به منظور حل نزاع میان علم و دین، نظریه های گوناگونی مطرح شده است؛ برخی علوم را به نفع دین مصادره کرده اند و دستاورد علوم را یکسره مردود خوانده اند و دیگرانی با تأکید بر روش تجربی، دین را به کناری نهاده اند؛ درحالی که گروه سومی نیز از تعامل مسالمت آمیز میان علم و دین سخن گفته اند. در این میان، آیت الله جوادی آملی در زمینه علم دینی به دو صورت نظریه پردازی کرده اند: گاهی در مقام توصیف نفس الأمر و به لحاظ هستی شناختی، تمامی علوم را به شرط مطابقت با واقع، دینی می داند و گاه به لحاظ معرفت شناختی، علوم را به دینی و غیردینی تقسیم می کند. این مقاله، ملاک های این نظریه را در اسلامی سازی علوم بررسی می کند و با تأویل بردن آنها به ملاک موضوع نشان می دهد که این نظریه چه لوازمی برای علوم دارد و چگونه می تواند در ساماندهی علوم موفق عمل کند. به نظر می رسد با تنظیم استدلال هایی تحلیلی از متن مکتوب ایشان و مقایسه با نظریه های رقیب ، می توان نتیجه گرفت که نظریه یادشده با نگاه به واقعیت علوم جدید به مثابه نگاهی الهیاتی، آنها را تقسیم می کند یا دست کم ملاک های جدیدی برای تقسیم بندی علوم به دست می دهد؛ چنان که با این فرض می توان مبنایی حداقلی برای تقسیم علوم به اسلامی و غیراسلامی در نظر گرفت.