مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
شعر
منبع:
قبسات ۱۳۸۵ شماره ۳۹ و ۴۰
حوزه های تخصصی:
فلسفة هنر به تبیین مبادی و مبانی غیرهنری هنر یا به تعبیر دیگر به تبیین مبادی فلسفی هنر میپردازد. هر چند فلاسفه اسلامی بخش مستقلی را در آثار خود به فلسفه هنر اختصاص ندادهاند، اما بهطور پراکنده در لابلای مباحث گوناگون به طرح مباحثی پرداختهاند که در قالب فلسفه هنر میگنجد. چنانچه در مورد معرفت شناسی و فلسفه علم هم وضع به همین منوال است.
یکی از مباحث محوری در فلسفه هنر بحث زیبایی است. فیلسوفان اسلامی تعاریف و دیدگاههای ویژه درباره زیبایی دارند به عقیده حکمای اسلامی زیباییهای موجود در این عالم جلوههای ناقص و مقیّدی از زیبایی مطلق یعنی حقتعالی هستند. دومین بحث محوری در فلسفه هنر، نقش خیال در پیدایش آثار هنری است. حکمای اسلامی به وجه مبسوط به بحث خیال و قوّه خیال و عالم خیال و تاثیر آن در پیدایش آثار هنری مثل شعر پرداختهاند.
از طرف دیگر در تلقی متعالی صدرالمتالهین از فلسفه هنر، منشأ هنر برخی اسماء و صفات الاهی از قبیل خالقیت و احسن الخالقیت حقتعالی دانسته شده است به این بیان که همه انسانها به نحو تشکیکی خلیفه خداوند و وارث صفات الاهیاند. هنرمندان هم با خلق آثاری در حدّ خود تجلی بخش این اسماء و صفاتند. همچنین حکمای اسلامی تلقی متعالی از محاکات دارند که با تلقی افلاطون و ارسطو از محاکات تفاوت عمیق دارد و بسیار ژرف تر از آنها است.
زمان در شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از جنبه های فلسفی شعر حافظ، شیوه استفاده او از مقوله های مختلف زمان و تصرف شاعرانه وی در آن است. از منظر فلسفه هنر، شعر از جمله هنرهایی است که در زمان، اجرا (خوانده) می شود و اجرای آن به گونه ای است که زمان حال درآن محور قرار می گیرد. با توجه به اینکه در شعر دو افق گذشته و حال با یکدیگر تلاقی پیدا می کنند، بر اثر آن، نوعی زمان به وجود می آید که می توان آن را زمان جهان متن یا زمان دراماتیک نامید. این نوع زمان در شعر یا متن ادبی هست، اما هنر حافظ در این است که وجود آن را با در هم آمیختن زمانها برجسته می کند و آن را فراروی خواننده می آورد. حافظ نسبیت زمان و محدودیت زبان را در دلالت بر زمان واقعی با تمهیدات مختلف برجسته می کند و تا جایی که ظرفیت شهر اجازه می دهد، از همه انواع زمان در شعر خود استفاده می کند، به طور کلی، می توان گفت نحوه رویکرد حافظ نسبت به زمان، یکی از ویژگی های سبک شناختی شعر او را تشکیل می دهد.
ذهن و زبان نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوآوری های نیما محدود به وزن و قالب و قافیه نیست. زبان شعر او نیز تازه است. وی تا آنجا که می تواند، زبان شعر را ساده می سازد و آن را به زبان نثر و نمایش نزدیک تر می گرداند. پرداختن به طبیعت و به کارگیری عناصر طبیعی و بهره گیری از مفاهیم نمادین آنها در آفرینش تصاویر شعری نیز موجب محسوس تر و ملموس تر شدن اندیشه و احساس او می گردد. هرچه در شعر نیما هست، طبیعی و از تحمیل و تکلف به دوراست. کلماتی که در شعر خود به کار می برد، یا تخیلی که آن را به تصویر می کشد، غالبا با انگیزه ها و شور و شوق شاعرانه او متناسب است. زبانی زنده و خلاق که حقیقت مفهوم ذهنی شاعر را یکراست و آنچنان که هست، به ذهن هوشیار خواننده انتقال می دهد. وی سخنی را می پسندد که برخاسته از دل و جوشیده از جان باشد. او شعر را جدا از شاعر نمی داند و آن را جزیی از زندگانی می شمارد، بنابراین زبان شعر او به زبان مردمان عادی نزدیک تر است. البته پرداختن به مسایل اجتماعی و بیان مفاهیم و مضامین مربوط به آن نیز از این لحاظ بی تاثیر نیست. توسل به شیوه تمثیـل، حکایت پردازی و روایتگری نیز نزدیکی بیش از اندازه او به فرهنگ و زبان عامه را نشان می دهد. وی زیبایی را در سادگی می جوید. از پیچیدگی های زبانی بیزار است و آن را نوعی انحراف می داند. سادگـی زبان شعر نیما در نمونه های غنایی او مشهودتر است. حتی در سخنان بسیار عادی نیز روح شاعرانگی می دمد و بدانها زندگانی دوباره می بخشد. از این رو، دنیایی که در شعر خود می آفریند، آکنده از لطافت، طراوت، زیبایی و زندگی است.
فرخی کیمیاگر تلفیق شعر و موسیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر زبان اسرار دل است و مخلوق عاطفه های حساس؛ و شاعری نوعی کیمیاگری است در طیف خیال، با واژگان زبان بر تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، ایهام، تناقص (Paradox) اغراق، سجع، جناس و سایر صنایع لفظی و معنوی است که همه از عوامل زیبایی آن به شمار می رود. شاعر برای انتقال عواطف خود به دیگران و برای متاثر ساختن آنان، از زبان یاری همی جوید و این کار گزینش واژه هایی را از محفظه ذخیره الفاظ ایجاب می کند و نیز کنار هم چیدن آنها را، به گونه ای که آهنگی خاص از آن حاصل آید، بدیهی است که ترکیب و تلفیق این واژگان با یکدیگر موسیقی کلام شاعر را شکل می دهد و نوعی گره خوردگی میان واژگان و موسیقی ساختمان شعر را پی می ریزد. معانی مجازی، استعاری و نظایر آنها جمال شعر را دل فریب تر و دلخواه تر در می آورد. این هماهنگی کلمات و موسیقی در همه دیوان امواجی حیرت انگیز پدید آورده است چه در قصیده مدیحه سلطان محمود و چه در قصیده رثاییه او. قصیده فرخی در رثای محمود غزنوی یکی از شاهکارهای مراثی در شعر فارسی است که در فضایی غمگنانه تصویر شده و یکی از زیباترین قصایدی است که شاعری مبتکر از سر اخلاص با سوز و درد از خود به یادگار گذاشته است. تدبیر شاعرانه فرخی در همخوانی اوزان با مضامین، دلیل چیرگی او است در موسیقی و به کار داشت بحور مختلف با گزینش اصطلاحات موسیقایی چون آوا اصول، بانگ، زار، سرود، سماع، شهناز، عشاق، نوا و به کار بردن آلات موسیقی همانند ارغنون، بربط، رباب، دود، زخمه، زیر، قانون و نیز ذکر نام موسیقیدانان بزرگ در دربار محمود چون بو عمرو، بو نصر و یا آوردن نام موسیقیدانان پیش از روزگار خود چون سرگب و سرکش همه و همه دایره المعارف اطلاعات او را در موسیقی تضمین می کند. فرخی آن شاعر توانایی است که انتقاد از دستگاه حکومت را در قالب های شعر فارسی با بلند نظری خاص یک شاعر وارسته در کارگاه تحلیل مورد بحث قرار داده است. این سخنور معنی آفرین برای نرم کردن دل امرا از بحور نامطبوع استفاده کرده است. غرض آن است که گفته آید خشونت را با خشونت وزن به گونه ای مبتکرانه نرمی و لطافت بخشیده است هر چند که دل سنگین ممدوح به نرمی نگراید و این ابتکاری است که در حوزه شعر فارسی کمتر توان دید قصیده امیر یوسف گواه گفته ماست. اگرچه آمیختن تهنیت با تسلیت پیش از فرخی سابقه داشته ولیکن او را در این معنی به سخندانی و سخن شناسی کمتر همتا توان یافت. این سخن شناس توانا در بازی با اوزان مختلف شعر فارسی برای عاجز کردن شاعران معاصر خود چیرگی خالصی نشان داده و پیوند سبک سخنوری را با موسیقی در شعر خود طراحی نموده است و بدین شگرد شاعرانه شیخ شعرِ فارسی-سعدی-را در طیف جاذبه مضامین و موسیقی شعر خود به استادی الهام بخشیده و سبب گزینش اوزان کوتاه او با مضامین و موضوعات گوناگون گردیده است. فرخی استادی است چیره دست در تلفیق مضمون با موسیقی.
عناصر سبک ساز در موسیقی شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، موسیقی شعر فروغ فرخزاد، بانگاهی سبک شناسانه مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به اینکه طبیعی بودن، جز مولفه های اساسی در همه عناصر شعری اوست موسیقی نیز در بافتی کاملا طبیعی و حسی ارایه شده که در این نوشتار به برجستگی و تمایز وزن شخصی (موسیقی بیرونی) شعر او و نیز به نقش قافیه و ردیف به عنوان ارکان موسیقی کناری و برجستگی خاص موسیقی درونی به خصوص تکرار در همه سطوح، پرداخته شده است.
ریخت شناسی معنایی وزن در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم « شکل اثر ادبی » که در آثار فرمالیست ها اهمیت زیادی پیدا کرده است، به دو پیشنهاد مهم آن ها وابسته است: 1) هر نکته ادبی از واژه تا سخن، باید در پیوندی که با سایر نکته ها می یابد، بررسی گردد و شناخته شود و به این اعتبار شناخت ساختار یا شالوده اصلی اثر، مهمترین جنبه پژوهش ادبی است. 2) پژوهش «همزمانی » ــ که سوسور مطرح کرده است ــ روش اصلی پژوهش ادبی است. این مقاله، بر آن است تا با مبنا قرار دادن این دو اصل و با توجه به علم ریخت شناسی و تحلیل تئوری های فرمالیستی و ساختارگرایی در این باب، نگرشی تازه به عروض شعـری داشته باشد، چرا که ریخت شنـاسی وزن، به ما فرصت می دهد تا شعر را با همه عناصر ساختاری شکل بیرونی و نوای اندرونی اش بسنجیم. امروزه، علم عروض را نمی توان با میزانی معلوم و از پیش تعیین شده، اندازه گیری کرد، بلکه چون همه چیز در اکنون شعر ــ چه اکنونی که مولف خلق می کند و چه اکنونی که خواننده می آفریند ــ خلق می شود، بنابراین وزن را نیز، باید در اکنون آن جستجو کرد. مقاله حاضر، وزن را که اصلی ترین میزان تعیین کننده عروض شعری است، با توجه به رویکرد معناشناسی درون متنی، مورد مطالعه و بررسی قرار داده و در نهایت، با پیشنهاد یک الگوی ساختاری مناسب، نمونه هایی از اشعار شاعران را، مورد نقد و بررسی قرار می دهد.
در نظربازی حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه «نظر» در شعر حافظ بسامد بالایی دارد و در هر کاربرد آن، طیفهای معنایی متفاوتی برجسته می شود؛ زیرا حافظ با توانمندی ویژه خود، از تمام ظرفیتهای معنایی که این واژه در زبان فارسی و عربی دارد، استفاده می کند. او تعبیر شاعرانه «علم نظر» را با استفاده از همین ظرفیتهای معنایی واژه می سازد و همه افراد را در کنش نظربازی سهیم می داند. اما در میان نظربازان، نظربازی او از لونی دیگر است. نظربازی حافظ، نظربازی در حوزه شعر و خیال شاعرانه است.
ماهیت شعر از دیدگاه منتقدان ادبی اروپا (از افلاطون تا دریدا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه پردازان ادبی از دیر باز تاکنون از چشم اندازهایی مختلف به شعر و ماهیت آن نگریستهاند. پیش از همه، افلاطون و ارسطو بودند که شعر را چونان دیگر مقوله های هنری، تقلید از طبیعت دانستند. این نظریه که سنگ بنای دیگر نظریه های ادبی هم بود تا روز گار معاصر هم تداوم یافت. در اوایل قرن بیستم و همزمان با پیدایش نظریات جدید فلسفی و زبانشناختی، بوطیقاهایی جدید پدید آمد که در آن بر خلاف نظریه های کلاسیک، زبان شعر بتدریج وظیفه انتقال پیام و معنی را از دست می داد. مطالعه در باره زبان (جنبه عینی) اثر، محور تدریجی معنی یا چند معنایی شعر و نیز دخالت دادن مخاطب در خلاقیت ادبی اثر از جمله برجسته ترین ویژگیهای نظریه هایی چون صورتگرایی، ساختارگرایی، نشانه شناسی، تأویل متن و ساختار شکنی است. یکی از نکاتی که در بررسی تحلیلی این نظریه های شعری بیش از نتایج دیگر به چشم می آید تعدد و تنوع چشم اندازهایی است که به واسطه آن، شعر و ماهیت آن بارها مورد کند و کاو و بررسی قرار گرفته است.
روانشناسی رنگ در اشعار سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"رنگ" به عنوان برجسته ترین و نمودارترین عنصر در حوزه محسوسات از دیر باز تاکنون مورد توجه انسان بوده و همواره روح و روان آدمی را مسحور قدرت نافذ خویش نموده است. رنگ، مایه آرایش جهان آفرینش و نمایانگر قدرت نقاش زبر دست هستی است. امروزه - به عقیده بسیاری از بزرگان ادب و هنر جهان - رنگ، مهمترین عنصر در بروز خلاقیت های هنری است. از آنجا که شعر، گزینش واژه هایا به تعبیر دقیقتر، نقاشی با واژه هاست، بی گمان انتخاب رنگها در عرصه هنرمندی شاعر نمی تواند بی تاثیر باشد و انتخاب آگاهانه یا ناآگاهانه هر رنگ از سوی شاعر، بیانگر دیدگاه وی نسبت به هستی و پدیده های آن محسوب می گردد. دقت نظر در میزان بسامد واژگان رنگین در آثار هر شاعر می تواند ما را به بسیاری از ویژگیهای اخلاقی و رفتاری شاعر و همچنین لایه های زیرین جهان بینی وی رهنمون سازد. در این مقاله کوشیده ایم با توجه به بسامد واژگانی رنگها از راهی علمی تر به پاره ای از ویژگیهای رفتاری، اخلاقی سهراب سپهری دست یابیم.
عوامل «ایجاد»، «تغییر و تنوع» و «نقش» لحن در شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لحن در ادبیات عبارت از نگرش و احساس گوینده یا نویسنده نسبت به محتوای پیام ادبی است که با تکیه بر دیگر عناصر شعر از قبیل قالب شعر، معنی اصلی و ضمنی واژه ها، عبارتهای برجسته، ساختمان جمله ها، وزن، هجاهای شعر، تصاویر توصیفی و صور خیال شکل می گیرد. در هر اثر ادبی یک یا چند لحن اصلی و تعدادی لحن جزیی و انعکاسی وجود دارد که از جهت ایجاد ارتباط بین شاعر و خواننده و نقش زیباشناختی که در شعر دارد از اهمیت والایی برخوردار است، به گونه ای که می توان گفت: عدم درک صحیح لحن یک شعر ممکن است خواننده را در درک ساختار شعر باز دارد. مقاله حاضر نتیجه پژوهشی است در راستای شناخت لحن در شعر که به معرفی لحن، عوامل ایجاد لحن، تغییر و تنوع لحن و اهمیت و نقش آن در شعر می پردازد.
بررسی ساختار ارسال مثل (بحثی در ارسال مثل و تفاوت آن با برخی گونه ها و ساختارهای مشابه آن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر و مثل همسایه دیوار به دیوارند، شاعران و نویسندگان همواره برای آنکه به لطف و شیرینی و رسایی کلام خود بیفزایند، از مثل بهره جسته اند، بسیاری از مثلها نیز حاصل رواج اشعار معروف شاعران و نویسندگان فارسی زبان است. این تعامل بر غنای ادب فارسی افزوده و زبان مردم را غنی و پرمایه ساخته است. در این مقاله پس از ارایه تعاریف مثل، ویژگیهایی چون ایجاز، جنبه های تشبیهی و استعاری، کاربرد مردمی و رواج، آهنگ، جنبه های پند و اندرزی، جنبه های تجربی مثلها و رسایی و فصاحت آنها تشریح می شود تا بدین ترتیب شباهت و نزدیکی مثل را به شعر نشان دهیم. برای آنکه جایگاه امثال منظوم و ارسال مثل را میان انواع مثل دریابیم، با انواع مثل از نظر ساخت زبانی، ریشه های داستانی و غیر داستانی، درون مایه و محتوا، زبان و بیان، رواج و قدمت، آشنا می شویم. سپس مثلهای منظوم معرفی و ابعاد گوناگون آن بررسی می شود. پس از آن به کارکرد مثل در شعر شاعران از طریق ارسال مثل اشاره می شود و تفاوت ارسال مثل با تمثیل، اسلوب معادله، تضمین، تلمیح و کلام جامع تبیین می گردد. در این بخش مولف می کوشد شباهتهایی را که موجب برخی اشتباهات شده است، از طریق بیان تفاوتهای باریک میان ارسال مثل و موارد یاد شده نشان دهد. در پایان مقاله شیوه های خاص شاعران در مثل آوری و ارسال بیان می شود.
مبانی سبکشناسی شعر
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۶ شماره ۲
حوزه های تخصصی:
در سبکشناسی شعر سه عنصر سبک، شعر و، به تبع آن، زبان مندرج است. این هر سه مفاهیمی سیّال و دستخوش تحوّلاند. نوآوری در سبک با انتخاب یا هنجارگریزی و یا هر دو مقارنه دارد. لذا مطالعه سبکی باید مسبوق به آگاهی از هنجار و کدهای پیشینی یا دستگاه وسایل باشد؛ یعنی نخست باید دید که شاعر در کدام چارچوب زبانی و سنّتی جای گرفته، کدام امکانات زبانی و بیانی و ساختاری در دسترس اوست تا سپس بازشناخت که از این امکانات چه عناصری را برگزیده، در آنها چه تصرّفاتی کرده و نقش این تصرّفات در پیام او چیست. در این نوشتار، ضمن تأکید بر ثابت ماندن مفهوم سبک به رغم تحوّل و تطوّر آن، از مباحثی چون مفاهیم مربوط به سبک، بازشناسی عناصر سبکی، سبکشناسی علمی، رابطه مکتب و سبک، نسبت میان سبک و ذهنیّت؛ نقش سبکشناسی در مطالعه زبان ادبی؛ سبک جمعی و سبک شخصی و سبک به عنوان ابزار فردیّتساز گفتوگو میشود. هدف از این مقاله تأمّلاتی درباره مبانی سبکشناسی شعر با در نظر داشتن تازهترین نظریات مربوط به آن است.
نقش قدامة بن جعفر در تحول نقد ادبى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قدامه بن جعفر‘ ناقدی است که تحول عظیمی در نقد ادبی عرب بوجود آورد‘ می توان گفت که نقد عربی قبل از قدامة بن جعفر ‘ مبتنی بر ذوق و سلیقه بود‘ از روی ذوق شعر می گفتند و از روی ذوق نیز شعر را نقد می کردند‘ زیرا زندگی آنان مبتنی بر ذوق و سلیقه بود‘ بنابراین طبیعی است که نقد آنان نیز هیچگونه معیار ومقیاسی در بر نداشته باشد‘ اما قدامه روشی را برگزید که می توان گفت از ارسطو تقلید نموده بهمین دلیل استبداد فلسفه ومنطق در عقل وی آشکار و گویا می باشد و بنظر می رسد که این روش اولین کوشش علمی برای تطبیقی اصول منطق وعلم بر شعر و ادب عربی باشد‘ زیرا قدامه از روشی بهره جسته که جز بوسیله تقسیم بندیهای علمی و بررسیهای فلسفی امکان پذیر نمی باشد. برهمین اساس در تمامی فصول و مباحث کتاب «نقد الشعر» خود‘ به اندیشه علمی پایبند مانده و سعی نموده که با پیمودن راهی درست و شیوه ای سالم اثری علمی و اصیل بوجود بیاورد.
تحلیلى روانشناختى از زندگى "ابن الرومى " على بن عباس بن گریگور یوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درباره یکى از سخن سرایان سده سو م هجرى قمرى نوشته شده است. نام وى على بن عباس بن گریگوریوس مشهور به ابن الرومى مى باشد. در این نوشتار به مسأله بیمارى روانى ابن الرومى پرداخته شده است. همچنین به تناسب بحث به هجا و رثاى شاعر اشاره رفته، و به پار ه ا ى از ابهامات در این رابطه پاسخ داده شده است. در این مقاله دیدگاههاى برخى از ناقدان بزرگ قدیم و جدید نیز مورد ارزیابى قرارگرفته است. در پایان به این نتیجه خواهیم رسیدکه واقعیت و مجموعه قراین بدست آمده نشان مى دهد که ابن الرومى از شخصیتی متوازن و متعادل، بلکه در حد نبوغ برخودار بود.
گذری بر اشعار و خطبه های زبان رسای علوی‘ (سماع عشق در اشعارو خطبه های عماریاسر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عمار‘روحی آتشین و نبضی تپنده از کالبد علوی است که در سایه اخلاص و صداقت و ایمان‘ جایگاه ارجمندی را در میان مؤمنان و مردان راستین و پرصلابت و به یقیین رسیده مسلمان به خود اختصاص داد. هدف این تحقیق بررسی ادبی خطبه ها و اشعار زیبا و با ارزشی می باشد که از وی باقی مانده است . این اشعار ‘ اندک ‘ اما اصیل ‘ ساده و بی پیرایه اند. مضمون همه آنها دفاع از ولایت علوی و اسلام محمدی (ص) می باشد‘ اما از ساختاری مستحکم و استوار برخوردار است . اشعار و خطبه های رسای عمار‘ در بررسی ادبی‘ به دلیل اندک بودن و سادگی ‘ کمتر مورد توجه ناقدان شعر و ادبیات قرار گرفته است .
چگونه اشعار ذوقافیتین یا تشریع سرودم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ذوقافیتین سرائى، در قرنهاى کهن، از فنون هنرى محسوب مى شد که متأسفانه أکنون بدست فراموشى سپرده شده است. به منظور حفظ این فن ظریف و مشکل، در فرهنگ پارسى، سرودن آنرا از دیرباز آغاز نموده ام تا این هنر شگفت انگیز در فرهنگ زبان و ادب فارسى پایدار ماند. اما براى آموزش و پرورش نوپایان و دانشجویان و مشتاقان به سرآمدى و اثرپردازى در فنون ادبی باید عرض کنم که: طئ این مرحله بى همرهى خضر مکن چه در محضر پر فیض استادانى ره یافتم که هر یک مهر و ماه آسمان علم و ادب بوده و هستند چه: یاد یاران یار را میمون بود خاصه کان لیلى و این مجنون بود
وجوه بلاغت در دو قصیدهء ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناصرخسرو شاعرى بزرگ است که اشعار و آثارش در بیان کلام و فلسفه و عقاید دینى است، این شاعر بزرگ با عنصر خیال و وجوه بلاغت به اندیشه هاى دشوارکلامى و فلسفى، لباس نرم و لطیف سخن منظوم را پوشانیده است. مفاهیم عقلانى درکلام ناصر خسرو با هنرمندى او در بهره گیرى از تشبیه و استعاره و صور خیال به وجوه و تصاویر زیباى حسى و ملموس مبدل گردیده اند. شور و حیات و تازگى درکلام و سخن ناصرخسرو ویژگى دیگرى است که باعث ماندگارى سخن او در میان دیگر شاعران گردیده است، دربارهء این شاعر بزرگ مى توان گفت هنر و خیال را با عقل و فلسفه آنچنان آمیخته است که دشوارى و تکلف براى رسیدن به معنا و مفهوم کلام در سخنش وجود ندارد.
جاذبه هاى موسیقایى برخى مضامین خاقانى و پرتو آن در شاعران (مولوی ‘ سعدی و حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این گفتار نگارنده بر آن است که اظهارکند چگونه شاعران برجستهء ایران در طیف جاذبهء موسیقى روح پرور و مضامین دل فریب شعر خاقانى مجذوب شد ه اند و این نکته را خاطرنشان کندکه اگر خاقانى در ادب فارسى ظهور نمى کرد به هیچ وجه شاعرانى چون مولوى، سعدى و حافظ در حوزهء صنعتگرى شاعرانه و ابداع مضامین مبتکرانه بدین عظمت حضور نمى توانستند یافت