با استیلای لشکر روس بر سرزمین های ایرانی و قفقاز در آن سوی ارس، اگرچه ایران بخش های فرهنگ خیزی را از دست داد، ولی این استیلا هرگز نتوانست پیوندها و اصالت های ایرانی مردمان مسلمان این دیار را به کلی قطع کند. تاریخ نشان داد که حتی حاکمیت کمونیسم و الحاد نیز نتوانست به اصالت ساکنان آن دیار خدشه ای وارد کند.
در پی جدایی شهرها آن سامان، شاعران عصر قاجار، هنگام با تحولات اجتماعی وارد عرصه آفرینش های هنری و ادبی شدند و «شعر ضداشغالگری» را در ادبیات پایداری پی ریزی کردند. سیری کوتاه در تاریخ ادبیات ضداستعماری نشان می دهد که این نوع ادبی پس از استقرار مشروطیت تا خلع قاجار از سلطنت، هم چنان به حرکت تعالی بخش خویش ادامه داد و با پیش آمدن جریان جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط نیروهای استعمارگر و وقایع مهم پس از آن به اوج خود رسید.
نویسنده در این مقاله ضمن ارائه نمونه هایی از این نوع ادبی، در پی تبیین این نکته است که واکنش شاعران در مقابل جنگ های روس با ایران و اشغال قفقاز، جانی تازه در کالبد شعر فارسی عصر قاجار دمید و با انعکاس روح میهن پرستی آنها، ادبیات پایداری و شعر بیداری ایران را بنیاد نهاد.