آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۸

چکیده

نظریه وحدت وجود از اساسی ترین آموزه های تصوف و عرفان اسلامی است. از نگاه عارفان مسلمان، موجود حقیقی تنها خداست و مخلوقات، ظهورات و شئونات آن موجود حقیقی هستند. این اندیشه از همان دوره نخست شکل گیری عرفان اسلامی مطرح بوده و با ظهور ابن عربی از تبیین های دقیق تری برخوردار شد. شیخ علاءالدوله سمنانی، از عارفان تأثیرگذار سده هشتم هجری، با این نظریه مخالفت کرده است. در این مقاله، با روش تحلیلی پس از اشاره به احوال و آثار سمنانی و وضعیت زمانه وی، انتقاداتش درباره نظریه وحدت وجود را بررسی و نقادی کرده ایم. در نتیجه برآنیم که سمنانی به واسطه اعتقادش به ضرورت تفکیک میان آموزه های دین اسلام و آیین های هندی همچون بودیسم و جلوگیری از بروز انحراف در توحید اسلامی، و به سبب نرسیدن به عمق کلام ابن عربی درباره وجود مطلق مقسمی و تنزیه نهفته در آن و نیز خلط میان اعتبارات وجود، کلام وی در موضوع وحدت وجود را نقد کرده و به وحدت شهود قائل شده است. سمنانی وحدت شهود را نیز کمال نهایی سلوک ندانسته و مقام عبودیت را آخرین منزل از منازل سلوک عرفانی می داند

تبلیغات