آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۸

چکیده

قرن بیستم درآمیخته با پیدایش نگرش های گونه گون نسبی گرایانه در حوزه های مختلف است. مطالعات مردم شناسانه و زبان شناسانه پاره ای عالمان نظیر ساپیر و وُرف موجب شکل گیری نسبی گرایی زبانی گردید. بر اساس این نسبی گرایی، زبان نه تنها نقش تعیین کننده ای در شکل گیری تفکر و اندیشه و جهان بینی ما دارد، بلکه اساساً زبان ها سنجش ناپذیر و غیر قابل ترجمه به یک دیگراند. در مقاله حاضر کوشش شده تا ضمن واکاوی نسبی گرایی و متغیرهای دخیل در آن روشن شود که اولاً، نسبی گرایی زبانی در چه سطح و عرصه ای ورود پیدا می کند و زبان چارچوب مرجع و عامل نسبیّت چه اموری می شود و ثانیاً، میزان قوت و اعتبار این نسبی گرایی تا چه حدّی است و آیا شواهد و ادله اقامه شده توان آن را دارند که نسبی گرایی زبانی را به کرسی قبول بنشاند. این نوشته ضمن تفکیک جبرگرایی زبانی از نسبی گرایی زبانی و نسبیّت زبان نشان می دهد که تز ضعیف جبرگرایی زبانی و اذعان به نقش اجمالی زبان در سهولت تفکر و اندیشه - و نه تعیین محدوده و هدایت و مهار تفکر - قابل پذیرش است.

تبلیغات