زمینه و هدف: در عصر بی اعتمادی و تلاطم شدید محیطی اتکای صرف به دانش و تجربه مدیریتی راهی به مقصود نخواهد برد. مدیریت رویدادهای غیرمنتظره به چیزی بیش از علم و تجربه نیاز دارد. مطالعه مدیریت در عصر کنونی نوعی رجعت به یکی از اندیشه های فیلسوف بزرگ یونانی (ارسطو) به نام حکمت عملی یا دوراندیشی را نشان می دهد. این مقاله بر آن است تا بنا به ماهیت ذاتی کارویژه های ناجا، عوامل کلیدی شکل دهنده حکمت عملی در مدیریت (حکمت مدیریتی) را واکاوی کند و نوعی اولویت بندی از آن را ارائه دهد. حکمت مدیریتی اشاره به اتخاذ تصمیمی دارد که در آن پیوند عقلانیت و اخلاق، صلاح عامه یا خیر همگانی را رقم می زند.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف «توسعه ای»، از نظر طرح پژوهش «توصیفی» و از نظر روش پژوهش از نوع «همبستگی» به حساب می آید. در این پژوهش از ابزار پرسشنامه برای بررسی نگرش 100 نفر نمونه از مدیران و فرماندهان ناجا استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل آماری از آزمون های دوجمله ای و فریدمن استفاده گردید.
یافته ها: در بین مدیران و فرماندهان برداشت مشترکی از حکمت مدیریتی وجود دارد؛ کلیه عناصر شناسایی شده در تشکیل حکمت مدیریتی نقش دارند و در نهایت اینکه میزان اهمیت عناصر شناسایی شده در رابطه با حکمت مدیریتی با یکدیگر متفاوت می باشد.
نتیجه گیری : بر مبنای نتایج حاصله می توان حکمت مدیریتی را یک مفهوم چندبعدی دانست که با تکیه بر عناصر تشکیل دهنده آن پاسخگوی مسائل سازمانی و امور انسانی می باشد.