«لذت» از اساسی ترین انگیزه های رفتار آدمی است که مورد توجه ویژه فیلسوفان قرار گرفته است. ابن سینا پاسخ به پرسش «چیستی لذت» را از طریق شناخت نفس و قوای ادراکی آن میسر می داند. از نظر او، لذت عبارت از ادراکی حضوری است که از دستیابی مدرِک به آنچه در نظرش کمال و خیر به شمار می رود، حاصل می شود و به واسطه ادراک، کمال و خیر ذومراتب و تشکیکی است. فخر رازی نظریه متزلزلی دارد؛ گاهلذت را بی نیاز از تعریف می داند و گاه آن را به ادراک ملائم تعریف می کند. او مراتب چندگانه ای برای آن در نظر نمی گیرد و تنها معتقد به وجود لذت عقلی بوده، لذات حسی را رفع الم یا تغییر حالت می داند. در این مقاله به تحلیل و بررسی ماهیت لذت از دیدگاه این دو فیلسوف می پردازیم.