ایران پس از کانادا و مکزیک سومین کشوری است که با ایالات متحده آمریکا در مرزهای باختری و خاوری، آن هم در شرایط حساس امنیتی پس از 11 سپتامبر مجاورت جغرافیایی - سیاسی دارد.
در ادبیات سیاسی روابط بین الملل مجاورت دوسویه جغرافیای سیاسی با مجموعه ای از مفاهیم از جمله Pivotal وHeartland همراه است. در دوران جنگ سرد، ارو – آسیا، هارتلند جهان به شمار می رفت که اتحاد شوروی سابق با پهناوری جغرافیایی بر آن مسلط بود و تعارض ژئوپولیتیک آن دوران بیشتر در قالب روس های فاتح خشکی و آمریکایی های فاتح دریاها بود. همچنین در آن دوران کمربند زرد (غلات)، خطوط استراتژیک انتقال انرژی و از این قبیل مفاهیم در تعاملات ژئوپولیتیک بود ولی از زمان ارائه تز برخورد تمدن ها از سوی پروفسور هانتینگتون، ما شاهد سیاسی شدن هویت های فرهنگی ، قومی، نژادی، مذهبی و... بوده ایم که ژئوپولیتیک شیعه نیز در این فضای فکری و استراتژیک قرار می گیرد. ژئوپولیتیک شیعه به مفهوم امتداد جغرافیای سیاسی شیعیان در کشور های مختلف خاورمیانه بزرگ با هارتلند ایران است. این وضعیت یکی دیگر از برجستگی های استراتژیک ایران در منطقه با عنوان کشور حیاتی با هدف تامین ثبات، امنیت و صلح سازی است. بی جهت نیست که پرفسور روح ا... رمضانی، ایران را چهار راه[1]، دکتر گراهام فولر ایران را قبله عالم و پرفسور جیمزبیل روابط ایران آمریکا را فارغ از نوع رژیم سیاسی، روابط شیر و عقاب نام برده اند. چگونه مجاورت دوسویه جغرافیایی آمریکا و ایران در شرایط حساس بین المللی پس از 11 سپتامبر (در عراق و افغانستان) با موقعیت برتر ژئوپولیتیک شیعه با هارتلند ایران ارتباط پیدا می کند؟