بازخوانی نمایشنامه پایان بازی اثر ساموئل بکت بر اساس اصول اگزیستانسیالیسم (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
اگزیستانسیالیسم مکتبی فلسفی است مبتنی بر آزادی، انتخاب و مسئولیت که در پی رسیدن به تعریفی برای اصالت بشر است. این نگرش فلسفی در نمایشنامه های ساموئل بکت، نویسنده فرانسوی ایرلندی تبار سده بیستم و برنده جایزه نوبل ادبی 1969م، ازجمله پایان بازی بازتاب یافته است. بکت موضع سیاسی چپ یا راست نداشت و همواره مستقل بود. او درباره آثارش سخن نمی گفت؛ ازهمین رو هرکس از دید خود، آثارش را تفسیر می کند و برخی که شناخت درستی از او ندارند، بکت را انسانی مأیوس و آثارش را مبهم می انگارند. مقاله حاضر با تکیه بر روش کتابخانه ای، توصیفی و تحلیلی، در صدد است نشان دهد که بکت در نمایشنامه پایان بازی با توصیف موقعیت انسانی، به دنبال نقد ایستایی، رکود و انفعال آدمی است. بیشتر انسان ها در عین آزادی، از اندیشیدن، تلاش در جهت پیش بردن جامعه و پذیرفتن مسئولیت گریزانند؛ بدون هیچ اراده ای، میلی به شدن و تغییر زندگی خود و دیگران ندارند و با تنبلی و ناآگاهی، پذیرای استثمار و استعمار می شوند. بکت همچون دیگر اگزیستانسیالیست ها، رستن و رهایی آدمی را در خودسازی، بیداری و قدرت اراده و انتخاب می داند.A Rereading of the Play Endgame by Samuel Beckett based on Existentialist Principles
Existentialism is a philosophical school based on freedom, choice, and responsibility, which seeks a definition for human authenticity. This philosophical attitude is reflected in the plays written by Samuel Beckett, the Irish-French author of the twentieth century and a noble laureate in literature in 1969, including his Endgame . Beckett did not adopt any left or right political positions, and was always an independent intellectual. He never spoke about his own works, which is why everyone interprets his work in their own perspective. People who fail to properly understand Beckett believe that he was disappointed and his works were ambiguous. The present article draws on the library, descriptive, and analytical method to show that in his Endgame , Beckett describes the human condition to criticize statics, depression, and passivity. Most humans, while free, avoid thinking and trying to advance the society and shun their responsibility. Without a will, they are reluctant to change their own and other people’s lives, and with idleness and ignorance, they acquiesce to exploitation. Just like other existentialists, Beckett believes that the human freedom or emancipation lies in self-construction, awareness, and the power of will and choice.