آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۷

چکیده

رابطه میان سطح تحلیل و اجتهاد (به معنای نظریه پردازی) از موضوعات مهم در علوم اجتماعی است. در این نوشتار تلاش می شود نشان داده شود که میان سطح تحلیل و تفکر و اجتهاد رابطه ای خاص وجود دارد و استفاده از هر سطح تحلیل بر استنباط ها و برون دادهای اجتهادی تأثیرگذار خواهد بود. اساساً این سطح تحلیل است که میزان اهمیت و اولویت مسائل را برای متفکر و مجتهد مشخص می کند. در این مقاله، مقام تبیین رابطه این دو، مقام معطوف به مباحث نظری و مبنایی نیست، بلکه مقام معطوف به کنش و رفتار یا برون دادهای عملی است که در ضمن بررسی آرا و فتاوی نمایان می شود. برای مطالعه موردی، آرای علامه بدیع الزمان سعید نورسی از عالمان مشهور ترکیه در باره رابطه میان اسلام و غرب و در نهایت راه برون رفت از معضلات ناشی از مواجهه این دو حوزه تمدنی در دوره معاصر انتخاب شده است. بنابراین، فرضیه فرعی این نوشتار آن است که چون سعید نورسی با رویکرد تمدنی به مسئله مواجهه اسلام و غرب می نگرد، پروژه «مدرنیته اسلامی» و یا «تمدن قرآنی» و چگونگی دستیابی بدان را وجهه همت خود قرار داده است.

تبلیغات