آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۸

چکیده

ارسطو در اخلاق غایت نگر خود، به منظور ترسیم فضایی برای عمل و قواعدی برای رفتار، به پژوهش در فضیلت های انسانی می پردازد. فضیلت هایی که او در اخلاق نیکوماخوس توصیف می کند، خصلت هایی هستند که در جامعه آن روز آتن فضیلت به شمار می روند. در این مقاله نشان داده شده است که این مؤلفه اخلاق ارسطو تا حد زیادی از اندیشه پروتاگوراس تأثیر پذیرفته است. از سوی دیگر، ارسطو با تأثیرپذیری از افلاطون، این فضیلت ها را نه از آن رو که آنها را حاصل قرارداد و به تبع آن نسبی می داند، بلکه چون آنها را حاصل کارکرد عقل برای کشف و ایجاد امور اخلاقی و قوانین می داند، می پذیرد. بدین ترتیب، رویکرد اخلاقی ارسطو را می توان سنتزی دانست از آموزه های پروتاگوراس که با شعار انسان معیاری اخلاق را حاصل قرارداد می داند و آموزه های افلاطون که با طرح نظریه مُثل مبنای اخلاق را در آسمان ها و غیرقراردادی می داند.

تبلیغات