موضوع این نوشتار شخصی شدنِ پدیده دین داری و کالاشدگی مقوله معنویت است که یکی از مسئله های عصر فرانوگرایی و انسان مضطرب دنیای فناوری شده است. سال ها جست وجو در پی نیاز فطری انسان - پیوند با فراماده - که با گریز فراوان از دین مداری همراه بود، گزیری از پذیرش نسخه های بدلی ادیان جانشین و صورتکی از عرفان های خودبنیاد به بار نیاورد. نظام سرمایه داری سایه ای فراخ بر سر بازار اقتصاد مغرب و مشرق گستراند و «مصرف» را سراسرِ هستی و چیستی انسانیت جلوه بخشید. در نتیجه «مرجعیت معنوی» که تا دیرگاهی برخاسته از نهادهای سنتی بود از میان رفت. «فرهنگ و دین» تن پوشی اقتصادی به تن کردند و با نشان های تجاریِ گونه گون در بازار تجارت دینی، چونان کالایی پُرخریدار به فروش رسیدند. روش این پژوهش توصیفی_ تحلیلی به همراه نقد رویکرد جدید غرب به دین و معنویت است؛ ساحتی که انسانِ عصر جدید دست خویش را در گزینشِ آنچه او را به فراماده پیوند می دهد آزاد دیده و معنویت های نوپدید نیز در بستر شعار «دین طبق سفارش شما»، فعالیتی پُرسود برای خود آفریدند. هدف این مقاله نیز اثبات این مسئله است که غرب پس از دوره شکوفایی، دوره زوالی را تجربه کرده است که با نادیده انگاری پیوند دین و معنویت و گرایش به معنویت خودساخته، ساحت قُدسی عالم را از زمین جدا کرد و اگرچه به فرامادی گرایی روی آورد، با این حال مرتبه فرامادیِ هستی را این جهانی نگریست.