مدیریت زنان بر اساس بازیابی مستندات قرآنی با سه رویکرد اندیشه ی اجتماعی دینی «سنت گرایی اسلامی»، «تجدد گرایی اسلامی» و «تمدن گرایی اسلامی» در تعبیر نگاه حداقلی، حداکثری و متعادل به مسئله ی مصلحت، می انجامد.
ادعای این مقاله آن است که شالوده ی قرآنی این دیدگاه ها همگی مبتنی بر مصلحت است اما از آنجا که مصلحت مقوله ای کیفی است و معیارهای قطعی و روشن در خصوص اندازه گیری آن وجود ندارد و از طرفی عوامل گوناگونی در تبیین آن دخالت دارند این موارد منجر به بروز دیدگاه های متفاوت در این مقوله شده است.
تلاش آن است که با لحاظ موارد پیش گفته، در پرتو گفتمان قرآنی به بررسی و ارزیابی ماهیت و قلمرو مصلحت، درخصوص مدیریت زنان پرداخته شود.