شناخت امام به جای شناخت خداوند؛ نقد و بررسی اندیشه دکتر محمدعلی امیرمعزی (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
دکتر محمدعلی امیرمعزی در پی بازشناسی الهیات تشیع نخستین (چهار قرن اول) گام برداشته و با اصالت بخشی به اندیشه غالیان، بر آن شده شیعیان اولیه برای امامان مقام الوهی قائل بودند. از نگاه او، در باور تشیع نخستین، وجود خداوند دو بخشی (ذات و فعل) است و امکان شناخت خداوند در مقام ذات وجود ندارد؛ مگر خدا به عنوان "شیء غیر معقولِ غیر محدود" و نیز خدا با صفات سلبی اش و شناخت ما به بخش دیگری از خداوند؛ یعنی خداوند در مقام فعل یا همان امام تعلق می گیرد. در مقاله پیش رو به نقد و بررسی دیدگاه او در مسئله شناخت امام به جای خدا پرداخته شده و هدف نقد اِسنادی و دلالی مستندات امیرمعزی است. یافته های پژوهش که با روش توصیفی – تحلیلی به دست آمده حاکی از آن است که: 1. با توجه به آیات ابتدایی سوره حدید و آیات انتهایی سوره حشر و… و نیز روایات اهل بیت، خداوند در مقام ذات توصیف پذیر و قابل شناخت است. 2. روایاتی که شناخت ما را به شناخت امام محدود می کنند دست کم اشکال دلالی دارند و اگر در آنها آورده شده شناخت خدا به شناخت امام است؛ مقصود طریقیت تعالیم امام در کسب شناخت کامل تر نسبت به خداوند است.Knowing the Imam Instead of Knowing God: A Critique of Dr. Mohammad Ali Amir-Moezzi's Thought
Dr. Mohammad Ali Amir-Moezzi has embarked on a re-examination of the theology of early Shiism (the first four centuries) and, by emphasizing the ideas of the Ghulat (extremists regarding the status of the Shiite Imams), argues that early Shiites attributed a divine status to the Imams. According to him, in the belief system of early Shiism, the existence of God is dualistic (essence and action). The possibility of knowing God in terms of His essence is nonexistent; rather, He is perceived as an "indeterminate and unlimited entity." However, knowledge about the other aspect of God—His action, or the Imam—can be attained. In the present article, I critique Amir-Moezzi's perspective on recognizing the Imam instead of recognizing God, focusing on the foundational and referential aspects of his claims. The findings of the research, conducted using a descriptive-analytical method, indicate the following: (1) Based on the initial verses of Surah al-Hadid, the concluding verses of Surah al-Hashr, and various hadiths from the Ahl al-Bayt, God, in His essence, is describable and knowable; (2) hadiths that limit our understanding to that of the Imam possess at least a referential flaw; if they suggest that knowing God equates to knowing the Imam, the intent is that the teachings of the Imam serve as a pathway to achieving a more profound understanding of God.