گفتمان در شمار آن دسته از روش شناسی هایی است که درکی تازه از نحوه تحول تاریخ به دست می دهند. این روش شناسی، کشف نوعی از آگاهی در مطالعه ای تاریخی را هدف قرار می دهد که معمولاً در سنت های کلاسیک مطالعات تاریخ فراچنگ نمی آید. این روش شناسی به ویژه به کار شناسایی مسیر تطور درونی یک تمدن و توضیح منطق ارتباط یک تمدن با تمدن های دیگر می آید. تمرکز گفتمان بر سازوکارهای انسجام یابی یک مجموعه و توجه آن به منطق تولید همبستگی و سازگاری در درون نظام واره ای از ایده ها، اَعمال فردی و گروهی، اظهارات، تکنیک های منجر به بروز قدرت اجتماعی، و بستر معرفتی جاری در آن مجموعه، بیانگر استعداد مطالعات گفتمانی در حوزه تمدن پژوهی است. این توانایی چه بسا به شناسایی برخی زمینه های ناگشوده در مطالعه یک تمدن راه ببرد؛ زمینه هایی که به طور معمول از چشم پژوهشگران دور می مانند. هدف این مقاله آن است که اولاً، امکان و چگونگی بهره گیری از گفتمان در مطالعه سیر تطور تمدن ها را نشان دهد؛ ثانیاً، سودمندی چنین مطالعه ای را ضمن تطبیق آن بر یک عرصه مطالعاتی مشخص کند. تلاش خواهد شد تا ضمن کاربست روش شناسی گفتمان، درکی از نحوه پدیداری و اهمیت یابی اظهارات، اعمال و آرایش مفاهیم مرکزی در سه حوزه اصلی تمدن اسلامی حاصل کنیم. این سه حوزه «اسلام نخستین»، «اسلام عصر میانه» و «اسلام معاصر» است.