آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۸

چکیده

زیر عنوان آثار هنری، آثاری آفریده شده و می‎شوند که نه شمارش‎پذیرند و نه عمر کسی کفاف می‎دهد تا همه را بخواند و ببیند و بشنود. فلسفۀ هنر و حسانیّات، هنر و امر زیبا را به‎لحاظ ماهیت،‎ خاستگاه، تأثیر،‎ شرایط ذاتی و التزام به حقیقت موضوع بررسی قرار داده‎اند. در این مقاله، عمده‎ترین نظریه‎های فلسفی در باب هنر به‎اجمال بررسی شده‎اند. تولستوی، کانت، هگل، هایدگر و آدرنو هر یک به هنر و امر زیبا نگرشی دارند. یکی هنر را خودآیین و دیگری آن‎را روح محسوس‎گشته‎ می‎داند. هایدگر بر ظهور حقیقت در کار هنری تأکید دارد و تولستوی هنر را به رسالتی فرا می‎خواند. مرور مقایسه‎ای این نگرش‎ها، تمهیدی برای پاسخ به این پرسش است که آیا هنر فی‎نفسه حقیقت را در صورتی محسوس متعین می‎کند؟ آنچه از آن دفاع کرده‎ایم آن است که اگر فلسفۀ هنر اعتنایی نیز به آثار هنری و ملاک‎گرفتن آنها داشته باشد، پاسخ منفی است؛ در واقع، گوش هنرمندان چندان بدهکار نظریه‎پردازی‎های فلسفی و زیبایی‎شناختی نبوده است. آنان در خطاب به ادراک حسی، یعنی طرز بیان هنر مشترک بوده‎اند، اما در مضمون یا درون‎مایه التزامی نداشته‎اند، مگر بنا به خواستی بیرونی (مثلاً هنر سوسیالیستی). سرچشمۀ ابداع در هنر، آزادی بوده است. سرانجام، این مسئله به خواننده واگذار می‎شود که آیا می‎توان بی‎توجه به آثاری که با عنوان هنر آفریده‎ می‎شوند، دربارۀ هنر نظریه‎پردازی کرد؟

تبلیغات