نظریه برون گرایی با صورت بندی کنونی خویش از مهم ترین رویکردهای نوآمد در فلسفه زبان و ذهن معاصر است. گرتلر، فیلسوف تحلیلی معاصر، با طرح مسئله ای جدید درباره معیار تمایز درون گرایی برون گرایی درباره محتوای ذهنی، کوشیده است نشان دهد واژگان فنی «درون گرایی » و «برون گرایی» ابهام جدّی دارند. جان مایه استدلال گرتلر چنین است که هر معیاری برای تمایز این دو، ناگزیر باید به مفهوم «نفسی برای شناسا» تمسک کند، درحالی که به باور وی این مفهوم خود به لحاظ توصیفی و هنجاری مبهم و مشکل زاست. من در این نوشتار، نخست توضیحی مقدماتی درباره مناقشه برون گرایی درون گرایی در فلسفه ذهن ارائه می کنم و سپس مسئله گرتلر را به تفصیل شرح داده و آن گاه پس از توضیح معیارهای پیشنهادی گرتلر، در بخش پایانی می کوشم پیش فرض های نادرست و خطاهای روش شناختی او را کشف و تبیین کنم.