در تاریخ فلسفة علم، در قرن بیستم، از چهار تحوّل مهم می توان سخن گفت که هریک دربرگیرندة گفتمان خاصی در عرصة فلسفة علم هستند.گفتمان نخست، پوزیتیویسم و استقراگرایی؛ گفتمان دوم، ابطال گرایی کارل پوپر و قواعد ریاضی گونة لاکاتوش؛ گفتمان سوم، ساختارگرایی و نسبیت گرایی تامس کوهن و گفتمان چهارم، هرمنوتیک. هدف از مقاله حاضر بررسی تاریخچه و ریشه هرمنوتیک و استخراج آن در حوزة تعلیم و تربیت است. در واقع هدف از این پژوهش، بررسی هرمنوتیک به عنوانی گفتمانی است که تعلیم و تربیت را تحت تأثیر قرار داده است، با توجه به اینکه مباحث و مبانی هرمنوتیک در اشکال مختلف آن به مسئلة محوری فهم و تأویل صورت تفکر آدمینظر دارد، یکی از ایده های مهم در فرآیند تعلیم و تربیت می باشد و دلالت های آن در زمینة برنامه درسی، ارزشیابی و روش شناسی فراوان است. برای تحقق این مهم و رسیدن به هدف این پژوهش از روش تحلیلی-استنباطی استفاده شده است. نتایج یافته ها حاکی از آن است که هرمنوتیک متربی به عنوان متن اصلی در تعلیم و تربیت قرار می گیرد و در حوزة ارزشیابی معیارهایی را به دست می دهد که متربی به صورت چند بعدی و در بطن فعالیت ها مورد ارزیابی قرار می گیرد، در حوزة روش شناسی هرمنوتیک روشی مناسب و با سازوکارهای مختص به خود در پژوهش های تربیتی می باشد.