رادیکالیسم به عنوان عارضه ای در مواجهه با دستاوردهای بنیاد افکن مدرنیسم در عصر حاضر تلقی می شود که گاه منجر به پناه جستن گروه های رادیکال به شیوه های تروریستی و تلاش برای تحقق آرمانشهر برآمده از دوران سلف صالح شده است. در راستای فهم این پدیده، سؤال اصلی مقاله این است آیا می توان این گروه ها را در رسته جریان های پسامدرن قرار داد یا بنا به نظرات رایج، متعلق به عصر مدرن و یا حتی برآمده از نظم سنتی هستند؟ این تحقیق با روشی توصیفی تحلیلی، در ضمن مطالعه ای اسنادی ملهم از دیدگاه های والتر لاکوئر و شانتال موفه نشان می دهد که در تبیین افراطی گری کنونی، قالب های تنگ مدرن نارسا بوده و مهم تر ازآن خود آنها برآمده از استلزامات دنیای مدرن هستند، طوری که حتی احیای خلافت در رادیکالیسم دینی از منظر مؤمنانِ بدان، وسیله ای برای هدف غایی تغییر نظم جهانی مدرن است، و از آنجا که پدیده های تندروانه فعلی پدیده هایی هویتی، دگرساز و غیریت پرور هستند که با دشمن سازی و با برداشتی دیگرگونه از هویت، در صدد تعریف و اثبات خویش از راه های خشونت آمیز برآمده اند، بنابراین تحلیل رادیکالیسم تکفیری در دامان پست مدرنیسم قابل فهم تر است.