این مقاله سعی دارد رهیافت نظام ملی نوآوری را به عنوان چارچوب سیاست گذاری فناوری از طریق تاکید آن بر تعامل دو طرفه تکنولوژیک بن بنگاه ها و صنایع بزرگ، در مقابل نگاه نگاشت نهادی، تبیین کند. از یک طرف مقاله به دنبال نشان دادن این نکته است که مدل های خطی در اصل در جهان خارج وجود نداشته است، بلکه این مدل ها به فهم بشر در حوزه دانشگاهی باز می گردد، برای همین استفاده از این مدل ها با تاکید بر سودمندی آن ها در گذشته از توجیه قابل قبولی برخوردار نیست. از طرف دیگر، حتی با فرض وجود و سودمندی چنین مدل هایی در گذشته، مدل های خطی نمی تواند کفایت لازم را برای سیاست گذاری علم و فناوری کشور به همراه داشته باشد و از عرصه های مهمی مانند توسعه فناوری در بنگاه های بزرگ غافل است.