مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
رمان
حوزه های تخصصی:
روشنفکری به عنوان یک جریان اجتماعی مقوله ای نو و از مباحث مهم جامعه شناسی سیاسی می باشد که تحولات دو قرن اخیر را رقم زده است و از مهم ترین عوامل انسانی در دگرگونی های اجتماعی محسوب می گردد. در ایران رخدادهای مهم سیاسی و اجتماعی به مثابه بزنگاه هایی عرصه خودنمایی روشنفکران بوده است و آنان به عنوان نیرویی معرفی می شوند که جلوتر از مردم خود حرکت کرده و پیشتاز نقد جامعه و حرکت آن به سمت رهایی از بیداد با ارائه راهکارهای مناسب می باشند. این روشنفکران در رمان های فارسی چهره های گوناگون دارند و مؤلفان برای هرکدام رسالتی دیگرگونه قائل شده اند. بهمن شعله ور از جمله نویسندگانی است که وضعیت روشنفکران سرخورده و عاصی سال های پس از کودتای 28 مرداد را در آثار خود به تصویر کشیده است. در پژوهش پیش رو به روش تحلیلی-توصیفی(کتابخانه ای) چهره روشنفکر در رمان سفر شب از بهمن شعله ور آسیب شناسی شده و نتیجه به دست آمده حاکی از آنست که روشنفکر در این رمان چهره ای آسیب دیده و ذهنی مشوش داشته، از مؤلفه هایی مانند ساده گویی، مبارزه در راه تحقق آزادی و دموکراسی تلاش برای احقاق حقوق زنان، ،تحول خواهی و مسئولیت پذیری نسبت به سرنوشت جامعه تقریبا تهی شده است.
بررسی شخصیت ضد اجتماعی در رمان «شوهر آهو خانم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شخصیت، جزئی از ساختار کلی متن داستان به شمار می آید. شخصیت های رمان یا داستان، در واقع افرادی هستند که با اعمال و گفتار خود نقش آفرینی می کنند. «شوهر آهو خانم» به عنوان نخستین اثر علی محمد افغانی، به بازتاب مناسبت های خانوادگی و تحلیل روابط روحی، روانی و عاطفی شخصیت های داستانی توجه ویژه ای دارد. نویسنده در این رمان، با نفوذ به درونیات و ذهنیات شخصیت های داستانی، سعی می کند به لایه های پنهانی روح و روان آنها دست یابد. در این پژوهش، سعی بر آن است تا به روش توصیفی - تحلیلی به تشریح روان شناختی شخصیت ضد اجتماعی «هما» به عنوان یک زن سرکش و قانون شکن در این رمان پرداخته، و به این پرسش پاسخ داده شود که چه ویژگی هایی در شخصیت «هما» وجود دارد که وی را به عنوان شخصیت ضد اجتماعی نشان می دهد. نتایج حاکی از آن است که این شخصیت داستانی، با ویژگی های رفتاری همچون چرب زبانی، ظاهرسازی، سنگدلی، پرخاشگری، قانون شکنی، عدم وفاداری و عدم احساس پشیمانی می تواند به عنوان یک شخصیت زن ضد اجتماعی در داستان معرفی شود.
تهران در آینه رمان: تأملی جامعه شناختی بر بازنمایی تهران در رمان های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۹
7 - 32
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در پی چگونگی بازنمایی سیمای شهر تهران در پیکره رمان های ایرانی است. در این پژوهش، رمان ها همچون اجزایی معرفت بخش تلقی شدند که به واسطه آن ها درباره کلیتی به نام مدرنیته که شهر خاستگاه تجلی آن است، تأمل کردیم. بدین ترتیب رمان های «نیمه غایب» نوشته حسین سناپور (1378)، «تهران شهر بی آسمان» نوشته امیرحسین چهل تن (1380) و «عادت می کنیم» نوشته زویا پیرزاد (1383) به شکل نظری و هدفمند انتخاب شدند و براساس آرای لوفور و روش تفسیر انتقادی مورد تحلیل قرار گرفتند. از منظر لوفور، فضا فی نفسه وجود ندارد، بلکه به شکل اجتماعی تولید می شود. لوفور برای توضیح چگونگی تولید فضای اجتماعی به سه بُعد کردار فضایی، بازنمایی های فضا و فضاهای بازنمایی که با یکدیگر روابط درونی دیالکتیکی دارند، اشاره دارد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که رمان های اشاره شده در بهترین حالت تنها به بازنمایی مستقل یکی از این سه بُعد پرداخته اند و در به تصویر کشیدن شهری که از روابط دیالکتیکی این فضاها به وجود می آید، ناتوان مانده اند. عدم وقوف به ماهیت دیالکتیکی شهر در نزد نویسندگان ما موجب شده که بجای شهری چندصدایی و پویا، شهری یکسر سرکوب گر بر پیکره رمان های ایرانی نقش ببندد. در واقع اقبال به رمانتیسم که در نزد نویسندگان ما در دوره پهلوی اول شکل گرفت در قالب جامعه ایران، جامه ای واپس گرا و ضدشهری به خود پوشاند و همین مانع بزرگی بود که نگاه نویسندگان ما به مقوله ای چون شهر از بینشی دیالکتیکی بارور شود.
تحلیل ساختار و محتوای رمان «نفس ها و هوس ها» از رضا شابهاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۹۰
235 - 260
حوزه های تخصصی:
رمان نفس ها و هوس ها نوشته رضا شابهاری از رمان های مثبت نگرِ جنگِ تحمیلی دهه شصت است که محور اصلی آن را طرح نوستالژیک ارزش ها در برابر تغییر و تعارض فرهنگی در دو برهه زمانی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تشکیل می دهد. نویسنده با ارائه روایت خطّی شکل از نظر زاویه دید و توصیفات واقعی از جهان بیرونی، توانسته جامعه ایران ِزمانِ انقلاب و جنگ را به خوبی به تصویر بکشد. این مقاله با روشی توصیفی - تحلیلی، به هدف شناساندن رمان نفس ها و هوس ها به عنوان یکی از رمان های برگزیده جنگ که کمتر موردتوجه پژوهشگران قرار گرفته است؛ می کوشد عناصر مهم ساختاری و محتوایی آن را برای نخستین بار تحلیل و بررسی کند. بر طبق این جستار، در این رمان دو جامعه توصیف می شود: جامعه جنگی و جامعه شهر. داستان به سبب شکل کاملاً رئالیستی خود، صحنه های نمادین ندارد. از دیگر دستاوردهای این پژوهش عبارت است از: صحنه پردازی های توأم با تشبیه و استعاره همراه با کلام جدّی و موقّر نویسنده با چاشنی اعتقادات مذهبی و تقسیم جامعه تهران به دو شخصیت بالاشهر و پایین شهر و به تبع آن برخاستن قهرمان از پایین شهر و ضد قهرمان از بالای شهر، تقدّس و احترام به شهدا و رزمندگان از مهم ترین ارکان مردم شناسی رمان نفس ها و هوس ها است.
تحلیل شخصیت ها، مفاهیم اساطیری و انواع آن در رمان «سمفونی مردگان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۵
249 - 279
حوزه های تخصصی:
به کار بردن عناصر و مضامین اسطوره ای کهن الگویی، یکی از مفاهیم و مؤلفه های موجود در رمان های فارسی است. در این مقاله کوشش شده است با رویکرد توصیفی تحلیلی، مؤلفه های اسطوره ای در رمان سمفونی مردگان اثر عباس معروفی بررسی شود. کاربرد اسطوره در رمان حاضر ممکن است با قصد قبلی نویسنده و یا با توجّه به کهن الگوهای نخستین بشر، به صورت غیرارادی در رمان آورده شده باشد که نشان گر آگاهی نویسنده از اسطوره ها و نمادهای ایران و جهان، فرهنگ دینی، ملی و قومی است. صرف نظر از درون مایه اصلی رمان که قتل و برادرکشی است و با اسطوره هابیل و قابیل پرورانده شده ، معروفی برای درک رمان خود از اسطوره های مختلفی استفاده کرده است که آن ها را می توان به سه دسته اساطیر شاهنامه ای (سیاوش، ایرج، بیژن و منیژه و...)، حیوانات اساطیری (ققنوس، کلاغ، گرگ، پروانه، ماهی) و مفاهیم اسطوره ای (آفرینش، دوگانه نگری، پالایش، ماندالا، گیاه پیکری و...) تقسیم کرد. نظر به گسترده و وسیع بودن این مفاهیم، در این پژوهش، تنها به مفاهیمی که در پژوهش های دیگر، کمتر به آن ها پرداخته شده است، توجّه می شود.
بررسی راهکارهای زیبا شناسی کلامی در ترجمه زبان ممنوعه رمان «بدایه و نهایه» نجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از راهکارهای مناسب در ترجمه ممنوعیت های زبانی متون ادبی از عربی به فارسی، کاربرد شگردهای «زیباشناسی کلامی» است. این راهکار را می توان به گونه ای دیگر، بومی سازی نامید؛ این امر به مفهوم آن است که هنجارها و ارزش های موجود در متن زبان مبدأ و عناصر مربوط به آنها را به صورت مناسبی درمی آورد. از آنجا که یکی از راه های ارزیابیِ فرهنگی آثار ادبی ترجمه شده به فارسی، شناخت و تحلیل شیوه های زیباشناسی کلامی در تعبیرهای ناخوشایند آن است، در پژوهش پیش رو تلاش بر آن است با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، راهکارهای زیباسازی کلامی در ترجمه واژگان ناخوشایند زبان عربی به ویژه در ترجمه ممنوعیت های زبانی رمان "بدایه و نهایه" اثر نجیب محفوظ مورد کاوش قرار گیرد و تا جای امکان واژ ه ها و جمله ها از ممنوعه بودن درآیند و راهبردهایی برای معادل گزینی آن ارائه شود . این رمان برگزیده شد؛ زیرا نمودهای ممنوعه زبانی نسبتاً بسیاری در آن دیده می شود. در این پژوهش از تقسیم بندی گونه های زبان ممنوعه در پژوهش شریفی و دارچینیان (1388) استفاده می کنیم که به مواردی چون واژ ه های مرتبط با روابط خصوصی زن و مرد، دختر و پسر پیش از ازدواج و... اشاره می کند. پس از در نظر گرفتن چارچوب نظری و عملی برای یافتن نمود زبان ممنوعه در زبان فارسی، از تقسیم بندی خوش سلیقه و همکاران (2018) بهره می بریم. نتایج پژوهش در 5 راهکار اصلی در ترجمه ممنوعیت های زبانی رمان بدایه و نهایه، نشان از ان دارد که: جانشینی با (33%) و حفظ، با (32%) به ترتیب پربسامدترین وحذف با (4%) کم بسامدترین شگرد در ترجمه پیشنهادی این رمان است.
تقابل سنت و مدرنیسم در رمان های زویا پیرزاد
منبع:
شفای دل سال چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸
207 - 231
حوزه های تخصصی:
رابطه سنّت و مدرنیته از مسائل مهمی است که جامعه امروز با آن روبه رو است و به عنوان موضوع اجتماعی در ادبیات، به ویژه رمان بازتاب می یابد. زویا پیرزاد، یکی از نویسندگان زن ایرانی است که در آثار خود، به ویژه رمان های «چراغ ها را من خاموش می کنم» و «عادت می کنیم» به این رابطه توجه می کند. در این پژوهش، ابتدا تعاریف و شاخص های سنّت و مدرنیسم ارائه شده است و سپس به روش توصیفی-تحلیلی، شاخص های سنّت و مدرنیته، بازتاب شاخص ها و رویکرد زویا پیرزاد درباره این دو پدیده در رمان های فوق، بررسی شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد، نویسنده با تکیه بر قهرمانان زنی که به تصویر می کشد، تلاش کرده است، جامعه ای را نشان دهد که مدرنیته در آن موجب زوال سنّت می شود. حقوق اجتماعی و آزادی زنان، سبک زندگی مدرن، ازدواج، سبک زندگی، تنهایی انسان، عشق میان زن و مرد، به چالش کشیدن دیدگاه های سنّتی مردسالارانه، نمود عشق های ممنوعه، برتری زنان نسبت به مردان و تقابل میان شخصیت ها و نسل های سنّتی و مدرن ازجمله نمونه های تقابل سنّت و مدرنیسم در رمان های پیرزاد است؛ درعین حال در برخی موارد، جلوه های مدرنیسم مانند مصرف گرایی، تجمل گرایی و غرق شدن در زندگی شهری و روزمره، به باد انتقاد گرفته شده است.
تحلیل عناصر داستانی در رمان همخونه
حوزه های تخصصی:
عناصر داستانی در واقع ابزاری هستند که به کمک آنها می توان از طرح واحد داستان هایی بسیار متفاوت خلق کرد. مریم ریاحی از نویسندگان معاصر، زندگی ادبی و هنری اش را از سال 1385 با رمان داستانی همخونه آغاز کرد. این رمان تا آن تاریخ از نظر طرح داستان و مضمون، رمانی خاص و جدید بود. سبک نویسندگی داستان، قلمی زنانه را که در القاء حس صمیمیت و برانگیختن هم ذات پنداری در مخاطب بسیار موفق است، بیان می کند. نویسنده با توجه به رشته ی تحصیلی خود -ادبیات فارسی- سعی کرده است در پرداخت شخصیت یلدا که در داستان دانشجوی ادبیات فارسی است با دقت عمل کند. آمیختن مضمون و درونمایه عشقی داستان با فضاسازی ای ادبی، مجموعه ای قابل تأمل را رقم زده است. در واقع می توان رمان همخونه را دیباچه ای زیبا بر فصل رمان نویسی این نویسنده محسوب کرد. ضمن جدیدبودن موضوع این رمان، نویسنده حس شک و انتظار را که در جذابیت و ایجاد حس هم ذات پنداری در طرح داستان نقشی به سزا دارد به خوبی در داستان حفظ کرده است و بدون آنکه همچون بسیاری از رمان های بازاری و حادثه ای در بکارگیری حوادث متوالی به داستان جذابیت بخشد، سعی کرده است با طرحی منسجم و ارتباطاتی منطقی میان اتفاقات داستان، خواننده را تا انتهای داستان با راوی همراه سازد.
جلوه های موسیقایی روایت های چندآوا در ادبیات داستانی و نمایشی ایران؛ نمونه های مطالعاتی بازی آخر بانو اثر بلقیس سلیمانی و نمایشنامه افرا نوشته بهرام بیضائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایتهای چندآوا به یک معنا ناظر بر متونی ادبی یا نمایشی هستند که در آنها چند رشته سخن متفاوت و متنوع بهگونهای همزمان به طرح یک واقعه یا بازنمود روایی آن میپردازند. در این نوع از شیوه های بیان ادبی، راوی معمولاً در نقش دو یا چند شخصیت ظاهرشده و همزمان از چند تراز روایی مختلف به طرح و گسترش رخداد مورد نظر خود اقداممیکند. ازاینرو، صدای راوی داستان نهتنها در موقعیتی حاکم یا مسلط بر فراز صداهای دیگر اشخاص حاضر در جهان ادبی یا نمایشی قرارنگرفته بلکه برعکس کاملاً همجوار و همتراز با آنها نیز شنیدهمیشود. بنابر آنچه بیانشد، در این مقاله تلاش شدهاست تا با تکیه بر پارهای از الگوهای نظری رایج در سازماندهی اصوات و تنظیم قطعات موسیقایی و بهکارگیری روش پژوهش تطبیق مقایسهای، به نحوه عملکرد کانونهای روایی و نقش آنها در پیشبرد داستان و نمایشنامه توجهشود. مسأله آن هم بر طرح شاخصها و شواهدی مبتنیبر همترازی عملگرهای چندآوایی در جهانهای داستانی و نمایشی ایران استوار است. نگارندگان در پژوهش حاضر برای طرح و توسعه ایده اصلی خود به مقایسه جلوه های چندآوا در رمان بازی آخر بانو از بلقیس سلیمانی (1388) و نمایشنامه افرا،یا روز میگذرد از بهرام بیضایی (1391)پرداخته و با مراجعه به مهمترین آموزه های میخائیل باختین، قابلیتهای چندآوایی در الگوی روایتگری دو نمونه یادشده رابررسیکردهاند. یافته های حاصل از سنجش کیفی مؤلفه های چندآوای این پژوهشبیانگر این است که حضور متکثر صداهای گروهی، گسست انحصار در ایفای نقش عاملیتهای روایی، سیالیت و انعطافپذیری سویه های روایتگری ادبی یا نمایشی و البته چگونگی توزیع اصوات میان اشخاص داستان و نویسندگان این آثار، گمان تطبیق تجربهای چندآوا را در این نمونه های مطالعاتی تأییدمیکند.
بررسی و تحلیل بازتاب اندیشه های اگزیستانسیالیستی، در آثار ادبی و فرهنگی مصطفی رحیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگزیستانسیالیسم یکی از مکتب های فکری تأثیرگذار بر اندیشه های حاکم بر ادبیات داستانی دهه های 40 و 50 ایران بوده است. شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه در آن دوران و احساس نیاز به ایجاد تغییر و به کارگیری اندیشه های نو و هم چنین ماهیت مکتب اگزیستانسیالیسم و ارتباط ویژه ی آن با ادبیات، موجبات گرایش روشنفکران و نویسندگان به این فلسفه را فراهم کرد و در پی آن آثاری با ماهیتی اگزیستانسیالیستی یا تأثیر پذیرفته از آن نوشته و عرضه شد. این جستار برای نشان دادن چگونگی تأثیر پذیری آثار دوره ی یادشده از اندیشه های اگزیستانسیالیستی، برخی از آثار مصطفی رحیمی(1305 – 1381 ش)، نویسنده و مترجم آثار سارتر در ایران، را مورد بررسی قرارداد. تأکید رحیمی بر به کارگیری مکرر و هدف مند مؤلفه های اصلی فلسفه ی اگزیستانسیالیسم چون: تقدم وجود، آزادی، انتخاب، مسئولیت، وانهادگی، پوچی، دلهره و اصالت شخصی یا اخلاق اگزیستانسیالیستی و توجه به ادبیات متعهد، در آثار منتخب این پژوهش، تأثیرپذیری او از این مکتب را به خوبی نشان داد. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی است و حوزه ی مطالعه در آن رمان «اتهام»، نمایشنامه های «تیاله» و «آناهیتا» و مقاله ای از مجموعه مقالات «دیدگاه ها» از آثار مصطفی رحیمی است.
بررسی افول فراروایت ها در رمان «کولی کنار آتش» منیرو روانی پور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴۴
321 - 343
حوزه های تخصصی:
فراروایت ها نظام های عقیدتی و فلسفی فراگیرند که به فعالیت ها، نهادها و ساختار اجتماعی، ارزش ها و اشکال فرهنگی مشروعیت می بخشند. این روایت ها که دارای خاستگاه زیستی، مذهبی، اجتماعی و رفتارهای خردگرا و دانش محور بودند، در عصر مدرنیته تصویری امیدبخش از آینده بشر ترسیم می کردند. اما در دنیای پست مدرن، نتوانسته اند زندگی انسان ها را سازماندهی کنند و اعتبار خود را از دست داده اند. بر این مبنا، پست مدرن را شکاکیت در فراروایت ها توصیف می کنند. منیرو روانی پور رمان های خود را در فضای پست مدرنیستی نوشته است که با مطالعه و تحلیل آن ها، می توان از چگونگی و انواع فراروایت هایی که در جامعه هدف فرو می-پاشند، آگاهی یافت. بدین منظور پژوهش حاضر افول فراروایت ها را در رمان «کولی کنار آتش» از این نویسنده بررسی کرده است. چنانکه شواهد و تحلیل جستار حاضر نشان می دهد، روانی پور برای روایت افول فراروایت ها در فضای پسامدرن، صحنه زندگی سنتی را در یک داستان بازسازی کرده و با نمادپردازی ماهرانه، به خوبی توانسته است فضای پیچیده و درهمی را بیافریند که مهم ترین ویژگی انسان پسامدرن، یعنی بی هویتی را ترسیم نماید. فروپاشی سنت های اجتماعی، تردید در فراروایت های سیاسی چند دهه از تاریخ ایران و نقض اصول داستان نویسیِ شیوه کلاسیک – به عنوان یک روایت بزرگ - موضوعاتی هستند که این مقاله آن ها را در رمان «کولی کنار آتش» بازیابی و تحلیل کرده است.
خوانش نمود زمان در رمان «سیدات القمر» جوخه الحارثی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله شاخصه های بارز متون روایی معاصر، کاربست فنون روایی چندلایه در آن است. رمان «سیدات القمر» جوخه الحارثی نمونه ای درخشان از این دست رمان ها است. مخاطب پس از مطالعه صفحات آغازین رمان درمی یابد با اثری چندلایه مواجه است که جهت ورود به دنیای آن باید خود به عنوان کنشگر ثانویه متن با در کنار هم چیدن بخش های مختلف رمان، به آن راه جوید. پژوهش حاضر بر آن است تا به شیوه تحلیل محتوا به بررسی ساخت مایه های روایی و به طور اخص شگردهای زمانی این رمان بپردازد. انتخاب این موضوع برای نویسندگان از آن جهت اهمیت داشته که حارثی با دقت و موشکافی فراوانی، به پرورش عنصری پرداخته که ژرار ژنت، نظریه پرداز فرانسوی با دقت فراوانی تمامی جوانب آن را بررسی کرده است. از این رو بر آن شدیم تا این مؤلفه را در رمان مزبور براساس نظریه روایی ژنت تحلیل و واکاوی نماییم. بررسی ها نشان داد که نویسنده با قرار دادن طرح روایت بر ساختاری غیرخطی و به کمک تکنیک هایی همچون زمان پریشی و سیلان ذهن توانسته است رمانی مدرن و چندلایه خلق کند. در این رمان نویسنده به اقتضای مقاصد خویش از کمیت های نوشتاری متفاوتی برای بیان ابژه ها استفاده کرده است. بسامد مکرر، بیش از دیگر بسامدها به کار رفته و به نوعی به سبک نگارش نویسنده بدل گشته است .
پرسه زنی؛ تجربه زیستی در گذار و درنگ واکاوی سوژه پرسه زن در رمان احتمالاً گم شده ام و یوسف آباد خیابان سی وسوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۶
130-89
حوزه های تخصصی:
پرسه زنی، پدیده زیست و تجربه مدرن، نیاز و امکانی برای بودن در شهر/ خیابان است؛ بودنی به درنگ و تجربه ای به شتاب، زیستی متناقض نما از ناظر و منظور بودن، از میل به گم شدن و پیدا شدن، از ادراک درحال عدم تمرکز. شهر و سوژه پرسه زن در تعامل، پیوند تنگاتنگ و این همانی با یکدیگر معنا و هویت می گیرند. شهر در قدم زدن های سوژه، مکانمند می گردد و به مثابه متن یا بدن/ کالبد انسانی، خوانش و قرائت می شود. در این پژوهش، از منظر سوژه پرسه زن به خوانش و تحلیل دو رمان احتمالاً گم شده ام از سارا سالار و یوسف آباد خیابان سی وسوم از سینا دادخواه پرداخته و نشان داده شده چگونه اجزا و پدیده های شهر، همچون پاساژها، مجسمه های پارک و خیابان ها، توسط شخصیت های داستان به مثابه متن خوانش و روایت می شود و همچنین به نسبت منظر، حسرت ها، دغدغه ها و خاطره های شخصیت ها به مثابه امر بدنی تجربه می شود. شهر/ تهران شخصیت محوری هر دو رمان است که در خیال پردازی ها و قدرت رؤیاپردازانه پرسه زن، موازی با زیستِ اکنون و خاطره های دیروز، به لنداسکیپ سوررئال تبدیل می شود. پرسه زنی شخصیت ها، چه در پرسه زنی های پیاده سامان، ندا و لیلا جاهد و چه در پرسه زنی های با اتومبیلِ حامد نجات و گندم که سبک نوینی از پرسه زنی است، تجربه ای غریب و متفاوت و رابطه ای ویژه از تعلق پذیری سوژه ها به شهر/ خیابان را روایت می کند.
شیوه های شخصیت پردازی غیرمستقیم در رمان "روی ماه خداوند را ببوس"(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هر نویسنده مبتدی و یا متبحّر در حین نوشتن یک داستان، به منظور آفرینش شخصیت های داستانی خود و همچنین برای هویت بخشیدن به آنها، آگاهانه و یا ناآگاهانه به شخصیت پردازی روی می آورد و با مدد گرفتن از شیوه های گوناگون آن، ویژگی ها و خصوصیات درونی و بیرونی اشخاص داستان خود را به تصویر می کشد. رمان "روی ماه خداوند را ببوس" از جمله آثار برجسته ای است که در سالیان اخیر به رشته تحریر کشیده شده است. بررسی شیوه های شخصیت پردازی غیر مستقیم در رمان مذکور، هدف مقاله حاضر بوده است. شیوه انجام پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی است و داده ها با استفاده از شیوه ی تحلیل محتوا بررسی شده اند. یافته های این تحقیق بیانگر آن است که در این اثر عنصر گفت و گو و در رده های بعدی توصیف "رفتار و اعمال" و "قیافه ی ظاهری" ، "لحن و محیط" بیشترین نقش را در شخصیت پردازی غیرمستقیم ایفا می کند. واژگان کلیدی: شخصیت پردازی، رمان، روی ماه خداوند را ببوس... واژگان کلیدی: شخصیت پردازی، رمان، روی ماه خداوند را ببوس...
سبک های دفاعی شخصیت های رمان کلیدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان وجوه مختلف شخصیت و رویدادهای پیرامون آن در رمانهای بلند، سبب شده که این گونه ادبی محمل خوبی برای نقدهای روانکاوانه باشد؛ از این رو هدف این نوشتار بررسی رمان درخشان کلیدر، به قلم محمود دولت آبادی با رویکردی بین رشته ای وکندوکاو در سبک های دفاعی شخصیت های اصلی آن بر اساس دیدگاه روان تحلیل گری فروید است.و اینکه کدام سبکها در میان شخصیتها پر کاربرد است و استفاده مکرر از آنها چه تاثیری در روند پردازش شخصیتهای داستان دارد.در این مقاله با شیوه ای تلفیقی به توصیف و تحلیل سبکها و میزان استفاده از آنها اشاره می شود.این پژوهش نشان می دهد که کاربرد سبکها در میان شخصیتهای رمان قابل توجه و زیاد است و در برخی از شخصیتها مانند خان محمد استفاده از این سبک ها بطور مکرر، مداوم و به گونه ای سبک زندگی وی محسوب می شود ودر برخی دیگر مانند گل محمد این مکانسیم ها بیشتر در مواجهه با رویدادهای استرس زا مشاهده بروز داشته است
مطالعه مؤلفه های مدرنیسم داستانی در سه رمان عباس معروفی «سمفونی مردگان، سال بلوا، تماماً مخصوص»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
195 - 222
حوزه های تخصصی:
عباس معروفی در هر یک از آثار خود با در نظر داشتن یکی از طبقات اجتماعی به ترسیم شرایط اجتماعی، سیاسی و تاریخی جامعه پرداخته و از این طریق با دیدگاهی انتقادی توأم با طنز و تعریض، اوضاع حاکم بر اجتماع را به چالش کشیده است. طبقه «روشنفکران»، «زنان قربانی و تسلیم» و «افراد تبعیدی» از جمله گروه هایی هستند که در سه رمان «سمفونی مردگان»، «سال بلوا» و «تماماً مخصوص» به عنوان شخصیت های اصلی نقش آفرینی می کنند. «انسان» و «دغدغه هایش» محور اصلی رمان های معروفی هستند و روش اصلی وی برای پردازش شخصیت های داستانی خود «رجوع به گذشته» و «کودکی» شخصیت ها است تا از این طریق به بررسی مشکلات، تعارضات درونی و اختلالات آن ها بپردازد. رمان «سمفونی مردگان» را می توان برداشتی جدید از داستان هابیل و قابیل با فضای سورئالیستی دانست. رمان «سال بلوا» روایت خشونت و اجباری است که در تاریخ متوجه زنان شده و «نوشا» به عنوان شخصیتی «قربانی»، تسلیم ازدواجی اجباری می شود. رمان «تماماً مخصوص» نیز روایتی از زندگی روزنامه نگاری تبعیدی است و نویسنده در این اثر ابعاد مختلفی از تجربه های زیستی خود را گنجانده است. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی تلاش می کند به این پرسش پاسخ دهد که در رمان های «انسان محور» عباس معروفی، مهم ترین مؤلفه های نمود مدرنیسم کدام اند؟ یافته ها حاکی از آن است که «گرایش به جهان درون شخصیت ها»، «جریان سیال ذهن»، «کشمکش درونی»، «رد روش روایی در رمان» و «شیوه متفاوت شخصیت پردازی» از مهم ترین مؤلفه های نمود مدرنیسم در رمان های موردبحث هستند.
نقد جایگاه اجتماعی- فرهنگی زن در رمان کلیدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
285 - 312
حوزه های تخصصی:
رمان، طرحی از زندگی است که دوره ای از زمان و فرهنگ اجتماع را در قالب روایت می ریزد و با موقعیت بخشیدن به شخصیت ها و حوادث گذر زندگی را از پیچ و خم امواج زندگی وصف می کند. این وصف اما، خالی از ارائه طرح و برنام زندگی نیست. زنان به منزله بخشی از پیکره اجتماع، زندگی و فرهنگ همواره قسمتی از بار جلو رفتن روایت را بر دوش داشته اند و نمایشی که از آن ها ارائه شده، دیدگاه آرمانی، انتقادی و یا اصلاحی نویسنده را به نمایش گذاشته است. در رمان برجسته کلیدر چند زن نقش اساسی دارند. دولت آبادی از تئوری نمایش اجتماع در ارائه داستان سود جسته و ابعاد انتقادی، اصلاحی و دیدگاه های آرمانی کمتری را به نمایش گذاشته است. این نوشتار با طرح مباحثی مانند نقد جایگاه زنان در رمان کلیدر، بیان کاستی ها و عدم توجه به آموزه های منتقدانی چون گلدمن و بارت، موقعیت الهام بخشی این رمان را با نقص جدی روبه رو دیده و کوشیده است تا پاره ای از کاستی های نگاه اجتماعی - فرهنگی نویسنده را مورد تذکار قرار دهد.
خودآگاهی در رمان؛ بررسی آرای هگل و باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
167 - 188
حوزه های تخصصی:
هگل، فیلسوف آلمانی و باختین، نظریه پرداز و منتقد ادبی روسی ازجمله متفکرانی هستند که رمان را موضوع تأمل فلسفی خود قرار داده اند و هر دو به مؤلفه «خودآگاهی در رمان» توجه داشته اند. در فلسفه هگل و در سیر تکامل روح به سمت آزادی، رمان از بالاترین تجلیات روح در فرم هنری است؛ جایی که روح به یکی از بالاترین سطوح خودآگاهی در قالب هنر می رسد. ضمن اینکه رمان به واسطه ظهور در دوران رمانتیک هنر، واجد قهرمان خودآگاه است. باختین هم در دو موضع از خودآگاهی در رمان می گوید: یکی آنجایی که رمان را گونه ای خودآگاه معرفی می کند و جای دیگر وقتی است که از خودآگاهیِ قهرمان رمان سخن می گوید. باختین وقتی داستایفسکی را خالق رمان چندصدا معرفی می کند، می گوید این خودآگاهی قهرمان است که به رمان های داستایفسکی خصلت چندصدایی می بخشد. درعین حال بحث از خودآگاهی در رمان، در هر دو متفکر به بحث از بی خانمانی هم گره می خورد. ما در این مقاله تلاش کردیم نشان دهیم موضع هر یک از دو متفکر نسبت به این موضوع چه بوده، چه شباهت و چه تفاوتی با هم دارند و چه گفت وگویی میان آنها یکی به عنوان فیلسوف و دیگری به عنوان نظریه پرداز ادبی شکل گرفته است
شخصیت پردازی در رمان کلاه جادویی و مجسمه مسی
شخصیت از ارکان اصلی داستان است که بدون آن آفرینش داستان امکان پذیر نیست. محمد حنیف از داستان نویسان صاحب سبک معاصر است که آثار برجسته ای از خود بر جای گذاشته است. او در رمان هایش به عنصر شخصیت توجه ویژه ای داشته و شخصیت های رمان هایش ملموس و از دل زندگی مردم گرفته شده اند. کلاه جادویی و مجسمه ی مسی از رمان های تأثیرگذار اوست که نویسنده در این رمان قدرت، عدالت، آسیب های حکومتی، دغدغه های حکّام، عوامل شکل گیری انقلاب و ترکیبی از واقعیت و جادو را نشان می دهد و انتخاب شخصیت های این رمان بازتاب یک جامعه استبدادزده فاسد است. نگارنده کوشیده است به روش توصیفی- تحلیلی به انواع شیوه های شخصیت پردازی در این داستان دست یابد. یافته های این پژوهش نشان دهنده آن است که نویسنده از شخصیت پردازی مستقیم هم چون توصیف و غیرمستقیم هم چون رفتار، گفتار، نام، وضعیت ظاهری و محیط بهره برده است. در این رمان با انواع شخصیت های اصلی، فرعی، ایستا، پویا، ساده و جامع روبه رو می شویم که آن ها نسبت به شرایط داستان عمل و حرکت می کنند.
بررسی تطبیقی عناصر داستان در دو رمان «الباحث عن الحقیقه» و «او سلمان شد»
حوزه های تخصصی:
ادبیات داستانی در سال های اخیر بخشی مهم از آثار ادبی را به خود اختصاص داده و با استقبال کم نظیر مواجه شده است. یکی از حوزه هایی که در نقد معاصر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته، بررسی تطبیقی داستان ها و رمان های مشابه در ادبیات فارسی و عربی می باشد. از آن جا که میان رمان «الباحث عن الحقیقه» اثر محمد عبدالحلیم عبداللّه و «او سلمان شد» اثر سید ناصر هاشم زاده از نظر محتوایی و ساختاری شباهتی فراوان وجود دارد، در این مقاله سعی شده تا با روش تحلیل متن و مقایسه ای، عناصر ساختاری و محتوایی دو اثر به صورت تطبیقی مورد تحلیل قرار گرفته و عناصر داستانی، مانند شخصیت، پیرنگ، زاویه دید و دیگر موارد در دو رمان واکاوی و مقایسه شود. در یک نگاه کلی می توان گفت برخی از ارکان عنصر پیرنگ هم چون گره افکنی، کشمکش، نقطه اوج و گره گشایی در هر دو اثر در سطحی تقریباً یکسان به کار گرفته شده و شباهتی بسیار در این زمینه وجود دارد؛ در حالی که برخی دیگر از ارکان پیرنگ چون آغاز و آستانه ورود، تعلیق و فرجام در سطحی متفاوت پردازش شده است. در زمینه عنصر شخصیت و شخصیت پردازی نیز باوجود برخی شباهت ها در هر دو رمان، تفاوت هایی نیز وجود دارد که در مقاله به آن ها اشاره شده است.