (Culver, Alferi, Carver, Kilbourn & Antoni, 1999); و همین الگوها بین زنان اسپانیایى پرتستانى [انجیلى] متفاوت با بیماران کاتولیکى است (Alferi, Culver, Carver, Arena & Antoni, 1999).
بى شک هنوز کارهاى زیادى باید صورت بگیرد تا کشف شود چه افرادى با چه سابقه فرهنگى و چه سطحى از مواجهه با خطر, قوى ترین رابطه بین ایمان و سلامت را نشان مى دهند. به خصوص, درباره این روابط میان پیروان سنّت هاى توحیدى غیر مسیحى (مثل مسلمانان) و پیروان آیین هاى غیر توحیدى و چند خدایى (مثل هندوها و بودائیان فرقه ذِن), یا افرادى که خودشان را معنوى به حساب مى آورند اما از ادیان سازمان یافته, ناراضى اند, اطلاعات چندانى در دست نداریم.
تبیین روابط بین ایمان و سلامت:
جست وجوى مسیرهاى واسطه گر
حجم عظیمى از شواهدى که ایمان و سلامت را به هم مرتبط مى سازند ضرورتاً شواهدى توصیفى و هم بسته اند (بنگرید به: Smith, Chapter 15, this volume)26. اما این که آیا این روابط علّى اند, هنوز مشخص نیست. به عنوان مثال, در باب این که آیا التزام دینى, خطر مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلى را کاهش مى دهد, آیا مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلى در ایمان خللى ایجاد مى کند, آیا احتمالاً این روابط دو سویه اند (Miller & Bennett, 1997), اگر روابط علّى و معنى دارى بین التزام معنوى یا دینى و سلامت وجود دارد, چگونه مى توانیم به تبیین این روابط مبادرت کنیم, و چه سازوکارهایى زیربناى آن ها را تشکیل مى دهند, چندین طرح مفهومى ارائه شده است (Ellison & Levin, 1998; Idler, 1997; Levin, 1996; Levin & Vanderpool, 1991), اما تا به حال شواهد محدود بوده اند. خطوط کلى الگوى جامعى را توریسن و همکاران در فصل دوم مطرح کرده اند.
در میان مسیرهاى بسیارى که درخور توجه بیشترى اند, مهم ترین آن ها به اعمال و رفتارها و سبک زندگى بهداشتى مربوط مى شوند. انتظار مى رود سنّت هاى دینى اى که به گونه اى خاص استعمال دخانیات, مصرف الکل, بهداشت بد, مصرف گوشت,رفتار جنسى یا خشونت را محدود مى کنند, مخاطرات تن درستى مربوط را در میان پیروانشان کاهش دهند. هم چنین گروه هاى دینى اى که ممنوعیت هاى خاصى در قبال این نوع رفتارها ندارند, ممکن است به طور کلى با منع در زیاده روى در این رفتارها میزان سلامتى را افزایش دهند (Idler & Kasl, 1992). پژوهش هاى همه گیرشناختى27 با بررسى میزان مرگ و میر و حالات بیمارگونه, مؤیّدات متعددى را به نفع این مفروضات اقامه مى کنند (Gardner, Sanborn & Slattery, 1995; Jarvis & Northcott, 1987; Musick, Koeing, Larson, & Matthews, 1998; Strawbridge et al., 1997; Strawbridge et al., 2001). برعکس, همان گونه که مى توان انتظار داشت, سنت هاى دینى اى که مراقبت هاى درمانى مرسوم را محدود یا ممنوع مى کنند, مخاطرات بهداشتى بیشترى را [براى پیروانشان] به بار مى آورند(Asser & Swan, 1998; Conyn-Van Spaendonck, Oostvogel, van loon van wijngaerden, & kromhout, 1996; kaunitz, spence, Danielson, Rochat & Grimes, 1984). در یک سطح تا حدودى ظریف تر, سنّت هایى که بدن را هم چون یک معبد و یا ظرف مقدسى در نظر مى گیرند ممکن است نسبت به سنّت هایى که با بى توجهى بیشتر یا تحقیر به بدن مى نگرند, با الگوهاى متفاوتى از مراقبت از خود سر و کار داشته باشند.
بررسى هاى جمعیت محور با افراد عمدتاً سالم حاکى از این است که اعمال و رفتارهاى بهداشتى تنها بخشى از روابط بین برآیندهاى سلامت (مثل مرگ و میر) و التزام دینى عمومى را تبیین مى کنند (Hummer, Rogers, Nam, & Ellison, 1999; Strawbridge et al., 1997; Strawbridge et al., 2000). مطالعات طولى دیگرى ـ که به طور خاص براى بررسى این روابط در نظر گرفته مى شوند ـ کمک هاى با ارزشى در این زمینه مى کنند. البته, رفتارها و باورهاى بهداشتى بر برآیندهاى مربوط به افرادى که به شدت مریض هستند اثر مى گذارند. [بنابراین], این که چگونه بیماران نشانگان بیمارى خود را ابراز مى دارند, چگونه در پى مراقبت هاى پزشکى هستند, چگونه دستورات درمانى را رعایت مى کنند, به چه نحوى با مسؤولان امر بهداشت ارتباط برقرار مى کنند و چگونه از خودشان مراقبت مى کنند, همگى ممکن است از ایمان متأثر شوند. برخى از تحقیقات پاى بندى به درمان (Harris et al., 1995) و عادات بهداشتى بهترى را (مانند رژیم غذایى, ورزش, عدم استعمال دخانیات, Falger et al, 2000; Kurtz, Wyatt, & Kurtz, 1995 ) در بین بیماران متدین نسبت به افرادى که تدیّن کمترى دارند گزارش کرده اند. تدیّن یا معنویت, به احتمال قوى, ممکن است با اثر گذاشتن بر تفسیر نشانگان, دفاع از خود در مقابل درمان هاى آزمایشگاهى با استفاده از هر وسیله ممکن یا کنار آمدن با استعمال دخانیات و مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلى بر برآیندهاى بیمارى تأثیر بگذارد. پژوهش هاى اندکى به بررسى این مسائل پرداخته اند.
به نظر مى رسد که رفتارهاى بهداشتى, همه ماجراى نحوه ارتباط ایمان و سلامت را بیان نمى کند. شیوه دیگرى که به مدد آن ممکن است معنویت یا تدیّن بر سلامت اثر بگذارند, متضمّن حمایت اجتماعى است. مدت هاى مدیدى است که تصوّر مى شود انسجام اجتماعى اى که دین فراهم مى سازد سلامت و بهزیستى را افزایش مى دهد (Durkheim, 1897/1951). برخوردار شدن از جامعه دینى ممکن است شامل کمک و مساعدت عملى (مثل انتقال بیمار به مقامات پزشکى), اطلاعات مناسب (مثل کدام پزشک براى معاینات مناسب است) و تسلى عاطفى (مثل شما را در دعاهایمان فراموش نمى کنیم) و اعتقاد به ارزش خود, نقش اجتماعى ارزش مند, و فرصتى براى کمک به دیگران مى گردد. شبکه حمایت دوستانه در بین اعضاى یک جماعت دینى ممکن است با مشاوره رسمى با رهبران دینى (مثل مشاوره با خاخام قبل از ازدواج) و یا خدمات بهداشتى کلیسامحور و برنامه هاى امداد رسانى (مثل معالجات و آزمایش هاى مربوط به سرطان یا خدمات کاهش وزن) تکمیل شود. این برنامه ها به طور ویژه در کلیساهاى مربوط به گروه هاى اقلیت قابل مشاهده است (Ellison & Levin, 1998; Erwin, Spatz, Stotts, & Hollenberg, 1999; Schorling et al. 1997). برخى از بررسى ها نشان مى دهد که التزام دینى قوى تر, با شبکه هاى اجتماعى گسترده تر و متراکم تر و حمایت مشهود بیشتر مرتبط است (Bradley, 1995; Ellison & George, 1994; Falger et al., 2000; Strawbridge, et al., 1997; Strawbridge et al., 2001). جنبه هایى از حمایت اجتماعى نیز به طیف گسترده اى از برآیندهاى بهداشت روانى و جسمانى مرتبط است (House, Landis, & Umberson, 1988; Berkman & Syme, 1979; Sarason, Sarason, & Pierce, 1990).
لیکن, تاکنون تنها پژوهش هاى اندکى مستقیماً روابط بین حمایت اجتماعى دین محور و سلامت را بررسى کرده اند. تحقیقات معدودى در مورد افراد جامعه حاکى از این است که تماس اجتماعى تنها بخشى از روابط بین برآیندهاى سلامت و دین را توجیه مى کند (Hummer et al, 1999; Idler & Kasl, 1992; Strawbridge et al., 1997; Strawbridge et al., 2001). از این رو, اگرچه حمایت اجتماعى سازوکارى اساسى تلقى شده است که ایمان و سلامت را به هم مرتبط مى سازد, اما نقش واسطه اى آن, محلّ تردید و مناقشه است (بنگرید به فصل 2 همین کتاب Thoresen et al., )28. حوزه هاى نیازمند به تحقیقات بیشتر عبارتند از: 1. روشن کردن این که چه نوع از حمایت هاى اجتماعى در جوامع مختلف دینى اهمیت بیشترى دارد, 2 . بررسى هم بسته هاى بهداشتى داراى تبادلات اجتماعى منفى و مثبت در این شبکه ها و 3. تعیین این که آیا حمایت هاى اجتماعى دینى به انحاء معنادارى با حمایت اجتماعى غیر دینى متفاوت است یا نه (Ellison & Levin, 1998).
جداى از تأثیر ایمان بر اعمال و رفتارهاى بهداشتى و حمایت اجتماعى, ایمان ممکن است با فراهم ساختن شالوده اى براى معناى وجودى29 ـ یا حداقل ارائه راهى براى هدایت پژوهش ـ بر سلامت اثر بگذارد (this volume Geertz, 1966; Shafranske, Chapter 13,). نیز دین دارى و معنویت ممکن است احساس اطمینان بخشى فراهم سازد مبنى بر این که زندگى منسجم, منظم و هدف مند است. پارک و فولکمن (1997) از این جهان بینى هاى تلویحى یا باورهاى ضمنى نسبت به زندگى, به عنوان (معناى جهانى) سخن به میان مى آورند. نیز التزام دینى یا معنوى ممکن است یک شاکله تفسیرى براى درک شرایط خاصى مانند مصیبت و درد و رنج در اختیار بگذارند ((معناى موقعیتى) Park & Folkman, 1997 ).بیمارى و مصیبت ممکن است جزئى از طرح و تدبیر الهى, یک (زنگ بیدارباش) و یا درس عبرت معنوى در نظر گرفته شود نه یک مصیبت تصادفى (Sherman & Simonton, 1999, 2001). یک نفر از ما (.A.S) با یک مرد مسلمان متدیّن اهل هند جنوبى مبتلا به سرطان پیش رفته اى کار مى کرد که در نتیجه پیوند مغز استخوان به عوارض جانبى شدیدى مبتلا شده بود. در اثناى این بیمارى اضطراب آور, آن مرد در اثر این باور که رنج و عذاب او در این دنیا به بهشت رفتنش در جهان آخرت سرعت مى بخشد, احساس تسلّى خاطر مى کرد. ایمان ممکن است با بدست دادن یک احساس معنا و هدف دارى جهانى و با تأثیر گذاشتن بر نحوه تغییر تعارضات خاص, اثر مهمى بر ارزیابى از فشارهاى روانى, مدارا و سازگارى داشته باشد (Park & Folkman, 1997).
التزام دینى یا معنوى ممکن است احساس مراقبت را در ما پرورش دهد (Fromm, 1950; Musick, Koenig, Larson & Matthews, 1998).در نوشته هاى مفصل در باب فشار روانى مدت ها است که مراقبت ادراک شده را پس از مواجهه با موقعیت تنش زا, از جمله بیمارى, با اعمال و رفتارهاى بهداشتى بیشتر و سازگارى روان شناختى و فیزیولوژیکى مطلوب ترى مرتبط مى دانند (Seeman & Seeman, 1993; Wallston & Wallston, 1981). موقعى که یک بیمارى وخیم مثل سرطان, که آکنده از تردید و بى ثباتى است, باورهاى ضمنى درباره مراقبت را درهم مى شکند, ایمان مى تواند احساسى از (مراقبت ثانوى اى) به انسان باز گرداند (Rothbaum, Weisz & Snyder, 1982), و احساسات درماندگى را با باورهایى مثل (این خواست خداست), (خدا در کنار من است) یا (این امر جزئى از روند طبیعى امور است) کاهش دهد. پژوهش هایى که بر بینش هایى نظیر خدا ناظر بر امور است (براى مثال, منبع الهى کنترل) تمرکز کرده اند, عموماً رفتارهاى حافظ سلامتى بیشترى( Willis et al, Chapter 9, this volume; Welton, Adkins, Ingle, & Dixon, 1996)و سازگارى بیشتر را (Jenkins & Pargament, 1988) در بین آن دسته از کسانى که به این نگرش باور دارند, یافته اند. البته این اعتقاد جازم که خداوند ناظر بر امور است مى تواند اشکال متفاوتى به خود بگیرد. برخى از محققان (Pargament et al., 1999; Pargament et al., 1988) تمایز جالبى بین رویکرد تسلیم در مشکل گشایى ((خدا وضع را سر و سامان مى بخشد پس باید امور را به او واگذار کنم)) در مقابل رویکرد خود فرمان (محور) ((خدا منابع مورد نیاز را در اختیار من گذاشته است و من خودم باید بالاستقلال به این وضع رسیدگى کنم)) و یا رویکرد تشریکى ((من و خدا با اشتراک مساعى هم به رتق و فتق امور مى پردازیم)) ترسیم کرده اند. برداشت ها در مورد مراقبت و هم بسته هاى بهداشتى آنها ممکن است در سنّت هاى معنوى و دینى مختلف فرق داشته باشند. به عنوان مثال, با این که فرهنگ هاى غربى به شدت براى عمل و مراقبت و نظارت شخصى ارزش قائل مى شوند, فرهنگ هاى شرقى معمولاً بر هم سازى و هم رنگى با جامعه تأکید بیشترى مى کنند; این ارزش هاى متفاوت ممکن است عوارضى براى سلامت داشته باشند.
هم چنین ایمان ممکن است از طریق مجارى روان شناختى دیگر به سلامت تبدیل شود. خوش بینى, خصومت, وظیفه شناسى, ابراز هیجانى, روان آزرده خویى از میان انواع متغیرهاى شخصیتى براى محققان سلامت آشنا هستند. هر یک از موارد فوق ممکن است با التزام دینى یا معنوى شکل بگیرند (و یا به التزام دینى یا معنوى شکل بدهند). مکالخ (فصل3 این کتاب)30 درباره تعدادى از روابط بحث انگیز میان دین دارى, وظیفه شناسى و مرگ و میر به بحث و گفت وگو پرداخته است. افرادى که بسیار وظیفه شناس اند و در اثر تعهدات دینى, اراده محکمى پیدا مى کنند, ممکن است در مقایسه با همتایان بى مبالاتشان موضع متفاوتى نسبت به اعمال و رفتارهاى بهداشتى متعددى نظیر پرهیز از مصرف الکل, پیروى از رژیم هاى پیچیده دارویى, اتّخاذ کنند. هم چنین تدیّن و معنویت ممکن است موجب افزایش خوش بینى شود; خوشبینى اى که با کنار آمدن بهتر و سازگارى بیشتر در طى دوران بیمارى همراه بوده است (براى مثال,Carver et al., 1993). هم چنین وقتى توجه خود را از متغیرهاى شخصیت به متغیرهاى موقعیتى معطوف مى کنیم مى یابیم که ایمان ممکن است اثر مهمى بر هیجان ها (مثل تجربه هاى آرامش, هیبت, و احترام) کنار آمدن (مثل پاسخ هاى فعال در مقابل پاسخ هاى اجتنابى) و ارزیابى (در نظر گرفتن مصیبت به عنوان یک چالش نه یک تهدید) داشته باشد, که هرکدام از اینها ممکن است لوازمى براى بهداشت داشته باشد ( Sherman & Simonton, Chapter 7; Remle & Koenig, Chapter 8; Plante & Sharma, Chapter 10, this volume).
سرانجام این که, التزام دینى و معنوى ممکن است با تأثیرشان بر فعالیت غدد درون ریز و دستگاه عصبى و ایمنى, بر حساسیت در مقابل بیمارى, اثر بگذارد (Woods et al., 1999). این اثرات ممکن است با برخى از متغیرهاى روان شناختى اجتماعى که در بالا ذکر شد مثل حمایت اجتماعى, کنار آمدن, و یا به وسیله عوامل ناشناخته دیگر, تغییر یابند. همان گونه که اسمیت (فصل15 همین کتاب)31 تأکید کرد, ما در رابطه با این که چگونه ایمان ممکن است الگوهاى فیزیولوژیکى, واکنش به فشار روانى و یا مایه هاى زیستى بیمارى را تغییر دهد, اطلاعات بسیار اندکى داریم. استدلال هاى الزام آور درباره این تأثیرات به پیش برد این حوزه خیلى کمک مى کند.
بررسى هاى اخیر در مورد هم بسته هاى فیزیولوژیکى گذشت با استفاده از شبیه سازى آزمایشگاهى و تصویرپردازى, بیان گر این است که تحقیقات آزمایشگاهى در این حوزه امکان پذیر است. (براى مثال, Witvliet, Laan & Ludwing, 2000). هم چنین یافته هاى جالب توجهى از بررسى هاى همبستگى که بر دین دارى و فعالیت قلبى ـ عروقى تأکید دارند, پدید آمده است. در یک بررسى جامعه نگر از مردان سالم به دست آمد که آنهایى که به دین اهمیت مى دادند و افرادى که مرتّب در مراسم دینى شرکت مى کردند, نسبت به همتایان کمتر متدین شان, پس از کنترل چندین عامل خطر, فشار خون انبساطى بالینى کمتر داشتند (Larson et al., 1989). این یافته ها به طور خاص, در سیگارى هایى که در معرض خطر شدید ابتلاء به بیمارى قلبى ـ عروقى هستند قابل مشاهده است. به همین ترتیب, مردان و زنان امریکایى ـ آفریقایى تبار که استفاده بیشترى از کنار آمدن دینى در زندگى روزمره شان گزارش کرده اند, فشار خون انبساطى متغیّر کمترى در سر کار, در خانه, و در خواب نسبت به افرادى که به کنار آمدن دینى متکى نبوده اند, داشته اند (Steffen, Blumenthal, Hinderliter, & Sherwood, 2000). این یافته ها بعد از کنترلِ حمایت اجتماعى, فشار روانى و نشانگان افسردگى, استمرار داشتند. آیا ممکن است متغیرهاى دینى یا معنوى نیز بر شاخص هاى قلبى ـ عروقى دیگر و در مراحل مختلف تکوّن بیمارى مثل سطوح لیپید,32 آسیب آندوتلیال (مربوط به سلول هاى پوششى درون), حفره هاى سروز و عروق,33 تجمع پلاکت شدت تصلب شرایین, تغییرپذیرى میزان تپش (ضربان) قلب یا بى نظمى ریتم ضربان طبیعى قلب تأثیر بگذارد؟ آیا در میان بیماران کرونر قلبى رایج, ایمان بر افسردگى یا خصومت, که با خطر شدید بروز بیمارى قلبى مرتبط شده است, اثر مى گذارد؟ (Frasure-Smith, Lesperance, & Talajic, 1995; Lesperance, Frasure-Smite Juneau, & Theroux, 2000; Davidson, 2000). تا آن جا که مى دانیم این نوع از تحقیقات منظم و برنامه اى که بر شرایط و بیمارى هاى خاصى متمرکز شده اند, باید ادامه یابند. به بیان کلّى تر, تحقیقات اساسى در مورد افراد سالم در مقام بررسى رابطه بین ایمان و فعالیت بخش مرکزى غدد فوق کلیوى ـ سمپاتیک,34 فعال سازى قشر فوق کلیوى ـ هیپوتالامى35 و کارکرد ایمنى, مفید خواهد بود. با استفاده از الگوهاى بسیار رایج فشار روانى, مى توان واکنش هاى فیزیولوژیکى افراد داراى التزام دینى زیاد یا کم را نسبت به مواجهات بعدى با محرک هاى تنش زا و شدید آزمایشگاهى یا تعارضات طبیعى گرایانه همیشگى (مانند, مراقبت از خویشاوندى مبتلا به اختلال مشاعر) مقایسه کرد و چه بسا شگفت انگیزتر این که محققان واکنش هاى فیزیولوژى نسبت به شرایط به لحاظ محیطى مناسب نظیر فرصت هایى براى ایثار خدمت داوطلبانه یا گذشت را بررسى کنند.
موضوعات روش شناختى و مفهومى دیگر
فصل هاى پیشین این کتاب, بر چند موضوع مهم دیگر که درخور توجه بودند, به موازات پیش رفت در این زمینه, تأکید کردند. مشخصّه برخى از تحقیقات در این حوزه محدودیت هاى روش شناختى قابلِ ملاحظه اى است که خطوط کلّى بسیارى از آنها را اسلون, بجیلا و پاول در فصل14 و اسمیت در فصل1536 مطرح کردند (به عنوان مثال, مى توان به ناتوانى در تنظیم تست هاى چند جانبه آمارى و عدم کنترل کافى عوامل درهم آمیخته اشاره کرد). مطالعات در محیط هاى بالینى غالباً بر گروه هاى نمونه اى کوچک متکى هستند, امرى که احتمال کشف تأثیرات مهم را پایین مى آورند. به علاوه, اکثر قریب به اتفاق مطالعات بالینى از طرح هاى مقطعى استفاده کرده اند (یعنى معیارهاى ایمان و سلامت, در یک مقطع زمانى به دست آمده اند). این مطالعات هیچ اشاره اى به روابط علّى یا زمانى ندارند. بنابراین, نیاز شدیدى براى انجام بررسى هاى طولى بیشترى در جمعیت هاى بالینى احساس مى شود. طرح هایى که متضمن ارزیابى هاى متعددى در طول زمان اند نه تنها اطلاعاتى درباره این که چگونه ایمان برآیندهاى بعدى سلامت را پیش بینى مى کند, مى افزاید, بلکه روشن مى سازد که چگونه ایمان به تغییرات در متغیرهاى تبیینى مهم مثل اعمال و رفتارهاى بهداشتى یا حمایت اجتماعى مربوط است (Strawbridge et al., 1997).
نقش متغیرهاى درهم آمیخته هم در تحقیقات بالینى و هم در تحقیقات همه گیرشناختى به عنوان موضوع بحث و مشاجره باقى مى ماند (Sloan et al., Chapter 14 and McCullough, chapter 3, this volume). هیچ تک بررسى اى37 نمى تواند همه اثرات نامربوط (خارجى) را کنترل کند, و این که چه عواملى باید مورد تأکید واقع شوند در محیط هاى بهداشتى و جمعیت ها متفاوت اند. مع الوصف, محققان باید در چگونگى مفهوم سازى و توجیه متغیرهاى نامربوط و چگونگى تمایز متغیرهاى نامربوط از مسیرهاى واسطه اى دقت کافى به خرج دهند (Levin, 1996). طرح هاى آمارى اى که بر روابط ساده و دو متغیرى انگشت تأکید مى گذارند در برجسته کردن حوزه هاى مورد علاقه کمک کرده اند. اما رویکردهاى چند متغیرى پیچیده (مانند الگوهاى معادله ساختارى,38 تحلیل هاى مسیر,39 الگوهاى منحنى رشد40, مدل سازى نسبى خطرها41 و غیره) به موازات تلاش براى مدل سازى (طراحى) روابط پیچیده ایمان و سلامت ضرورى اند. تورسن42 و همکاران (فصل2 همین کتاب)43 نیاز به انجام تحقیقات مداخله اى و آزمایشى را براى تکمیل بررسى هاى همبستگى مورد تأکید قرار مى دهند. بر همین اساس, مطالعات کیفى نقش مهمى در فهم عمیق ما از این روابط دارند.
قطع نظر از موضوعات روش شناختى, شمارى از موضوعات مفهومى توجه زیادترى را اقتضا مى کنند. ایمان تحت چه شرایطى سلامت را تضعیف مى کند و یا به خطر مى اندازد؟ توجه نسبتاً اندکى به کندوکاو در نقش منفى اى که دین برخى اوقات ایفا مى کند مبذول شده است (براى مثال, Asser & Swan, 1998; Exline, Yali, & Sanderson, 2000; Exline et al., in press; Kaunitzer et al., 1984; Strawbridge, Shema, Cohen, Roberts, & Kaplan, 1998; Trenholm, Trent, & Compton, 1998). در فصل هاى قبل چندین مثال را که در آن ایمان با اثرات نامطلوبى بر سلامت همراه مى شود, مورد تأکید قرار دادیم. بنابراین, توجه دقیق تر روى این موارد احتمالى مفید خواهد بود. تحقیقات مؤثر پارگامنت44 در رابطه با کنار آمدن دینى از جمله اقدامات مهم در این زمینه به شمار مى رود (Pargament, 1997; Pargament et al., 1998). بررسى هایى که تغییرات را در طول زمان ارزیابى مى کنند در بازشناسى الگوهاى گذرا (مثل افسردگى یا افراط در مصرف مواد مرتبط با بحران زودگذر ایمان) از الگوهاى دیرپا (مثل ممنوعیت هاى اعتقادى بر چند مراقبت پزشکى مرسوم) به طور ویژه مفید خواهند بود.
تعدادى از تحقیقات مربوط به دین و سلامت فاقد مهارت هاى نظرى است. تحول نظریه ها در راهنمایى محققان به سوى برآیندهاى خاص سلامت, عوامل موقعیتى و مراحل بیمارى که ممکن است به نحو خاصى مهم باشند, کمک خواهد کرد. با توجه به برآیندهاى سلامتى برخى از نویسندگان خرده گرفته اند که توجه و تأکید ما بسیار محدود بوده است. جفرى لوین45 (1996), محققى فعّال در این زمینه, استدلال مى کند که رویکرد سنّتى (بیمارى زا) به تحقیق درباره دین و سلامت که بر کاهش خطر تأکید مى کند باید با دیدگاه (سلامت زا), که بر ارتقاء سلامت و بهزیستى تأکید دارد تکمیل گردد. عواملى که متضمّن ارتقاء سلامت و بهزیستى اند ضرورتاً همان عواملى نیستند که در کاهش خطر دخیل اند (براى مثال, Antonovsky, 1987; Benyamin, Idler, Leventhal, & Leventhal, 2000). به عنوان مثال, پژوهش وینک46 و دیلون47 که در فصل4 همین کتاب مطرح شد کشف کرد که دیانت پیشگى اى که در اواسط عمر افراد ارزیابى مى شود شور و شوق به زندگى و زاد و ولد, رضایت خاطر از روابط بین شخصى و فعالیت هاى اجتماعى شرکت کننده را تا چند دهه بعد پیش بینى مى کرد. به عبارت دیگر, دین دارى به بهزیستى و سازگارى گره خورده بود. دعوت لوین به حساسیّت بیشتر نسبت به نتایج سودمند ایمان با تأکید فزاینده بر روان شناسى مثبت48 (مثل خوش بینى, فرزانگى, خلاقیت) که در دیگر حوزه هاى تحقیقى نیز در حال ظهور است, سازگارى دارد (Baltes & Staudinger, 2000; Seligman & Csikszentmihalyi, 2000; Simonton, 2000).
جداى از عطف توجه به برآیندهاى مفید, الگوهاى نظرى منسجم نیز بر زمینه هاى فرهنگى و موقعیتى اى که ممکن است با ایمان و سلامت پیوند شدیدى داشته باشند, تأکید مى کنند. به عنوان مثال, احتمال دارد که برخى از متغیرهاى دینى (مثل ممنوعیت هاى مصرف الکل) به طور کلى در همه مواقع بر سلامت اثر بگذارند, حال آن که متغیرهاى دیگر (مثل کنار آمدن دینى و مورد حمایت مؤثر اجتماع واقع شدن) تنها در شرایط فشار روانى مطرح اند. فرضیه هایى مربوط به (اثرات بازدارنده) در مقابل (اثرات اصلى) ایمان, خوب تعریف نشده اند, لیکن تعجبى نیست که بررسى هاى متعدد حاکى از آنند که فواید روان شناختى تدیّن در طى دوران بدبختى و مصیبت بسیار آشکارند(Maton, 1989; Park, Cohen, & Herb, 1990; see also Wink & Dillon,;نیز بنگرید: Wink & Billon, Chapter 4, this volume ).
به علاوه, الگوهاى نظرى براى کمک به توضیح این که کدام متغیّرهاى دینى یا معنوى ممکن است بیش از سایر متغیرها و در کدام مراحل بیمارى مرتبط باشند, ضرورى اند. ابعادى از ایمان که در مواقع مواجهه با خطر یا شروع بیمارى مهم اند ممکن است خیلى متفاوت از آن ابعادى باشند که به پیش رفت بیمارى مرتبط اند, به عنوان مثال, زن متدینى که به عنوان مظهر علقه دینى اش از [داشتن] شرکاء جنسى متعدد اجتناب مى کند با این کارش ممکن است خطر ابتلاءاش به عفونت پاپیلوما ویروس49 انسانى که با رشد سلولى نابهنجار گردنه رحم مرتبط و در طى سالیان متمادى, باعث سرطان گردنه رحم مى شود, کاهش دهد. اما اگر به نحوى این زن به سرطان گردنه رحم مبتلا شود, بعید است که پرهیز جنسى مبتنى بر انگیزه دینى او, اثر چندانى بر این امر داشته باشد که آن غدّه سرطانى بعداً به اعضاى دیگر بدنش پخش50 بشود یا نشود, و اگر جامعه دینى اش آن جامعه اى باشد که شرم شدید او را از ابتلاء به سرطان تشدید کند و او را نسبت به پزشکان بدبین و بى اعتماد کند ممکن است آن زن برآیند (سلامتى) بدترى را نسبت به همتاى غیر دینى مبتلا به همین بیمارى احساس کند.
نیاز به نظریه سازى یا الگوسازى به دست تعدادى از نویسندگان پر جرأتى, از جمله وردینگتون51 و همکاران (فصل5)52 و توریسن و همکاران (فصل2)53, به تدریج برطرف شده است. به علاوه, روان شناسى مربوط به مکتوبات دینى, الگوهاى نظرى متعددى در بر دارد که پژوهش هاى علوم اجتماعى را طیّ چندین دهه, به بار آورده است, پژوهش هایى که درخور توجه محققان سلامت اند (براى مثال, models of intrinsic and quest orientations; Allport & Ross, 1967; Batson & Schoenrade, 1991). این میراث غالباً مورد غفلت متخصصان بهداشت واقع مى شود یا به درستى درک نمى شود و البته تعدادى از الگوهاى مرسوم در تحقیقات در باب سلامت وجود دارد که ممکن است به سادگى متغیّرهاى دینى و معنوى را درهم ادغام کنند و در نتیجه, چه بسا به این چهارچوب ها غنا ببخشند و راهنماى سودمندى براى تحقیقات بعدى فراهم سازند. به عنوان مثال, این متغیرها ممکن است در الگوهایى وسیع تر, از جمله رفتار بهداشتى (Rosenstack, 1974; Salovey, Rothman & Rodin, 1998), ایمنى شناسى اعصاب و روان (Goodkin, Antoni, Sevin, & Fox, 1993; Andersen, Kiecolt- Glaser, & Glaser, 1994) یا فشار روانى, کنار آمدن و خود گردانى (Carver & Scheier, 1998; Lazarus & Folkman, 1984) و یا در الگوهاى محتاطانه تر رشد پس آسیبى (Tedeschi et al., 1998), سودیابى (Tennen & Affleck, 1999), یا بهبودپذیرى و شکوفایى (Carver, 1998; Oصleary & Ickovics, 1995) جاى گیرند.
مداخله هاى (تدابیر) بالینى
تاکنون بحث ما بر تحقیق این که چگونه مى توانیم روابط پیچیده بین ایمان و سلامت را بهتر بفهمیم, تمرکز داشته است, اما آخرین مجموعه سؤالات, مربوط به کاربردهاى بالینى است. چگونه یافته ها را باید از زبان آزمایشگاهى به بالینى برگرداند؟ اتفاق نظر رو به افزایشى بین متخصصان سلامت, مبنى بر این که تدیّن و معنویّت قلمروهایى مهم براى تفاهم و سنجش اند, وجود دارد. همان گونه که در فصل هاى قبل این کتاب ذکر شد, رهنمودهاى اخلاقى که انجمن روان شناسى امریکا (1992) و چندین سازمان حرفه اى دیگر (مثل کمیته جمعى دین و روان در انجمن روان پزشکى امریکا 1990) مطرح کردند, نیازمند حسّاسیت بیشترى نسبت به اختلاف فرهنگى و دینى است. چیربن54 (فصل11 همین کتاب)55 رهنمودهاى مفیدى براى سنجش موضوعات دینى در حیطه روان درمانى مطرح کرده است. شرمن سیمنتون56 (فصل6)57 معیارهاى مرسوم دین دارى را بررسى کردند که برخى از آنها ممکن است به عنوان ابزارهاى گزینش در تسهیل بحث در زمینه هاى درمانى استفاده شوند.
لیکن, علاوه بر مسأله سنجش حساس و هم سازى هاى محترمانه, نقش متخصصان بالینى خیلى پیچیده و بحث انگیز مى شود (براى مثال, Sloan et al., 2000). آیا درمان گران از مداخله هاى معنوى درباره مراجعین بهره مى گیرند و آیا این امر با ارجاع منظم به روحانیون و مشاوران مربوط رتق و فتق مى شود. آیا نشر توصیه هاى دینى درخور کار پزشکان یا دیگر مسئولان بهداشتى است؟ سلایق و آرا و نظرهاى بیماران و متخصصان بالینى کدام اند؟
این که آیا تدیّن و معنویت را باید با درمان درهم آمیخت و چگونه, خود موضوع آثار مکتوب سریعاً رو به رشد در این زمینه است (براى مثال, Kelly, 1995; Miller, 1999; Richards & Bergin, 2000; Shafranske, 1996). با این همه, شرایط مرزى راجع به این که چه سنخ مداخلات و به دست چه کسانى و براى کدام بیماران باید به نحو مناسبى انجام گیرد امرى است که باید با وفاق همگانى تعریف و مشخص شود. بى شک وارد کردن نیایش شخصى در یکایک جلسات روان درمانى کاملاً شبیه به کمک به متارکه (قطع) تدریجى سیگار در یک کلیساى محلى جهت خدمت به افراد تحت پوشش نیست, اگرچه برحسب ظاهر هر دو ممکن است برچسب (مداخله هاى دینى) بخورند. از این گذشته, انتظار مى رود که این نقش مناسب, که خاص روان درمان گران است, با نقش گروه پزشکان که معمولاً در حوزه هاى حرفه اى مختلفى کار مى کنند, فرق داشته باشد. مراجع کنندگانى که بسیار متدیّن اند یا آنهایى که در پى کمک براى حل تعارض هاى معنوى اند باید یک موضع درمانى متفاوت نسبت به موضع افرادى برگزینند که کمتر متدیّن اند یا موضوع مطرح شده آنها خیلى دور از دیدگاه هاى دینى شان است. و آن دسته از افرادى که به شدت مریض اند ممکن است نیازهاى معنوى متفاوتى نسبت به افرادى که سالم تر اند داشته باشند.
مؤلفان کتاب, دیدگاه هاى بسیار متنوعى درباره مداخلات اساسى معنویت محور ارائه داده اند. در فصل14 اسلون, بجیلا و پاول, شمارى از ایرادات اخلاقى, از جمله امکان تحمیل و سوءاستفاده از قدرت, را در مورد درمان گران درگیر در مسائل مذهبى مطرح کردند. و در فصل15 اسمیت هشدارهاى متعددى را درباره صدور توصیه هاى بالینى مبتنى بر تحقیقات جدید مطرح کرد.58 خطوط کلى دیدگاه متفاوت دیگر را در فصل12 تن و دانگ ارائه دادند و درباره این که چگونه ممکن است متخصصان بهداشت روان و پرسنل پزشکى مداخلات متعدد معنوى را در کارهاى بالینى وارد کنند, به بحث پرداختند.59 در فصل13 شفرنسک (Shafranske) دیدگاه هایى را درباره دین و استفاده از مداخله هاى دینى در حیطه کار متخصصان بالینى و زمینه هاى توان بخشى, که در آنها موضوعات معنوى غالباً وضع اسف بارى دارند, مورد بررسى قرار داد. یافته هاى شفرنسک به شمار فزاینده بررسى هایى که متخصصان رشته هاى مختلف سلامت انجام مى دهند, مى افزاید (براى مثال, Ellis, Vinson, & Ewigman, 1999; Koening, Bearon, & Dayringer, 1989; Kristeller, Zumbrun, & Schilling, 1999). بیشتر متخصصان بالینى ظاهراً بر این باورند که دغدغه هاى معنوى بیماران حائز اهمیت اند, و تحصیلات حرفه اى در این حوزه متأسفانه کافى نیست, و روحانیون با این که منابع اساسى اند اما از آنها استفاده مناسب نمى شود. در خصوص این که آیا متخصصان بالینى داراى رشته هاى مختلف در حیطه هاى متنوعى کار مى کنند یا نه و چگونه باید به موضوعات معنوى بپردازند, اتّفاق نظر کمى وجود دارد. اکثر مؤلفان این کتاب بر این نیازها تأکید کردند تا تضمین کنند که خدمات بالینى بر توافق آگاهانه ابتنا دارد, این خدمات از نظر فرهنگى حسّاس اند و به سلیقه هاى شخصى نیز نظر دارند و اهداف درمانى مناسبى را هدف قرار داده اند. بى شک هیچ جایى براى تبلیغ و یا استفاده از قدرت و نقش حساس متخصصان بالینى نیست. آنان هم چنین نیاز به آموزش هاى بیشتر در این حوزه را ـ تغییراتى به تدریج در برنامه درسى دانشکده هاى پزشکى در حال ظهور است, ولى با این همه, باید در برنامه هاى آموزشى روان شناسى جامه عمل بپوشند ـ منعکس کردند.
نتیجه
وجه مشترک بین معنویت, تدیّن و سلامت حوزه فوق العاده غنى اى براى تحقیقات علمى است. در نظر بسیارى, نوعى رابطه با یک امر مقدّس یا متعالى در بطن انسانیّت جاى دارد. متخصصان سلامت رفته رفته این احتمال را تأیید مى کنند که تعهّد معنوى ممکن است رابطه اى فراتر از نیمکت یا منبر کلیسا (امر ظاهرى) داشته باشد. فصل هاى این کتاب به بررسى برخى از روش هایى پرداخته اند که در آن تلاش براى زندگى دینى یا معنوى اى ممکن است لوازمى براى سلامت جسمى و روانى داشته باشد. کندوکاو در معنا, دامنه و سازوکارهاى این روابط هنوز تعارضات عمده اى در پیش روى محققان است. این تکاپو ممکن است تا مدّتى دیگر استعدادهاى خلاق محققان سلامت را صَرفِ خود کند لیکن, اگر مؤلفان این کتاب شواهدى از آن [استعداد خلاّق] نشان مى دهند, کاوش آنها ضرورتاً کاوشى جالب و بحث انگیز است.
پى نوشت ها:
* مشخصات کتاب شناختى اصل این مقاله چنین است:
Sherman, Allen C., & Thomas plante زconcluaiona and future directions for reserch on faith and healthس In, Plante Thomas G. & Allen C. Sherman (eds.), Faith and Health. Psychological Perspectives. New York and London: The Guilford Press, 2001, PP. 381-402.
1. Allen C. Sherman
2. Thomas G. Plante.
3 . قابل توجه است که نویسندگان محترم این مقاله در عباراتى نظیر (فصل هاى گذشته), (مؤلفان این کتاب) و یا… به فصل هاى مختلف کتابى اشاره دارند که در مشخصات کتاب شناختى اصل این مقاله معرفى شده است. در ضمن ترجمه فصل هاى 2, 3, 5, 6, 11 و 12 این اثر در شماره پیشین مجله منتشر شده است.
4 . ر.ک: نقدونظر, سال نهم, شماره اول و دوم, بهار و تابستان 1383, ص 330 ـ 366 .
5 . همان, ص 293 ـ 329 .
6 . همان, ص 166 ـ 216 .
7. Mccullough
8 . همان, ص 217 ـ 247 .
9. worthington
10. Berry
11. parrott
12 . ر.ک: نقدونظر, همان, ص 248 ـ 292 .
13. Thoresen
14. Harris
15. Oman
16 . همان, ص 166 ـ 216 .
17. immunosuppression
18 . ر.ک: نقدونظر, همین شماره, مقاله (دین و معنویت در علم و کاربرد روان شناسى سلامت), تیموتى دابلیو. اسمیت, ترجمه مبین صالحى.
19. Willis
20. Wallston
21. Johnson
22. Remle
23. Koening
24. Sherman
25. Simonton
26 . ر.ک: نقدونظر, همان.
27. Epidemiological studies
28 . ر.ک: نقدونظر, سال نهم, شماره اول و دوم, ص 166 ـ 216 .
29. existential-meorning
30 . ر.ک: نقدونظر, همان, ص 217 ـ 247 .
31 . ر.ک: نقدونظر, همین شماره, مقاله (دین و معنویت در علم و کاربرد روان شناسى سلامت), تیموتى دابلیو. اسمیت, ترجمه مبین صالحى.
32 . هریک از ترکیبات آلى چربى دار که بخش مهمى از یافته را تشکیل مى دهند.
33. endotheial damage
34. sympathetic adrenomedullary activity
35. hypothalamic-pituitary- adrenocortical activation
36 . ر.ک: نقدونظر, همان.
37. single study
38. structhural equation models
39. path analyses
40. growth curve
41. proportional hazard modeling
42. Thoresen
43 . ر.ک: نقدونظر, سال نهم, شماره اول و دوم, ص 166 ـ 216 .
44. pargament
45. Jeffrey Levin
46. Wink
47. Dillon
48. positive psychology
49. papillomavirus infection
50. metastasize
51. worthington
52 . ر.ک: نقدونظر, همان, ص 293 ـ 329.
53 . همان, ص 166 ـ 216 .
54. Chirban
55 . همان, ص 330 ـ 366 .
56.Simonton
57 . همان, ص 293 ـ 329.
58 . ر.ک: نقدونظر, همین شماره, مقاله (دین و معنویت در علم و کاربرد روان شناسى سلامت), تیموتى دابلیو. اسمیت, ترجمه مبین صالحى.
59 . ر.ک: نقدونظر, سال نهم, شماره اول و دوم, ص 367 ـ 393.
کتاب نامه:
Alferi, S. M., Culver, J. L., Carver, C. S., Arena, P. L., & Antoni, M. H. (1999). Religiosity, religious coping, and distress: A prospective study of Catholic and Evangelical women in treatment for early-stage breast cancer. Journal of Health Psychology, 4, 343-356.
Allport, G. W., & Ross, J. M. (1967). Personal religious orientation and prejudice. Journal of Personality and Social Psychology, 5, 432-443.
American Psychiatric Association Committee on Religion and Psychiatry. (1990). Guidelines regarding the possible conflict between psychiatristsص religious commitment and psychiatric practice. American Journal of Psychiatry, 197, 542.
American Psychological Association . (1992). Ethical principles of psychologists and code of conduct. American Psychologist, 47, 1597-1611.
Andersen, B. L., Kiecolt-Glaser, J. K., & Glaser, R. (1994). A biobehavioral model of cancer stress and disease course. American Psychologist, 49, 389-404.
Antonovsky, A. (1987). Unraveling the mystery of health: How people manage stress and stay well. San Francisco: Jossey-Bass.
Asser, S. M., & Swan, R. (1998). Child fatalities from religion-motivated medical neglect. Pediatrics, 101 (4, Part1), 625-629.
Baider, L., Russak, S. M., Perry, S., Kash, K., Gronert, M., Fox, B., Holland, J., & Kaplan-Denour, A. (1999). The role of religious and spiritual beliefs in coping with malignant melanoma: An Israeli sample. Psycho-Oncology, 8, 27-35.
Baltes, P. B., & Staudinger, U. M. (2000). Wisdom: A metaheuristic (pragmatic) to orchestrate mind and virtue toward excellence. American Psychologist, 55, 122-136.
Barnum, D. D., Snyder, C. R., Rapoff, M. A., Mani, M. M., & Thompson, R. (1998). Hope and social support in the psycological adjustment of pediatric burn survivors and matched controls. Childrenصs Health Care, 27, 15-30.
Batson, C. D. (1998). Altruism and prosocial behavior. In D. T. Gilbert, S. T. Fiske, & G. Lindzey (Eds.), The handbook of social psychology (4th ed., vol.2, pp. 282-316). NewYork: McGraw-Hill.
Batson, C. D., & Schoenrade, P. (1991). Measuring religion as quest: 1. Validity concerns. Journal for the Scientific Study of Religion, 30, 416-429.
Benyamini, Y., Idler, E. L., Leventhal H., & Leventhal, E. A. (2000). Positive affect and function as influences on self-assessments of health: Expanding our view beyond illness and disability. Journal of Gerontology, 55B, P107-P116.
Berkman, L. F., & Syme, S. L. (1979). Social networks, host resistance, and mortality: A nine year follow-up of Alameda County residents. American Journal of Epidemiology, 109, 186-204.
Bradley, D. E. (1995). Religious involvement and social resources: Evidence from the data set زAmericansص Changing Lives.س Journal for the Scientific Study of Religion, 34, 259-267.
Carver, C. S. (1998). Resilience and thriving: Issues, models, and linkages. Journal of Social Issues, 54 (2), 245-266.
Carver, C. S., Pozo, C., Harris, S. D., Noriega, V., Scheier, M. F., Robinson, D. S., Ketcham, A. S., Moffat, F. L., Jr., & Clark, K. C. (1993). How coping mediates the effect of optimism on distress: A study of women with early stage breast cancer. Journal of Personality and Social Psychology, 65, 375-390.
Carver, C. S., & Scheier, M. F. (1998). On the self-regulation of behavior. NewYork: Cambridge University Press.
Conyn-van Spaendonck, M. A., Oostvogel, P. M., van Loon, A. M., van Wijngaarden, J. K., & Kromhout, D. (1996). Circulation of the poliovirus during the poliomyelitis outbreak in the Netherlands in 1992-1993. American Journal of Epidemiology, 143, 929-935.
Culver, J. L., Alferi, S. M., Carver, C. S., Kilbourn, K. M., & Antoni, M. H. (1999). Ethnic differences in coping strategies among early-stage breast cancer pationts [Abstract]. Annals of Behavioral Medicine, 21 (Suppl.), S230.
Davidson, K. W. (2000, March). Dose-response relations between hosility reductions and cardiac-related hospitalizations. Paper presented at the annual meeting of the American Psychosomatic Society, Savannah, GA.
Diener, E., Suh, E. M., Lucas, R. E., & Smith, H. L. (1999). Subjective well-being: Three decades of progress. Psychological Bulletin, 125, 276-302.
Dossey, L. (1993). Love and healing. In Healing words: The power of prayer and the practice of medicine (pp. 109-117). San Francisco: Harper.
Durkheim, E. (1951). Suicide: A study in sociology (J. A. Spaulding & G. Simpson, Trans.). NewYork: Free Press. (Original work published 1897)
Ellis, M. R., Vinson, D. C., & Ewigman, B. (1999). Addressing spiritual concerns of patients: Family: A physiciansص attitude and practices. Journal of Family Practice, 48, 105-109.
Ellison, C. G., & George, L. K. (1994). Religious involvement, social ties, and social support in a Southeastern community. Journal for the Scientific Study of Religion, 33, 46-61.
Ellison, C. G., & Levin, J. S. (1998). The religion-health connection: Evidence, theory, and future directions. Health Education and Behavior, 25, 700-720.
Engs, R., & Mullen, K. (1999). The effect of religion and religiosity on drug use among a selected sample of postsecondary students in Scotland. Addiction Research, 7, 149-170.
Enright, R. D., & North, J. (Eds.). (1998). Exploring forgiveness. Madison, WI: University of Wisconsin Press.
Erwin, D. O., Spatz, T. S., Stotts, R. C., & Hollenberg, J. A. (1999). Increasing mammography practice by African American women. Cancer Practice, 7, 78-85.
Exline, J. J., Yali, A. M., & Lobel, M. (1999). When God disappoints: Difficulty forgiving God and its role in negative emotion. Journal of Health Psychology, 4, 365-379.
Exline, J. J., Yali, A. M., & Sanderson, W. C. (2000). Guilt, discord, and alienation: The role of religious strain in depression and suicidality. Journal of Clinical Psychology, 56(12), 1481-1496.
Exline, J. J., Yali, A. M., & Sanderson, W. C. (in press). Comfort and strain in religious life: Associations with mental health. Journal of Clinical Psychology.
Falger, P. R. J., Sebregts, E. H. W. J., van Veen, G., & Franssen, A. (2000, April). Religiosity, life quality and lifestyles after a coronary event: 1-year follow-up. Paper presented at the annual meeting of the Society of Behavioral Medicine, Nashville, TN.
Fetzer Institute/National Institute on Aging. (1999). Multidimensional measurement of religiousness/spirituality for use in health research. Kalamazoo, MI: John E. Fetzer Institute.
Frankel, B. G., & Hewitt, W. E. (1994). Religion and well-being among Canadian university students: The role of faith groups on campus. Journal for the Scientific Study of Religion, 33, 62-73.
Frasure-Smith, N., Lespژrance, F., & Talajic, M. (1995). The impact of negative emotions on prognosis following myocardial infarction: Is it more than depression? Health Psychology, 14, 388-398.
Fromm, E. (1950). Psychoanalysis and religion. New Haven: Yale University Press.
Gardner, J., W., Sanborn, J. S., & Slattery, M. L. (1995). Behavioral factors explaining the low risk for cervical cancer in Utah Mormon women. Epidemiology, 6, 187-189.
Gallup, G., Jr. (1990). Religion in America: 1990. Princeton, NJ: Princeton Religious Research Center.
Geertz, C. (1966). Religion as a cultural system. In M. Banton (Ed.), Anthropological approaches to the study of religion (pp. 1-46). London: Tavistock.
Goodkin, K., Antoni, M. H., Sevin, B., & Fox, B. H. (1993). A partially testable, predictive model of psychosocial factors in the etiology of cervical cancer: II. Bioimmunological, psychoimmunological and socioimmunological aspects, critique and prospective integratiion. Psycho-Oncology, 2, 99-121.
Harris, R. C., Dew, M. A., Lee, A., Amaya, M., Buches, L., Reetz, D., & Coleman, G. (1995). The role of religion in heart-transplant recipientsص long-term health and well-being. Journal of Religion and Health, 34, 17-31.
Hill, P. C., & Hood, R. W., Jr. (Eds.). (1999). Measures of religiosity. Birmingham, AL: Religious Education Press.
Hill, P. C., Pargament, K. L., Swyers, J. P., Gorsuch, R. L., McCullough, M. E., Hood, R. W., & Baumeister, R. F. (1998). Definitions of religion and spirituality. In D. B. Larson, J. P. Swyers, & M. E. McCullough (Eds.), Scientific research on spirituality and health: A consensus report (pp. 14-30). Rockville, MD: National Institute for Healthcare Research.
Hood, R. W., Jr., Spilka, B., Hunsberger, B., & Gorsuch, R. (1996). The psychology of religion: An empirical approach (2nd ed). NewYork: Guilford Press.
House, J. S., Landis, K. R., & Umberson, P. (1988). Social relationships and health. Science, 241(4865), 540-545.
Hummer, R. A., Rogers, R. G., Nam, C. B., & Ellison, C. G. (1999). Religious involement and U. S. adult mortality. Demography, 36, 272-285.
Idler, E. L. (1987). Religious involement and the health of the elderly: Some hypotheses and an initial test. Social Forces, 66, 226-238.
Idler, E. L., & Kasl, S. V. (1992). Religion, disability, depression, and the tining of death. American Journal of Sociology, 97, 1052-1079.
Idler, E. L., & Kasl, S. (1997a). Religion among disabled elderly persons: I. Cross-sectional patterns in health practices, social activities, and well-being. Journals of Gerontology Series B-Psychological Sciences and Social Sciences, 52B, S294-S305.
Idler, E. L., & Kasl, S. V. (1997b). Religion among disabled and non-disabled elderly persons: II. Attendance at religious services as a predictor of the course of disability. Journals of Gerontology Series B-Psychological Sciences and Social Sciences, 52B, S306-S316.
Ita, D. J. (1995-1996). Testing of a causal model: Acceptance of death in hospice patients. Omega, 32, 81-92.
Jarvis, G. K., & Northcott, H. C. (1987). Religion and differences in morbidity and mortality. Social Science and Medicine, 25, 813-824.
Jenkins, R. A., & Pargament, K. I. (1988). Cognitive appraisals in cancer patients. Social Science and Medicine, 26, 625-633.
Kaunitz, A. M., Spence, C., Danielson, T. S., Rochat, R. W., & Grimes, D. A. (1984). Perinatal and maternal mortality in a religious group avoiding obstetric care. American Journal of Obstetrics and Gynecology, 150, 826-831.
Keefe, F. J., Affleck, G., Lefebvre, J., Inderwood, L., Caldwell, D. S., Drew, J., Egert, J., Gibson, J., & Pargament, K. (2001, March). Coping with arthritis pain: The role of daily spiritual experiences and religious and spiritual coping. Paper presented at the annual meeting of the American Psychosomatic Society, Savannah, GA.
Kelly, E. W., Jr. (1995). Spirituality and religion in counseling and psychotherapy: Diversity in theory and practice. Alexandria, VA: American Counseling Association.
Koenig, H. G., Bearon, L. B., & Dayringer, R. (1989). Physician perspectives on the role of religion in the physician-older patient relationship. Journal of Family Practice, 28, 441-448.
Koenig, H. G., Cohen, H. J., Blazer, D. G., Pieper, C., Meador, K. G., Shelp, F., Goli, V., & Dipasquale, B. (1992). Religious coping and depression among elderly, hospitalized medically ill men. American Journal of Psychiatry, 149, 1693-1700.
Koenig, H. G., George, L. K., Meador, K. G., Blazer, D. G., & Ford, S. M. (1994). Religious practices and alcoholism in a Southern adult population. Hospital and Community Psychiatry, 45, 225-231.
Kristeller, J. L., Zumbrun, C. S., & Shilling, R. F. (1999). زI would if I couldس: How oncologists and oncology nurses address spiritual distress in cancer patients. Psycho-Oncology, 8, 451-458.
Kurtz, M. E., Wyatt, G., & Kurtz, J. C. (1995). Psychological and sexual well-being, philosophical/ spiritual views, and health habits of long-term cancer survivors. Health Care for Women International, 16, 253-262.
Larson, D. B., Koenig, H. G., & kaplan, B. H., Greenberg, R. S., Logue, E., & Tyroler, H. A. (1989). The impact of religion on menصs blood pressure. Journal of Religion and Health, 28, 265-278.
Lazarus, R., & Folkman, S. (1984). Coping and adaption. In W. D. Gentry (Ed.), The handbook of behavioral medicine (pp. 282-325). NewYork: Guilford Press.
Lespژrance, F. Frasure-Smith, N., Juneau, M., & Theroux, P. (2000). Depression and 1-year prognosis in unstable angina. Archives of Internal Medicine, 160(9), 1354-1460.
Levin, J. S. (1996). How religion influences morbidity and mortality and health: Reflections on natural history, salutogenesis, and host resistance. Social Science and Medicine, 43, 894-864.
Levin, J. S., & Vanderpool, H. Y. (1991). Religious factors in physical health and the prevention of illness. Prevention in Human Services, 9, 41-64.
Luks, A., & Payne, P. (1992). The healing power of doing good: The health and spiritual benefits of helping others. NewYork: Fawcett Columbine.
Lyon, J. L., Klauber, M. R., Gardner, J. W., & Smart, C. R. (1976). Cancer incidence in Mormons and non-Mormons in Utah, 1966-1970. New England Journal of Medicine, 294, 129-133.
Maton, K. (1989). The stress-buffering role of spiritual support: Cross-sectional and prospective investigations. Journal for the Scientific Study of Religion, 28 (3), 310-323.
McCullough. M. E., Pargament, K. I., & Thoresen, C. E. (Eds.). (2000). Forgiveness: Theory, research, and practice. NewYork: Guilford Press.
Miller, W. R. (Ed.). (1999). Integrating spirituality into treatment: Resources for practitioners. Washington, DC: American Psychological Association.
Miller, W. R., & Bennett, M. E. (1997). Addictions: Alchol/drug problems. In D. Larson, J. P. Swyers, & M. E. McCullough (Eds.), Scientific research on spirituality and health: A consensus report (pp. 68-82). Rockville, MD: National Institute for Healthcare Research..
Musick, M. A., Koeing, H. G., Larson, D. B., & Matthews, D. (1998). Religion and spiritual beliefs. In J. Holland (Ed.), Psycho-oncology (pp. 780-789). NewYork: Oxford University Press.
OصLeary, V. E., & Ickovics, J. R. (1995). Resilience and thriving in response to challenge: An opportunity for a paradigm shift in womenصs health. Womenصs Health: Research on Gender, Behavior, and Policy, 1, 121-142.
Oleckno, W. A., & Blacconiere, M. J. (1991). Relationship of religiosity to wellness and other health-related behaviors and outcomes. Psychological Reports, 68, 819-826.
Oman, D., & Thoresen, C. E., & McMahon, K. (1999). Volunteerism and mortality. Journal of Health Psychology, 4, 301-316.
Pargament, K. I. (1997). The psychology of religion and coping: Theory, research, practice. New York: Guilford Press.
Pargament, K. I., Cole, B., VandeCreek, L., Balavich, T., Brant, C., & Perez, L. (1999). The Vigil: Religion and the dearch for control in the hospital waiting room. Journal of Health Psychology, 4, 327-341.
Pargament, K. I., Kennell, J., Hathaway, W., Grevengoed, N., Newman, J., & Jones, W. (1988). Religion and the problem-solving process: Three styles of coping. Journal for the Scientific Study of Religion, 27, 90-104.
Pargament, K. I., Zinnbauer, B. J., Scott, A. B., Butter, E. M., Zerowin, J., & Stanik, P. (1998). Red flags and religious coping: Identifying some religious warning signs among people in crisis. Journal of Clinical Psychology, 54, 77-89.
Park, C., Cohen, L. H., Herb, L. (1990). Intrinsic religiousness and religious coping as life stress moderators for Catholics versus Protestants. Journal of Personality and Social Psychology, 59, 562-574.
Park, C. L., & Folkman, S. (1997). Meaning in the context of stress and coping. Review of General Psychology, 1, 115-144.
Pressman, P., Lyons, J. S., Larson, D. B., & Strain, J. J. (1990). Religious belief, depression, and ambulation status in elderly women with broken hips. American Journal of Psychiatry, 147, 758-760.
Richards, P. S., & Bergin, A. E. (2000) . Handbook of psychotherapy and religious diversity. Washington, DC: American Psychological Association.
Rosenstock, I. M. (1974). Historical origins of the health belief model. Health Education Monographs, 2, 328-335.
Rothbaum, R., Weisz, J. R., & Snyder, S. S. (1982). Changing the world and changing the self: A two-process model of perceived control. Journal of Personality and Social Psychology, 42, 5-37.
Salovey, P., Rothman, A. J., & Rodin, J. (1998). Health behavior. In D. T. Gilbert, S. T. Fiske, & Lindzey (Eds.), The handbook of social psychology (4th ed., vol.2, pp. 633-683). NewYork: McGraw-Hill.
Sarason, B. R., Sarason, I. G., & Pierce, G. R. (Eds.). (1990). Social support: An interactional view. NewYork: Wiley.
Schorling, J. B., Roach, J., Siegel, M., Baturka, N., Hunt, D. E., Guterbock, T. M., & Stewart, H. L. (1997). A trial of church-based smoking cessation interventions for rural African Americans. Preventative Medicine, 26, 92-101.
Seeman, M., & Seeman, T. E. (1983). Health behavior and personal autonomy: A longitudinal study of control in illness. Journal of Health and Social Behavior, 24, 144-160.
Seligman, M. E. P., & Csikszentmihalyi, M. (2000). Positive psychology: An introduction. American Psychologist, 55, 5-14.
Shafranske, E. P. (Ed.). (1996). Religion and the clinical practice of psychology. Washington, DC: American Psychological Association.
Sherman, A. C., & Simonton, S. (1999). Family therapy for cancer patients: Clinical issues and interventions. Family Journal, 7, 38-49.
Sherman, A. C., & Simonton, S. (2001). Coping with cancer in the family. Family Journal, 9, 193-200.
Simonton, D. K. (2000). Creativity: Cognitive, personal, developmental, and social aspects. American Psychologist, 55, 151-158.
Sloan, R. P., Bagiella, E., VandeCreek, L., Hover, M., & Casalone, C., Hirsch, T.J., Hasan, Y., Kreger, R., & Poulos, p. (2000). Should physicians prescribe religious activities? [sounding board]. New England Journal of Medicine, 342(25), 1913-1916.
Snyder, C. R., Cheavens, J., & Michael, S. T. (1999). Hoping. In C. R. Snyder (Ed.), Coping: The psychology of what works (pp. 205-227). NewYork: Oxford University Press.
Steffen, P., Blumenthal, J., Hinderliter, A., & Sherwood, A. (2000, March). Religious coping, ethnicity, and ambulatory blood pressure. Paper presented at the annual meeting of the American Psychosomatic Society, Savannah, GA.
Strawbridge, W. J., Cohen, R. D., Shema, S. J., & Kaplan, G. A. (1997). Frequent attendance at religious services and mortality over 28 years. American Journal of Public Health, 87, 957-961.
Strawbridge, W. J., Shema, S. J., Cohen, R. D., & Kaplan, G. A. (2001). Religious attendance increase survival by improving and maintaining good health behaviors, mental health, and social relationships. Annals of Behavioral Medicine, 23(1), 68-74.
Strawbridge, W. J., Shema, S. J., Cohen, R. D., & Kaplan, G. A. (1998). Religiosity buffers effects of some stressors on depression but exacerbates others. Journal of Gerontology Series B-Psychological Sciences and Social Sciences, 53(3), 5118-5126.
Tedeschi, R. G., Park, C L., & Calhoun, L. G. (1998). Posttraumatic growth: Positive changes in the aftermath of crisis. Mahwah, NJ: Erlbaum.
Tennen, H., & Affleck, G. (1999). Finding benefits in adversity. In C. R. Snyder (Ed.), Coping: The psychology of what works (pp. 205-227). NewYork: Oxford University Press.
Trenholm, P., Trent, J., & Compton, W. C. (1998). Negative religious conflict as a predictor of panic disorder. Journal of Clinical Psychology, 54, 59-65.
Wallston, K. A., & Wallston, B. S. (1981). Health locus of control scales. In H. M. Lefcourt (Ed.), Research with the locus of control concept (Vol.1, pp. 189-243). NewYork: Academic Press.
Weinrich, S., Holdford, D., Boyd, M., Creanga, D., Cover, K., Johnson, A., Frank-Stromborg, M., & Weinrich, M. (1998). Prostate cancer education in African American churches. Public Health Nursing, 15, 188-195.
Welton, G. L., Adkins, A. G., Ingle, S. L. & Dixon, W. A. (1996). God control: The fourth dimension. Journal of Psychology and Theology, 24, 13-25.
Witvliet, C., Laan, K. V., & Ludwig, T. E. (2000, April). To forgive or not to forgive: Effects on heart rate, blood pressure, skin conductance, and facial EMG. Paper presented at the annual meeting of the Society of Behavioral Medicine, Nashville, TN.
Woods, T. E., Antoni, M. H., Ironson, G. H., & Kling, D. W. (1999). Religiosity is associated with affective and immune status in symptomatic HIV-infected gayment. Journal of Psychosomatic Research, 46, 165-176.
Worthington, E. L., Jr., (Ed.). (1998). Dimensions of forgiveness: . Psychological research and theoretical perspectives. Philadelphia: Templeton Foundation Press.

تبلیغات